وجوب گذاشتن ریش

بلند گذاشتن ریش و کوتاه نمودن سبیل از فطرت است

بلند گذاشتن ریش و کوتاه نمودن سبیل از فطرت است

١- از حضرت عائشه ل روایت شده است که رسول خدا  ج فرمود:

«عشر من الفطرة: قص الشارب، وإعفاء اللحي، والسواک وإستنشاق الماء وقص الأظفار، وغسل البراجم، ونتف الإبط وحلق العانة وانتقاص الماء».

ده چیز از فطرت‌اند: کوتاه کردن سبیل، بلند گذاشتن ریش، مسواک، آب در بینی نمودن، کوتاه نمودن ناخن‌ها، شستن بندها و مفاصل، کندن موی زیربغل و تراشیدن موی زیر ناف و استنجاء.

زکریا که یکی از راویان این حدیث است از مصعب روایت کرده است که فرمود: دهمی را فراموش کرده‌ام که ممکن است مضمضه باشد. وکیع گفت: انتقاص الماء: یعنی استنجاء. رواه مسلم و ابوداود[١٤].

شیخ ( /)[١٥] در (بذل المجهود شرح سنن أبی‌داود) در توضیح این گفتار حضرت رسول  ج: «عشر من الفطرة» یعنی ده خصلت از خصلت‌های انبیاء هستند که در این آیه به ما دستور داده شده است تا از آن‌ها پیروی نماییم:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ [الأنعام: ٩٠].

پس گویا ما بر این فطرت آفریده شده‌ایم. از بیشتر علما چنین منقول است.

یا هم مراد سنت ابراهیمی ÷ می‌باشد، یا آنچه طبیعت‌های سالم بر آن آفریده شده‌اند از اخلاق نیکو و خوبی آن با خردشان ترکیب یافته است و این قول روشن‌تر می‌باشد و هم مراد از فطرت، دین است؛ چنانکه خداوند عزوجل فرموده است:

﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَا [الروم: ٣٠].

یعنی: دین خداوند که برای نخستین مخلوط از بنی‌آدم برگزیده است و این افعال از توابع دین هستند به حذف مضاف، پس معنایش چنین می‌شود، ده تا از توابع دین هستند. حافظ[١٦] در فتح الباری[١٧] از ابوشامه[١٨] نقل کرده است که: مراد از فطرت در حدیث باب آنست که اگر کسی این چیزها را به انجام برساند فاعل آن متصف به صفت فطرتی خواهد شد که خداوند عزوجل انسان‌ها را بر آن آفریده و آنان را برای آن اعمال برانگیخته و ترغیب داده است تا در هر صورت بر کامل‌ترین و گرامی‌ترین صفات حایز گردند.

حافظ در جایی[١٩] دیگر فرموده است: قاضی بیضاوی[٢٠] فطرتی را که در حدیث آمده است بر تمام معانی وارده حمل نموده است از جمله، اختراع جلبت، دین و سنت، پس فرموده است: فطرت همان سنت کهنی است که انبیاء علیهم‌السلام آن را برگزیده و شرایع بر آن اتفاق‌نظر دارند و گویا آن امر جبلی‌ای است که بر آن آفریده شده‌اند.

[١٤]- مسلم در صحیح خود ١/٢٢٣ در کتاب الطهارة (باب خصال الفطرة) به شماره ٢٦١ و ابوداود در سنن خود ٤/٤٦٩ در ابواب‌الادب عن رسول‌الله  ج (باب ما جاء فی تقلیم الأظفار) به شماره ٢٧٥٧ و گفته: این حدیث حسن است و نسائی در سنن خود ٥/٤٠٥ در کتاب الززینة (باب الفطرة) به شماره ٩٢٨٦ و ابن ماجه در سنن خود ٦/١٠٧ در کتاب الطهارة و سننها (باب الفطرة) به شماره ٢٩٣ و احمد در سنن خود ٦/١٣٧ در نصب‌الرایة لأحادیث الهدایة ١/٧٦ گفته است: این حدیث را گرچه مسلم در صحیح خود آورده است اما دو علت در آن وجود دارد که آن را شیخ تقی‌الدین در (الامام) ذکر کرده و به این بنده نسبت داده است، سپس گفت که است: و به سبب همین دو علت امام بخاری آن را نیاورده است. (ر. ک: نصب‌الرایة ١/٧٦ و مابعد آن).

[١٥]- ایشان استاد مؤلف، علامه محدث کبیر حضرت مولانا خلیل احمد سهارنپوری می‌باشند در اواخر صفر سال ١٢٦٩ هجری در روستای نانوته از توابع سهارنپور دیده به جهان گشود، علم را نزد دایی‌اش شیخ یعقوب نانوتوی و شیخ مظهر نانوتوی و کسانی دیگر از علماء (در جامعه‌ دارالعلوم دیوبند) و (مظاهرالعلوم سهارنپور) فرا گرفت. و از بزرگان مشایخ و صاحبان اسناد چون شیخ احمد دحلان، مفتی شافعیه، شیخ عبدالغنی بن سعید مجددی و غیره اجازت حاصل نمود، و به تدریس و تصنیف در زمینه حدیث عنایتی عظیم داشت و یکی از بزرگترین آرزوهایش آن بود که بر سنن ابوداود شرحی بنویسد که در سال ١٣٣٥ هجری آغاز نمود و شاگرد رشید ایشان مؤلف نیز مساعدت و یاری بی‌دریغی نمود و با تمام نیرو و توان به این عمل سترگ مصروف گشت. شیخ احمد در تمامی علوم از استعداد فوق‌العاده‌ای بهره‌مند بود و خداوند خلق عظیمی را به وسیله ایشان بهره‌مند گردانید و عده قابل ملاحظه‌ای از علماء بزرگ و مشایخ زیرنظر ایشان به فارغ‌التحصیلی رسیدند که از بارزترین آنان: پدر مؤلف حضرت علامه مولانا محمدیحیی کاندهلوی و برادرش مصلح بزرگ حضرت مولانا محمدالیاس کاندهلوی و مؤلف کتاب مولانا محمد زکریا می‌باشند رحمهم‌الله جمیعاً ونفعنا بهم علاوه از بذل المجهود تألیفات دیگری نیز دارند بدین ترتیب: (المهند علی المفند) که در زمینه عقیده می‌باشد (إتمام النعم علی تبویب الحکم) و (مطرفة الکرامة علی مرآة الإمامة) و (هدایة لرشید فی أقسام العنید). ایشان در ١٦ ربیع‌الآخر سال ١٣٤٦ هجری در مدینه منوره به دیار باقی شتافت و در قبرستان بقیع در مدفن اهل بیت دفن گردید.  / تعالی. (ر. ک: بذل المجهود فی حل سنن ابی‌داود ١/٢١).

[١٦]- او حافظ ابن حجر عسقلانی، احمدعلی‌بن محمد کنانی، عسقلانی، ابن حجر، ابوالفضل، شهاب‌الدین می‌باشد، از پیشوایان علم و تاریخ است در قاهره زاده شد و وفات یافت تصنیفات ایشان گرانقدر و بسیاراند مثل (فتح‌الباری شرح صحیح بخاری) و (تهذیب التهذیب) در رجال حدیث و (الاصابة فی تمییز الصحابة) و (الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة) و غیره در سال ٧٧٣ هجری به دنیا آمد و در سال ٨٥٢ دار فانی را وداع گفت. (ر. ک: الاعلام زرکلی، ١/١٧٨).

[١٧]- فتح‌الباری شرح صحیح بخاری: ١٠/٤١٧ در کتاب اللباس (باب قص الشارب).

[١٨]- او عبدالرحمن بن اسماعیل بن ابراهیم بن عثمان بن ابی‌بکر بن عباس مقدسی، دمشقی، شافعی، معروف به ابوشامة، محدث، حافظ، مورخ، مفسر، فقیه است از تصنیفات ایشان: (کتاب الروضتین فی أخبار الدولتین النوریة والصلاحیة) و (المحقق من علم الأصول فیما یتعلق بأفعال الرسول).

[١٩]- فتح‌الباري: ١٠/٤١٧.

[٢٠]- او عبدالله بن عمربن محمد بن علی شیرازی ابوسعید، ناصرالدین بیضاوی است، ایشان قاضی مفسر و علامه می‌باشند، در شهر بیضاء (در فارس نزدیکی شیراز) دیده به جهان گشود و از تصانیف ایشان می‌توان (انوار التنزیل و اسرار التاویل) در تفسیر (منهاج الوصول الی علم‌الاصول) و (لب الباب فی علم‌الاعراب) را نام برد ایشان در سال ٦٨٥ هجری به لقاءالله پیوست. (ر. ک: الاعلام زرکلی ٤/١١٠).