هر كس به استحسان باور داشته باشد، بيقين شريعت جديدی آورده است
۱- تقسیم بدعت بر حسنه، قبیحه، محموده، (پسندیده) و مذمومه (مذمت شده)، تقسیمی است که دلیل شرعی ندارد، زیرا با آیات صریح قرآن و روایات صحیحی پیامبر صمنافات دارد.
توضیح:
الف- باید دانست، یکی از مسائل اصلی که واجب است به آن اعتقاد داشته باشیم و ایمان بدون آن صحیح نخواهد بود، این است که: اسلام دینی است که خداوند ساختمان آن را محکم و کامل نموده و مسلمانان باید قوانین آن را در زندگی به اجراء در آورد، و یا به عبارتی بر مردم لازم است که بشنوند او را اطاعت کنند، دلایل این مسئله آشکار است، خداوند لطیف و خبیر میفرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳]. «امروز دینم را بر شما کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را (به عنوان) دین (همیشگی) برای شما پسندیدم».
ب- بر پیامبر رحمت الزامی بود که حق رسالتش را ادا کرده و بدون کم و کاست اسلام را ابلاغ نماید، بدون تردید پیامبر صاین کار را کرده، و اگر نمیکرد، رسالتش را ابلاغ نکرده بود (در حالی که هرگز چنین نیست) و پیامبر با خشنودی و رضایتش از خداوند، به رحمت پروردگار نپیوسته مگر اینکه دین را کامل کرد، بگونه ای که نیاز به افزودن ندارد خداوند و مؤمنان به این حقیقت گواهی دادهاند، و تنها گواهی الله کافی است [۴]. و پیامبر صفرموده: «مَا تَرَکتُ شَیئًا مِمَّا أَمَرَکمُ اللَّهُ بِهِ إِلاَّ وَقَدْ أَمَرْتُکمْ بِهِ وَلاَ تَرَکتُ شَیئًا مِمَّا نَهَاکمُ اللَّهُ عَنْهُ إِلاَّ وَقَدْ نَهَیتُکمْ عَنْهُ» «هیچ چیز از دستورات خداوند را نگذاشتهام مگر اینکه شما را بدان امر کردم، و هیچ نهی الهی را فروگذار نکردم مگر اینکه شما را از آن نهی کردم» [۵]. و فرمود: «قَدْ تَرَکتُکمْ عَلَى الْبَیضَاءِ لَیلُهَا کنَهَارِهَا لاَ یزِیغُ عَنْهَا بَعْدِى إِلاَّ هَالِك» [۶]. «شما را بر روشنی که شب آن همچون روزش است گذاشتم و هر کسی بعد از من، از آن منحرف شود، هلاک میشود».
ت- این مسئلهای است که دشمنان اسلام (لعنت خدا بر آنان باد) نتوانستند شگفتی و تعجبشان را از این نظام فراگیر و کامل الهی که در کتاب زندگی هیچ چیز ریز و درشت را فرو گذار نکرد (مگر اینکه بر شمرد) کتمان کنند.
پیامبر صاین نظام و برنامه فراگیر را که از تولد تا روزی که انسان را لحد گذاشته میشود، به مسلمانان آموزش داده بعنوان مثال: فردی یهودی به سلمان سگفت: پیامبر شما هر چیز را به شما آموزش میدهد حتی آداب دستشوئی را! گفت: آری، ما را از رو یا پشت کردن به قبله در هنگام قضای حاجت و از اینکه با دست راست استنجاء بزنیم یا کمتر از سه سنگ استفاده کنیم و یا با پلیدی و استخوان استنجاء بزنیم، نهی کرده است [۷].
ث- قانون گذاری حق پروردگار است، نه حق بشر، اگر افزودن بر اسلام جایز باشد، کم نمودن از آن هم جایز است، بهمین دلیل پیامبر صاز افزودن بر دین ممانعت کرده و فرموده: «إِذَا حَدَّثْتُکمْ حَدِیثاً فَلاَ تَزِیدُنَّ عَلَىَّ» «آنگاه که به شما سخنی گفتم، هرگز بر آن نیافزاید» [۸].
اگر افزودن بر دین جایز باشد، پس کاستن از آن هم جایز خواهد بود زشتی این سخن برای گوینده کافی است، و بجز جاهلان کسی از این سخن خرسند نخواهد شد.
و اگر افزودن بر دین و کاستن از آن درست باشد، در نتیجه بدعتگزار به زبان حال یا مقال گویندهی این سخن است که شریعت کامل نشده و مسائلی باقی مانده که خوب است بر آن افزوده شود، زیرا هر کس معتقد باشد که دین از هر حهت کامل است، قطعاً نو آوری نمیکند و چیزی بر آن نمیافزاید و هر کس بر خلاف این باوری داشته باشد، به اتفاق اهل سنت، از راه راست منحرف شده و گمراه است.
ج- بدعت گذار خود را شبیه شارع حکیم (خداوند) قرار میدهد، زیرا خداوند قوانین و شریعت را فرستاده و از بندگان خواسته که آن را اجراء کنند و در اختلافات او را داور قرار دهند.
و اگر قانونگذاری حق مخلوقات و در محدودهی درک آنان میبود، خداوند قوانین شریعتها را نمیفرستاد. و پیامببران را مبعوث نمیکرد بهمین دلیل میگوییم: کسی که در دین بدعتگذاری کند خودش را شریک الله میداند، زیرا او دروازهی اختلاف را باز کرده و با خداوند در قانونگذاری به رقابت پرداخته، و این واقعیت را که خداوند اراده نموده که تنها قانونگذار خودش باشد، رد کرده است.
آنچه گفته شد فهم سلف صالح است، امام شافعی میگوید: هر کس قائل به استحسان باشد، بیقین که شریعت جدیدی آورده است. امام احمد میگوید: اصول سنت به اعتقاد ما این است که راه و روش اصحاب پیامبر تمسک جوئیم و به آنها اقتداء کرده و بدعتها را رها و ترک نمائیم و هر بدعت گمراهیست.
پیش از این دو امام بزرگوار، امام دارالهجرة امام علم و هدایت گفته است: هر کس در اسلام بدعتی ساخت و اعتقاد داشت این بدعت حسنه است، قطعاً به عقیده پیامبر ص در ابلاغ رسالت خیانت کرده است، زیرا خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾[المائدة: ۳]. «امروز دینم را بر شما کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را (به عنوان) دین (همیشگی) برای شما پسندیدم» هر چه در آن روز دین نبوده امروز دین نیست.
۲- نیک پنداران بدعتها سزاوار چنین حکم وحشت آوری است که سرانجام آنان جهنم خواهد بود، هر چه بد سرانجامی است، زیرا آنان بر آنچه در حال اجراء بود و زحمت آن را کشیده بودند (شریعت) قناعت نکرده و بدعت بوجود آورده و حکم خدا را رد کردند.
بدعتگذار، به آنچه سلف صالح راضی و خرسند بودند راضی نشده؟!! و دلیل از بوجود آوردن از بدعتش این بوده که ایراد و اشکالهائی را که در دین بوده، بگیرد؟!! در حالی که سلف، آنانی که در شناسایی مسائل، قویتر و شایستهتر از دیگران بودند با علم و آگاهی بر همان بسنده کردند و با نگاهی ژرف دست نگه داشتند و در محدودهای که کفایت میکرد، سخن میگفتند و شریعت روشن، هموار و شفا بخش را بجا گذاشتند که رنگش رهروان راه را مسرور و شادمان میکرد.
۳- بدعتگذار، زشتی و زیبایی و نیکی و بدی را از زاویه عقل میشناسد اما حقیقت این است که هرگز عقل مستقل نیست، و بر هر چیزی که اصل و مستقل نباشد، چیزی دیگر بنا نخواهد شد و بنا بر چیزی که مطلقاً از پیش اصل و پایه باشد، صورت میگیرد و عقل بدون وحی نمیتواند مستقلاً به عقل داده شود تا آنها را درک نماید. در کتاب «القرآن یتحدی» در این باره بحثی طولانی کردهام.
[۴] در مقدمهی تحقیقم بر رسالهی هدیة السلطان إلی مسلمی بلاد الیابان نوشتهی علامه معصومی، همین موضوع را بشتر توضیح دادهام. [۵] - با مجموعه طرقش صحیح است، ر.ک تعلیق (۳۸) به کتاب «هدیة السلطان» با تحقیق اینجانب. [۶] - تخریج از احمد، ابن ماجه و حاکم، آلبانی این حدیث را در کتاب تخریج السنة ابن عاصم صحیح دانسته است (۱/۲۶ – ۲۷ [۷] - مسلم، صاحبان سنن، احمد ۱۷۴. [۸] - احمد و آلبانی در سلسلة الأحادیث الصحیحة (۳۴۶) این حدیث را صحیح قرار دادهاند.