دلیل دوم
واژهی «مولی» در زبان عرب و در قرآن کریم به هیچ وجه به معنی خلیفه و امام و رهبر و سرپرست نیامده است. علمای امامیّه نیز بعد از کوشش بسیار و زیر و زبر کردن کتابهای لغت و دیوانهای شعر و کتب ادبی سرانجام نتوانستهاند برای «مولی» معنی خلیفه یا امام و رهبر و سرپرست را بیابند. واژهی مزبور در قرآن حکیم به صورت مفرد «مولی» و به صورت جمع «موالی» جمعاً بیست و یک بار به معانی زیر آمده است:
الف: به معنی «ربّ و پروردگار» برای خدا در آیهی ۶۲ سورهی انعام و آیهی ۳۰ سورهی یس.
ب: به معنی «نعمت دهنده» برای خدا در آیهی ۲ سورهی تحریم.
ج: به معنی «ارث برنده» جمع آن «موالی = وارثان» برای غیر خدا در آیهی ۳۲ سورهی نساء و آیهی ۵ سورهی مریم.
د:به معنی «صاحب و همنشین» برای اهل جهنّم در آیهی ۱۵ سورهی حدید.
ه: به معنی «مالک در برابر عبد» برای غیر خدا در آیهی ۷۶ سورهی نحل.
و: به معنی «دوست و یاور» برای خدا و غیر خدا ۱۴ مورد آمده است.
اکنون میگوییم امکان ندارد رسول اکرم جبه خلاف زبان عرب «مولی» را به معنی خلیفه و سرپرست آورده باشد و باورکردنی نیست آن حضرت که بیست و سه سال قرآن را به مسلمانان آموزش داد و به کرّات «مولی» به معنی دوست و یاور را به ذهن و قلب پیروانش آشنا و مأنوس نمود، امّا در غدیر «مولی» را به غیر از معنی قرآنی آن بکار برده باشد.
اگر حضرت محمّد جاز سوی خدا موظّف بوده تعیین جانشینی علیسرا اعلام و ابلاغ نماید به حکم آیهی ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾میبایست طبق سنّت شریفش به روشنی تمام آن را بیان کند نه این که آن را طوری ذکر نماید و از واژهای استفاده کند، نه در زبان عرب وجود داشته و نه در قرآن بدان معنی آمده باشد.
علمای امامیّه میگویند: «چون پیامبر جبه عنوان مقدّمه، سخنان خود را با عبارات «ألست أولی بکم من أنفسکم»یعنی: «آیا از خودتان به شما سزاوارتر نیستم؟» آغاز نموده است پس به قرینهی «أولی» در عبارت مزبور «مولی» در عبارت «من کنت مولاه فهذا علي مولاه»به معنی برتری و اولویّت خواهد بود پس مقصود پیامبر جاعلام «اولویّت و سرپرستی علی بن ابی طالب بر مسلمانان» بوده است. یعنی فرمود: همانطور که من بر شما اولویت و برتری دارم و سرپرست شما هستم علی÷نیز بر شما اولویّت دارد و سرپرست شما است».
پاسخ این است که: به فرض پیامبر اکرم جسخنش را با «ألست أولی بکم...»آغاز کرده باشد بازهم ادّعای فوق با آیات قرآن مغایرت دارد، یعنی محال است پیامبر امین به خلاف آیات قرآن سخنی فرموده باشد. توضیح اینکه: در قرآن آمده است: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ﴾[فصلت: ۶] یعنی: «بگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم (تفاوتم با شما در این است که) به من وحی میشود» همچنین در آیهی۶ سورهی احزاب آمده است: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ﴾یعنی: «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان اولویّت دارد». بنابراین؛ اولی و برتر بودن پیامبر نسبت به مؤمنان به خاطر نبوّتش است و بدون شک غیر پیامبر که دارای مقام نبوّت نیست نمیتواند مانند آن حضرت جنسبت به مؤمنان اولویّت و برتری داشته باشد. به عبارت دیگر «مولی» را به معنی «أولی» گرفتن به معنی پیامبر دانستن حضرت علی است. امّا چون در قرآن اولویت پیامبر بخاطر نبوّتش به وی اختصاص داده شده است و چون علی÷دارای مقام نبوّت نیست پس مانند پیامبر جبر مؤمنان اولویّت ندارد.
به علاوه تردیدی نیست که عبارت «ألست أولی بکم من أنفسکم»اقتباس از آیهی ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ﴾است. اگر پیامبر آن را فرموده باشد بسیار واضح است که با یادآوری این آیه فرموده است، اگر من به عنوان پیامبر بر شما اولویّت دارم و مرا مطاع خویشتن میدانید پس از من اطاعت کنید و با علی دشمنی نکنید و همچنان که مرا دوست دارید علی را نیز دوست بدارید. خدایا، دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد.