۴- علیسنسبت به معاویهسبه حق نزدیکتر بود
قاضی ابوبکر بن عربی در مورد این فتنهها مینویسد: نبی اکرم جفتنههای آینده را پیشبینی نموده فرموده است: «تمرق مارقة عند فرقة من المسلمين يقتلها أولى الطائفتين بالحق». (۳۷: ص۷۴۱)
«در زمان اختلاف مسلمانان گروه آشوبگری به وجود خواهد آمد که آنها را گروهی که به حق نزدیکتر اند، خواهند کشت».
در این جدیث با وضاحت آمده که هردو گروه از مسلمانان به حق بوده، ولی گروه علی نزدیکتر به حقاند. (۱۱: ص ۱۶۹)
علامه محب الدین خطیب این عبارت قاضی ابوبکر را توضیح داده، موقف اهل سنت را در این مسألهی مهم چنین بیان داشته است:
اهل سنت و جماعت اینگونه عقیده دارند که: علی، معاویه، و همراهان آنان از اصحاب رسول الله جهمه و همه اهل حق بودند. و در این مسئله نیز اخلاص داشتند. و آنچه که آنان در آن اختلاف داشتند، اختلافات اجتهادی بود، همانگونه که همه مجتهدان در مسائلی با یکدیگر اختلاف دارند. و چون آنان در اجتهاد خویش اخلاص داشتند، بر آن اجر میبرند، حال چه اجتهادشان درست باشد، یا خطا کرده باشند. و ثوابی که بر مجتهدی که اجتهادش درست باشد مترتب میگردد، چند برابر ثواب مجتهدی است که اجتهادش خطا باشد. و پس از رسول خدا جبشری وجود ندارد که از خطا معصوم باشد، و هر مجتهدی در امور اجتهادش صحیح، و در اموری دیگر اجتهادش خطا میباشد. و کسانی که در هنگام فتنه و شورش بر عثمان از حق جدا شدند را نمیتوان جزو یکی از دو طائفه بر حق دانست، حتی اگر بعداً به یکی از این دو طائفه بپیوندند. چون کسانی که دستها، نیت و قلبهایشان به ظلم و بغی بر امیرالمؤمنین عثمان آغشته شده است – حال هر کسی که میخواهند باشند – استحقاق داشتند که حد شرعی بر آنان جاری شود، حال چه ولی امر بتواند این امر را جاری کند، و یا نتواند. و اگر ولی امر نتواند بر آنان حد شرعی جاری کند، پس میبینیم که آنان هر گاه که احساس میکنند صالحین مسلمانان میخواهند دست به اصلاح و ایجاد روابط برادرانه بزنند، بازهم در میان آنان دست به آتش افروزی و جنگافروزی زده، که این مسئله خودش اصرار و استمرار آنان بر جرم و فساد را نشان میدهد، همان طور که در واقعه جمل و وقایع پس از آن مشاهده میکنیم.
پس وقتی که میگوییم: هردو طائفه اهل حق میباشند، با این گفته خود، اصحاب رسول خدا جرا مد نظر داریم که در دو گروه وجود داشتند، و نیز کسانی از تابعین که بر سنت او جاستوار بودند. و میدانیم که علی به بهشت بشارت داده شده است و مقام او بالاتر از مقام معاویه، صاحب رسول خدا جمیباشد، و هردوی آنان از اهل خیر میباشند. (۲۳: ص ۱۶۹- ۱۷۰)
برخیها به باغی بودن معاویه به این حدیث استدلال میکنند: إنَّ عماراً تقتله الفئة الباغية»(۱۵: ص ۱۰۲۵) «عمار به دست گروه شورشگر به قتل میرسد».
در واقع این حدیث بر باغی بودن معاویه و یارانش دلالت ندارد، بلکه مقصود آن مجموعهای بودند که وی را به قتل رساندند، نه تمام لشکر، و آن قاتلان جمعی از نیروی معاویه بودند، نه تمام آنها، پس هر کس در لشکر معاویه به قتل عمار راضی بوده باشد، باغی محسوب میشود.
و در لشکر معاویهسکسانی وجود داشتند که از کشتن عمار خشنود نبودند مثل عبدالله بن عمرو بن العاص و غیر آن، بلکه تمام مردم مخالف قتل عمار بودند حتی معاویه و عمرو بن العاص. (۳: ص ۷۶-۷۷)
محب الدین الخطیب این موضوع را شرح بیشتر داده میفرماید:
«هر مسلمانی که پس از مقتل عثمان، بدست مسلمانی کشته شد، گناهش بر گردن قاتلان عثمان است. چون آنان در فتنه را باز کرده، و هم آنان همواره هیزمرسان آتش آن بودند. و آنان بودند که مسلمانان را بجان یکدیگر انداختند. پس همانگونه که آنان قاتلان عثمان بودند، قاتلان همه کسانی نیز بودند که پس از عثمان کشته شدند. و عمار، و بهتر از عمار همانند طلحه و زبیر نیز جزو آنانند. تا اینکه فتنه آنان به قتل خود علی انجامید، و آنان جزو لشکریان او، و در طائفهای بودند که علی بر آنان قائم بود. در نتیجه این حدیث از نشانههای نبوت بوده، و دو طائفه مقاتل در صفین، هردو طائفههای مؤمن بودند. و علی از معاویه بهتر، و علی و معاویه از صحابه رسول خدا ج، و از بزرگان و نیروهای اسلام بودند. و هر آنچه فتنه که بر پاگشت گناه آن بر آتش افروزان آن میباشد. چون آن سبب اول در آن میباشد. پس باید گفت که: گروه بغی کننده هم آنانند که به سبب همه کشتهشدگان دو واقعه جمل و صفین و وقائع متفرعه دیگر بقتل رسیدند». (۲۳: ص ۱۷۳)