روشهای تهیکردن افکار
استعمارگران روش ویژهای را انتخاب نموده و مکانیسمهای خاصی را برای اجرای آنها و رسیدن به اهدافشان در نظر گرفتهاند، تا بدین وسیله جوانان و نوجوانان مسلمان را از حقیقت اسلام و بیداری اسلامی دور کنند.
آنها مشکلات و گرفتاریهای زیادی را برای جلوگیری از پیشرفت و گسترش حرکتها و احزابی ایجاد میکنند که برای زندهکردن اسلام واقعی در تلاش اند، همچنین میخواهند ریشههای فکری و فلسفی جوانان را چنان از بیخ بر کنند که دیگر فرصت رشد و تولد دوباره نداشته باشند.
روشهای خالیکردن افکار عبارتند از:
۱- دیوارکشیدن و فاصلهانداختن میان علوم دینی و طبیعی با سایر علوم ساختهی دست بشر؛ همچنین ایجاد اختلاف و تضاد میان علوم اسلامی و علوم طبیعی و سایر علوم معاصر، و نیز بزرگنمایی اختلافات مذهبی به منظور ایجاد تفرقه میان مسلمانان، استعمارگران همچنین میکوشند تا میان طلاب علوم اسلامی و حوزوی با دانشجویان و دانشآموختگان سایر علوم اختلافات ایجاد کنند تا هرکدام نسبت به آموختههای خود تعصب داشته و نسبت به دیگر علوم بدبین باشند، این اختلاف نهایتاً همانند ویروسی بیماری «جدایی دین از سیاست» را در جامعه شایع خواهد کرد.
۲- تشکیل گروهها و دستهجات مختلف و کوککردن آنها برای شایع پراکنی علیه اسلام و مسلمانان. همچنین قاطیکردن و آمیختن خرافات و باورهای نادرست با عقاید دین اسلام تبلیغ نادرست و غیر حکیمانهی آن توسط عُمال و مبلغان مزدور از دیگر توطئههای دشمنان دین است، تا بدین وسیله دین اسلام را به عنوان دین خرافات و مسلمانان را انسانهای خرافی به دیگران معرفی کنند و کم کم مسلمانان را از دین اسلام دلسرد نمایند.
قطعاً این اقدامات تأثیر بسیار مخرب و نادرستی بر آیندهی جامعهی اسلامی و علی الخصوص مسلمانان سادهاندیش خواهد گذاشت، در همین راستا برای تأثیر هرچه بیشتر آن به اقدامات زیر دست میزنند:
الف- دورکردن مسلمانان از آموختن علوم دینی تا از فهم حقیقی دین و احکام فقهی محروم گردند.
ب- تضعیف و از میانبردن توانایی درونی و علایق دینی جوانان مسلمان تا برای زندهکردن و احیای حرکتها و احزاب اسلامی کوشش نکنند و تنها به چند عبادت محدود و برخی شعائر دینی که در بیداری مسلمانان و فهم عمیق دینی کم تأثیرند و هیچ خطری برای آنها در بر ندارند، اکتفا نمایند.
ج- تغییر دیدگاه و نظر آنها نسبت به عقاید و باورهای اصلی دینی و ایجاد باورهای ضد دینی و نادرست در میان مسلمانان و بهادادن به آنها تا عقاید صحیح را ترک نموده و به این باورهای اشتباه بچسبند.
د- دورکردن تدریجی قشر روشنفکر از عقاید و باورهای دینی تا آنها را به طور کلی از خدا، دین و مسائل فلسفی دور کنند.
۳- استعمارگران میکوشند که برای تبلیغ از علما و روحانیونی استفاده شود که وابسته به آنها بوده [۱۲]و از لحاظ اخلاقی دارای مشکل هستند و چهرهی منفوری از اسلام به مردم ارائه میکنند؛ تا مردم دینزده شده و از آن کنارهگیری کنند، از طرفی هر شخصی را که آگاهانه و صادقانه برای احیای دین و عقاید دینی تلاش کند، از کار بر کنار میکنند تا از این هدف مقدس باز ماند.
به این ترتیب دشمنان اسلام با دو اسلحهی بسیار خطرناک به جنگ با مسلمانان میپردازند: یکی از این سلاحها [۱۳]در دست خود مسلمانان بوده و علیه یکدیگر از آن استفاده میکنند و دیگری اسلحهای است که در دست استعمارگران قرار دارد و به صورت نهانی و از پشت پرده آن را علیه مسلمانان به کار میگیرند.
به کارگرفتن آن دسته از علمای دینی که مزدور استعمارگران بوده و تیشه به ریشهی اسلام میزنند، تأثیر بسیار مخربی بر جامعه میگذارد، زیرا آنها رسماً حکومت را به دست گرفتهاند و استعمارگران در پشت پرده برای بزرگنمایی و محبوبیتشان در میان اقشار مردم تلاش میکنند و حتی به آنها نوعی تقدس میبخشند، اما در ظاهر با آنها مخالفت میکنند تا مردم آنها را سمبول دینداری دانسته و الگوی دینی خود قرار دهند و از آنها تقلید کنند.
این مکانیسم مهمترین و در عین حال سادهترین روش برای گمراهی تودههای مردم میباشد، علی الخصوص آن دسته از مردم که آگاهی چندانی نسبت به عقاید دین اسلام و تاکتیکهای مکارانهی دشمنان اسلام ندارند، آنها با این روش ساده خیلی راحت فریب میخورند.
اگر چنانچه اشخاصی آگاه یا احزاب و گروههای روشنفکر دینی، مردم را از نقشهها و توطئههای استعمارگران مطلع گردانند و چهرهی واقعی (شیطانی) آنها را به مردم نشان دهند، از طرف دستگاهها و رسانههای تبلیغاتیشان به عنوان گروههای ناآگاه، تروریست و افراطی به جهانیان معرفی میشوند.
استعمارگران روشها و مکانیسمهای مختلفی برای اغفال و فریفتن مردم داشته و برای اجرای نقشهها و حصول اهدافشان بسیار ماهر و زبردست اند.
طرحهایی که از آنها بحث شد امروزی نیستند، بلکه مدتها در دست اجرا بودهاند اما اکنون به بار نشستهاند.
البته باید دانست که عدهای از روحانیون و علمای دینی مزدور استعمارگران هستند و مانند «رباتی» مجری سیاستهای آنان میباشند. اجرای چنین نقشههایی نیازمند دقت، زمان، امکانات، بودجه، تجربه و مهارت بسیار بوده و نیروهایی بسیار مکار و زرنگ میطلبد، البته بسیار طبیعی است که آنها هدفشان منفورکردن اسلام و جامعهی اسلامی است.
۴- طلاب و دانشجویان حوزهها و دانشکدههای اسلامی را کم کم دچار مشکل میکنند و به آنها فرصت ادامه تحصیل نخواهند داد و نیز هرگز اجازه نمیدهند که آنها استخدام شوند و پستهای حساس را به دست گیرند، مخصوصاً اگر این افراد روشنفکر بوده و بخواهند مردم را به اسلام راستین دعوت کنند.
اگر چنانچه احزاب اسلامی هم این قبیل افراد را جذب نموده و زمینهی خدمت را برای آنها فراهم کنند علیه اسلام دست به شایعه پراکنی زده و در پشت پرده تمام توان خود را برای کنارگذاشتن و منع فعالیتهای اسلامی آنان به کار خواهند گرفت. علاوه براین موارد، حقیقت را وارونه به گوش جهانیان میرسانند و گاهی حتی مزدوران خود را برای جاسوسی و ایجاد تفرقه میان آن احزاب میفرستند.
این روش تأثیر نامطلوبی بر مسلمانان گذاشته و اغلب آنها را دچار محنت و اندوه ساخته است، حال مهم نیست که این کار مستقیماً توسط استعمارگران صورت گرفته یا توسط گروهها و سازمانهای داخلی که به هر حال در راستای رسیدن به اهداف پلید استعمارگران صورت میگیرد.
۵- ایجاد شک و تردید و اتهامات واهی نسبت به عقاید و باورهای دینی؛ تا بدین وسیله مسلمانان ایمانشان ضعیف گشته و اعتماد و اطمینان قلبیشان را نسبت به آموزههای دین اسلام از دست بدهند و سرگشته و گمراه شوند، از طرفی دشمنان اسلام و «ستون پنجم»، عقبماندگی کشور و اجتماع را ناشی از دین اسلام و احکام آن قلمداد میکنند و همزمان با آن دیگر ادیان آسمانی را با اسلام مقایسه میکنند و این ادیان تحریفشده را به عنوان ضامن خوشبختی به مردم میشناسانند، در حالیکه این ادیان حتی اگر تحریف نمیشدند، در مقایسه با دین اسلام از نوعی نقص نسبی برخوردار میبودند، چه برسد به امروز که آنچنان تحریف شدهاند که چیزی از اصل آنها باقی نمانده است.
البته اغلب مردم به این امر واقفاند که اسلام با ادیان پیشین قابل مقایسه نیست، زیرا اسلام دینی واقعگرا، کامل، جهانی، و مترقی است و میخواهد انسان را به قلههای بلندتمدن، معرفت، پیشرفت و آرامش برساند.
دین اسلام پیروانش را وادار میکند که اهمیت به سزایی به علم و دانش بدهند و اولین آیهای هم که بر پیامبر جنازل شد، مسلمانان را به فراگیری علم و دانش فرمان میدهد و علم آگاهی و معرفت را به انسان میآموزد.
۶- ساختن جوک و داستانهای تمسخرآمیز به منظور بیاحترامی و تحقیر علمای دین و احکام و عبادتهای دینی؛ این مسأله نیز تأثیر زیادی در تضعیف ایمان برخی از مسلمانان بیمار دل دارد و همزمان با آن از طرف جامعه نیز تحت فشار قرار میگیرند تا نتوانند در برابر طعنه زنان مقابله کنند، این افراد به مرور زمان تسلیم افکار و باورهای آنان خواهند شد.
البته این روش، ساده و سطحی هم نیست، بلکه گروههای و دستگاههای ویژهای به آن اختصاص داده میشود و نتیجهی کار این گروه کمک قابل توجهی به پیشرفت کار استعمارگران و مهاجمان فکری در کشورهای اسلامی خواهد کرد، خواه مسلمانان این تهاجم را احساس کنند و خواه احساس نکنند.
لذا بر تمامی اندیشمندان، متفکران، نویسندگان و مبلغان دینی واجب است که در حد توانشان هوشیارانه با این تهاجمان فکری جدید به مقابله بپردازند و مردم را از این خطرات آگاه کنند تا همگان بدانند که دشمنان اسلام با این تاکتیکها میخواهند به تحقیر و اهانت اسلام و حرکتهای اسلامی بپردازند.
احزاب و حرکتهای اسلامی باید تلاش کنند تا اسلام، عظمت گذشتهاش را باز یابد و بتوانند همگام و همراه با تکنولوژی و تمدن امروزی مردم را به سعادت و خوشبختی دو جهان راهنمایی کنند.
۷- دورنمودن نسل جدید از تاریخ حقیقی گذشته و وضعیت امروزشان و همچنین بزرگنمایی یک سری معایب که برخی از مسلمانان در گذشته و حال مرتکب آن شدهاند، تا به این وسیله افکار جوانان مسلمان را آشفته نموده و اسلام را به عنوان دینی ناقص و عقبمانده به آنها معرفی کنند.
همچنین گروههای ویژهای را مأمور میکنند تا قداست و حرمت دین اسلام را با یک سری اتهامات بیاساس و بزرگنمایی عیوب مسلمانان لکهدار کنند.
[۱۲] در برخی از کشورهای اسلامی گزینش روحانیون برای امامت مساجد، براساس میزان وابستگی آنها به حکومت و نیز ناآگاهی و سادگی تنها به قضایا و مسائل روز صورت میگیرد. [۱۳] منظور نویسنده هم سلاح فیزیکی است و هم دیگر سلاحهای فکری که گروههای مختلف مسلمانان به دلیل اختلافاتشان - که غالبا نشأت گرفته از استعمارگران بوده - علیه یکدیگر به کار میگیرند. (مترجم)