اینكه بدعت و سنت هرگز یكجا جمع نمی شود، اصلی است که سلف صالح بطور قطع آن را فهمیده بودند
تابعی بزرگوار، حسان بن عطیه /گوید: «هیچ قومی نبوده که بدعتی در دینشان بوجود آوردهاند، مگر اینکه همانند آن از سنتهای دینشان نابود شده است» [۱۷].
ج- بدعت به دلیل اینکه منجر به ترک سنت میشود، سبب هلاکت و نابودی میگردد و این گمراهی بزرگی است.
عبدالله بن مسعود سگوید: «اگر سنت پیامبرتان را ترک کنید، قطعاً گمراه میشوید» [۱۸].
و هر امتی منحرف و گمراه شود، نابود میگردد؛ بهمین دلیل عبد الله بن مسعود به آن حلقههای ذکر گفت: »ای امت محمد صچه زود دوری از سنت شما را نابود و هلاک کرده است».
از سیاق و سباق همین روایت پیداست که فهم این صحابه پیامبر صاز اعتبار خاصی برخوردار است؛ زیرا ابوموسی اشعری به انتظار اظهار نظر ابن مسعود بر آنان ایراد نگرفت و این موضعگیری ابو موسی بیم یا مجاملهای نیست که به خاطر این امید،کرده باشد بلکه ابوموسی به چیزی راضی شده که رسول الله برای خود و امتش پسندیده و فرمود: «برای امتم خرسند به همانم که ابو عبد الرحمن (ابن مسعود) خرسند است» [۱۹].
خ- بدعت دروازههای اختلاف را به هر طرف باز میکند و این خود دروازه گمراهی است و هر کس شیوهای ناپسند در اسلام بیاورد گناه آن و کسی که به آن عمل کند، بدون کم شدن از فاعلش، بدوش اوست، زیرا راهنمای شر همانند انجام دهنده آن است.
د- کم شمردن بدعت، انسان را به فسق و عصیان میکشاند همانطور که آن گروه را در جنگ نهروان به صفوف خوارج کشاند و با اصحاب پیامبر که تحت رهبری امیر المؤمنین علی سبودند، جنگیدند که در آن روز بیاد ماندنی آنان را نابود کرد.
حسن بن علی در بهاری که از اصحاب امام احمد بن حنبل است،گفته است: «از بدعتهای کوچک بر حذر باش؛ چرا که تکرار بدعتهای کوچک باعث بزرگی آنها میگردد و همه بدعتها بوجود آمده در امت،کوچک و شبیه حق بودهاند که امت فریب خورده و به آنها عمل کردند و پس از بزرگ شدن و تبدیل به اعمال دینی شدن، نتوانستند از آن نجات یابند و از راه راست منحرف و از اسلام خارج شدند؛ بنابراین باید تمامی سخنانی را که میشنویم، بررسی کنیم و شتابزده نپذیریم، هیچ چیزی را تا نپرسیدیم و بررسی نکردیم که آیا کسی از صحابه یا علماء در این باره چیزی گفتهاند، قبول نکنیم.
و اگر سخنی از آن بزرگواران در این خصوص بود به آن تمسک جوئیم و از آن پا فراتر ننهیم و از خودمان چیزی نسازیم که به آتش سقوط خواهیم کرد».
ذ- فقط اعمال صالح و نیکوست که با نیت نیک و صالح پذیرفته میشود، و نیت نیک، باطل را به حق تبدیل نمیکند؛ زیرا نیت تنها برای تصحیح عمل کافی نیست، ناگزیر باید نیت نیک با پایبندی به شریعت هماهنگ باشد» [۲۰].
ر – در فراتر رفتن از خیر خیر نیست، چرا که بیشتر از خیر انجام دادن آن است این مسئلهایست که در تمام اشیاء مشاهده میشود؛ زیرا هر وقت هر چیزی از حد خودش فراتر رفت بر عکس میشود؛ مثلاً هرگاه شجاعت از حد بگذرد به بیباکی مطلق که انسان را دچار گرفتاریهایی میکند، مبدل میشود و اگر از حد معمول کمتر شود، بزدلی و ترسویی در پی دارد.
اگر سخاوت از حد بگذرد، اسراف و فضول خرچی است و اگر از حد معمول کمتر باشد، بخیلی است؛ بنابراین بهترین کارها، میانه روی است.
عبدالله بن مسعود ساولین صحابهای نیست که بدعتها را ناپسند بشمارد، بلکه عبدالله بن عمر بیکی دیگر از کسانی است که بدعت را به شدت رد کرده و از بدعت گزاردن متنفر بوده است؛ یک بار مردی عطسه زد و گفت: «الحمد الله والصلاة والسلام علی رسول الله» ابن عمر گفت: رسول الله ص اینگونه بما نیاموخته، بلکه گفته است: هرگاه کسی از شما عطسه زد باید حمد خدا را بگوید، و نفرموده به رسول الله هم درود بفرستید [۲۱].
از سالم روایت است که با ابن عمر ب در مسجد نشسته بودم که مردی از اهل شام آمد و از او درباره حج تمتع با عمره سوال نمود. ابن عمر گفت: خوب است، نیکوست، آن مرد گفت: پدرت از این کار ممانعت میکرد، ابن عمر گفت: وای بر تو! اگر پدرم نهی میکرد ولی رسول الله ص آن را انجام و به آن دستور داده است. و گفت: آیا به سخنان پدر من عمل میکنی یا به دستورات رسول الله ص؟! گفت: به دستور رسول خدا؛ ابن عمر با خشم گفت: از پیشم برو [۲۲].
این آثار و روایات فواید و نتایج خوبی در بر داشت و به شرح زیر:
الف- هر کس با سنت صحیحی مخالفت میکرد، صحابه او را رد نموده و چه بسا به شدت با او برخورد میکردند، هر چند آن مخالفت، بر خلاف دیدگاههای پدران، فرزندان و علمایشان میبود.
ب- ترک چیزی شرعی هم بدعت و گمراهی است؛ این نوع بدعت بدعتی است که انسان مسلمان اعمالی را که بر انجام آنها دلیل شرعی وجود دارد، به قصد نزدیکی به خدا و تظاهر به دین داری، ترک کند، مانند صوفیهایی که خودشان را خصی (کندن بیضه) میکردند و ازدواج نمیکردند.
دلیل بر گمراهی این نوع بدعت این آیهی قرآن است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٨٧ وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَيِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِيٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ ٨٨﴾[المائدة: ۸۷]. «ای مومنان چیزهایی که خداوند برای شما حلال کرده است برخود حرام مکنید و تجاوز ننمائید، زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد. و از نعمتهای حلال و پاکیزهای که خداوند به شما روزی داده بخورید».
محور این آیه بر یک مفهوم است و آن تحریم چیزهایی (به قصد ثواب و تظاهر به دین داری) که خداوند پاک و حلال قرار داده؛ خداوند از این کار نهی کرده و آن را تجاوز از حدود به حساب آورده؛ زیرا این تجاوز بر حق خداست که تنها قانونگزار است و خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد، پس از این نهی،آیه مباح بودن استفاده از حلالهای پاک را دوباره تأیید و تأکید کرده و میفرماید: ﴿وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَيِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِيٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ ٨٨﴾[المائدة: ۸۸]. «و از نعمتهای حلال و پاکیزهای که خداوند به شما روزی داده بخورید و از خدای که به او ایمان دارید بترسید»
و سپس دستور به تقوا میدهد و از این قسمت آیه که دستور به تقوا داده شده چنین فهمیده میشود که تحریم حلال خدا به هر صورت که باشد، خارج از درجه تقوا است. به همین دلیل رسول الله ص به سه نفری که به خانهاش آمده و از عبادت شب و روز از او سوال کرده بودند و عبادتش را کم به حساب آورده بودند فرمود: «... بدانید که من از شما خدا شناس تر و با تقوا ترم» [۲۳].
۳- بجاست در حق صحابه ش و تابعین با بصیرت و دنبالهرو که حق را دریافتند و چنین سخنان روشنی را به ثبوت رساندهاند که به دلها راه میدیابد و آنها را زنده میکند، بگوییم که: همهی شان جستجوگران حق بودهاند. و حال نمونهای از موضعگیریهای آنان را که با نور حق آراسته بودند را یادآور میشویم:
مردی پیش امام مالک آمد و گفت: ای ابو عبدالله از کجا احرام ببندم؟ گفت: از ذوالحلیفه، از همان جایی که رسول الله احرام بسته است.
گفت: من میخواهم از مسجد نبوی و از کنار قبر احرام ببندم!! امام مالک گفت: این کار را نکن؛ زیرا بیم دارم دچار فتنهای شوی. گفت: این دیگر چه فتنهای است؟ فقط میخواهم بیشتر در احرام باشم. امام مالک گفت: چه فتنهای بزرگتر از اینکه بر این باور باشی در فضیلتی پیشی بگیری که پیامبر صدر آن کوتاهی کرده است؟! از خداوند شنیدم که میفرماید: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[النور: ۶۳]. «پس باید آنان که بر خلاف فرمان او رفتار میکنند از آن بر حذر باشند که بلایی به آنها برسد یا عذابی دردناک گریبانگیرشان شود».
[۱۷] تخریج از دارمی با اسناد صحیح. [۱۸] تخریج از مسلم. [۱۹] تخریج از حاکم و دیگران؛ و البانی این اثر را در السلسلة الصحیحة (۱۲۲۵) چاپ دار السنة کویت صحیح دانسته است. [۲۰] نگاه، مدارج السالکین، ابن قیم جوزی (۱/۸۵) در الکتاب العربی بیروت. [۲۱] تخریج از ترمذی و حاکم. [۲۲] تخریج از طحاوی در شرح معانی الآثار با اسناد صحیح. [۲۳] تخریج شیخان.