۹- باب: تفکر در عظمتِ آفرینش و آفریدههای خداوندی؛ و ناپایداری دنیا و سختیهای وحشتانگیز قیامت و خودسازی و تهذیب نفس و پرورش آن بر استقامت
الله متعال میفرماید:
﴿۞قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْۚ﴾[سبا: ٤٦]
بگو: تنها شما را یک اندرز میدهم که دوتا دوتا (و با هم و بهدور از تعصب) و به تنهایی (و با تفکر و بازبینی در خویشتن) برای الله برخیزید و آنگاه بیندیشید.
﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ﴾ [آل عمران: ١٩٠،١٩١]
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز، نشانههایی برای خردمندان وجود دارد. کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند:) ای پروردگار ما! این را بیهوده نیافریدهای؛ تو پاکی.
﴿أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى ٱلۡإِبِلِ كَيۡفَ خُلِقَتۡ ١٧ وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ كَيۡفَ رُفِعَتۡ ١٨ وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ كَيۡفَ نُصِبَتۡ ١٩ وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ كَيۡفَ سُطِحَتۡ ٢٠ فَذَكِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرٞ ٢١﴾[الغاشية: ١٧، ٢١]
آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده؟ و به آسمان که چگونه برافراشته شده است؟ و به کوهها که چگونه در جای خود نصب و استوار گشتهاند؟ و به زمین که چگونه گسترده شده است؟ پس (ای محمد!) پند بده که تو، فقط پنددهندهای.
﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ﴾[محمد : ١٠]
آیا در زمین به سر و گردش نپرداختهاند تا بنگرند...
آیههای زیادی در اینباره وجود دارد؛ و نیز احادیثی که از آن جمله میتوان به حدیثی اشاره کرد که پیشتر ذکر شد: «الكَيِّس مَنْ دَانَ نَفْسَه»؛[ضعیف است؛ نک: حدیث شمارهی ۶۷ همین کتاب.] یعنی: «زیرک، کسیست که خود را محاسبه کند».
شرح
تفکر، این است که انسان فکر و اندیشهی خود را در مسألهای بهکار گیرد تا به نتیجه برسد. الله متعال در کتابش به تفکر و اندیشیدن دستور داده و انسانها را به اندیشیدن تشویق کرده است تا اندیشه و خرد خویش را برای رسیدن به اهداف والا و ایمان و یقین، بهکار گیرند. اللهأمیفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍۖ﴾یعنی: ای محمد! به همهی مردم بگو: شما را فقط به یک چیز پند میدهم و تنها چیزی که شما را به آن موعظه میکنم، این است که اگر میخواهید به نتیجه برسید و از آنچه میترسید، رهایی یابید، پس مخلصانه و همانطور که فرمان یافتهاید، به اطاعت اللهﻷبپردازید و آنگاه بیندیشید: ﴿أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْۚ﴾
اگر چنین کنید، به پند بینظیری عمل کردهاید که به نتیجه میرسید.
از این آیه چنین برداشت میکنیم که انسان باید هنگامی که کاری بهخاطر الله انجام میدهد، در عملکرد خود بیندیشد و دقت کند که آیا آن کار را درست انجام داده است و یا کوتاهی یا زیادهروی کرده است؟ باید تفکر کند که آیا عملش نتایجی مثل پاکی دل و تزکیهی نفس، در پی داشته است یا خیر؟ نباید مانند کسانی باشیم که کارهای نیکشان را از روی عادت و بدون تفکر انجام میدهند؛ بلکه توجه کنیم که دستآوردمان از عبادتی که انجام میدهیم، چیست و چه تأثیری بر قلب و استقامت ما داشته است؟ به عنوان مثال، نتیجهی نمازی که میخوانیم، چیست؟ الله متعال میفرماید:
﴿وَٱسۡتَعِينُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ﴾[البقرة: ٤٥]
و به وسیلهی شکیبایی و نماز یاری بگیرید.
و میفرماید:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ﴾[العنكبوت: ٤٥]
و نماز را برپا دار. بیگمان نماز، از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.
حال بیندیشیم که آیا وقتی نماز میخوانیم، نیرو و توان بیشتری برای انجام کارهای نیک پیدا میکنیم؛ به عبارت دیگر ببینیم که آیا نمازمان به ما کمک میکند؟
متأسفانه واقعیت، این است که فقط نماز عدهی اندکی به توان و نیروی آنها در انجام کارهای نیک میافزاید یا به آنها کمک میکند؛ حال آنکه دربارهی رسولاللهجگفتهاند: «هرگاه دچار مشکلی میشد، به نماز روی میآورد».[آلبانی/صحیح أبیداود، ش: ۱۱۷۱؛ و صحیح الجامع ش:(۴۷۰۳) این روایت را حسن دانسته است؛ البته بدین الفاظ: (کان إذا حزبه أمر صلی]
الله متعال، همچنین میفرماید:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ﴾[العنكبوت:٤٥]
و نماز را برپا دار. بیگمان نماز، از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.
نمازمان را ببینیم که آیا وقتی نماز میخوانیم، در دل و درون خود احساس بدی نسبت به کارهای زشت و ناپسند پیدا میکنیم یا نه؟
یا عبادت بزرگی مانند زکات؛ یعنی همان مالی که انسان بهفرمان اللهﻷاز اموال زکات جدا میکند تا در مواردی که الله متعال دستور داده است، هزینه شود. الله متعال به پیامبرشجفرموده است:
﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا﴾[التوبة: ١٠٣]
بخشی از اموالشان را به عنوان زکات بگیر تا بدینوسیله آنان را پاک و تزکیه نمایی
وقتی زکات اموالت را میدهی، نگاه کن که آیا تو را از اخلاق زشت و گناهان پاک میسازد یا ثروت و داراییات پاک میگردد؟ بسیاری از مردم زکات اموالشان را با بیمیلی و بهگونهای میدهند که گویا میخواهند جریمهای را پرداخت نمایند و اصلاً احساس نمیکنند که این کار، اموال و بلکه خودشان را پاک میسازد.
این، پند بزرگیست که اگر انسان اعمال نیکش را با تدبر و تفکر انجام دهد، نفع زیادی میبرد و وضعیت درونیاش بهتر میشود. از الله متعال بخواهیم که اعمال و وضعیت درونی ما را نیک بگرداند.
سپس مؤلف/این فرمودهی اللهﻷرا ذکر کرده است که:
﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ﴾[آل عمران: ١٩٠، ١٩١]
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش و اختلاف شب و روز، نشانههایی برای خردمندان وجود دارد؛ کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند.
این، نخستین آیه از ده آیهی پایانی سورهی «آلعمران» است که رسولاللهجهنگام برخاستن برای نماز شب، آنها را میخواند. لذا چه خوبست که انسان هنگامی که برای نماز شب برمیخیزد، ده آیهی پایانی سورهی آلعمران را بخواند.
الله متعال آسمانها و زمین را بزرگ و باعظمت آفریده و ویژگیهایی در آنها نهاده که درخورِ تفکر است. ستارگان، نشانهای از نشانههای خداوندﻷهستند و نیز ماه و خورشید و همینطور درختان، دریاها و رودها. در هر یک از اینها و در همهی چیزهایی که الله در آسمانها و زمین آفریده است، نشانههایی وجود دارد که بیانگر یگانگی اللهأو نشاندهندهی کمالِ قدرت، رحمت و حکمت اوست. اللهﻷاز هفت آسمان و یک زمین نام برده است؛ زیرا هفت آسمان، وجود دارد و این نکته، در تعدادی از آیههای قرآن آمده است. اللهﻷمیفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ﴾[الطلاق : ١٢]
الله، ذاتی است که هفت آسمان را آفرید.
و میفرماید:
﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ ٨٦﴾[المؤمنون : ٨٦]
بگو: پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ، کیست؟
در قرآن کریم، واژهی «ارض» (زمین) به صورت مفرد آمده است؛ زیرا منظور، جنس زمین است که زمینهای هفتگانه را دربرمیگیرد. اللهﻷدر سورهی طلاق بدین نکته اشاره فرموده که هفت زمین وجود دارد؛ چنانکه میفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ﴾[الطلاق : ١٢]
الله، ذاتیست که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها را خلق کرد.
یعنی هفت زمین آفرید؛ چون آفرینش و بزرگی زمین، همانند آفرینش و بزرگی آسمانها نیست و منظور، همانند بودن زمین و آسمانها، در تعداد است. آسمانها از زمین، خیلی بزرگترند و فقط تعداد آسمانها و زمین، یکسان است. در سنت نیز به هفت زمین، تصریح شده است؛ چنانکه رسولاللهجفرموده است: «مَنِ اقتَطَعَ شِبرًا مِنَ الأرضِ ظُلمًا طُوِّقَهُ یَومَ القِیَامَةِ مِن سَبعِ أرضینَ»؛[صحیح مسلم، ش: ۳۰۳۲، بهنقل از سعید بن زیدس.] یعنی: «کسی که یک وجب از زمین را بهناحق تصاحب کند، روز قیامت همین یک وجب از هفت زمین، به دور گردنش پیچیده میشود».
﴿وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ﴾: «و در اختلاف شب و روز...».
شب و روز از جنبههای گوناگونی با هم اختلاف دارند:
یکم: شب، تاریک است و روز، روشن؛ همانگونه که اللهأمیفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَايَتَيۡنِۖ فَمَحَوۡنَآ ءَايَةَ ٱلَّيۡلِ وَجَعَلۡنَآ ءَايَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ﴾[الإسراء: ١٢]
و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم؛ پس نشانهی شب را بینور (تاریک) نمودیم و نشانهی روز را روشن ساختیم.
دوم: طول شب و روز نیز با هم اختلاف دارد؛ گاه شبها طولانیتر است و گاه، روزها؛ و گاه شب و روز با هم برابرند. همانطور که اللهﻷمیفرماید:
﴿يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ﴾[الحج : ٦١]
از شب میکاهد و در روز میافزاید و از روز میکاهد و در شب میافزاید.
سوم: اختلاف شب و روز از لحاظ سرما و گرما.
چهارم: تفاوت ایام و سالها از لحاظ نزولات آسمانی که گاه خشكسالی میشود و گاه سالی پرباران و حاصلخیز.
پنجم: تفاوت در حالت و وضعیت انسان از لحاظ جنگ و صلح؛ بدینسان که روزگار، گاه به کام انسان است و گاه به کامِ او نیست. اللهأمیفرماید:
﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ﴾[آل عمران: ١٤٠]
و ما، روزگار را در میان مردم، می گردانیم.
کسی که در تفاوت شب و روز بیندیشد، به نشانههایی از قدرت و حکمت اللهﻷپی میبرد که هر عقل و اندیشهای را بهشگفت وامیدارد.
فرمود: ﴿لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾؛ یعنی نشانههای آشکاری بر یگانگی الله و کمال قدرت، حکمت، عزت، دانش و رحمت اوست؛ البته برای خردمندان. عقل، اصل و درونمایهی انسان است و انسانِ بیخرد بهسان پوستی توخالیست. البته باید ببینیم که منظور از عقل چیست؟ آیا عقل، همان هوش و حافظه است؟
پاسخ: خیر. زیرکی یا هوش و حافظه با عقل تفاوت دارد؛ زیرا آدمهایی هستند که هوش و حافظهی زیادی دارند، اما رفتارهای دیوانهواری از آنها سر میزند. لذا عقل، همان نیروییست که رفتار انسان را در جهت درستی قرار میدهد و ممکن است که شخص هوش یا حافظهی زیادی نداشته باشد؛ البته وقتی عقل و حافظه در کنار هم قرار گیرند، انسان از نعمت بسیار بزرگی برخوردار شده است. بنابراین، ممکن است کسی حافظهای قوی داشته باشد، اما چندان عاقل نباشد و عکس این حالت نیز وجود دارد.
کافران اگرچه حافظه دارند، اما عاقل نیستند؛ همانطور که اللهأمیفرماید:
﴿۞إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلصُّمُّ ٱلۡبُكۡمُ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَ ٢٢﴾ [الأنفال: ٢٢]
بهراستی بدترین جنبندگان، افرادی هستند که حق را نمیشنوند و نمیبینند و عقلشان را به کار نمیاندازند.
هر انسانی که تعادل رفتاری نداشته باشد یا کارهای درستی انجام ندهد، عاقل نیست؛ بلکه به تعبیر قرآن کریم عاقلان و خردمندان، کسانی هستند که در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند و با دیدهی عبرت و تفکر به نشانههای الهی نگاه میکنند. اینها، عاقل و خردمندند؛ پس مشتاق تفکر و اندیشیدن در آفرینش آسمانها و زمین باش.
سپس اللهﻷویژگیهای خردمندان را بیان نموده است: ﴿ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ﴾یعنی: «کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالتی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند». به عبارت دیگر: در همه حال، به ذکرِ الله مشغولند.
ذکرِ الله بر دو نوع است: نوع مطلق؛ یعنی اینکه انسان پیوسته و در هر زمانی خداوندﻷرا ذکر کند. شخصی به رسولخداجعرض کرد: من پیر شدهام و پرداختن به همهی اعمال پسندیدهی اسلامی، برایم امکان ندارد؛ لذا مرا راهنمایی کنید. رسولاللهجفرمود: «زبانت همواره به ذکر و یاد الله، تر و تازه (مشغول) باشد».
عایشهلمیگوید: پیامبرجدر همهی لحظات و اوقات خویش، الله را یاد میکرد. لذا ذکر مطلق، تعداد معینی ندارد و به خود انسان و شادابی و میل او بستگی دارد.
اما دومین نوع ذکر، یعنی ذکر مقیَّد، تعداد معین یا زمان معینی دارد؛ مانند اذکار نماز (اذکار رکوع، سجده و...) یا اذکار پس از نماز، اذکار ورود به منزل یا خروج از آن، اذکار سوار شدن بر سواری و دیگر اذکاری که الله متعال برای بندگانش مشروع نموده است تا همواره و به مناسبتهای گوناگون، او را یاد کنند.
یا همانند اذکار پیش از خواب یا اذکار هنگام برخاستن از خواب؛ خلاصه اینکه اللهﻷبا چنین اذکاری، این امکان را برای بندگانش فراهم کرده که میتواند در هر حالتی، ایستاده یا نشسته و یا در حالی که بر پهلوهایشان آرمیدهاند، او را ذکر نمایند.
گفتنیست: ذکر، دو حالت دارد:
ذکری که با قلب و زبان باشد، ذکر کاملیست و ذکر ناقص، ذکریست که فقط با زبان میباشد و دل، غافل است. اللهﻷبا عفو و لطف خویش با ما رفتار کند؛ چون امروزه، بیشتر مردم را میبینیم که وقتی ذکر میکنند، دلشان این و آن سو میرود و به مغازه، ماشین و کسب و کارشان مشغول است؛ اما در هر حالت، پاداش مییابند؛ ولی ذکر کامل، ذکریست که با زبان و دل باشد. گاه فقط ذکر و یادِ قلبی اللهﻷبرای انسان، مفیدتر است؛ بدینسان که انسان با تفکر و اندیشیدن در خویشتن و سیر در نشانههای تکوینی و تشریعی اللهﻷ، به خیر و نیکی فراوانی دست مییابد. لذا الله متعال در بیان ویژگیهای خردمندان فرموده است:
﴿وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا﴾[آل عمران: ١٩١]
و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند:) ای پروردگار ما! این را بیهوده نیافریدهای.
آری! در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند که چرا و چگونه آفریده شدهاند. آنگاه با دل و زبان میگویند: «پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریدهای» و بهطور قطع آفرینش آسمانها و زمین با هدف پسندیدهای بوده است که پروردگار متعال بهخاطر این هدف پسندیده، ستایش میشود. آفرینش آسمانها و زمین، بیهوده نبوده است تا انسانهایی پدید آیند و مانند چارپایان بخورند و بیاشامند و از لذتهای دنیا بهره ببرند؛ همهی اینها برای هدف بسیار بزرگی آفریده شدهاند؛ اللهأمیفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾[الذاريات: ٥٦]
و انسانها و جنها را تنها برای این آفریدم که مرا عبادت و پرستش نمایند.
لذا کسانی که گمان میکنند آفرینش آسمانها و زمین بیهوده بوده است، دوزخیاند؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ ٢٧﴾[ص : ٢٧]
و آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، باطل و بیهوده نیافریدهایم. این، پندار کافران است. پس وای به حال کافران از آتش (دوزخ)!
لذا هرکس گمان کند که الله متعال این دنیا را بیهوده و بدون هدف آفریده است، کافر میباشد. انسانها ناگزیر میمیرند و برانگیخته و بازخواست میشوند و منزلشان در آخرت، سرای بهشت یا دوزخ خواهد بود و خانهی سومی، وجود ندارد. الله متعال، همهی ما را جزو اهل بهشت بگرداند و ما را از دوزخ، در پناه خویش قرار دهد. خردمندان میگویند: ﴿سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾یعنی: «پروردگارا! تو از اینکه آسمانها و زمین را بیهوده بیافرینی، پاک و منزهی؛ پس ما را از عذاب دوزخ محافظت بفرما».
بدینسان با ستایش اللهﻷو توصیف و ثنای او با صفات کمال، از او میخواهند که آنها را از عذاب دوزخ محافظت کند. نجات از عذاب دوزخ، به دو شکل است: یکی اینکه اللهﻷانسان را از گناه و نافرمانی، مصون بدارد؛ زیرا گناه و نافرمانی، انسان را به دوزخ میکشاند.
و دوم، اینکه الله متعال به انسان توفیق توبه و بازگشت به سوی خود را عنایت کند؛ زیرا محال است که انسان مرتکب گناه و معصیت نشود؛ اما دروازهی توبه، باز است. اللهأمیفرماید:
﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ﴾[الزمر: ٥٣]
بگو: ای بندگان من که با زیادهروی در گناهان به خویشتن ستم کردهاید! از رحمت الله ناامید نباشید. بیگمان الله، همهی گناهان را میآمرزد.
هرچهقدر که گناه کرده باشی، اگر توبه کنی و به سوی الله برگردی، الله متعال توبهات را میپذیرد؛ اما اگر گناهی که مرتکب شدهای، در رابطه با حقالناس باشد، یا باید حقش را ادا کنی و یا از او بخواهی که تو را حلال نماید؛ ولی بهفرض اینکه صاحب حق را نشناسی یا به او دسترسی نداشته باشی و یا نتوانی حقش را ادا کنی، مثلاً طلبش از تو زیاد باشد، در صورتی که در نیت خود یا توبهات صادق باشی، اللهﻷروز قیامت از طرف تو، حق آن شخص را ادا میکند و او را راضی میسازد.
مؤلف/، این فرمودهی الهی را ذکر کرده است که:
﴿أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى ٱلۡإِبِلِ كَيۡفَ خُلِقَتۡ ١٧ وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ كَيۡفَ رُفِعَتۡ ١٨ وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ كَيۡفَ نُصِبَتۡ ١٩ وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ كَيۡفَ سُطِحَتۡ ٢٠ فَذَكِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرٞ٢١﴾[الغاشية: ١٧، ٢١]
آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده؟ و به آسمان که چگونه برافراشته شده است؟ و به کوهها که چگونه در جای خود نصب و استوار گشتهاند؟ و به زمین که چگونه گسترده شده است؟ پس (ای محمد!) پند بده که تو، فقط پنددهندهای.
اینکه فرمود: «آیا نمینگرند»، برای تشویق است تا به این چهار نشانهی خداوندی نگاه کنند و در آن بیندیشند. اللهﻷپیکر بزرگی به شتر داده که میتواند بارهای سنگین را تحمل کند. همانطور که اللهأمیفرماید:
﴿وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَكُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَكُونُواْ بَٰلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِ﴾[النحل: ٧]
و چارپایان، بارهای سنگینتان را به شهری حمل میکنند که تنها با رنج و سختی فراوان به آن میرسید.
الله متعال، شتر را با آن جسم بزرگش بهگونهای برای ما انسانها رام کرده است که حتی یک پسربچه هم میتواند افسارش را بگیرد و او را به هر جا که میخواهد، ببرد؛ لذا پسندیده است که انسان هنگام سوار شدن بر شتر (یا هر سواری دیگر) بگوید:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِينَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾[الزخرف: ١٣، ١٤]
ذاتی که این را برای ما رام و مسخّرِ ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر (رام کردن آن) را نداشتیم.
الله متعال، چارپایان را برای بندگانش رام کرده و آنها را بهتسخیر انسانها درآورده است؛ بهگونهای که از آن تغذیه میکنند، بر آنها سوار میشوند و از پوست، پشم، مو و کُرک آنها استفادههای زیادی میبرند و اجناس و کالاهای گوناگونی میسازند.
همچنین فرموده است: ﴿وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ كَيۡفَ رُفِعَتۡ﴾یعنی: «و آیا به آسمان نمینگرند که چگونه برافراشته شده است؟» اللهﻷاین آسمان بزرگ و باعظمت را بهگونهای برافراشته که هیچکس نمیتواند از کرانههای آن بگذرد؛ حتی جنها. بهگفتهی خودشان که پروردگار متعال در قرآن کریم بیان کرده است:
﴿وَأَنَّا كُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن يَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ يَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا ٩﴾[الجن: ٩]
و ما در بخشهایی از آسمان برای استراق سمع و شنیدن (اخبار آسمان) مینشستیم و هر کس که اینک به استراق سمع بپردازد، برای خویش شهابی آماده مییابد.
اللهﻷمیفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ﴾[الأنبياء: ٣٢]
و آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم.
الله متعال، این آسمانها را بدن ستونهایی که دیده شوند، برافراشته است:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ﴾[الرعد: ٢]
الله، ذاتیست که آسمانها را بدون ستونهایی که ببینید، برافراشت.
یعنی آسمانها را میبینید که بدون ستون، برافراشتهاند؛ پس پند بگیرید.
نشانههای زیادی از قدرت اللهﻷدر آسمانها وجود دارد؛ نشانههای بزرگی مانند اخترها و ستارگان درمیان آسمانها و زمین، نشانههای بزرگی از قدرت اللهﻷبهشمار میروند.
و فرموده است: ﴿وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ كَيۡفَ نُصِبَتۡ﴾یعنی: «و آیا به کوهها نگاه نمیکنند که چگونه در جای خود، نصب و استوار گشتهاند؟» کوهها بهقدری بزرگ و استوارند که اگر همهی آفریدههای الهی با تمام توان و نیروی خود جمع شوند، همسان کوهها نمیگردند. امروزه با وجود این همه ماشینآلات سنگین و بزرگ حفاری، میبینیم که کَندن یک بخش کوچک از کوه، چه همه زحمت دارد! لذا باید در این کوههای استوار بیندیشیم که چگونه اللهﻷآنها را در جای خود، نصب و استوار ساخته است! الله، آنها را با حکمت خویش استوار نموده است؛ زیرا منافع زیادی در این کوهها وجود دارد؛ اللهأمیفرماید:
﴿وَأَلۡقَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمۡ﴾[لقمان: ١٠]
و در زمین کوههای استواری قرار داد تا زمین، شما را نلرزاند.
اگر اللهﻷزمین را با این کوههای استوار آرام نمیساخت، زمین همانند کشتی که بر روی آب جابهجا میشود، تکان میخورد. کوهها همانند سدی در برابر تندبادها بهشمار میروند و نیز مانعی در برابر سرمای شدیدی هستند که از قطب به سوی سایر مناطق زمین جریان مییابد و در برابر جریانهای گرم هوا نیز نقش مانع را دارند. البته گیاهان، درهها و معدنهایی که در دل کوهها یا کوهپایههاجای گرفتهاند، نشانههای قدرت اللهﻷبهشمار میروند؛ از اینرو اللهأفرموده است: ﴿وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ كَيۡفَ نُصِبَتۡ﴾.
در ادامه میفرماید:﴿وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ كَيۡفَ سُطِحَتۡ﴾یعنی: «و آیا به زمین نمینگرند که چگونه گسترده شده است؟» اللهﻷزمین را هموار نموده و بهتسخیر بندگانش درآورده و آن را آنقدر نرم نکرده که نتوانند بر روی آن راه بروند و بهاندازهی سخت نگردانیده است که نتوانند چیزی از آن استخراج نمایند؛ بلکه زمین را هموار، سست و گسترده قرار داده است تا بتوانند از آن استفاده کنند.
زمین، کُرَوی شکل است؛ البته مقداری به سمت شمال و جنوب کشیدگی دارد؛ یعنی تقریبا بیضیشکل است. از اینرو اگر سوار هواپیما شوید و بدون تغییر مسیر به سمت مغرب حرکت کنید، سرانجام به همان منطقهای میرسید که از آن حرکت کردهاید. یکی از دلایل کروی بودن زمین، این است که اللهﻷمیفرماید:
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ ١ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ ٢ وَإِذَا ٱلۡأَرۡضُ مُدَّتۡ ٣﴾[الانشقاق: ١، ٣]
هنگامی که آسمان بشکافد و به فرمان پروردگارش گوش بسپارد و سزاوار (این فرمانبرداری) است. و هنگامی که زمین، کشیده و گسترده شود.
یعنی زمین در روز قیامت، پهن و کشیده میشود و اینک پهن و کشیده نیست؛ بلکه بهصورت یک سطح بهنظر میرسد و چون پهناور است، انحنای کروی آن، با چشم، قابل درک نیست.
بههر حال اللهﻷما را به تدبر در این امور چهارگانه فراخوانده و به ما دستور داده است که به شتر، آسمان، کوهها و زمین با چشم بصیرت بنگریم تا به قدرت، علم، رحمت و حکمت الهی پی ببریم.
سپس مؤلف/این فرمودهی الهی را ذکر کرده است که:
﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ﴾آیا در زمین به سر و گردش نپرداختهاند تا بنگرند...
همانطور که میبینید، مؤلف/آیه را تا پایان آن نیاورده است؛ زیرا این عبارت در چندین آیه از قرآن کریم آمده است که اللهﻷدر آنها بندگانش را تشویق میکند تا در زمین به سیر و گردش بپردازند و بنگرند که سرانجام گذشتگانشان چگونه بوده است. بهطور مثال، این عبارت را در آیهی ۱۰ سورهی «محمد» میبینیم که اللهأمیفرماید:
﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ دَمَّرَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡۖ وَلِلۡكَٰفِرِينَ أَمۡثَٰلُهَا ١٠﴾[محمد : ١٠]
آیا در زمین به سیر و گردش نپرداختهاند تا بنگرند که سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؛ الله، آنان را در هم کوبید؛ و کافران همانندش را خواهند داشت.
بدینسان الله متعال به سیر و گردش در زمین دستور داده است؛ سیر در زمین، بر دو نوع میباشد:
۱- سیر با قدم.
۲- و سیر با قلب.
سیر با قدم، این است که انسان با پای پیاده یا سوار بر چارپا یا ماشین یا هواپیما و دیگر وسایل سفر، به سیر و سیاحت در زمین بپردازد و نگاه کند که کافران چه سرنوشتی داشتهاند.
و اما سیر با قلب، با تدبر و تفکر در داستانها و سرنوشت پیشینیان است.
صحیحترین، راستترین و سودمندترین کتاب برای آگاهی از سرنوشت گذشتگان، کتاب اللهﻷمیباشد؛ همانگونه که الله میفرماید:
﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِۗ﴾[يوسف: ١١٠]
بهراستی در داستانها و سرگذشتشان، عبرتی برای خردمندان وجود دارد.
قرآن کریم، آکنده از داستانهای اقوام گذشته است که پیامبران را تکذیب یا تصدیق کردهاند و الله متعال سرگذشت هر یک از این گروهها را بیان فرموده است؛ لذا باید آیههایی را که به ذکر سرگذشت پیشینیان میپردازد، بخوانیم و دربارهی معانی و مفاهیم آن مطالعه و پرسوجو کنیم تا به آگاهی کافی در این زمینه دست یابیم. همچنین باید اطلاعات بیشتری دربارهی روایتهای صحیحی کسب کنیم که در سنت رسولاللهجدربارهی اقوام و امتهای گذشته آمده است؛ زیرا احادیث زیادی در این باره وجود دارد و احادیث صحیح نیز جزو راستترین و سودمندترین منابع برای کسب آگاهی از سرنوشت گذشتگان بهشمار میرود.
یکی دیگر از منابعی که در این زمینه وجود دارد، کتابها و روایتهای تاریخیست که باید از نقل آن بپرهیزیم؛ زیرا بیشترِ کتابهای تاریخی، بیاساس و بدون سند هستند یا سندهای نادرست و بیپایهای دارند؛ بلکه در بیشتر موارد، قصههایی هستند که بر سرِ زبانها افتاده و نقل شدهاند. لذا باید دربارهی روایتهای تاریخی بههوش باشیم و آنها را با نگاهی دقیق و عالمانه مورد بررسی قرار دهیم و بهیاد داشته باشیم که گزارشهای تاریخی، بر سه دسته هستند:
نوع اول: گزارشهایی که شریعت ما به نادرستی آنها گواهی داده است؛ واجب است که چنین گزارشهایی را رد کنیم یا بیاساس بودن آنها را برای مردم بیان نماییم تا به آگاهی لازم در این زمینه برسند.
نوع دوم: گزارشهاییست که مورد تأیید کتاب و سنت میباشد که باید آنها را بپذیریم.
نوع سوم: گزارشهایی که کتاب و سنت، تأیید یا ردشان نکردهاند؛ لذا این دسته از گزارشها یا روایتهای تاریخی را نه رد می کنیم و نه میپذیریم؛ زیرا هیچ سند روایی متصل و معتبری میان ما و امتهای گذشته وجود ندارد که به صحت و درستی آنچه که دربارهی آنها روایت میشود، پی ببریم. مانند گزارشها و روایتهای اسرائیلی (اسرائلیات) که نه میپذیریم و نه رد میکنیم.
سپس مؤلف/به حدیثی اشاره کرده است که پیشتر ذکر شد؛ همین حدیث که رسولاللهجفرموده است: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَه، وَعَمِلَ لِما بَعْدَ الْموْت، وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَه هَواهَا، وتمَنَّى عَلَى اللَّهِ الأماني»؛[ضعیف است؛ نگا: ضعیف ابنماجه، ش: ۹۳۰؛ و ضعیف الجامع الصغیر، ش: ۴۳۰۵؛ از آلبانی/.] یعنی: «زیرک، کسیست که خویشتن را محاسبه کند و برای پس از مرگ (برای آخرت) کار نماید؛ و ناتوان، کسیست که از خواستهها و آرزوهای نفسانی خویش پیروی کند و امید و آرزوی بیاساس و نابهجا به خداوند داشته باشد».
زیرک به آدم دوراندیشی گفته میشود که هر فرصتی را غنیمت میداند و «خویشتن را محاسبه میکند»؛ یعنی اعمالش را وارسی مینماید و نگاه میکند که در انجام کدامین دستور الهی کوتاهی کرده یا مرتکب کدامین عمل حرام شده است؟ کدامیک از دستورهای الهی را انجام داده و کدامیک از اعمال حرام را ترک کرده است؟ آنگاه به اصلاح خویشتن میپردازد.
اما عاجز و ناتوان، کسیست که هرچه دلش بخواهد، انجام میدهد و هرچه میلش نباشد، انجام نمیدهد و برایش فرقی نمیکند که مطابق شریعت باشد یا نه.
امروزه بسیاری از آدمها از خواستههای نفسانی خویش پیروی میکنند و هیچ پروایی ندارد که با کتاب و سنت، مخالفت نمایند. الله متعال، ما و آنها را هدایت کند.
سپس رسولخداجفرمود: «و امید و آرزوی بیاساس و نابهجا به خداوند داشته باشد». آدمِ عاجز بدون اینکه کار نیکی انجام میدهد، همواره میگوید: آمرزیده خواهم شد یا بعداً درستکار میشوم و دستورهای دینیام را انجام میدهم و کارهای زشت را ترک میکنم یا میگوید: خدا، مرا هدایت کند. و هرگاه نصیحتش کنی، میگوید: از خدا برایم درخواست هدایت کن یا سخنان دیگری میگوید که نشانهی عجز و ناتوانی اوست. اما آدم زیرک، کسیست که با جدیت و دوراندیشی عمل میکند و خویشتن را محاسبه مینماید و در انجام دستورهای الهی توانمند است و در پرهیز از نواهی، خویشتندار میباشد؛ و گرنه، اللهﻷدر کتاب خود بهنقل از همسر عزیز مصر، چنین میفرماید:
﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓ﴾[يوسف: ٥٢]
و من، خودم را تبرئه نمیکنم. بهراستی نفس انسان پیوسته به کارهای بد و ناپسند فرمان میدهد، مگر آنکه پروردگارم رحم نماید.
اللهﻷهمهی ما را مشمول رحمتش بگرداند و به ما توفیق ذکر و شکرش را عنایت کند و ما را یاری نماید تا او را بهنیکی عبادت کنیم.
***