رد بر تهمتها و طعنهای وارد شده بر معاویهس
تاریخ و تارخنویسان در حق این خلیفهی مجاهد، شخصیت بینظیر سیاسی، یار گرامی و شخص مورد اعتماد پیامبر ج، بسیار جفا نموده، برخی نظرها و یا خطای اجتهادی او را بیش از حد تبلیغ نموده در نظر عامه گناه بزرگی جلوه دادهاند، و یا تهمتها و بر چسپهایی را بر آن چسپانیدهاند که دامن او از آلودگی آن کاملا پاک و مبرا بوده است.
از عوامل مهم این دروغ و دروغبافیها وتهمتهای بیمورد امور آتی را میتوان شمرد:
۱- یکی از عوامل آن، کشمکشهای سیاسی و مذهبی است، مطالعهی تاریخ دورهی امویها - که در رأس و مؤسس آن معاویهسبود- و دقت در تاریخ تدوین وراویان آن نشان میدهد که بیشتر تاریخ نویسانی که از دورهی امویها سخن گفتند، از هوا خواهان عباسیها یا علویها بوده، و یا به گروههای منسوباند که در نتیجهی فتنه و آشوبگری علیه خلیفهی راشد عثمان بن عفانسبه وجود آمدهاند، عداوت و دشمنی عثمان، معاویه و... را به دل میپروراندند، علاوه بر اینکه تاریخ عهد امویها در عصر حکومت عباسیها - که در عصر امویها حیثیت اپوزسیون را داشتند- تدوین گردیده است.
پس تاریخی که توسط مخالفهای مذهبی، ودر عصر حکومت رقیب سیاسی تدوین گردد، چه توقع از آن داشت؟ جز اینکه کاستیهای آنها را به شکل مبالغه آمیز جلوه داده، از خوبیها وجوانب مثبت آنها چشم پوشی نماید.
در حالی که موضوع صحابه، تنها یک موضوع تاریخی نیست، بلکه بالاتر از آن، موضوع دین است؛ چون صحابه سند دین ما هستند، و عدالت آنها به اتفاق اهل سنت از قرآن و سنت به ثبوت رسیده است. در این مورد خطیب بغدادی در کتاب خود (الکفایه) از ابوزرعه رازی عبارت ذیل را نقل کرده است:
«إذا رأيت الرجل ينتقص أحدا من أصحاب رسول الله جفاعلم انه زنديق وذلك أن الرسول جعندنا حق والقرآن حق وانما أدى إلينا هذا القرآن والسنن أصحاب رسول الله جوانما يريدون ان يجرحوا شهودنا ليبطلوا الكتاب والسنة والجرح بهم أولى وهم زنادقة».(۲۲: ص ۴۹)
«هرگاه کسی را مشاهده کردید که به یکی از اصحاب انتقاد کرده طعن وارد میکند، بدان که او بیدین است؛ چـون رسول الله جنزد ما حق است، و این قرآن و آن سنتهای رسول الله جبه وسیله اصحاب به ما رسیدهاند، پس آنها نمیخواهند مگر اینکه شاهدان ما را مورد اتهام قرار دهند، تا قرآن و سنت رسول الله جرا باطل کنند. و باید اتهام به خود آنها برگردد چون آنها بیدین هستند».
۲- روایات تاریخی که از آن ملاحظهی بر معاویه و یا دیگر صحابه دانسته میشود، اکثریت قاطعى ابن روایات غیر مستند، و از طریق راویان غیرموثق نقل شده که هیچگاه در تجریح صحابه قابل استدلال نمى باشد؛ چون ۹۹% روایات تاریخی، موضوع، جعلی ویا ضعیف است بخاطر اینکه از راویان مشهور تاریخ بویژه تاریخ دورهی فتنه ومشاجرات صحابه: ابو مخنف: لوط بن یحیی(۲۹: ص۴۱۹- ۴۲۰)، محمد بن مروان سدی صغیر، (۲۸: ص ۲۳۷)، محمد بن سایب کلبی، (۷: ص ۴۷۹) محمد بن عمر واقدی(۷: ص ۴۹۸) است که همه اینها راویهای ضعیف، متهم و متروکاند. امام ذهبی در مورد همچو روایات تاریخی میگوید:
«در برابر برخی از اقوال و روایاتی که در خصوص جنگ و جدال اصحابشو در لابلای کتابهای تاریخ و یا در دیوان شاعران ذکر شده، و همواره از طرف گمراهان و دشمنان تبلیغ میشود، سکوت را جائز نمیدانیم؛ زیرا بسیاری از آنها که امروز در دسترس میباشند یا منقطع یا ضعیف و یا دروغی بیش نیستند. پس لازم است که اینها را پاکسازی کرد و یا حتی قسمتهایی را نابود کرد تا همگی بر محبت اصحاب کرامشو خشنودی از آنها متحد باشیم.
و چنین روایات و اقوالی را بایستی در اختیار متخصصین و دانشمندانی قرار داد که توان تحلیل درست، و بدور از هرگونه هوای نفس و تعصب کورکورانه به مطالعه آن میپردازند، و با توجه به سابقهی درخشان، و فضائل بسیاری که اصحاب کرامشدارند، چنین اشخاصی همیشه بر ایشان طلب مغفرت و رأفت را از خداوند مسئلت دارند، و هیچگاه آنان را به خروج از دین و یا نفاق در اعتقادشان متهم نمیکنند. (۲۷: ص ۹۳- ۹۴)
از عمدهترین طعن وانتقادهائی که بر معاویهسو دورهءخلافت وی وارد شده، و ثبوت تاریخی هم دارد، دو چیز است:
۱- مشاجراتی که میان معاویهسو علیسرخ داد، و معاویهساز خلیفهی شرعی مسلمانان اطاعت نکرد، بلکه در برابر او جنگید.
۲- استخلاف یزید.