عایشه و حفصه
در صحیح بخارى و مسلم به نقل از عائشه ل آمده است که: پیغمبر نزد (زنش) زینب بنت جحش میرفت و عسل مینوشید. پس من و حفصه با هم اتفاق کردیم که پیغمبر نزد هر کدام از ما که آمد، بگوید که از تو بوى مغافیر میآید و هنگامى که پیغمبر نزد یکى از آنها رفت، به او گفت: که از تو بوى مغافیر میآید. پیغمبر گفت که: بلکه من نزد زینب بنت جحش عسل نوشیدم و دوباره نمینوشم. پس این آیه نازل شد تا «إن تتوبا إلى الله» که مقصود عایشه و حفصه بود و ﴿وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِيُّ إِلَىٰ بَعۡضِ أَزۡوَٰجِهِۦ حَدِيثٗا﴾ که مقصود قول پیغمبر بود که گفت بلکه من عسل نوشیدم.
(مغافیر: مادهاى صمغى و شیرین است که از بعضى از گیاهان ترشح میشود و بوى بدی دارد).
آیهی: ۱ سورهی جن: ﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَقَالُوٓاْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا١﴾ [۹۱] اشاره به چه چیزى است؟
امام بخاری و ترمذی و دیگران از ابن عباسب روایت کردهاند، گفت: رسول الله ج نه بر جن قرآن خوانده و نه آنها را دیده است و لیکن ایشان همراه با تعدادی از یاران خود به بازار عکاظ میرفتند. بین جنیان و اخبار آسمان پرده و حایلی بوجود آمد و بوسیلهی شهابسنگها برگردانده شدند و به طرف قبیلهی خود برگشتند و گفتند: این اتفاق رخ نداده مگر بسبب چیزی بوده، گفتند: شرق و غرب را جستجو کنید و علت را پیدا کنید؛ گروهی از آنها به طرف تهامه حرکت کردند به طرف رسول الله ج که در نخلستانی با یاران خود نماز صبح را میخواندند و زمانی که قرآن را شنیدند، به آن گوش دادند و گفتند: به الله قسم که این همان چیزی است که بین شما و اخبار آسمانی مانع شده است؛ در آنجا بود که به قبیلهی خود برگشتند و گفتند: ﴿فَقَالُوٓاْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا١﴾ که الله تعالی بر پیامبرش این آیات را نازل کرد.
آیات اولیهی سورهی مدثر: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢﴾ [۹۲] در چه موقعی نازل شده است؟
[۹۱] (ای پیامبر!) بگو: «به من وحی شده است که همانا گروهی از جنیان (به این قرآن) گوش فرا دادهاند، پس گفتند: بیگمان ما قرآن عجیبی شنیدیم. [۹۲] ای جامه بر سر کشیده! ﴿۱﴾ برخیز و بیم ده.