شرح ریاض الصالحین - جلد اول

فهرست کتاب

نکته‌ی دوم

نکته‌ی دوم

باید دانست که امام نووی/در تخریج برخی از احادیث، در پاره‌ی از موارد به روش خاصی عمل کرده که با روش سایر علما متفاوت است؛ بدین‌سان که وی، روایت حدیثی را از صحابه آغاز می‌کند و می‌گوید: «فلانی و فلانی، با سندهای صحیح روایت کرده‌اند». و گاهی می‌گوید: «با سندهای حسن». تنها برداشت خوانندگان از این گفتار، این است که حدیث دارای چندین سند است که به صحابی حدیث می‌رسد و این، بدان معناست که او، فرد غریبی نیست. مناسب می‌دانم در این مقدمه، نمونه‌ای ذکر کنم و به شرح و بیان این نکته بپردازم که نمونه‌ی مورد بحث، تنها یک سند دارد. به عنوان مثال، حدیث شماره‌ی ۸۳ را بررسی می‌کنیم:

(عَنْ أُمِّ سلَمَةَل أنّ النبيَّج كانَ إذَا خَرجَ مِنْ بيْتِهِ قال: «بسم اللَّهِ...») [حدیث صحیحی است که ابوداود و ترمذی و... با سندهای صحیح روایت کرده‌اند] عبارت داخل [ ] نوشتار مؤلف ریاض الصالحین است.

می‌گویم: این روایت را ابوداود در پایان «الأدب» از شعبه نقل نموده و ترمذی نیز در «الدعوات» از سفیان روایتش کرده و هر دو، آن را از منصور، از عامر شعبی از ام‌سلمهلنقل نموده‌اند.

سایر اصحاب «سنن» نیز این روایت را آورده‌اند؛ چنان‌که نسائی/در «الاستعاذة»از جریر و از سفیان این روایت را ذکر کرده و نیز ابن‌ماجه/در «الدعاء»از عبیده بن حمید که سند همه‌ی آنان به منصور می‌رسد.

همچنین احمد (۶/۳۰۶، ۳۱۸، ۳۲۱، ۳۲۲) از طریق شعبه و سفیان، روایت مذکور را آورده و ابن‌السنی (۱۷۲) نیز آن را از سفیان نقل نموده و حدیث مذکور در «المشکاة»به‌شماره‌ی ۲۴۴۲ موجود است. بدین ترتیب واضح می‌شود که حدیث شماره‌ی۸۳ ریاض‌الصالحین نزد ابوداود و ترمذی و سایر محدثان و صاحبان سنن به‌نقل از ام‌سلمهلتنها یک سند دارد؛ زیرا مدار همه‌ی این راه‌ها بر منصور از عامر شعبی از ام‌سلمهلاستوار است؛ از این‌رو این سخن مؤلف که «با سندهای صحیح روایت کرده‌اند»، ایهام و اشتباهِ برداشت ایجاد می‌کند و بر خلاف واقعیت است.

در شمار دیگری از احادیث کتاب، مؤلف/همین سخن را درباره‌ی آن‌ها بیان کرده است؛ حال آن‌که هر یک از این احادیث فقط دارای یک سند از صحابی حدیث می‌باشد. شماره‌ی این دسته از احادیث از این قرار است: (۲۰۱، ۴۷۶، ۸۱۱، ۸۲۵ که در «صحیح أبی‌داود» به‌شماره‌ی۱۱۷۱ موجود است، ۸۹۱، ۹۷۳ که در «سلسلة الأحادیث الصحیحة»(۱/۲۳) وجود دارد؛ ۱۱۱۹، ۱۲۱۰، ۱۶۵۵ که در «المشکاة»به شماره‌ی ۴۴۵۸ آمده است).

نووی/این عبارت یا این شیوه را در دیگر کتاب‌هایش نیز به‌کار برده است؛ مانند کتاب «الأذکار». به عنوان مثال: حدیث ابی‌حمید یا ابی‌اسید در صفحه‌ی ۲۵ و حدیث عوف بن مالک، صفحه‌ی۴۲-۴۳؛ و نیز حدیث عبدالرحمن بن عبدالقاری، صفحه‌ی ۵۲؛ همچنین حدیث عبدالله بن خبیب، صفحه‌ی ۶۳؛ حدیث ابوهریرهسصفحه‌ی ۶۳؛ حدیث ثوبانسصفحه‌ی ۶۵؛ حدیث ابن‌عمربصفحه‌ی۶۶ و حدیث ابی‌عیاش، صفحه‌ی ۶۷ و بسیاری از احادیث دیگر.

حافظ/در کتاب «نتائج الدفکار»که تخریج احادیث «الأذکار»می‌باشد، به بررسی این نکته در دو حدیث پایانی، یعنی حدیث ابن‌عمر و حدیث ابی‌عیاش پرداخته و درباره‌ی حدیث ابن‌عمربگفته است: «این‌که شیخ –نووی/- می‌گوید: با سندهای صحیح روایت شده، این برداشت و تصور نادرست را ایجاد می‌کند که این حدیث، به چندین طریق از ابن‌عمربروایت شده است؛ حال آن‌که چنین نیست».

حافظ/درباره‌ی حدیث دیگر می‌گوید: «این سخن شیخ که با چند سند روایت شده، اشکال دارد؛ زیرا تنها سند این روایت نزد ابوداود و ابن‌ماجه رحمهماالله، سند حماد تا پایان آن است».

اینک این پرسش مطرح می‌شود که منظور نووی/از این عبارت چیست؟

می‌گویم: به نظر بنده، نووی/با به‌کار بردن این عبارت بدین نکته اشاره می‌کند که حدیث، دارای شهرتی نسبی‌ست که به چندین طریق از یکی از راویانش، روایت شده است؛ چنان‌که در مثال گذشته، مدار همه‌ی طرق بر منصور، یعنی ابن‌المعتمر استوار بود.

این، پاسخی‌ست که بنده درباره‌ی پرسش یادشده دارم و آن را بی‌اشکال می‌دانم، و نه خرده‌گیری بر مؤلف. ضمن این‌که حافظ در کتاب «نتائج الأفکار»، مؤلف «الأذکار»را در مواردی که عبارت مورد بحث ما را به‌کار برده، مورد انتقاد قرار داده است.