تهاجم فکری

ابعاد مختلف تهاجم فکری

ابعاد مختلف تهاجم فکری

تهاجماتی که علیه دنیای اسلام صورت می‌گرفت، آنچنان با دقت تنظیم شده بودند که تمام ابعاد زندگی انسان را در برمی‌گرفت و با استفاده از زور و قدرت آن‌ها را به مسلمانان تحمیل می‌کردند و به نفع خود از آن‌ها استفاده می‌نمودند. سینما، تئاتر، رُمان، رادیو و تلویزیون، کتاب و مطبوعات، موسیقی، مدارس و دانشگاه‌ها و... زمینه‌هایی بودند که در تهاجم فکری برای آن‌ها برنامه‌ریزی شده بود.

آنگاه سازمان‌ها و مؤسساتی را به وجود آوردند تا اهدافشان را در میان امت اسلامی تحقق بخشند، این مؤسسات می‌کوشیدند تا با ایجاد تفرقه و اختلاف‌نظر مسلمانان را از هم پراکنده سازند و نسبت به جریانات مهم ملی و دینی پیرامون‌شان بی‌تفاوت باشند. با این تاکتیک آن‌ها توانستند ضربات مهلکی به مسلمانان بزنند، خطرناک‌ترین ضربه‌ی آن‌ها در زمینه‌ی تعلیم و تربیت بود، زیرا آن‌ها در زیر نقاب علم و تکنولوژی و تمدن به آسانی با جوانان دنیای اسلام ارتباط برقرار می‌کردند و با اتهاماتی که به دین می‌زدند و نیز با طرح یک سری شعارهای فریبنده توانستند خلاهای فکری آن‌ها را پر نمایند و روحیه‌ی مقاومت و ایستادگی‌شان را تحلیل برند و از طرفی آن‌ها را نسبت به دین، بدبین و بدگمان کنند.

بیشتر محققان بر این باورند که شکست در بعُد آموزش و پرورش ناشی از تأثیر تهاجم فرانسه و انگلیس به کشورهای مسلمان از جمله: مصر، الجزایر، عراق و.. می‌باشد.

البته عمق فاجعه بسیار فراتر از این‌هاست، زیرا مدت‌ها قبل از آنکه این کشورها تصرف گردند؛ آن‌ها تهاجم فکری خود را از طرف مدارس و انجمن‌های تبلیغ مسیحیت به سیستم آموزش و پرورش و جریان‌های روشن‌فکری آغاز کرده بودند، سپس این تهاجم به سوی دانشگاه‌ها، روزنامه‌ها و سایر دستگاه‌های اطلاع‌رسانی کشیده شد.

تهاجم فکری علیه اسلام مرحله به مرحله از این مؤسسات و انجمن‌های مسیحی آغاز شد و آنگاه این پروژه به دستگاه‌های حکومتی داده شد تا دو گروه زیر آن را به مرحله‌ی اجرا درآورند:

۱- مدارس آمریکایی مسیحیان پروتستان.

۲- مدارس فرانسوی مسیحیان کاتولیک.

این دو گروه اگرچه جدا از هم عمل می‌کردند، اما در اصل هردوی آن‌ها یک هدف داشتند و آن اینکه فرزند مسلمانان چنان تربیت شوند که افکار و اندیشه‌هایشان غربی بوده و زمامشان در دست دشمنان اسلام باشد تا مطابق میل خود از آن‌ها بهره‌برداری کنند، از لحاظ تاریخی اولین تهاجم فکری در دوران حکومت «محمد علی» در مدارس مصر آغاز شد و سپس به سوریه و لبنان و آنگاه در سال ۱۹۴۸ م به الجزایر و دیگر کشورهای اسلامی کشیده شد. همزمان با آن این پروژه را در دانشگاه‌ها پیاده کردند و برنامه‌های درسی دانشگاه‌ها را براساس اهداف خویش تنظیم کردند و دانشگاه‌های متعددی در کشورهای اسلامی ساختند تا به طور مستقیم - براساس افکار و عقاید خود - به تربیت دانشجویان مسلمان بپردازند.

برای مثال: آمریکا در سال‌های ۱۹۵۸ - ۱۸۱۸ م دانشگاه‌هایی را در قاهره، بیروت و استانبول ساخت که حدوداً ۷۵۰۰ دانشجو از آن‌ها فارغ التحصیل شدند که ۱۴۰ تن از آن‌ها پزشک و بقیه، پُست‌های مهم و حساس مملکتی نظیر: معلمی، قضاوت، روزنامه‌نگاری، و... را به دست گرفتند.

تمامی این فارغ التحصیلان براساس طرز فکر غربی‌ها پرورش یافته بودند و در راستای اجرای پروژه‌های تهاجم فکری گام برمی‌داشتند، اما دانشجویانی که از دانشگاه‌های اسلامی نظیر «الأزهر»، «زیتونه» و... فارغ التحصیل می‌شدند، علی‌رغم آن همه استعداد، لیاقت و توانایی‌های علمی و اخلاقی استخدام نمی‌شدند و ناچار دنبال شغل‌های دیگری می‌رفتند، یا در پست‌های بسیار کم‌اهمیت و بی‌ارزش استخدام می‌شدند که درآمد آن بسیار ناچیز بود. به همین دلیل بیشتر دانشجویان به دانشگاه‌های غربی روی می‌آوردند یا اصلاً از ادامه‌ی تحصیل منحرف می‌شدند.

فارغ التحصیلان دانشگاه‌های اروپایی به مرور زمان نوکر حلقه به گوش غربی‌ها شدند و نقشه‌ها و توطئه‌های آنان را اجرا می‌کردند و صراحتاً با دین اسلام به مخالفت می‌پرداختند و سرانجام به دلیل شکافی که میانشان ایجاد شد، متفرق شدند.