معاویه بن ابی سفیان شاگرد مکتب نبوت و کاتب وحی

فهرست کتاب

معاویهسمبتکر و سر لشکر غازیان بحر

معاویهسمبتکر و سر لشکر غازیان بحر

این نوید جنت در حق این شخصیت بزرگ تاریخ معاویهسبصورت خصوصی با توضیح، تأکید وصراحت بیشتر به زبان رسول الله جدر حدیث صحیح البخاری با الفاظ ذیل وارد شده که هیچ جای تأویل وانکار باقی نمی‌ماند:

عن أم حرام لانها سمعت النبي جيقول: «أول جيش من أمتي يغزون البحر قد أوجبوا».قالت أم حرام: قلت: يا رسول الله، أنا فيهم؟ قال: «أنتِ فيهم». ثم قال النبي ج:«أول جيش من أمتي يغزون مدينة قيصرمغفور لهم....».(۱۵: ص ۱۰۶۹)

«از ام حرام (خاله‌ی انس بن مالک) روایت است که او از رسول الله جروایت می‌کند که فرمود: نخستین لشکر اسلام که جنگ دریایی را به راه بیندازد، جنت را بر خود لازم می‌گرداند».

ام حرام راوی حدیث می‌گوید: ای رسول الله ج، آیا من در جمله‌ی آن‌ها هستم؟ فرمود: بلی. سپس رسول الله جافزود: «نخستین لشکر اسلام که به قصد جهاد به پایتخت روم می‌رود، او مورد آمرزش خداوند قرار می‌گیرد».

به اتفاق علمای حدیث معنای: «قد أوجبوا»با انجام کاری موجب رفتن به جنت، جنت را بر خود لازم قرار دادن است.

همانگونه که روایت دیگر این حدیث ثابت میسازد که افتخار ابتکار به راه اندازی جنگ دریایی وسر لشکری آن را شخصیت مورد بحث ما بعهده داشت، واین منقبت بزرگ را او کمایی نمود: «فخرجت مع زوجها عبادة بن الصامت غازية أول ماركب المسلمون البحر مع معاوية بن أبي سفيان. فلما انصرفوا من غزاتهم قافلين فنزلوا الشام فقربت إليها دابة لتركب فصرعتها فماتت».

انسسمی‌گوید: خاله‌اش ام حرام با شوهرش عباده بن صامت در نخستین جنگ دریایی مسلمانان که به قیادت معاویهسبود، شرکت نمود، پس بعد از بر گشت از غزای بحر در شام به مرکبی می‌خواست سوار شود، از آن مرکب افتاده درگذشت.

لذا حافظ ابن حجر از این حدیث فضیلت و منقبت معاویهسرا استنباط کرده می‌گوید: «في هذا الحديث منقبة لمعاوية لأنه أول من غزا البحر، ومنقبة لولده يزيد لأنه أول من غزا مدينة قيصر».

«در این حدیث بیان فضیلت معاویه است؛ چون او نخستین شخصی است که جنگ بحری را به راه انداخت، و بیان فضیلت فرزندش یزید است که او اولین بار پایتخت روم را محاصره نموده بود». (۸: ص ۱۰۲)

ابن جریر طبری درباره‌ی حوادث مهم سال بیست وهشتم هجری و راه اندازی جنگ دریایی توسط معاویهسچنین می‌نویسد:

«نخستین کسی که جنگ دریا کرد معاویه بن ابی سفیان بود به روزگار عثمان، و چنان بود که از عمر اجازه‌ی این کار را خواسته بود که اجازه نداده بود. و چون عثمان به خلافت رسید، معاویه اصرار کرد تا عثمان به این کار مصمم شد وگفت: کسان را انتخاب مکن، و بهترین‌شان را مگزین، هر که به دلخواه طالب غزا شود، او را بردار وکمک کن». (۳۲: ص ۲۱۰۶)