تمجید معاویهساز علی و سائر اهل بیتش
هم اینک در بعضی از نصوص مشاهده خواهید کرد که معاویه علیب را میستاید، چنانکه در الاستیعاب ابن عبدالبر آمده است:
معاویهسهر وقت با مساله یا مشکلی مواجه میشد به علی بن ابی طالب نامه مینوشت و از او میپرسید. وقتی که خبر قتل علی بن ابیطالب به او رسید، گفت: «همانا فقه و علم با مرگ علی بن ابیطالب از دنیا رفت» [۱۲۴].
و امام احمد از معاویهسروایت میکند که گفت: «پیامبر را دیدم که زبان یا لب حسین را میمکید و زبان و لبی که پیامبر آن را مکیده عذاب نخواهند شد» [۱۲۵].
و از اصبغ بن نباته روایت است که گفت: حزار بن ضمره نهشلی نزد معاویه بن ابی سفیان آمد و به او گفت: علی را برایم توصیف کن! او گفت: مرا ببخش؟ گفت: نه او را توصیف کن، ضرار گفت: رحمت خدا بر علی باد! سوگند به خدا او در میان ما مانند یکی از ما بود و وقتی نزد او میآمدیم ما را به خود نزدیک میکرد و هیچ مانعی از رسیدن به او نداشتیم و ما سوگند به خدا با اینکه او به ما نزدیک بود از هیبت و عظمت با او حرف نمیزدیم؟ و به خاطر عظمت و هیبتش قبل از او لب به سخن نمیگشودیم، هرگاه او تبسم میکرد؛ لبخندش چون مروارید به هم پیوسته بود. معاویه گفت: بیشتر از او بگو. ضرار گفت: رحمت خدا بر علی باد، خیلی بیدار بود و کم میخوابید، شب و روز قرآن میخواند.
میگوید: آنگاه معاویه گریه کرد و گفت: کافی استای ضرار! سوگند به خدا که علی چنین بود، رحمت خدا بر ابالحسن باد [۱۲۶].
ابن کثیر در «البدایة والنهایة» از عکرمه روایت میکند که گفت: وقتی ابن عباسبوفات یافت از معاویه شنیدم که میگفت: سوگند به خدا که فقیهترین شخص وفات یافت [۱۲۷].
و در «سیر أعلام النبلاء» ذهبی آمده است که یزید بن معاویه به حسن به علی فخرفروشی کرد، پدر یزید به او گفت: آیا خود را بالاتر از حسن شمردهای؟ گفت: بله، شاید گمان میکنی که مادرش مانند مادر توست و جدش مانند جد توست [۱۲۸].
و همچنین از ابن ابی شیبه روایت است که حسن نزد معاویه رفت، معاویه گفت: جایزهای به تو میدهم که به هیچکسی ندادهام، و چهار صد هزار به حسن داد و او قبول کرد [۱۲۹].
و ابن عساکر در تاریخ دمشق روایت میکند که عبدالملک بن مروان گفت: از پدرم شنیدم که میگفت: از معاویه شنیدم که میگفت: بنی هاشم دو مرد هستند، پیامبر جکه دارای همه خوبیهایی است که گفته میشود، و عبدالله بن جعفرسکه دارای هر افتخار و شرافتی است، سوگند به خدا او از همگان در به دستآوردن هر افتخاریگوی سبقت را بوده است، و او سر نیز از پیامبر جسر چشمه گرفته است.
سوگند به خدا گویا افتخار و شرافت در جایی است که هیچکسی به آن دسترسی ندارد، اما عبدالله در وسط آن قرار دارد [۱۳۰].
[۱۲۴] الاستیعاب: ۱۸۷۱. [۱۲۵] مسند امام احمد: ۱۶۸۹۴. وارناووط اسناد آن را صحیح گفته است. [۱۲۶] بحار الأنوار: ۴۱ / ۱۴ و امالی الصدوق ۶۶۴. [۱۲۷] البدایة والنهایة: ۸ / ۳۰۱. [۱۲۸] سیر أعلام النبلاء: ۳ / ۲۶۰. [۱۲۹] سیر أعلام النبلاء: ۳ / ۲۶۹. [۱۳۰] تاریخ دمشق: ۲۹ / ۱۷۹.