بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت

۷- جمع آوری قرآن و نوشتن آن در یک مصحف و بسنده کردن بر مصحف عثمان س

۷- جمع آوری قرآن و نوشتن آن در یک مصحف و بسنده کردن بر مصحف عثمان س

آنانی که معتقد به بدعت حسنه هستند، گمان کرده‌اند که جمع آوری قرآن و نوشتن آن در مصحف عثمان سبدعتی است که صحابه و تابعین از خودشان ساخته‌اند و این را دلیلی بر جواز بدعت حسنه می‌پندارند.

پیش از اینکه پندارشان را باطل کرده و پاسخ دهیم و روشن سازیم که تلاششان در بیراه است، ناگزیر باید این موضوع را با مثالهای مؤثق و ادله‌ی صحیح، توضیح دهیم.

اصحاب رسول الله صبر جمع‌آوری قرآن اجماع کرده‌اند. بخاری در جاهای زیادی از کتابش و دیگر محدثین، موضوع را به شرح زیر روایت کرده‌اند: «زید بن ثابت می‌گوید: پس از کشته شدن تعداد زیادی از قاریان قرآن، در یمامه، ابوبکر مرا احضار کرد. وقتی رفتم دیدم عمر بن خطاب هم آنجاست. ابوبکر گفت: عمر می‌گوید: در جنگ یمامه بسیاری از قاریان قرآن کشته شده‌اند و من بیم دارم کشته شدن قاریان قرآن در جنگهای دیگر ادامه پیدا کند و قسمت زیادی از آیات قرآن نابود شود؛ معتقدم دستور جمع آوری قرآن را بدهید.

ابوبکر سگفت: من به عمر می‌گویم: چگونه اقدام به کاری کنیم که پیامبر نکرده است؟

عمر سمی‌گوید: سوگند به خدا که این کار خوبی است و همچنان عمر بر این کار به من مراجعه کرد تا اینکه خداوند سینه‌ام را برای این کار گشود و من هم همانند عمر معتقدم این کار باید انجام شود.

زید گوید: ابوبکر گفت: تو جوان عاقلی هستی که مورد اعتماد مایی و تو برای پیامبر وحی را می‌نوشتی؛ پس هم اکنون به جستجو پرداز و قرآن را جمع آوری کن.

زید گوید: سوگند به خدا اگر مرا مکلف به حمل کوهی از کوهها می‌کردند برایم از جمع آوری قرآن سنگین تر نبود. گفتم: چگونه اقدام به کاری می‌کنید که پیامبر صنکرده است؟

ابوبکر گفت: سوگند به خدا این کارنیکی است؛ گویند: همچنان ابوبکر به من مراجعه می‌کرد تا اینکه خداوند سینه‌ام را برای انجام این کار گشود.

گوید: جمع آوری قرآن را از شاخه‌های خرما و سنگهای نازک و سینه حافظان قرآن آغاز کردم تا اینکه اواخر سوره‌ی توبه را نزد ابو خزیمه‌ی انصاری یافتم و تنها او بود که این قسمت را حفظ داشت و از آیه‌ی: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨[التوبة: ۱۲۸] [۴۴]تا آخر سوره برائت، از زبان او نوشتم و آن مصحف نزد ابوبکر بود تا اینکه وفات کرد و سپس تا عمر زنده بود پیش او بود و بعد از او نزد دخترش حفصه لبود».

و بخاری نیز از انس بن مالک سروایت می‌کند که: «حذیفه بن یمان پیش عثمان آمد و از اختلاف قرائتها شکایت کرد، حذیفه که در آن روزها با اهل شام و عراق برای فتح ارمنستان و آذربایجان رفته بود از اختلاف قرائتها با عثمان شکایت کرد و گفت: ای امیر المؤمنین، امت را پیش از اینکه همانند یهود و نصاری اختلاف پیدا کنند دریاب، عثمان س‌کسی را پیش حفصه فرستاد که مصحف‌ها را بفرستد تا نسخه برداری کنیم و پس از آن دوباره به تو برگردانیم. حفصه لنسخه‌ها را فرستاد و عثمان هم به زید بن ثابت و عبدالله بن زبیر و سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام دستور داد که از مصحف‌ها نسخه برداری کنند و به گروه سه نفره‌ی قریشی دستور داد که هرگاه شما با زید بن ثابت اختلاف کردید، آن را به لهجه قریشی بنویسید زیرا قرآن به لهجه قریش نازل شده است و آنها هم این کار را کردند تا اینکه از میان همه مصحفها یک مصحف نوشته و از آن نسخه برداری کردند و به هر منطقه نسخه‌ای فرستادند، عثمان سدستور داد تا مصحف‌ها را به حفصه برگردانند و دیگر مصحف‌ها و صحیفه‌ها را بسوزانند.

اگر به دیده‌ی انصاف در روایات مذکور تأمل شود، مسائلی به شرح زیر روشن می‌شود:

الف- درستی و منطبق بودن کار صحابه با مقاصد شریعت بگونه‌ای که به هیچ عنوان با اصول و ادله‌ی شرعی منافاتی ندارد. سخن ابوبکر سبه عمر سکه گفت: چگونه کاری کنم که پیامبر نکرده؟ و همینطور سخن زید به ابوبکر که گفته بود: چگونه کاری کنیم که پیامبر نکرده؟ بر این دلالت دارد که آنان فکر می‌کردند. کارشان با شریعت منافات دارد؛ چون علت عدم جمع آوری قرآن در زمان پیامبر این بود که در هر لحظه منتظر نزول و نسخ برخی از احکام و یا تلاوت آن بوده‌اند؛ زیرا وحی همواره تا وفات پیامبر صنازل می‌شد و خداوند هر چه را می‌خواست تغییر می‌داد و حکم می‌کرد، اگر در آن زمان قرآن در یک مصحف جمع آوری میشد قطعاً تغییر آن در هر وقت مشکل بود و چون نزول وحی با وفات پیامبر تمام و شریعت الهی کامل شد و مردم از کم و زیاد شدن قرآن خاطر جمع شده و مطمئن شدند که دیگر وجوب و تحریمی بر احکام افزود نخواهد شد، خداوند به خلفای راشدین الهام کرد که قرآن را جمع آوری و بر نسخه‌ی عثمان سبسنده کنند و برای آنان که به سنت پیامبر صپایبند بودند لازم بود اقدام به چنین کاری کنند، اینگونه خداوند وعده حفاظت قرآن را عملی نمود و به این وسیله بر شرافت امت محمد صافزوده شد.

خداوند میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩[الحجر: ۹]. «ما خود قرآن را فرستادیم و خود ما آن را حفاظت می‌کنیم».

آغاز این کار توسط سیدنا ابوبکر و با مشورت فاروق سبود در حالیکه قرآن در صحیفه‌ها نوشته شده بود و خداوند می‌فرماید: ﴿يَتۡلُواْ صُحُفٗا مُّطَهَّرَةٗ[البینة: ۲]. «کتاب‌های پاک را می‌خواند».

لیکن این نوشته‌ها پراکنده بود، مگر نه این است که زید بن ثابت گفته بود: «به جستجوی قرآن پرداختم و آن را از شاخه‌های خرما و سنگ‌های نازک سفید و سینه مردمان گرد آوردم».

ب- جمع آوری قرآن مسئله‌‌ای نبود که صحابه از طرف خودشان اقدام به آن کرده باشند، بلکه این امر برای محقق نمودن وعده‌ی خداوند صورت گرفت، همانطور که خداوند وعده حفظ قرآن را داده بود، وعده‌ی حمع آوری آن را نیز داده بود. خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧[القیامة: ۱۷]. «چرا که گرد آوردن و خواندن آن کار ماست».

وقتی آیه سوره حجر را که در آن وعده‌ی حفظ قرآن داده شده در کنار این آیه‌ی سوره قیامت قرا دهیم، برای ما قاعده‌ای بزرگ که مقرر کردیم، روشن می‌شود و آن اینکه: ذاتی که هدف را برای ما مقرر کرده، وسیله‌ی آنرا فراموش نکرده است. همان طور که حفاظت از قرآن هدفی بود که خداوند وعده داده، بر همین منوال جمع آوری آن نیاز به وسیله‌ای داشت که خداوند بیان کرده و در دوران رسالت پیامبر در صحیفه‌هایی از برگ درخت و سنگ و نیز سینه‌های مردان ثبت شده بود، و چون صحابه دیدند در جنگ یمامه قاریان زیادی کشته شدند از وسیله‌ای دیگر استفاده کردند و نوشته‌ها را جمع آوری کردند و این عمل در واقع اعلامی برای تحقق جمع و حفظی بود که خداوند وعده داده بود.

ت- صحابه بر جمع آوری قرآن اجماع کردند و بدون تردید گردآوری قرآن را به اجماع صحابه صورت گرفته است و آنان قومی بودند که بر گمراهی جمع نمی‌شدند.

ث- این عمل صحابه عقلانی بود و اگر همه‌ی عقلها پیشنهاد می‌شد، می‌پذیرفتند. ولی در مسائل عبادی که معنای تفصیلی آن را عقل درک نمی‌کند حق دخالت ندارند و به همین دلیل حذیفه سکه به سیدنا عثمان سپیشنهاد جمع آوری قرآن را در یک نسخه داد می‌گوید: «هر عبادتی که اصحاب پیامبر صانجام نداده‌اند، انجام ندهید؛ زیرا نسل اول پیروان این دین برای دیگر نسلها سخنی ناگفته (در خصوص عبادت) نگذاشته‌اند».

ج- ثمره کارهای صحابه وسیله‌هایی برای حفظ امری ضروری یا دفع ضرر و اختلاف مسلمانان، در خصوص قرائت قرآن بوده؛ امر اولشان بر اساس قاعده‌ی: «آنچه موجب کامل شدن واجب می‌شود، واجب است». مسئله دوم بر اساس قاعده‌ی: «دفع مفاسد و مسدود نمودن وسیله‌هایی که منجر به فساد می‌شود»، است.

ح- این وسائل به تنهایی هدف نیستند بلکه منجر به احکامی می‌شوند که با نص جایز است.

خ- کارهایی که صحابه انجام داده‌اند از قبیل جمع آوری و نسخه برداری از قرآن و بسنده کردن به مصحف عثمان و جنگ با مرتدان و بیرون کردن اهل کتاب از جزیرة العرب و خلافت ابوبکر و اینکه عمر سخلافت را به شورای شش نفره واگذار کرد و تأسیس دیوانهایی که تمام امت اسلامی را زیر پوشش قرار دهد همه این موارد بوسیله اجماع صحابه تأیید شده است.

وقتی که امور مقرر شدند، مشخص می‌شود که بدعت با عمل صحابه متفاوت است؛ زیرا اعمال صحابه با مقاصد شریعت سازگار بود در حالی که بدعت با مقاصد شریعت سازگار نیست، بلکه با مصالح بدعتگذار است.

اعمال صحابه علی‌رغم سازگاری با مقاصد شریعت، عقلانی بود. بدعت در مسائل عبادی بوجود می‌آید و اگر در مسائل عادی هم بدعت وجود دارد، به خاطر بعد عبادی آن است. تفصیل مسائل عبادی از محدود درک عقل فراتر است و به همین دلیل خداوند مسائل عبادی را به دیدگاهها و هواها واگذار نکرده، و تمام امور عبادی را بیان کرده و اجمالی جز توقیف در همان محدوده نگذاشته و افزون بر آن و کاستن از آن بدعت است. بدعت وسیله نیست بلکه هدف از انجام آن عبادت است، این مسئله ایست که موجب کم و زیاد کردن احکام شریعت می‌گردد و این امر موجب سخت گیری و مشقت می‌شود و با مقاصد شریعت، برداشتن سختیها و آسان گیری، در تضاد است.

و نیز مسائل بدعت تمام امت را در بر نمی‌گیرد بلکه فقط شامل هواهای گروهی می‌شود که مصلحت‌ها و شهوات شان را در آن محقق می‌کنند و هر کس وضعیت بدعت گذاران در طول قرون را بررسی می‌کند به خوبی این واقعیت را در می‌یابد.

بدعت در گذر زمان به یک صورت نبوده و همانطور که در بحث عرف تذکر دادیم، بدعت نیز گاهی از نظر گروهی حسنه است و گروهی آن را رد می‌کردند، این با عمل صحابه بسیار متفاوت است؛ زیرا آنان در این عملشان اتفاق نظر داشتند.

با این توضیح برای اهل تحقیق روشن است که عمل صحابه بدعت نبوده و بدعتگذاران نمی‌توانند با استناد به این موضوع بر بدعتشان سرپوش بگذارند و مهر تأیید بزنند، بلکه استناد به چنین ادله‌ای بی ثباتی و بی پایه بودن ادله شان را روشن‌تر می‌کند.

[۴۴] ترجمه: «بى‏گمان رسولى از خودتان به سوى شما آمد، رنجتان بر او دشوار، بر شما حریص [و] به مؤمنان رئوف مهربان است».