۱۱- راه درمان شرک
بعد از فهم شرک و موارد آن اگر علاج آن را نگوئیم کارمان بیفایده بوده و اگر راه درمان را بدانیم و عمل نکنیم باز هم بیفایده است و اگر تنها به عمل خود اکتفا کنیم و دعا نکنیم کماکان نتیجهای حاصل نمیشود، و این دعا اگر قبل آن استغفار نباشد شاید مؤثر نباشد و اگر در دعا انابه و تضرع نباشد آن دعا استجابتش مشکل است و بالآخره اگر دعا خالصانه و مشخص نباشد انتظار استجابت نباید داشت. بعد از اینها باید دانست که خداوند هدایتش را شامل فاسق (تحریف کننده حق) کافر (انکار کننده حق) و ظالم (ستم کننده به حق خدا و خود و دیگران) نمیکند، پس بهسوی او توبه و استغفار نصوح (بیبازگشت) کنیم و با انابه و تضرع خالصانه تنها به سوی او رو کرده و حاجت خود را مشخصاً و با التماس تنها از او طلب کنیم. در یک کلمه هدایت برای متقین است. [البقرة: ۲]، [المائدة: ۴۷].
قرآن وسیله هدایت است پس باید حداقل آن را یکبار خواند منظور خواندن فارسی یا ترجمه آن است مگر اینکه عربی بلد باشید، و این خواندن حتماً و لابد باید با تدبر و فکر باشد و روزنامه وار نباشد و هرچه قرآن را بیشتر بخوانید هر دفعه چیز جدیدی یاد میگیرید و میفهمید و این خاصیت معجزه گر قرآن است، حتی بزرگترین عالم نمیتواند ادعای فهم کل قرآن کند چراکه گویند: قرآن هفتاد بطن دارد و پیدایش اعجاز عددی در سالهای اخیر نشان از عدم علم کامل علمای سابق بر قرآن است. و خداوند این وسیله هدایت را بر بشریت عرضه فرموده هرکس خواهد آن را بخواند و هدایت یابد یعنی بدینوسیله شکر این نعمت را نماید و هرکه خواهد از آن روی گرداند: ﴿ إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا ٣ ٣ ﴾[الانسان: ۳]. و هرکس بگوید: ما فهم قرآن را نداریم و نباید بخوانیم، این شخص گمراه تمام عیار است چراکه نه میفهمد و نه میخواهد که بفهمد به قول شا عر:
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
و از سوی دیگر خداوند روزی و معیشت او را سخت و تنگ کرده و در قیامت او را کور محشور میکند و به فراموشی میسپارد: ﴿ وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ ١٢٤ ﴾[طه: ۱۲۴]. «و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگانىاى تنگ خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا برانگیزیم». و بر این نعمت هدایت باید شکرگزار بود تا نعمت بیشتر بر ما عرضه شود ﴿ لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ ﴾[ابراهیم: ۷]. و خزاین نزد الله آنقدر زیاد است که اگر دائماً از او چیزهای مختلف تا آخر عمر بخواهیم و او استجابت فرماید ذرهای از خزائن الهی کم نمیشود، اما چنین است که حتی دعای پیامبران همیشه مستجاب نمیشده و خواسته آنها برآورده نمیشده حساب ما و بقیه معلوم است، اما این آزمایش است برای ما، تا خواستههایمان را تعدیل و معطوف به رضای خدا کنیم وعملاً اقرارکنیم که ما بنده خدائیم نه خداوند بنده ما، وگوش به فرمان دعای ما (نعوذبالله).
قرآن کتابی است که به حق از سوی خداوندﻷنازل شده و هیچکس حتی اگر جن و انس با هم جمع شوند و بعضی برخی دیگر را یاری کنند نمیتوانند مثل آن و بلکه حتی ده آیه و حتی یک آیه مثل قرآن بیاورند، [هود: ۱۳]. و این مطلب در این زمانه با توجه به کشف بعضی اعجاز مختلف قرآن (مثل اعجاز عددی) کاملاً ثابت شده است.
برای فهم و اطمینان بیشتر بهتر است بدانیم که دستور توحید برای همه مردم جهان است و این دستور توسط همه پیامبران گفته شده و موسی÷هم به پیروان خود و همه مردم دستور میدهد که فقط از خدای یکتا استعانت و یاری بگیرند چراکه زمین به ارث موحدان و متقیان داده میشود یعنی بقیه هلاک میشوند. [الأعراف: ۱۲۸]. و هرگز نباید تابع نظر و عقیده گمراه دیگران شد. [الأعراف: ۱۸۰]. وقتی عقیده توحیدی یعنی هدایت بر شخصی الهام میشود در کلِ اعمال و افکار او تغییراتی ایجاد میشود. مثلاً اگر کسی بمیرد میداند آنکه میمیراند خداست و کسی که دیگری را میکشد تنها گناه قتل بر دوش او میافتد، چرا که خداوند ﴿ خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ ﴾[الملک: ۲]. است و با توبه نصوح اگر خدا بخواهد بخشیده میشود چرا که همه گناهان قابل بخششاند مگر شرک که هرگز بخشیده نمیشود. [النساء: ۱۱۶ و ۴۸]. بنابراین به خاطر گناهانمان مغبون نباشیم بلکه فوراً متوجه خدا شده و توبه کنیم آنقدر توبه کنیم که دیگر از گناه خسته شویم و خدای نکرده فکر نکنیم که خدا از توبه ما خسته میشود، چرا که او تائبین را دوست دارد و هیچگاه خود را پاک حساب نکنیم یا دیگران را پاک نشماریم به قول عطار نیشابوری هیچ لحمی نباشد بیغدود. و انسان جایز الخطاست و نباید جسورانه گناه کنیم که در این صورت حتی گناه کوچک بخشیده نمیشود، و نباید بر گناه اصرار کنیم چراکه نتیجه آن گمراهی و کفر و در نهایت شرک میباشد پس دعا کنید قبل از آنکه بر شما دعا کرده شود و مستجاب نشود، نماز و عبادت نمائید قبل از آنکه بر شما نماز خوانده شود و اثری نکند و قرآن بخوانید قبل از آنکه بر شما قرآن خوانده شود و فایدهای برای شما نداشته باشد. فهم این مطلب جالب است که خداوند متعال خود نیاز را در دل انسان میگذارد و وقتی حاجتی و خواستی در دل احساس کردیم امر فرموده برای اجابت نزد او برویم پس اینجا امتحان است که اگر تاخیر در اجابت افتاد و شیطان وسوسه عدم اجابت و رجوع به غیر خدا آورد آیا انسان بر امر خداوند صبر میکند و تقوی میگیرد یا با بیصبری به غیر خدا متوجه شده و خواسته خود را نزد غیر او مطرح میکند برای همین در سوره عصر توصیه به حق (توحید) و صبر با هم نشانه رستگاران بیزیان معرفی شده و حضرت یوسف به علت بیصبری و کمک از غیر خدا هفت سال دیگر در زندان ماند. مطلب دیگر که ان شاء الله مفید برای همه است تا به غیر خدا توجه نکنیم و از غیر او یاری نگیریم آیات [التوبة: ۵۱، یونس: ۱۲-۲۲، ۲۸-۲۹, ۱۰۶-۱۰۷، الإسراء: ۶۷-۵۶، الكهف: ۱۰۲، الحج: ۷۳، هود: ۹-۱۱ النمل: ۶۳ و ...] است که بدانیم هر خیر و شری از سوی حکمت است یعنی امر بر اجرای آن از سوی خداست حال اگر خیری باشد و از فضل خداست و جای شکر و سپاس دارد و اگر شری باشد از اعمال خود ماست و گاهی از اعمال مشرکان و منافقان است و این آسیب و شر تا وقتی که خدا نخواهد به انسان نمیرسد لذا دفع کننده آن هم فقط خود اوست و گاهی اوقات امتحان و ابتلاء است و هر خیری بخواهیم از آنجا که همه چیز در ید قدرت اوست رسیدن به آن تنها به اراده و دعا نزد اوست.
آنچه که باعث اشتباه و خطای خیلی اقوام میشود اغراق و غلو در انبیاء و بزرگان است، برای همین پیامبران همه خود را بشری مانند بقیه مردم معرفی کرده با همان قدرتها و خصوصیات تنها وحی برایشان و نوعی معصومیت خدادادی، وجه تمایز از سایرین میباشد. [الكهف: ۱۱۰]. بلکه خداوند در بسیاری موارد به این موضوع امر میفرماید که ای محمد بگو که: من حتی مالک نفع و ضرر خود هم نیستم و بر غیب آگاه نیستم [الأعراف: ۱۸۸]، [آل عمران: ۱۲۸]، [الجن: ۲۲-۲۱]. با این حساب مشخص میشد که بقیه که پائینتر از پیامبرانند قدرتی نداشته و بر غیب آگاه نیستند و بعد از فوت یا شهادت یا عروج، پیامبران یا بزرگان دینی مردم از فریب شیطان به سوی آنها رو آوردند و پنداشتند که آنها در تدبیر جهان قدرتی دارند، درحالیکه آنها جلوی فوت یا شهید شدن یا عروج خود را نتوانستند بگیرند. پیامبر اسلام در جایی به امر الله تعالی میفرماید: من نمیدانم آینده با من و شما چگونه برخورد میشود و از آینده خود نیز اظهار بیاطلاعی میکند. [الأحقاف: ۹]. بله کسانی که از غیر خداوند در دعا خوانده میشوند بندگان و عبادی مانند خودشان هستند [الكهف: ۱۰۲] [الأعراف: ۱۹۴] مانند عزیز÷، عیسی÷، حسینسو ... همه آنها آفریده خدایند که عروج کرده و یا مردهاند یا شهید شدهاند و نمیدانند چه زمانی محشور میشوند [النحل: ۲۰-۲۱] و نمیتوانند دعایی را اجابت کنند و دعایی که به نزد غیر خدا گفته شود تا قیامت هم مستجاب نمیشود. [الأحقاف: ۵] و در روز حساب همه خوانده شدگان اعم از پیامبران یا بزرگان دینی و غیره، خوانده شدن خود را و دعا به سوی خود را انکار میکنند [القصص: ۶۷-۶۶]، [الشعراء: ۹۲-۱۰۲] و مشرکان هم از ترس، خواندن غیر خدا را انکار میکنند و در ازای دعا به جای استجابت و سود، ضرر عاید مشرکان میشود. [حج: ۱۲-۱۳]. و هیچکدام از کسانی که غیر خدا را میخوانند دلیلی برای کار و دعا نزد غیر الله ندارند و عملشان کفر محسوب شده و در زمره کافران قرار میگیرند [النور: ۱۱۷]. از طرفی دیگر، خداوند متعال همه سخنهایی که در دنیا بین موجودات و انسانها رد و بدل میشود از مورچه گرفته تا حیوانات عظیم الجثه و انسان همه را میداند. [الأنبیاء: ۴] و دعایی که انسانها به نزد غیر الله ارائه داده و از دیگران یاری میگیرند میشنود. [العنكبوت: ۴۲]. با توجه به آیه ۶۲ سوره نمل کسانی که خواسته خود را نزد غیر خداوند عرضه میکنند و چیزی میخواهند در حقیقت آن شیء یا انسان را، إله قرار دادهاند در حالیکه طبق این آیه [النمل: ۶۲] الهی غیر الله تعالی نیست.
مطلب دیگر این است که در قیامت هیچ کس بار گناه دیگری به دوش نمیکشد [النجم: ۳۸]، [فاطر: ۱۸] حتی اگر خودش بخواهد گناه دیگری بر دوش او گذاشته نمیشود. [فاطر: ۱۸] و حتی اگر خویشاوند باشند. [لقمان: ۳۳] و همه از یکدیگر فرار میکنند پدر از پسر، برادر از برادر، پسر از مادر و بالآخره همه از یکدیگر فرار میکنند. [عبس: ۳۴-۳۶]. و همه انساب و رابطه بین افراد از بین میرود [المؤمنون: ۱۰۱]. پس وقتی خویشاوندان از یکدیگر فرار میکنند و هیچ رابطهای نیست، حضرت نوح و لوط با اینکه پیامبرند نمیتوانند برای زنان خود شفاعتی کنند. [التحریم: ۱۰]. یا حضرت ابراهیم برای پدر خودش [التوبة: ۱۱۴]. حساب بقیه مردم و عوام مشخص است. و از مضمون وصیت پایانی پیامبر چنین برمیآید که هیچکس شما را فریب ندهد و در دل خویش خیال باطل نپرورانید تا میتوانید در عبادت و عمل صالح به دور از شرک تلاش کنید چرا که روز قیامت، روز قسط و عدل و روز عمل است نه رابطه و نسب و به کسی به قدر ذرهای ظلم نمیشود [النساء: ۴۰]. و قطعاً کسی که غیر خدا را در دعا بخواند جزء عذاب شدگان قرار میگیرد. [الشعراء: ۲۱۳]. برای دانستن اینکه انسان هرگز به غیر خدا مطلب و خواهش و خواسته خویش را نگوید این است که اگر سه نفر با هم نجوا کنند خداوند نفر چهارم آنهاست و اگر پنج نفر با هم نجوا نمایند خداوند نفر ششم آنهاست و اگر از این مقدار کمتر باشد یعنی یک نفر با نفس خود نجوی کند یا با خدا یا غیر خدا نجوا کند خداوند همان لحظه آنجاست و آن را میداند و اگر بیشتر از این مقدار هم باشند باز هم خداوند متعال نفر بعدی آنهاست، یعنی همهجا و همیشه شاهد، ناظر و شنوا است چه بخواهیم چه نخواهیم چه بدانیم چه ندانیم و تنها او بر هر چیز آگاه است [الـمجادلة: ۷]. وقتی خداوند حضرت ابراهیم÷را اسوه و الگو برای همه مردم معرفی فرموده و او را امام الأنبیاء نامیده [الـممتحنة: ۴]. دلیلش اینست که او از هرچه مظاهر شرک و کفر است و کسانی که عبادت غیر الله مینمایند برائت و بیزاری ابدی جسته و گفته است که بین ما و شما (مشرکان) فاصلهای دور و دشمنی و غضب است برای همیشه تا اینکه به یگانگی خداوند در عبادت ایمان آورید و عمل کنید و استغفار او برای پدرش تا زمانی بود که فهمید او دیگر در راه هدایت نمیآید (قول دیگری گوید تا زمان مرگ پدرش) و بعد از آن هرگز برای او استغفار ننمود البته برای هدایت پدر و مادر اگر گمراهند باید از خداوند طلب هدایت کرد، و این حق والدین بر فرزند است و در قیامت حتی شخصی مثل ابراهیم÷هم نمیتواند برای پدرش شفاعت نماید پس مردم خود را فریفته شفاعت بیقید و شرط بزرگان ندانند چراکه آنها بیاذن الهی و تعیین مشفوعین (شفاعت شوندگان) از سوی خداوند هرگز نمیتوانند شفاعت کنند که در تمام آیات قرآن این مسئله هویدا و روشن است. در اینجا به طور خلاصه به تقسیم بندی آیات مربوط به شفاعت میپردازیم.
۱- آیاتی که شفاعت در رستاخیز را نفی میکنند مانند: [البقرة: ۲۵۵، المدثر: ۴۸، الشعراء: ۱۰۰، الأعراف: ۵۳].
۲- آیاتی که شفاعت مورد نظر یهود را نفی میکند مانند: [البقرة: ۴۸، البقرة: ۱۴۳].
۳- آیاتی که شفاعت روز رستاخیز برای کافران و مشرکان را نفی میکند مانند: [الأعراف: ۵۳].
۴- آیاتی که اعتقاد بت پرستان و آنچه که از غیر خدا میخوانند و پرستش میکنند و آنها را شفیع خویش میدانند به باد انتقاد و تکذیب گرفته و به بیواقعیت بودن آنها تصریح مینماید مانند: [الأنعام: ۹۴ ، الروم: ۱۳، الأنعام: ۴۳، یس: ۲۳].
۵- آیاتی که شفاعت را مختص خدای متعال میداند مانند: [الأنعام: ۵۱، الأنعام: ۷۰، السجدة: ۴، الزمر: ۴۴].
۶- آیاتی که شفاعت غیر خدا در محکمه الهی را به عنوان اصل مسلم پذیرفته ولی با یک قید، و آن اذن خداوند به شفاعت شفاعت کننده مانند: [البقرة: ۲۵۵، یونس: ۳، طه: ۱۰۹، سبا: ۲۳، نجم: ۲۶].
۷- آیاتی که وجود شفاعت را مطرح ولی از نظر شفیع و مشفوع محدود و مشروط میداند یعنی هم شفاعت کننده و هم شفاعت شوندگان را خداوند باید اذن بر شفاعت کردن و شفاعت شدن دهد مانند: [مریم: ۷۸، الزخرف: ۸۶، الأنبیاء: ۲۶-۲۸]. دقت در آیات گروه ۶ و ۷ ما را به نکات زیر توجه میدهد:
الف: گروهی روز رستاخیز به طور قطع و یقین تحت شرایطی اذن شفاعت دارند.
ب: یکی از شرایط نفوذ شفاعت اذن الهی است هم درباره شفاعت شونده و هم درباره شفاعت کننده ﴿ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ ﴾.
ج: شفاعت کننده خود باید به یگانگی خداوند متعال و بندگی خویش که ناشی از اقرار به ربوبیت خدا در دنیاست شهادت داده باشد ﴿ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٨٦ ﴾[الزخرف: ۸۶]. آنطور که از آیه ۱۴ سوره نوح بر میآید حق یعنی توحید در عبادت و دعا چنانچه معنی آیه این است که: حق از سوی پروردگارت آمد همانا کسانی که از غیر خدا (هر چیزی یا کسی غیر خدا) را میخوانند (در دعا) قدرت سود رسانی و دفع ضرری (یا در صورت نخواندن و عدم عبادت، قدرت ضرر زدن) ندارند و در گمراهی آشکاری هستند.
د: شفاعت کننده باید بواسطه اعمالش در دنیا و خشنودی خدای متعال و بالنتیجه به جا آوردن عهد خویش صاحب اذن شفاعت و پیمان و عهد باشد ﴿ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ﴾[مریم: ۸۷]. و شاید مراد عهد و پیمانی باشد که خداوند در عالم ذر یا اَلَست از انسان مبنی بر پروردگاری خویش گرفت، و کسانی که توانستند از عهده انجام این عهد و پیمان برآیند خداوند عزت و برتری بوسیله دادن اذن شفاعت به آنها عطا فرمود.
هـ: درخواست شفاعت آمیخته با سخنی که خشم خداوند را برانگیزد نباشد ﴿ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا ﴾[طه: ۱۰۹]. و شاید مقصود این باشد که درباره کسانی که شایستگی شفاعت ندارند، مانند مشرکین درخواست شفاعت حتی در ذهن و دل ننمایند.
و: شفاعت شونده هم باید مورد رضایت خداوند باشد ﴿ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ ﴾[الجن: ۲۷]. و حضرت علی در نامه ۳۱ نهج البلاغه [۴]چنین نگاشته
که: این را نیز بدان که تو را رخصت دعا و تضمین اجابت آن، از مقامی صادر گشته که خزانههای آسمان و زمین را یکجا در اختیار دارد هم اوست که فرمانت داده که بخواهی تا عطایت کند «قَدْ أَذِنَ لَكَ فِی الدُّعَاءِ، وَتَکفَّلَ لَكَ بِالْإِجَابَةِ» و طلب رحمت از او کنی تا تو را بنوازد بیآنکه در میانه خود و تو دربانی بگذارد که بر تو در ببندد یا ناگزیرت کند که دیدارش را واسطهای بجویی یا شفیعی بیاوری «أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَكَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَكَ، وَلَمْ یَجْعَلْ بَیْنَكَ وَبَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُكَ عَنْهُ، وَلَمْ یُلْجِئْكَ إِلَی مَنْ یَشْفَعُ لَكَ إِلَیْهِ» [۵]. ایشان در دعای مشهور کمیل نیز ربوبیت پروردگار را وسیله توسل به خدا دانسته و خود خدا را شفیع به نزد او معرفی کرده «ویتوسل إلیك بربوبیتك استشفع بك إلى نفسك» و بدین وسیله از خداوند میخواهد دعاها و خواستههای او را مستجاب نماید. یعنی «متوسل میشوم به پروردگاریت بهسوی تو و طلب شفاعت میکنم از تو به سوی خودت».
در یکی از نمازهای منقول از ایشان چنین ذکری میآید که: «سبحان من لا یشارك أحداً فی أمره سبحان من لا إله غیره» «پاک و منزه است خدایی که شریک نیست احدی در تدبیر و انجام امور و فرامینش و ...». در مجموع در تمام ادعیه بزرگان همه دعا و انابه به سوی ایزد یکتا میباشد نه به پدران و مردگان و حتی نفی دعا به سوی غیر خدا شده و این یعنی ای کسانی که به دنبال الگو هستید اگر مرا (پیامبر یا امام) را به عنوان اسوه و الگو قبول دارید روش و سیرت من چنین است، پس پیروی راه و طریق، کمک و یاری خواستن از آنها نیست بلکه طبق روش آنها عمل نمودن است. در ادعیه ایام هفته به چنین مضامینی بر میخوریم: «وبك أستعین» «از تو فقط یاری میگیرم» «وأخلص لك دعایی تعرضا للإجابة» «با اخلاص فقط تو را میخوانم جهت اجابت» «فاسئلك یا من یملك الحاجات وهی مستجیبة لـمشیته» «از تو میخواهم ای آنکه مالکیت بر آوردگی حاجات نزد توست و استجابت آنها وابسته به مشیت توست (نه روش بد دعای ما و نه وسیله نیاوردن)» «أدعوك دعا مَنْ ضَعُفَتْ وسیلته» «می خوانم تو را مانند آنکه وسیله او ناتوان و ضعیف شده (و مراد از وسیله ایمان و عمل صالح است)». «وارزقنی شفاعة محمد». در این قسمت طلب شفاعت هم از خداست نه غیر او ولو اینکه پیامبر باشد، یعنی خداوندا تو شفاعت حضرت محمدصرا نصیب و روزی ما در آخرت بنما. چه کسی از پیامبر بالاتر؟ پس نمیشود پیامبر یا غیره را در دعا خواند که ما را در شفاعت خود داخل نماید زیرا اصل شفاعت و اذن آن تنها در دست خداست ﴿ قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗا ﴾[الزمر: ۴۴]. «اللهم بذمة الإسلام أتوسل إلیك» «الهی به راستی من به عهده اسلام به سوی تو متوسل میشوم (راستی عهد توحید)». «ولا یخیب من دعاه» «ناامید نشود هرکه او را بخواند». در قسمتی از اعمال شب جمعه آمده هرکه مجهز و منقلب بر یاری و مدد از مخلوقی به امید عطای او، و بخواهد بخشش او و جایزه او، پس به سوی توست همه خواستهها و امیدهای من و نمونه که در بالا آمد همگی در ادعیه ایام هفته آمده که میتوانید به کتاب مفاتیح الجنان صفحات ۵۰ تا ۷۰ مراجعه کنید و در ادامه آمده: «یا من لا یخیب علیه سائل» «ای آنکه ناامید نشود از او سائلی». این در نماز امام حسن نیز آمده: «فإنِّی لم آتك بعمل صالح قد قدمته ولا شفاعة مخلوق رجوته أتقرب إلیك» «پس براستی نیاوردم تو را کار شایسته که از پیش داشتهام و نه شفاعت بندهای که امید دارم آن را، نزدیکی جویم به سوی تو به شفاعت او». و بالآخره در همه ادعیه قرآنی و غیره از بزرگان و ائمه دین، اخلاص و توحید در دعا و یاری خواستن وجود دارد و نفی دعا نزد غیر الله به صورتی کاملاً روشن مشهود و معلوم است برای آنان که اهل بصیرت باشند و بخواهند بفهمند و کسی که خود را غنی بداند یعنی نخواهد که بفهمد حتی اگر خداوند مستقیماً راه را بر او عرضه فرماید باز از شدت جهالت، گمراهی را بر هدایت ترجیح میدهد این چنین مضامین توحیدی در ادعیه مختلف بیان شده و این یعنی راهی که ما باید بدان طریق عمل کنیم و اگر جایی کلامی مخالف شنیدیم با قرآن مقایسه کنیم اگر خلاف قرآن بود دور میریزیم و بهترین آیه که همگی با آن آشنائید و خیلی ساده است آیه ﴿ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥ ﴾[الفاتحة: ۵]. است. یعنی: «تنها تورا میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم».
دعاهای کمیل، عشرات، سمات، مشلول، یستشیر، مجیر، جوشن کبیر، جوشن صغیر، ادعیه صبح و شام، ادعیه بعد از هر نماز، ادعیه ایام هفته که برخی از مضامین و مفاهیم آن صفحه قبل آمد و دعاهای دیگر همچون سیفی صغیر، صباح حضرت علیس، دعاهای حرز حضرت فاطمهلو امام سجاد/، دعایی که جبرئیل به پیامبر آموخت، مناجات خمس عشره خصوصاً قسم رابعه یا چهارم و عاشره یا دهم که میگوید: «الهی لیس لی وسیلة إلیك إلا عواطف رافتك» «خدایا نیست برایم وسیلهای به سویت جز عواطف مهربانیت».
همچنین در مناجات منظومه امیرالمؤمنین علیسآمده: «إلهی، لئن خیبتنی أو طردتنی فمن ذا الذی أرجوا ومن ذا الذی اُشفِّع». «الهی اگر تو مرا ناامید کنی یا از درگاهت برانی دیگر کیست که به وی امیدوار باشم و چه کسی را نزد تو شفیع آورم». در زمان حضرت علیسپیامبر بود حضرت ابراهیم را مشرکان در دعا میخواندند و به سوی وی شفاعت میگرفتند اما حضرت فقط از خداوند امید رحمت و اجابت دارد پس بیائیم ما هم مانند آنها خالصانه و بیپرده با خدای مهربان، احوال خویش عرضه کنیم. ادعیه ماه رمضان نیز نوعی دیگر از ادعیه توحیدی میباشد که یکی از این ادعیه که معمولاً نیمه شبهای ماه رمضان بعد یا قبل نماز تهجد خوانده میشود، دعای ابوحمزه ثمالی است که در بعضی شهرها مردم در یک مسجد جمع شده و به صورت جمعی میخوانند، و بسیار پر برکت و مؤثر است و از این حیث که شب قدر را نمیدانیم، و بعضاً شروع ماه رمضان ما و برخی کشورها متفاوت میباشد و به همین ترتیب معلوم نیست شب قدری که ما تا صبح عبادت کردهایم آیا واقعاً شب قدر بوده یا نه و با توجه به دو آیه: ﴿ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١ ﴾[القدر: ۱]. یعنی: «قرآن را در شب قدر نازل نمودیم». ﴿ شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ ﴾[البقرة: ۱۸۵]. شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است لذا کسی که بخواهد عبادت این شب، که معادل هشتاد سال و بیشتر ارزش دارد درک نماید، بهتر است دعای ابوحمزه ثمالی و تهجد را حداقل هر سی شب بخواند، تا ان شاء الله از کسانی باشد که شب قدر را حداقل اندکی از آن را درک کرده باشد. در قسمتی از این دعا آمده: «الحمدلله الذی أنادیه كلما شئت لحاجتی واخلوا به حیث شئت لسری بغیر شفیع فیقضی لی حاجتی والحمدلله الذی لا أدعوا غیره ولو دعوت غیره لم یستجب لی دعایی والحمدلله الذی لا أرجو غیره ولو رجوت غیره لَأَخلف رجایی» «ستایش و حمد خدای را که هرگاه برای هر حاجتی او را خواستم ندا خواهم کرد و هر وقت برای راز و نیاز بدون هیچ واسطه و شفیعی با او خلوت توانم کرد، حاجتم روا میسازد سپاس خدای را که تنها او را در دعا میخوانم نه غیر او را و اگر از غیر او حاجت میخواستم دعایم را مستجاب نمیکرد و سپاس خدای را که به او چشم امید دارم نه به غیر او و اگر به غیر او امیدی داشتم مرا ناامید میکرد... » بله این عین کلام بزرگان دین است پس به کدام راه میرویم؟
دعای عرفه امام حسین نیز مضامین جالبی دارد از جمله: «أنا أتوسل إلیك بفقری إلیك...» «من به درگاهت به فقر و بیچارگیم متوسل میشوم..» بله امام نیز اینگونه خود را به خداوند معرفی و فقط از او طلب خیر و رحمت میکند، این جمله امام ما را به یاد آیه ﴿ ۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ ١٥ ﴾[فاطر: ۱۵]. «اى مردم، شما به خداوند نیازمندید و خداوند است که بى نیاز ستوده است». میاندازد و همچنین آیه [الإسراء: ۵۶-۵۷]. که نشان از نیاز همه انسانها به خداوند دارد پس باید از منبع فیض حاجت خواست. نکته این است که سعی کنید معانی قرآن و ادعیه را بفهمیم اگر اینطور باشد بهتر حس نزدیکی به خدا پیدا میکنیم.
[۴] معادیخواه، عبدالحمید، فرهنگ آفتاب، ج ۵، ص ۲۴۲۵. [۵] معادیخواه، عبدالحمید، فرهنگ آفتاب، ج ۵، ص ۲۴۲۵.