چه کسانی سرزمینها را گشودند و مردم را از بردگی رها کردند؟
سؤال سوّم متوجه آن برادر شیعه نمودم و گفتم: برادر گرامی آنهایی که در سرزمینهای فارس، شام، مصر، مغرب، آذربایجان، ارمنستان وغیره..کشورگشایی کردند و بردگان را آزاد میکردند چه کسانی بودند؟ مگر آنان که اقدام به این فتوحات کردند و سرزمینها را آزاد کردند اصحاب پیامبرصنبودند؟
مگر آنها نبودند که کاخهای کسری و قیصر را به لرزه انداختند و آنها را ویران کردند، و ملتها و قبایل را به دین اسلام مشرّف کردند؟
یا اینکه کسانی که این فتوحات بزرگ را به نتیجه رساندند اصحاب بزرگوار نبودند، بلکه ملتهای ناشناخته دیگری بودهاند که در مورد آنها اطلاعی نداریم.
مگر ابوبکر صدیقسخالد بن ولید را به عنوان فرمانده جنگ برای مبارزه با مرتدین در جزیره عرب منصوب نکرد و سپس او را به جنگ فارس و روم اعزام داشت، و بعد از او عمر فاروقسنبود که سرزمینهای فارس کاملاً فتح کرد، و مسلمین در زمان او وارد طاق کسری شدند، و بعد از آن همه سرزمینهای شام، مصر، و لیبی فتح شدند و حضرت عمرسوارد بیت المقدس شد و کلیدهای آن را از یکی از بزرگان نصاری تحویل گرفت؟ و آیا او نبود که پیماننامهی معروف به پیماننامهی عمری نوشت، که تا امروز هم ماندگار است؟
سپس عثمان بن عفانسآمد تا فتحات عمر بن خطابسرا تکمیل نماید، خصوصاً سرزمینهایی که حضرت عمرسفتح آنها را نیمه تمام جا گذاشته بود؛ از جمله سرزمین ماوراءالنهر و مناطق خاص دیگری که فتح شدند، که اگر آن فتنه و آشوب زمان حضرت علیسبین مسلمین بوقوع نمیپیوست؛ سایر سرزمینهای فتح میشدند، و افراد بیشتری از زیر یوغ بردگی آزاد میشدند. شیعهی امامیه خودشان اعتراف میکنند که اصحاب بزرگوارشآن فتوحات را در تاریخ ثبت نمودند، امّا میگویند: این فتوحات به راهنمائی و دستور حضرت علیسصورت گرفته است، ما (اهل سنّت) میگوئیم: اگر با دستور و رهنمون او هم باشد هیچ اشکالی ندارد و مورد قبول ما است، چون امام علیسبه خلفای قبل ازخود (ابوبکر، عمر و عثمان) پیشنهاد میکرد، و آنها هم با او مشاوره کرده و از او درخواست اظهار نظر مینمودند، و نظر او را مورد تأیید قرار میدادند.
اکنون باید این سؤال مهم مطرح شود که آیا اگر اصحابشبعد از وفات پیامبرصکافر و مرتد گشتهاند؛ امام علیسچگونه راضی شده است که وزیر و مشاور ابوبکر و عمر و عثمانشباشد، حال آنکه (به ادعای شما) میدانسته آنها کافر و مرتد و خارج از دین اسلام هستند؟
شاید گفته شود: چه اشکالی دارد، حضرت یوسف÷هم وزیر پادشاه مصر بود، او مسلمان و یکتاپرست و حاکم مصر کافر و بتپرست بود، با این حال راضی بود که وزیر آن کافر باشد!.
امّا قرآن سبب و علّتی را یاد آوری کرده که یوسف به خاطر آن سمت وزارت را قبول کرد، آنجا که میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِكُ ٱئۡتُونِي بِهِۦٓ أَسۡتَخۡلِصۡهُ لِنَفۡسِيۖ فَلَمَّا كَلَّمَهُۥ قَالَ إِنَّكَ ٱلۡيَوۡمَ لَدَيۡنَا مَكِينٌ أَمِينٞ٥٤﴾[یوسف: ۵۴]
پادشاه مصر بعد از اینکه از صداقت، امانت، پاکی و پاکدامنی یوسف باخبر شد، او را برگزید و آن انتخاب موفق سبب شد مصر از گرسنگی وخشکسالی نجات یابد، اما در خصوص امام علیسمطابق آراء و روایات شیعهی امامیه، او با نص صریح از طرف خدا و پیامبرصبه امام و خلیفهی منصوب گردیده، با این حال خلافت از او غصب گردید و ابتدا به ابوبکرس؛ سپس بعد از او به عمرس، و بعد به عثمانسرسید. امام علیسچگونه به خود اجازه داد که مشاور و دلسوز و امین سه خلیفهی مرتد و کافر و نافرمان از امر و فرمان خدا گردد؟ مگر این ادعا یاوهسرایی و تناقضگویی نیست؟ صرف نظر از اینکه قیاس کردن امام علیسبر یوسف÷باطل است، زیرا یوسف بعنوان مشاور دلسوز انتخاب شده بود و کارش را به خاطر این نکته دوست داشت که از این طریق دعوت توحیدی و رسالت الهی خود را به عنوان پیامبر خدا ابلاغ کند و موفق هم عمل کرد، اما علیسمیدانست - به قول شیعه- نه حسن نیت دارند، و نه اهل سازش هستند و از دشمنی دست برمیدارند، لذا آنجا یک حکم شرعی وجود دارد که بایستی یا آن را اجرا میکرد، یا کناره گیری میکرد.
این از یک جهت، و از جهت دیگر؛ آن اصحابشکه کافر شدند و از اسلام روی برتافتند، با همین وضع کفر و بیدینی وعقبگرایی که(به ادعای شما) داشتند، چرا و چگونه حامل پیام اسلام بودند، و آن را به دیگر ملتها و قبایل رساندند، بر اساس منطق درست : «کسی که چیزی را نداشته باشد نمی تواند آن را ببخشد» وضع وحال آنها هم چنین اقتضاء میکرد که این ملتها و قبایل را به سوی جاهلیت پست دعوت کنند؛ نه به سوی اسلام عظیم.
نه هرگز، ای برادر شیعی؛ ما چنین منطقی نداریم و اینگونه هم فکر نمیکنیم، ما میگوییم: علی مشاور، وفادار، امین و منتخب سه خلیفهی قبل از خود و تمام اصحاب بزرگوار بوده است، و آن اصحاب گرامی همان بزرگواران بودند که سرزمینها را گشودند، و انسانها را از بردگی بندگان به سوی بندگی پروردگار همه بندگان رهانیدند، و این دین بردوش آنها پا گرفت، و بعد از لطف خداوند متعال با مجاهدتهای آنان اسلام در تمام جهان منتشر شد.
قبرهای متعدد آن بزرگواران که در سرزمینهای دور از جزیره عرب یافت میشود دلیل این مدعاست؛ چون در مسیر دعوت و نشر اسلام شهید شدهاند، و شاهد و گواه صداقت و اخلاص و فداکاری آنها در حمل این دین اسلام بسوی جهانیان است.
آیا شیعهی امامیه سرزمینهای فارس، روم، شام، مصر و سرزمینهای ماوراءالنهر را فتح کردند، یا اصحاب پیامبرص؟ من این سؤال را از هر شیعهی عاقل و منصف و حقیقتجو میپرسم.
یکی از بلاها این است که عاقل ساکت بنشیند و جاهل سخن بگوید، (گنبد کر و ناشنوا جز تکرار و انعکاس صدا چیزی را بر نمیگرداند).
***