بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت

تمام بدعت‌ها گمراهی‌اند

تمام بدعت‌ها گمراهی‌اند

سالک راه هدایت باید بداند که تمام بدعتها بدلیل احادیث صحیح و صریح که ذیلاً ذکر می‌کنیم، گمراهی‌اند:

از عرباض بن ساریه س‌روایت است که پیامبر ص‌ نماز صبح را خواند و رو به ما نمود و چنان سخنرانی رسایی ایراد کرد که از چشمها اشک می‌ریخت و قلبها به وحشت افتاد، ‌مردی پرسید: ای رسول خدا گویا این سخنرانی آخر و وداع است، ما را سفارش کن، ‌فرمود: از خداوند بترسید هر چند برده‌ای حبشی حاکم شما باشد، ‌بشنوید و اطاعت کنید و بدانید! هرکس پس از من زنده بماند بزودی اختلافات زیادی خواهد دید، بر شماست که از سنت من و خلفای راشدین راه‌یافته پیروی کنید و آن را با دندانهای‌‌تان محکم بگیرید (‌کنایه از پایبندی محکم است)‌ و بر شماست که از امور نو پیدا دوری کنید، ‌چرا که تمام بدعتها، گمراهی‌اند [۹].

و از جابر بن عبدالله سروایت است که: رسول خدا برای مردم سخنرانی می‌کرد و حمد و ثنایی که شایسته‌ی خداوند متعال بود، ‌می‌گفت و سپس فرمود:‌ «هر کس را که خدا هدایت کند کسی او را گمراه نخواهد کرد و هرکس گمراه کند،‌کسی هدایت کننده‌ای ندارد و بهترین سخن، ‌کتاب خداوند و بهترین هدایت، ‌هدایت محمد صاست و بد‌ترین کارها امور نو پیدا هستند و هر نوپیدایی بدعت است» [۱۰].

«هر کاری تیزی و تندی دارد و هر تندی کندی و آرامی دارد، ‌و آرامش هر کس بر سنت من است، ‌بیقین یافته است آرامشش بر غیر از سنت من باشد در هلاکت و نابودی است [۱۱].

از عایشه لروایت است که پیامبر فرمود: «‌هر کس در امر ما (دین) نو آوری کند از این نباشد، مردود است» [۱۲].

و در روایتی دیگر آمده: ‌»هر کس کاری کند که از دستورات ما (دین) نباشد، مردود است» [۱۳].

جمله‌ی «تمام بدعتها گمراهی‌اند» که در حدیث عرباض بن ساریه و جابر بن عبدالله آمده، ‌عام است زیرا واژه «کل» از صیغه‌های عامی است که خاص کننده‌ای ندارد، ‌حافظ در فتح (۱۳/ ۲۵۴) می‌گوید: ‌این جمله با لفظ و معنا یک قاعده‌ی کلی شرعی است، ‌در لفظ گویا این است که: فلان حکم بدعت است و تمام بدعتها گمراهی‌اند، ‌بدعت از شریعت نیست، ‌چرا که همه‌ی احکام شریعت هدایتند و اگر ثابت شد حکمی بدعت است، ‌هر در مقدمه صحیح است و نتیجه‌ی مطلوب بدست می‌آید.

حدیث عبدالله بن عمرو و عایشه از سخنان جامع، ‌پر معنا و میزان سنجش اعمال ظاهری است و عمل مسلمان قبول نمی‌شود مگر با دو شرط:

اول: خالصانه به خاطر رضای خداوند باشد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا[الکهف: ۱۱۰].

«پس کسی که به لقای پروردگارش امیدوار است باید کاری پسندیده انجام دهد و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نیاورد».

دوم: حدیث عایشه لبه وضوح بیانگر این است که عمل انشان، تا موافق سنت نباشد، ‌مورد قبول واقع نخواهد شد.

علماء در این باره دو نظریه دارند، که کمترین آن اینست که: ‌عمل خلاف سنت، شرارت است و نیکو‌ترین سخنان اینست که عمل خلاف سنت، نا درست و زشت است.

گروه دوم می‌گویند: چه بسا که هدف بدعتگذار، ‌رد فرمان خداوند است زیرا او خودش را شبیه أحکم الحاکمین قرار داده و در دین قوانینی آورده که خداوند اجازه نداد است.

از آنچه گذشت، برای خردمندان روشن می‌شود که دیدگاه تقسیم بدعت به حسنه و سیئه، تقسیمی ظالمانه و حتی این دیگاه بدعتی گمراه کننده و از بدترین انواع بدعتهاست، زیرا ادله فراوان بصورت مطلق وارد شده که هرگز استثناء در آن راه ندارد.

در علم اصول مقرر است که هر قاعده‌ی کلی شرعیه با دلیل شرعی کلی که در جاهای مختلف تکرار شود و شواهدی بر معانی اصلی یا فرعی آن هم وارد شده باشد و علی‌رغم تکرار و اعاده‌ی تایید آن مقید و خاص نشده باشد، بر مقتضای لفظ و عام بودنش، ‌باقی خواهد بود، ‌مانند این فرموده خداوند متعال: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ[الإسراء :۱۵]. «هیچ کس بار گناه کس دیگری را به دوش نمی‌کشد»‌. زیرا این جمله در آیات متعددی از سوره‌های انعام، اسراء و زمر وارد شده است. «هر بدعتی گمراهی است هرچند آن را نیک پندارند».

تمام علمای صحابه،‌ تابعین و پیشوایان پس از آن که بر فضل آنان گواهی داده شده و مورد تأییدند و در خیر القرون زندگی کرده‌اند بر مذمت و تقبیح بدعت اتفاق نظر دارند و از بدعت و کسی که آلوده بدعت است متنفر بوده‌اند، آنان در این خصوص تردید و توقیفی نداشته‌اند و اینک سخنان مستند و صحیح و موضعگیری صریح و عملی آنان:

اگر از صحابه الگو گرفته شود قلب انسان مسلمان صیقل داده و همچون برف سفید می‌شود و نظریه بدعتگذاران باطل می‌گردد و اینک حقایقی که به روشنی برسیم:

عبدالله بن مسعود سمی‌گوید: «از قرآن و سنت پیروی کنید و بدعتگزاری نکنید که به اندازه کافی به شما داده شده است» [۱۴].

عبدالله بن عمر بمی‌گوید: «تمام بدعتها گمراهیند، هرچند مردم آنها را نیک بپندارند» [۱۵].

اگر به عمل و رفتار این بزرگواران بنگریم، ‌می‌بینیم دقیقاً با گفتارشان مطابق بوده. روایت است که: ‌«پیش از نماز صبح بر دروازه‌ی عبدالله بن مسعود می‌نشستیم و همین که بیرون می‌آمد با او به مسجد می‌رفتیم،‌که ابو موسی اشعری آمد و گفت: آیا ابو عبد الرحمن (ابن مسعود) بیرون شده؟ گفتیم: ‌خیر، ‌با ما نشست تا اینکه ابن مسعود بیرون شد. همگی برخواستیم، ‌ابوموسی به او گفت: ای ابو عبدالرحمن (ابن مسعود) اندکی پیش در مسجد چیزی دیدم که به منظرم نا پسند آمد و الحمد لله چیزی جز خیر ندیدم.گفت: آن چه بود؟ گفت: اگر زندگی باشد می‌بینی و گفت: در مسجد گروهی را دیدم که حلقه وار به انتظار نماز نشسته‌اند و سنگ ریزه‌هایی در دست داشتند و در هر حلقه مردی بود که می‌گفت: با این سنگ ریزه‌ها صد بار «الله اکبر» بگویید، چون می‌گفتند می‌گفت: صد بار «لا إله إلا الله» بگویید، ... و می‌گفت: صد بار «سبحان الله» بگویید!!

ابن مسعود گفت: تو چه گفتی؟ ابوموسی گفت: به آنها چیزی نگفتم! و منتظر دستور هستم.

ابن مسعود سگفت: چرا دستور ندادی گناهانشان را بر شمارند و نیکی‌هایشان را ضایع نکند. راوی می‌گوید: با ابن مسعود و ابو موسی رفتیم تا اینکه همان حلقه‌های ذکر را دیدیم،‌گفت: این چه کاری است که می‌کنید؟!!

گفتند: سنگ ریزه‌هایی است که با آنها «الله اکبر»، ‌«لا إله إلا الله» و «سبحان الله» می‌گوییم.

ابن مسعود گفت: گناهانتان را برشمارید من ضمانت می‌کنم که چیزی از نیکی‌هایتان کم نشود و گفت: وای بر شما ای امت محمد صچه زود زمان هلاکت و نابودی تان فرا رسیده، اینها جمع کثیری از اصحاب پیامبرتان است و این لباسهای اوست که هنوز کهنه نشده و ظرفهایش نشکسته، سوگند به آنکه جانم در دست اوست! مگر شما ملتی هدایت یافته‌تر از این امت (‌اصحاب پیامبر) هستید، ‌یا دروازه‌های گمراهی را باز می‌کنید؟ گفتند: ای ابو عبدالرحمن سوگند به خدا! هدفی جز خیر نداشتیم. گفت: چه بسا اراده کنندگان خیرند که هرگز به خیر نمی‌رسند، ‌بدانید که پیامبر فرموده: «همانا قومی قرآن می‌خوانند و از گلویشان پایین‌تر نمی‌رود». سوگند به خدا دقیقاً نمی‌دانم، ‌شاید بیشتر شما از همانها باشید؛ ‌گوید: سپس از آنها روی برگرداند.

عمرو بن سلمه گوید: عموم همان افرادی که حلقه‌های ذکر را تشکیل داده بودند، در روز جنگ نهروان دیدیم در سپاه خوارج‌اند و به دفاع از خوارج شمشیر می‌زنند» [۱۶]. مؤلف می‌گوید: این روایت مهم، اصول بزرگی در بر دارد که جز پیروان خدا و رسول، آنانی که در برابر فرامین الهی چیزی جز، شنیدیم و اطاعت می‌کنیم، نمی‌گویند، از آن آگاه نیستند.

الف- آن ذاتی که حکمی را در شریعت قرار داده، ‌وسیله آن را فراموش نکرده، آنگاه که خداوند ذکر را از شریعت قرار داده، ‌وسیله‌ی ذکر را فراموش نکرده؛ ‌رسول الله صبا دست راستش تسبیح می‌گفتند و می‌فرمود: «اینها به سخن در خواهند آمد».

ب- بدعت اضافی گمراهی است، این بدعتی است که در اصل مستند شرعی دارد ولی در چگونگی و صفا انجام آن بدون مستند شرعی است، این نوع بدعت را به این دلیل اضافی می‌نامند که نه آشکارا مخالف شریعت و نه بصورت صحیح و درست موافق آن است.

گروه مذکور سخنی کفر آمیز نگفته و منکری هم انجام نداده بودند ،‌بلکه ذکر خداوند را می‌گفتند که مطابق نصوص شریعت جایز و مشروع است ولی در نحوه و چگونگی ذکر با شیوه ای که پیامبر صدستور داده بود مخالفت ورزیده بودند ؛ بنابراین صحابه عملشان را ناپسند دانستند و به آنان دستور داد،‌گناهانشان را بشمارند.

ت- عبادت و ستایش خداوند سبحان با هواهای نفسانی و شیوه‌های، من در آوردی و بدعتها، ‌عبادت نیست؛ بلکه فقط با عمل به قوانین و دستورات شریعت می‌توان خداوند را عبادت نموده و بس.

ث- بدعت سنت را نابود می‌کند و گروه بدعتی مذکور فقط نحوه‌ی ذکر کردن را از خود ساخته بودند که از پیامبر صروایت نشده بود، ‌و همین عملشان موجب نابودی سنت پیامبر صمی‌شد.

[۹] تخریج از ترمذی، ابن ماجه، احمد، دارمی، حاکم، ابن حبان و آلبانی این حدیث را تخریج کتاب السنة (۱/۲۹) صحیح قرار داده است. [۱۰] تخریج از مسلم و جمله‌ی «کل بدعة ضلالة» از مسلم و بیهقی است و جمله آخر حدیث یعنی «وکل ضلالة في النار» را نسائی با اسناد صحیح روایت کرده است. [۱۱] تخریج از احمد و ابن حبان، اصل این حدیث در صحیحین است. [۱۲] متفق علیه. [۱۳] مسلم. [۱۴] تخریج از طبرانی، و هیثمی در مجمع زوائد (۱/۱۸۱) چاپ دوم می‌گوید: رجال این روایت، صحیح هستند و دارمی آن را با اسناد صحیح روایت کرده است. [۱۵] دارمی با اسناد صحیح. [۱۶] دارمی و ابو نعیم با سند صحیح.