دیدگاه اهل سنت در مورد اصحاب

پیامدهای توهین و دشنام

پیامدهای توهین و دشنام

سلف صالح ش همیشه از خطر و اهمیت طعن و دشنام نسبت به اصحاب پیامبر ج آگاه بوده‌اند، و همیشه از این افراد و مقاصدشان پرهیز می‌کردند، چون می‌دانستند که این گونه طعن ‌زدن‌ها باعث می‌شود که اصول دین را نقض کنند. برخی از آنان، کلماتی کوتاه ولی جامع و معنی‌دار می‌گفتند که در مقدمه این بحث می‌آورم و چیزهایی را توضیح خواهم داد که غالباً درباره دشنام به آن بزرگواران است. به علاوه، مطالبی خواهم گفت در رد کسانی که سبّشان از نوع اول یا دوم بوده و حکم آن کفر یا فسق می‌باشد. احکام مذکور، بر این اساس است که دشنام، نسبت به مجموع صحابه باشد، یا بیشتر آنان و یا درباره عدالت اصحابی است که نص متواتری در مورد فضل آنان وجود دارد، مانند خلفای راشدین.

امام مالک / درباره کسانی که اصحاب را دشنام می‌دهند گفته است:

«اینان کسانی بودند که می‌خواستند در شخصیت پیامبر ج نقص و خلل ایجاد کنند، ولی نتوانستند، پس همین کار را در مورد اصحابش اجرا کردند تا این که گفته شود این مرد، انسان بدی است، وگرنه، اگر مرد خوبی ‌بود، اطرافیانش هم خوب بودند» [۸۷].

امام احمد / فرموده است:

«هرگاه دیدید کسی یکی از یاران پیامبر را متهم می‌کند یقین داشته باشید که در مسلمان بودن او تردید وجود دارد» [۸۸].

ابوزرعه رازی / نیز گفته است:

«هرگاه دیدید کسی شخصیت یکی از اصحاب را زیر سئوال می‌برد، یقین داشته باشید که او بی‌دین است، چون پیامبر ج نزد ما حق است، قرآن حق است، و این قرآن و سنت را اصحاب رسول‌الله ج برای ما آورده‌اند، و به این خاطر است که شاهدان عینی دین ما را لکه‌دار می‌کنند، تا کتاب و سنت را باطل و لکه‌دار نمایند و در واقع، تنقیص قرآن و سنت نزد آنان به طریق اولی خوشایندتر است، زیرا آنان زندیق و بی‌دین هستند» [۸۹].

امام ابونعیم / گفته است:

«تنها کسانی که مریض‌القلب هستند، دنبال اشتباهات و لغزش های اصحاب پیامبر هستند» [۹۰].

و باز هم می‌گوید:

«کسی که زبان به این‌گونه مسائل می‌گشاید، می‌خواهد در شخصیت پیامبر ج و اصحابش و اسلام، نقص و خلل ایجاد نماید» [۹۱].

هشدار علما در این مورد، عام است و شامل تمام اصحاب می‌گردد. در اینجا، مناسب است که در فرمایش پیشوای اهل سنت، احمد بن حنبل، دقت نمایید که در جمله بالا فرمودند که «اگر حتی یکی از یاران پیامبر را متهم ‌کند»، و یا قول أبو زرعه: «کسی که شخصیت یکی از اصحاب را زیر سئوال می‌برد».

در این جا هشدار می‌دهد که از یاران پیامبر ج به بدی نام نبرید. به یاد داشته باشیم که او حرفی از دشنام یا تکفیر نزده، و آن هم تنها در مورد یک نفر از صحابه گفته است، پس چگونه خواهد بود حال کسی که تمام و یا تعداد زیادی از آنان را دشنام می‌دهد؟

برادر و خواهر مسلمان، لازم است در این جا برخی از پیامدها توهین و دشنام را برشماریم:

نخست: اینکه گفته شود اکثر صحابه کافر و یا مرتد و یا فاسق شده‌اند، به جز تعداد کمی از آنان. چنین چیزی باعث شک و تردید در قرآن و احادیث نبوی می‌شود، زیرا نقص راوی، تردید در روایت می‌باشد. چگونه کتابی که ناقلانش فاسق باشند، معتبر است؟ به همین خاطر، برخی از پیروان اهل بدعت و گمراهی که اصحاب را دشنام می‌دهند، معتقدند که قرآن توسط اصحاب تحریف شده است، ولی آن را اظهار نمی‌کنند.

نسبت به حدیث نبوی نیز وضع به همین منوال است. پس وقتی که عدالت صحابه زیر سئوال رود، سندها همه غیر معتبر خواهند بود، ولی با وجود این، برخی از این افراد گمراه، گمان می‌برند که هنوز به قرآن معتقد هستند. ولی ما به آنها می‌گوییم که لازمه ایمان به قرآن، ایمان به محتویات آن است، و معلوم است که در قرآن اعلام شده که اصحاب، بهترین‌ها بوده‌اند، خداوند هرگز آنان را رسوا نخواهد کرد و از آنان اعلام رضایت نموده است. پس هر کس این واقعیت را تصدیق ننماید، آنچه را که در قرآن وجود دارد تکذیب کرده و ادعای خویش را نقض نموده است.

دوم: چنین گفتاری مقتضی آن است که این امت ـ پناه بر خدا ـ بدترین امتی است که به زمین آمده‌اند و این امت، بدترین‌ها خواهند بود و بهترین‌های قرن نخستین اسلام، غالباً کافر، فاسق و یا شرالقرون بوده‌اند [۹۲]، چه و گزافه‌گویی و توهینی بالاتر از این؟

سوم: از گفتار آنان این دو نتیجه به دست می‌آید: آنچه توصیف می‌کنند، یا نسبت جهل به خدا خواهد بود و یا نتیجه مید‌هد که نصوصی که صحابه را ستایش می‌کند، عبث، بیهوده و بی پایه است، زیرل مستلزمِ آن است که خداوند أ عالِم نباشد به این که آنان کافر خواهند شد، و با وجود این، آنان را توصیف و ستایش می‌کند و به ایشان وعده بهشت می‌دهد، چنین چیزی جهل است و نسبت جهل به خداوند، محال است. اگر خداوند أ به این آگاه باشد که آنها کافر خواهند شد، پس وعده بهشت و اعلام رضایت از آنان، کاری عبث است و عبث، در حق پروردگار محال است [۹۳].

چنین چیزی باعث نقص و طعن در حکمت خداوند نیز هست، چون خداوند این گروه را به عنوان یاران او و دامادهای او اختیار نموده است، زیرا دو دختر رسولش را به همسری عثمان درآورده و دخترهای ابوبکر و عمر را به همسری برگزیده است. چگونه خداوند یاران و اقوامی برای پیامبرش انتخاب می‌کند که می‌داند همگی کافر خواهند شد؟

چهارم: پیامبر ج که بهترین مربی تاریخ بود، در طول بیست و سه سال، زحمات خارق‌العاده‌ای برای تربیت صحابه به کار بست تا از این راه، مدینه فاضله بسازد، ولی برعکسِ این انتظار، گروهی که ادعای انتساب به اسلام و رسولش را دارند، برعکس شدند و تمام زحمات طاقت‌فرسای پیامبر ج را هدر دادند، و این نشانگر آن است که آنان حتی یک مربی خوب و اصلاح‌گر نداشتند، ولو اینکه از جانب خدا هم نیامده باشد. برخی از کسانی که چنین اعتقاداتی دارند، حتی می‌گویند که پیامبر ج در دعوتش پیروز نبوده و مهدی غایب این کار را تمام خواهد کرد [۹۴].

امامیه می‌گویند که کوشش های حضرت محمد ج به نتیجه نرسید، و به جز سه یا چهار نفر، بر اسلام باقی نماندند، و تنها این چند نفر بودند که تا پایان عمر پیامبر ج و بعد از وفات ایشان، بر اسلام باقی ماندند، ولی بقیه صحابه، ارتباط خویش را با پیامبر ج قطع کردند ـ پناه بر خدا ـ و به محض فوت ایشان از اسلام برگشتند. آنان بدین صورت، اثبات کرده‌اند که مشعل فروزانِ تربیت پیامبر ج خاموش شده و هیچ تأثیری نداشته است. چنین گمانی یعنی یأس و ناامیدی از اصلاح بشریت و نا‌باوری و بی اعتمادی به شیوه تربیتی و قدرت اسلام برای تربیت و تهذیب اخلاق، و در نهایت، شک و تردید به نبوت پیامبر ج خواهد بود، زیرا دینی که در قدم اول خود، نتوانسته باشد گروه پیروزمندی را به جهان تقدیم نماید و در دوران داعی و حامل اصلی رسالت، از آن عاجز باشد که گروهی را به عنوان الگو به جامعه تقدیم نماید، چگونه پیروانش بعد از قرن‌ها می‌توانند چنین کاری انجام دهند؟

و از آن جایی که مؤمنین با این دعوت، نتوانسته باشند بر راه راست باقی مانده و به پیامبر ج وفادار باشند، چنانکه به جز سه یا چهار نفر، چند دقیقه‌ پس از فوت ایشان همگی بی‌دین گشتند، چگونه می‌توان اعتقاد داشت که این دین، صلاحیت تزکیه نفس و اصلاح بشریت را دارد؟ این دین چگونه می‌تواند بشر را از بدبختی و گمراهی نجات دهد و آن را به اوجِ انسانیت برساند؟

بر اساس این سخنان نابخردانه، مغرضان می‌گویند: اگر پیامبر ج در نبوتش صادق بود، تعالیمش می‌بایست تأثیرگذار بوده و کسانی پدید می‌آمدند که از صمیم قلب به او ایمان می‌آوردند، و از میان این همه افرادی که به او ایمان آورده بودند، تعدادی باید باقی می‌ماندند. اگر اصحاب پیامبر ج غیر از منافقین و مرتدین نبودند، پس چه کسانی مسلمان بودند؟ چه کسی از پیامبر ج نفع برده است و چگونه می‌توان گفت که او رحمتی است برای عالمیان؟ [۹۵].

[۸۷] رساله فی حکم سب الصحابة ۴۶، از کتاب الصارم المسلول: ص ۵۸۰. [۸۸] البدایة والنهایة: ۸/۱۴۲. ونگا: المسائل والرسائل که امام احمد در عقیده نوشته الأحمدی: ۲/۳۶۳، ۳۶۴ دار طیبه. [۸۹] الکفایة: الخطیب البغدادی: ۹۷. [۹۰] الإمامة لأبی نعیم: ۳۴۴. [۹۱] منبع سابق: ۳۷۶. [۹۲] الصارم المسلول: ص ۵۸۷. [۹۳] نگا: اتحاف ذوي النجابة: محمد بن العربی التبانی ص ۷۵ دار الأنصار. [۹۴] راجع شود به: الرسل والرسالات: الأشقر ۲۱۲-۲۱۳. [۹۵] صورتان متضادتان: شیخ ابوالحسن ندوی: ص ۱۳/۵۳،۵۴،۵۸،۹۹.