۳ دلایل عدالت صحابهش در سنت پیامبر ج
حدیث اول:
ابوسعید روایت میکند که میان خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف دعوایی ایجاد شده بود. خالد او را دشنام داد، پیامبر ج وقتی شنید فرمود:
«لاَ تَسُبُّوا أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِي فَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَوْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا أَدْرَكَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلاَ نَصِيفَهُ» [۱۷].
«هیچ کدام از أصحاب من را دشنام ندهید؛ زیرا اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا انفاق کند، به اندازه یک مشت آنان و حتی نصف آن هم نمیرسد».
ابن تیمیه در کتاب «الصارم المسلول» میگوید:
«...و همچنین امام احمد و غیره هم گفتهاند هرکس با پیامبر ج یک سال و یا یک ماه یا یک روز مصاحبت نموده باشد و یا حتی در حالی که ایمان آورده، او را دیده باشد، جزء اصحاب پیامبر ج به حساب میآید و به همان اندازه که با ایشان بوده، درجه مصاحبت خواهد داشت. اگر پرسیده شود چرا پیامبر ج خالد را نهی فرمود که اصحابش را دشنام دهد، در حالی که خودش هم جزء صحابه بود، در جواب میتوان گفت: چون عبدالرحمن و نظایر او جزء سابقین اولین بودند و اینان کسانی بودند که وقتی خالد با آنان میجنگید، جزء یاران پیامبر ج بودند و قبل از فتح مکه، اموال و دارایی خویش را انفاق کردند و در راه خدا جنگیدند، و اینان درجه بالاتری از افراد بعد خویش دارند، و دارای ویژگیهایی هستند که اصحاب بعد از آنها ندارند. پس پیامبر ج آنان را نهی فرمود که یاران نخستین خود را دشنام دهند، چه برسد به کسانی که اصلاً جزء تابعین هم نیستند و یا افراد بعدی» [۱۸].
حدیث دوم:
پیامبر ج به عمر س فرمود:
«وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ اللَّهَ اطَّلَعَ عَلَى مَنْ شَهِدَ بَدْرًا قَالَ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ» [۱۹]. «چه میدانی؟ شاید خداوند به اهل بدر اطلاع داده که به دلهایشان آگاه است و فرموده هرچه میخواهید انجام دهید زیرا از گناهانتان در گذشتم».
گفته میشود که «اعملوا» برای تکریم است و منظور این است که اهل بدر، کاری نمیکنند که به خاطر آن بازخواست شوند.
ابن حجر عسقلانی در این مورد میگوید:
«یعنی اعمال اهل بدر هر چه باشد مورد عفو خداوند قرار میگیرد، مثل اینکه اصلاً واقع نشده است» [۲۰].
امام نووی نیز میگوید:
«علما گفتهاند که معنی این حدیث این است که خداوند در آخرت، گناهان آنان را میبخشاید، وگرنه اگر یکی از آنان مرتکب گناهی شود که موجب حد باشد، در دنیا آن حد اجرا خواهد شد و عمر س حد را بر بعضی از آنان اقامه کرده است».
قدامه بن مظعون گفته است:
«پیامبر ج حد را بر مسطح اجرا نمود، در حالی که او از اهل بدر بود» [۲۱].
ابن القیمس میگوید:
«این خطاب نسبت به کسانی است که خداوند میدانسته که از دینشان دور نخواهند شد، بلکه بر دین اسلام خواهند مرد. آنان دچار گناهانی خواهند شد که دیگران مرتکب میشوند، ولی خداوند نمیگذارد که آنان بر این گناهان اصرار ورزند، بلکه آنان را موفق خواهد کرد که توبه کرده و از گناه خود پشیمان شده و طلب استغفار نمایند و نیز آنان را موفق خواهد کرد که کارهای نیک انجام داده تا گناهانشان را محو نماید. این که این ویژگی، خاص اهل بدر است، به این دلیل است که در مورد آنان تحقق پیدا کرده و مورد آمرزش قرار گرفتهاند، و این مغایرتی ندارد با این که خودشان اسباب بخشایش را فراهم کنند. همان گونه که این ویژگی بدان معنی نیست که فرایض را ترک نمایند، چون اگر بدون انجام واجبات، به طور مستمر، چنین ویژگی برای آنان تحقق مییافت، دیگر نیازی به انجام نماز و روزه و حج و دیگر واجبات نداشتند و چنین چیزی هم محال است، والله اعلم» [۲۲].
حدیث سوم:
عمران بن حصین س گفته است که پیامبر ج فرمود:
«خَيْرُ أُمَّتِي قَرْنِي ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ» . قَالَ عِمْرَانُ: فَلاَ أَدْرِي أَذَكَرَ بَعْدَ قَرْنِهِ قَرْنَيْنِ أَوْ ثَلاَثًا» [۲۳]. «بهترین مسلمانان امت من، کسانی هستند که در این قرن با من زندگی میکنند، سپس آنانی که بعد از این قرن میآیند». عمران میگوید: «نمیدانم آیا پیامبر ج بعد از قرن خویش دو قرن را گفت، یا سه قرن».
حدیث چهارم:
ابوموسی اشعری س از پیامبر ج روایت کرده که فرمود: «النُّجُومُ أَمَنَةٌ لِلسَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى السَّمَاءَ مَا تُوعَدُ وَأَنَا أَمَنَةٌ لأَصْحَابِي فَإِذَا ذَهَبْتُ أَتَى أَصْحَابِي مَا يُوعَدُونَ وَأَصْحَابِي أَمَنَةٌ لأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ أَصْحَابِي أَتَى أُمَّتِي مَا يُوعَدُونَ» [۲۴]. «ستارگان برای آسمان، امین و صبر هستند. وقتی که ستارهها بروند آنچه به اهل آسمان وعده داده شده بر سرشان میآید و آن هم قیامت است و من امین امتم هستم. وقتی که من بروم، آنچه برای آنان وعده داده شده، خواهد آمد».
منظور از امرِ وعده داده شده، «فتنه» است، که از جمله آنها مرتد شدن بسیارى از مسلمانان بعد از وفات رسول الله ج بود، ولى خداوند ابوبکر س را مأمور نموده بود تا در مقابل آنها بایستد و مانع شود. اصحاب پیامبر براى امت اسلام، امین هستند و وقتی که آنها بروند، آنچه برای ایشان وعده داده شده، بر سرشان خواهد آمد، و آن هم فتنه و ظلم و جور و باطل است.
حدیث پنجم:
عمر بن خطابس از پیامبر ج نقل کرده که فرمود:
« أَكْرِمُوا أَصْحَابِي، فَإِنَّهُمْ خِيَارُكُمْ» [۲۵].
و در روایتی دیگر چنین آمده: «احْفَظُونِي فِي أَصْحَابِي» [۲۶].
یاران من را مورد احترام قرار دهید، چون آنان [بهترینها و] برگزیدههای شما هستند.
حدیث ششم:
واثله به طور مرفوع از پیامبر ج نقل میکند که فرمود:
«لَا تَزَالُونَ بِخَيْرٍ مَا دَامَ فِيكُمْ مَنْ رَآنِي وَصَاحَبَنِي، وَاللَّهِ لَا تَزَالُونَ بِخَيْرٍ مَا دَامَ فِيكُمْ مَنْ رَأَى مَنْ رَآنِي وَصَاحَبَ مَنْ صَاحَبَنِي» [۲۷]. «مدام بر خیر و نیکی خواهید ماند، تا زمانی که میان شما کسی باشد که من را دیده و با من مصاحبت نموده باشد. به خدا سوگند، مدام بر خیر خواهید بود تا زمانی که میان شما، کسی باشد که صحابی مرا دیده و با ایشان همنشین بوده، وجود داشته باشد».
حدیث هفتم:
انس س از پیامبر ج روایت میکند که گفت:
«آيَةُ الإِيمَانِ حُبُّ الأَنْصَارِ، وَآيَةُ النِّفَاقِ بُغْضُ الأَنْصَارِ» [۲۸]. «نشانه ایمان، دوستی با انصار، و نشانه نفاق، کینهورزی با آنان است».
در مورد انصار باز میفرماید:
«لا يُحِبُّهُمْ إِلا مُؤْمِنٌ، وَلا يُبْغِضُهُمْ إِلا مُنَافِقٌ» [۲۹]. «جز شخص مؤمن، کسی آنان را دوست ندارد و به جز منافق، نسبت به آنان بغض و کینه قرار ندارد» [۳۰].
[۱۷] البخاری: کتاب: فضائل أصحاب النبي ج باب قول النبي ج : لو کنت متخذاً خلیلاً، حدیث ۳۶۷۳. ومسلم: کتاب فضائل الصحابة، باب تحریم سب الصحابة، حدیث: ۲۵۴۱ صحیح مسلم ۴/۱۹۶۷. [۱۸] الصارم المسلول ص: ۵۷۶. [۱۹] صحیح البخاری: فتح الباری ح: ۳۹۸۳ و مسلم ح: ۲۴۹۴. عبدالباقی. [۲۰] معرفة الخصال المکفرة: ابن حجر العسقلانی، ص: ۳۱ تحقیق: جاسم الدوسري چاپ اول ۱۴۰۴ﻫ.ق. [۲۱] صحیح مسلم با شرح نووی: ۱۶/۵۶ – ۵۷. [۲۲] الفوائد: ابن القیم ص: ۱۹، المکتبة القیمة، طبع اول ۱۴۰۴ه. ق. [۲۳] بخاری، ح: (۳۶۵۰) ومسلم، ح: (۲۵۳۵) و این لفظ بخاری است. [۲۴] صحیح مسلم، ح: (۲۵۳۱). [۲۵] امام احمد، نسائی وحاکم با سند صحیح. نگا: مشکاة المصابیح: ۳/۱۶۹۵. نگا: مسند امام احمد، تحقیق احمد شاکر: ۱/۱۱۲. [۲۶] ابن ماجه: ۲/۶۴، واحمد: ۱/۸۱، وحاکم: ۱/۱۱۴، و گفت صحیح است و ذهبی با او موافقت کرده است و بوصیری گفت: اسناد رجال آن ثقه هستند، نگا: زوائد ابن ماجه ۳/۵۳ و بقیه آن در آنجا است. [۲۷] ابن ابیشیبه: ۱۲/۱۷۸ وابن أبی عاصم: ۲/۶۳۰ در «السنة» روایت کردهاند و طبرانی در الکبیر ۲۲/۸۵، و أبو نعیم در معرفة الصحابة ۱/۱۳۳، و حافظ ابن حجر در الفتح: ۷/۵ سند آن را حسن دانسته، و هیثمی در مجمع الزوائد ۱۰/۲۰، و طبرانی با روشهای بسیارى روایت کرده که یکی از روشها، رجال آن صحیح است. [۲۸] بخاری: ۷/۱۱۳ و مسلم: ۱/۸۵. [۲۹] بخاری: ۷/۱۱۳ و مسلم: ۱/۸۵، از حدیث البرائس. [۳۰] احادیث و روایات فراوانی وجود دارند که بطور آشکار و روشن، فضل و بزرگواری اصحاب را بیان میکنند. اگر به طور تفصیل بخواهید این موضوع را بررسی کنید، میتوانید به کتاب فضائل الصحابة نوشته امام احمد مراجعه نمایید،که در دو جلد و مشتمل بر دو هزار حدیث و اثر است و و دانشگاه ام القری در سال ۱۴۰۳ه. ق آن را منتشر کرده است.