آخرین فراخوان

۱۰- ریشه شرک و کفر

۱۰- ریشه شرک و کفر

اگر بخواهیم ریشه شرک را بدست آوریم باید به زمان حضرت ادریس برگردیم آن وقت که این پیامبر بزرگ از دنیا رحلت کردند در حالیکه در نزد قوم خود بسیار عزیز و با عظمت بود تا مدت‌ها قوم او آشفته و پریشان و غمدیده بودند تا آنکه شیطان برای این طایفه به هیبتی انسانی ظاهر و آنها را گفت: تمثالی از او ساخته و هنگام نماز و عبادت به او نگاه کنند تا مانند زمان حیات ادریس÷خالصانه خدا را عبادت کنید (یعنی با توجه بیشتر و احساس حضور). این نسل این کار را کردند و مردند مجسمه و تمثال حضرت ادریس کماکان موجود بود و آن طایفه فرزندانشان را نصیحت و وصیت به توحید خالصانه نکردند و شاید ضعیف وصیت کردند نسل جدید پنداشتند (به اغوا و فریب شیطان) که برای نزدیکی به خدا و استجابت دعا نذورات و هدایایی نزد مجسمه بگذارند و بعد (نزد خدا) دعا کنند تا قبول و مستجاب شود این نسل هم مردند و وصیت توحیدی به فرزندان یا ننمودند یا ضعیف بود، و نوبت به نسل سوم بعد ادریس رسید، این نسل نیز توسط فریب شیطان فکر و گمان کردند دعاها باید به نزد مجسمه عرضه شود تا خداوند قبول و مستجاب کند و بالآخره بدین ترتیب اولین دعاها نزد غیر خدا عرض شد و نسل بعد اینها تمام دعاها و عبادات خویش را نزد غیر خدا بردند و به این خاطر و آمدن انبیاء و انکار دعوت توحیدی آنها هلاک شدند. اما منافقان متمتع دنیا این عبادت و دعا نزد غیر الله را تا به امروز به ارث گذاشتند چراکه شیطان بسیار مکار و فریبکار و دشمن سرسخت انسان است و با تمام قدرت در این راه در حال فعالیت است اما تنها این موضوع باعث ترویج شرک نبود بلکه برخی به اصطلاح احبار و رهبان‌هایی که حب دنیا و فریب شیطان در دلشان جمع شده بود با چهره دینی اما منافقانه جلو رفته و دین و حق را تحریف و به ناحق به مردم ارائه کردند [التوبة: ۳۴]. و با استفاده از قدرت ظاهری روحانی، مخالفان و موحدان و انبیاء الهی را حتی شهید کردند آنطور که در احادیث و تفاسیر آمده در یک روز چهل و سه پیامبر توسط مشرکان یهود شهید شدند، چه بسیار از انبیاء، صدیقان، شهدا و صالحان در این راه کوشش کردند و همه آنها بلا استثناء انکار و بسیاری شهید شدند اما در نهایت کلمه طیبه پایدار ماند و کلمه خبیثه شرک و مشرکان همگی نابود شدند، اگر شک دارید تاریخ بخوانید و در جهان سیر کنید تا عاقبت مشرکان و نتیجه عملشان را ببینید. بله این همه برای اعلای کلمه الله بود، و پوچی و بی‌ارزشی هر چیزی غیر الله در برابر الله.

واقعیت این است که منشاء شرک و بدعت‌ها ریشه در تاریخ دارد و از پدران گذشته آنها گرفته شده، برای همین است که خداوند به شدت از تقلید کورکورانه دین پدری نهی فرموده. [الأعراف: ۱۷۳]. و به تدبر و اندیشه پویا در جهت درک و کشف حقیقت بنفسه و توسط تک تک اشخاص توصیه می‌نماید. به نظر می‌رسد حرکت‌های مشرکانه در طول تاریخ با استبداد و اجبار همراه بوده اما در نهایت آنکه حق را قبول یا رد کند خود انسان‌ها بوده‌اند، و در اینجا به برخی از منشاهای عقاید انحرافی مسیحیان که قائل به تثلیث یا سه‌گانه پرستی شده، یا زرتشت که به ثنویت و دو‌گانه پرستی یا دوگانگی اعتقاد دارند می‌پردازیم.

در یک تحقیق ریشه تثلیث که اصل مهمی در دین مسیحیت (مسیحیت گمراه) است می‌توان در عقاید مذهبی مصر باستان یافت که ابتدا، رح، آمون و پتاح را سه خدای جداگانه می‌پنداشتند و بعدها آن سه را به هم آمیخته مظهری از سه خدا در صورت یک خدا به نام آمون بوجود آورنده گفتند که، پتاح به منزله جسم آمون و رح سرآمون است. به علاوه به وجود تثلیثی در هر فرد نیز معتقد بودند بدین معنی که به عقیده مصریان هر فرد آدمی از سه جزء تشکیل شده یکی جسد مادی و دیگری روح که آنرا با (BA) و دیگری جفت یا قرینه خیلی کوچکی از هر جسد که آن را کا (KA) می‌خواندند و پس از مرگ ظاهری باز این سه چیز به هم می‌پیوندند (مقایسه شود با عقیده به وجود همزاد برای هر فرد آدمی در ایران).

در تحقیقی دیگر ریشه تثلیث یا سه‌گانه پرستی بعضی مسیحیان از عقاید هندی برهمایی نشأت گرفته چنانچه آنان هم به نوعی تثلیث عقیده دارند در آئین بودا خدای ازلی و ابدی در سه مظهر و سه خدا تجلی نموده است به نام‌های ۱- برهما (پدید آرنده) ۲- ویشنو (نگهدارنده) ۳- شیفا (کشنده) و بالآخره اینگونه اعتقاد به تثلیث در ریشه یابی محققان به ضرر دین مسیحیت تمام شده و باعث اندیشه‌های بد معاندان و شیاطین پرستان با دین شده و دین را افسون جوامع و ... معرفی کرده‌اند در حالیکه اگر مسیحیان دست از این نوع اعتقادات بی‌پایه برداشته و تنها و تنها به خدای واحد و یکتا معتقد بشوند می‌بینند که عزتی دو چندان و رحمتی عظیم و ملکوتی وافر از سوی خداوند عالم بر آنها نازل می‌گردد. پس اسلام بد آنها را نمی‌خواست و نمی‌خواهد که آنها را از انحرافی گوشزد کرد بلکه هدف همان دعوتی مجدد به پیمان و عهد فراموش شده (توحید) بود. آنها که اعتقاد راسخ و مثبت دارند قبل از انذار نیز دارای عقیده توحیدی بودند و با شنیدن این کلام خوشنود و بر ایمانشان افزوده شد و کسانی‌که دچار شک و انکار بودند حجت بر آنها تمام شد که هرگز به تثلیث قائل نشوند و کسی را با او شریک در هیچ امری نگیرند و دیگر نگویند: خداوند یکی از سه است و هرگز نگویند: خدا سه‌گانه است، و هرگز نگویند: خداوند پسری گرفته که در اینصورت بهشت همیشگی جایگاه آنان است، و در انتهاء دعوت باید به مسیحیان گفت: خدای شما و خدای ما یکی است و ما تسلیم امر او هستیم. اگر این دعوت (توحید) را به گوش مسیحیان و بعضاً یهودیان نرسانیم رسالت و امانتی را که خداوند از ما عهد گرفته به انجام نرسانده‌ایم، پس همگی بسم الله.

هدف از دعا و عبادت هم قرب به کسی است که در دعا خوانده می‌شود و عبادت می‌شود اگر غیر او خوانده شود پس قصدمان قرب به غیر اوست و قصد قرب غیر خدا یعنی دوری بیشتر از خدا، که علاوه بر خارج شدن از جرگه مخلصین و صالحین باعث شرک می‌شود در خصوص اعتقاد به ثنویت (زرتشتیان) در یک تحقیق کوچک ریشه گمراهی اینها اینطور معلوم می‌شود که باز هم مانند برخی مسیحیان گمراه از عقاید ملل قبل گرفته‌اند که آیه ۳۰ توبه به این موضوع اشاره می‌فرماید. مثلاً وقتی عقاید نژاد سومری را بررسی می‌کنیم می‌بینیم آنها دارای روح یا خدای مخصوص به خود بودند که خدای خصوصی فرد و مأمور حفظ آن شخص بود از طرفی آن خدای کوچک برای آسایش و سعادت آن فرد نزد خدایان بزرگ وساطت و شفاعت می‌کرد و اتفاق می‌افتاد که فردی روح یا خدای کوچکش از او قهر کند که در الواح سومری نوشته‌هایی از عرض حال اشخاص به خدایان است. آنها معتقد به وجود ارواح نیکو در برابر ارواح خبیثه بودند که ایندو برای تسلط فرد سومری همیشه در نبرد بودند که در مقایسه عقیده به یزدان و اهریمن در زرتشت قابل توجه است. مردم قبیله کلدانی که در همسایگی بابلیان می‌زیستند دو خدای عمده نور و نیکی و خدای تاریکی و بدی را پرستش می‌کردند برخلاف معابد یونانیان معابد زرتشتیان چندان عبادت کننده نداشته و تنها محلی برای نگهداری آتش مقدس بوده و اگر روزی آتش مقدس خاموش می‌شد، دور از چشم سایرین مجدداً روشن می‌نمودند که نگویند: خدای شما خاموش شد. باز هم در یونان هستیا خواهر، خانه مانده و شوهر نکرده زئوس، رب النوعی آرام و صلح جو بود که تنها وظیفه مهم وی حفظ آتش مقدس بود که در خانه یونانیان می‌سوخت که مقایسه آن با احترام به آتش و حفظ آن و جاودانه نگهداشتن آن در عقیده زرتشت مورد توجه است.

در آئین زرتشت کوه‌ها انسان‌ها سرزمین ایران و ... مورد ستایشند در حالیکه در اسلام همه ستایش‌ها خاص خدای واحد است.

درباره منشا پیدایش نیز زرتشتیان عقیده‌ای به وجود زوران و بعد او فرزندش ارمیزت متولد درحالیکه دو فرزند از آن به نام اورمزد و اهریمن آبستن بود، داستان‌هایی پیش آمد که به ناچار ابتدا اهریمن نه هزار سال خلافت گرفت و بعد او خلافت همیشگی به اورمزد یا خدای پاکیها داده می‌شود، ظاهراً آنها چیزهایی فهمیده‌اند اما حقیقت را نفهمیده‌اند و ظن و گمان انسان را به حقیقت نمی‌رساند. در مقایسه‌ای دیگر می‌بینیم یونانیان زمین را به شکل ابری می‌انگاشتند که در زیر آن حادس یا حادز می‌باشد که ارواح پس از مرگ آنجا می‌روند بوسیله پلوتو رهبری می‌شوند و در زیر آن محل ترتروس وجود دارد گودالی عمیق است که تنها از طریق دو دروازه محکم می‌توان به آنجا راه یافت در زیر حادس دو رودخانه به نام استیکس و اکرون وجود دارد، و برای ورود به جزایر برکت معروف به الیزیان باید از این دو رودخانه گذشت که تنها چند نفر انگشت شمار از قهرمانان یونان توانسته‌اند به آنجا راه یابند، این مسئله مثل دو دروازه یا دو رودخانه و غیره ریشه ثنویت و اوج آن گمراهی را نشان می‌دهد.