ماجرای غدیر از نظر ما مسلمانان اهل سنت

ماجرای غدیر از زبان امامیّه

ماجرای غدیر از زبان امامیّه

در سال دهم هجری هنگام بازگشت پیامبر جاز حجة‌الوداع در غدیر آیه‌ی ۶۷ سوره‌ی مائده نازل شد [۳]که می‌فرماید: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚیعنی: «ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده برسان. اگر چنان نکنی پیام خدا را نرسانده‌ای» مقصود از ﴿مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَاعلام نصب الهی حضرت علی به خلافت است. لذا مردم را جمع کرد و دست علی را بلند نمود و خطاب به حاضران فرمود: «ألست أولی بکم من أنفسکم»یعنی: «آیا نسبت به شما اولویت ندارم؟» گفتند: چرا ای رسول خدا. پس فرمود: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه، اللّهمّ وال من والاه وعاد من عاداه»یعنی: «هرکس من سرپرست او هستم این علی نیز سرپرست اوست، خدایا دوست بدار هرکس او را دوست می‌دارد و دشمن بدار هرکس که او را دشمن می‌دارد».

بعد از اتمام سخنرانی از حاضران برای حضرت علی بیعت [۴]گرفت و فرمود: حاضران این موضوع را به غائبان برسانند، این بود خلاصه‌ی ماجرای غدیر از زبان علمای امامیّه.

به نظر ما مسلمانان اهل سنّت نقل داستان مذکور از زبان امامیّه و برداشتی که از آن می‌کنند دارای اشکالاتی اساسی است و لذا بنا به دلایلی ما مدّعای آنان را در باره‌ی نصب الهی حضرت علیسبه خلافت نمی‌پذیریم.

[۳] هر مسلمان منصفی به آیه‌ی مذکور در قرآن نگاه کند به آسانی متوجّه می‌شود که این آیه ارتباط دقیقی با آیات ماقبل و مابعد خود دارد و ادّعای امامیّه به معنی آن است که – معاذالله – خداوند حکیم آن را بی‌ربط نازل کرده است و آیات قرآن از تناسب و فصاحت برخوردار نیست. [۴] ادّعای بیعت گرفتن برای حضرت علی، ناقض عقیده به نصب وی به خلافت از سوی خدا است. زیرا؛ بیعت روشی است برای تعیین خلیفه و رسمیّت دادن به آن. پس اگر کسی به عنوان خلیفه‌ی پیامبر از سوی خدا تعیین شده باشد دیگر بیعت گرفتن برای وی معنی ندارد. به عبارت دیگر بیعت کردن با کسی، مانند رأی دادن به وی است وقتی فردی از سوی خدا برای مسؤولیّتی تعیین شده باشد، دیگر رأی دادن به وی معنی ندارد. اگر گفته شود بیعت برای اطاعت از علی÷بود، پاسخ این است که بیعت وی با خلفا بازهم ناقض این توجیه است.