آموزش افکار و عقاید استعماری در سطح ملی
وقتی که توطئهها و نقشههای برنامهریزی شده در مدارس و دانشگاههای مسیحی به نتیجه رسید، برای تکمیل پروژه مراحل بعدی نیز برنامهریزی شد.
هدف این برنامهی جدید انتقال برنامههای پیاده شده در مدارس و دانشگاههای مسیحی به مدارس و دانشگاههای ملی و دولتی بود.
بدین ترتیب برنامههای این مدارس نیز ضد اسلامی گردید تا افکار دانشآموزان و دانشجویان مسلمان را مسخ نمایند و زمینهی مناسبی برای تزریق و القای افکار و عقاید ضد اسلامیشان فراهم کنند، پرواضح است دانشآموزانی که در چنین دامی گرفتار میآمدند، مطیع و دنبالهرو برنامههای آنان میشدند. به این طریق پروژههای تهاجم فکری دانشجویان و دانشآموزان در مدت کمتر از ۲۵ سال به نتیجه رسید.
این پروژه قاعدتاً قبل از تهاجم نظامی صورت گرفت و به این طریق زمینهی تهاجم نظامی را هموار کرد و همین تهاجم نقطهی شروعی برای آشفتهنمودن افکار و عقاید و ایمان نسلهای بعدی شد.
آنها توانستند پستهای مهم آموزش و تربیت را در کشورهای مسلمان به دست گیرند.
یکی از این افراد «مستر دانلوب» بود که به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش مصر منصوب شد، «دانلوب» نقش به سزایی در ترویج و پیادهکردن نقشههای پلید استعمارگران در زمینهی تربیت و آموزش به عهده داشت. او برنامهی دراز مدتی پایهریزی کرد و در مدت سی سال افکار و عقاید استعماری خویش را بر دانشآموزان و دانشجویان تحمیل کرد و آنچه را با عقاید باطل استعمارگران سازگار نبود، به طور کلی ممنوع ساخت.
در دههی ۱۹۳۰ فرمانده دستگاهها و سازمانهای تبلیغ و ترویج مسیحیت «دکتر زویمر» وقتی نتایج سیاستهای استعماریشان را اعلام نمود گفت: «بعد از نیم قرن توانستیم با اجرای پروژهای منظم و دقیق، قرآن و تاریخ اسلام را از برنامهی آموزش و پرورش کشورهای تحت سلطهی خود حذف کنیم».
«ولیام حیفور» نیز در همین جلسه در ادامهی سخنان او چنین گفت: «هرگاه بتوانیم قرآن و مکه را از زندگی مسلمانان حذف کنیم، آنها به راحتی تمدن و فرهنگ غرب را خواهند پذیرفت، اما آنچه مانع تحقق این مسأله است «محمد و پیام اوست».
یکی دیگر از مبلغان مسیحی به نام «تکلی» میگوید: مدارس خارجی توانستند آنچنان برافکار و عقاید مسلمانان تأثیر بگذارند که قرآن را در نظرشان سبک و بیارزش جلوه داد و از قداست آن بکاهند.
به این ترتیب این پروژه در بخش مدارس و دانشگاهها موفقیتهای زیادی به دست آورد و همین قشر تحصیلکرده آفت جان مردم شدند و تأثیر بسیار مخربی بر جهان اسلام گذاشتند؛ همچنین نقش بسیار مؤثر و خطرناکی را در راستای دورکردن مسلمانان از قرآن و تاریخ اسلام ایفا کردند و اقدامات آنها سبب شد که مسلمانان نسبت به دین و ملیت خود بیتفاوت باشند.
استعمارگران افراد ویژهای را تربیت کردند تا پستهای کلیدی حکومتهای لائیکی را که بعد از تهاجم فکری در کشورهای اسلامی درست کرده بودند، به دست گیرند و مانع رشد فعالیتهای اسلامی و بیداری مسلمانان گشته و احزاب و جماعتهای اسلامی را سرکوب نمایند [۶].
[۶] منابع: * أجنحة المکر الثلاثة وخوافیها (التبشير- الاستشراق - الاستعمار) عبدالرحمن حسن حبنّكه میدانی. * المسلمون أمام تحدیات الغزو الفکری، ابراهیم النعمه. * التربیة وبناء الأجیال في ضوء الإسلام، د. انور الجندی.