۶- مسائلی که به صورت خاص نهی شدهاند
جایز نیست بگوییم منظور از اینکه پیامبر صفرمود: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»، گناهانی است که خداوند متعال به صورت اختصاصی از آنها نهی کرده؛ مانند: زنا، دزدی، ربا و ... زیرا اینگونه تأویل کردن موجب میشود مفهوم حدیث تغییر کند و این نوعی تحریف و بیدینی محسوب میشود و پیامدهای نادرستی مانند مثالهای زیر دارد:
الف- به این حدیث کسی عمل نمیکند و اعتبار آن از بین میرود. چرا که نهی، از همان حکم خاص فهمیده میشود، نه از این حدیث.
ب- وجود بدعت بیمعنا و بیتأثیر میشود.
ت- برای هر بدعت نهی خاصی وارد نشده و هر چه با نهی خاص ممنوع شده بدعت نیست، نتیجه اینکه سخن گفتن با هر یک از این دو نام (بدعت و معاصی) به اراده دیگر شیطنت (تلبس) او سردرگمی به حساب میآید.
ث- بدعت با گناهان در یک ردیف قرار میگیرد، در صورتی که بدعت از معاصی خطرناکتر است. و سفیان ثوری میگوید: «بدعت برای شیطان از معصیت محبوب تر است؛ زیرا از معصیت توبه میکنند و از بدعت توبه نمیکنند».
در قرآن و سنت تفاوت معصیت با بدعت بیان شده است، بخاری در صحیحش روایت میکند که در زمان پیامبر مردی «خمار» نامیده میشد، او شراب مینوشید و هرگاه به مجلس پیامبر میآمد او را با سخنان خنده آوری میخنداند و هر گاه شراب مینوشید، او را پیش پیامبر میآوردند و پیامبر بر او حد جاری میکرد، یک بار مردی او را لعنت کرد و گفت: خدا لعنتش کند، چقدر او را به حضور پیامبر صمیآورند!!!.
پیامبر فرمود: او را لعنت نکن، که خدا و رسول را دوست دارد. ولی تعریف بدعت در روایت شیخان بیان شده: «پیامبر اموال غنیمت را تقسیم میکرد که مردی با پیشانی بلند و ریش گنجان و سری تراشیده در حالی که آثار سجده بین دو چشمش (پیشانی اش) مشاهده میشد، به تقسیم پیامبر صاعتراض کرد و رسول خدا فرمود: از نسل این مرد گروهی متولد میشوند که هر یک از شما نماز، روزه و قرائتش را در مقایسه با او کم میشمارد، قرآن میخوانند و از گلویشان پایین نمیرود و از اسلام چنان بیرون میروند که تیر از چلهی کمان بیرون میرود، اگر آنان را دریابیم، همچون قوم عاد میکشم» [۴۳].
نتیجه: آن مرد شرابی با اینکه شراب مینوشید پیامبر از لعنت کردنش نهی کرد و گواهی داد که عقیدهاش صحیح است؛ این نهی است که در آن تصریح شده که معصیت فقط موجب انحراف در عمل و اعضاء و اندام میشود، ولی آن شخص که به رسول الله صاعتراض کرد، علیرغم کثرت روزه و نمازش تا جایی که آثار سجده در پیشانی اش مشخص میشد، پیامبر دستور داد نسل او را بکشند. هر چند که عبادتگذار و به ظاهر زاهد و پارسا باشد، لیکن بدعتی هستند و آنان همان کسانی بودند که عبد الله بن مسعود سحلقه ذکرشان را منکر و ناپسند دانست که داستانشان مشهور است و سپس اصحاب پیامبر به فرماندهی سیدنا علی سآنان را در روز نهروان کشتند و رسول الله صفرموده است: «هر کس در دین نو آور و بدعتگذاری کند و یا بدعتگذاری را پناه دهد، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد».
اینگونه زشتی بدعت در اسلام واضح و آشکار گردید و روشن شد که بدعت از معاصی بدتر و بدعتی از گناهکار منحرفتر است، زیرا بدعت انحراف در عقاید و نادرستی در فهم و باور است و ایمان را نابود میکند، ولی انحراف معاصی فقط به عمل و اندام ظاهری محدود میشود.
ج- محدود دانستن بدعت به مسائلی که بطور خاص مورد نهی واقع شدهاند، با تعریف بدعت انطباق ندارند؛ زیرا بدعت به هیچ عنوان در دین اصل و ریشهای ندارد و در حالی که شریعت اساسا از ما خواسته که از معاصی اجتناب و دوری کنیم.
[۴۳] شیخان (بخاری و مسلم).