وجوب گذاشتن ریش

بحث آخر

بحث آخر

بدون تردید احادیث شریفی که روایت شدند و اقوال فقهی‌ای که ذکر نمودیم، برای منصف و جستجوگر حقیقت دینی و خواهان معرفت صحیح، کافی و بسنده می‌باشند. احادیث صحیح تصریح دارند بر این که بزرگ گذاشتن ریش از دین خداوند و شرع او می‌باشد که برای مخلوقات مشروع گردانیده است و عمل بر غیر آن نادانی، فسق، غفلت و انحراف از سیرۀ سیدالخلق حضرت محمد مصطفی  ج می‌باشد. و اگر کسی عمیق بنگرد، مشاهده خواهد کرد که زیبایی مردانگی و کمال آن و هیبت، وقار، و مروت در بزرگ گذاشتن ریش می‌باشد. زیرا که خداوند مردان را با ریش زینت بخشیده است و تراشیدن آن بدچهرگی و ترک مردانگی و مروت می‌باشد. و این عمل اطاعت شیطان در دستور آن مبنی بر تغییر آفرینش خداوند و متهم کردن خداوند در حکمتش و تلقی نمودن کارهای خداوند به بیهودگی می‌باشد و پاک است خداوند علیم و حکیم که منزه از بیهودگی و بازی است.

و امتیاز بین مرد و زن همین ریش می‌باشد چون موهای دیگر در میان زن و مرد مشترک هستند. مثل موی سر، زیربغل و ... .

خلاصه آنکه: بر مؤمن لازم است که همواره آخرت را زیرنظر داشته باشد و با جلوه‌های این دنیای فریبنده، فریب نخورد چون عمر دنیا بسیار کوتاه است و هر کسی به سوی دارالقرار (سرای آخرت) در حرکت است و آنجا در بارگاه عزیز جبار ایستادن است و از هر آنچه انسان می‌کند محاسبه خواهد شد.

«همانا زرنگ کسی است که نفسش را محاسبه نموده، برای بعد از مرگ عمل نماید،و عاجز کسی است که خواهشات نفسانی را پیروی نموده و بر خداوند هم آرزوهایی دارد»[١٤٨].

پس برای هر مسلمانی شایسته است که در همه امور، خداوند را مدنظر قرار دهد که همه چیز در دست اوست. زیرا که عزت و ذلت، آبادانی و خرابی، غنا و فقر، کامیابی و هلاکت همه در دست خداوند متعال هستند.

همانا صادق مصدوق  ج فرموده است:

«من التمس بسخط الناس کفاه الله مؤنة الناس ومن التمس رضي الناس بسخط الله وکله الله إلی الناس» (رواه الترمذی)[١٤٩].

هر کسی علی‌رغم ناراضگی مردم، رضایت خداوند را جستجو کند، خداوند او را از زحمت مردم کافی خواهد بود و هر کس علی‌رغم ناراضگی خداوند عزوجل رضایت مردم را جستجو کند خداوند او را به مردم واگذارد.

و همانا رضای خداوند -عزوجل- در اتباع رسول‌اکرم  ج می‌باشد امکان ندارد که ما بدون اتباع ایشان رضایت خداوند را بدست آوریم چنانچه خداوند عزوجل فرموده است:

﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ [آل عمران: ٣١].

و نافرمانی رسول اکرم  ج نافرمانی خداوند عزوجل است و وعید شدیدی بر این نافرمانی وارد شده است چنانکه خداوند عزوجل فرموده است:

﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٦٣ [النور: ٦٣].

ابن کثیر در تفسیر[١٥٠] خود گفته است: مراد از «عن امره» امر رسول اکرم ج می‌باشد و امر رسول‌الله  ج همان شیوه و رفتار، روش، سنت و شریعت ایشان می‌باشد. پس کردارها و گفتارها با کردار و گفتار ایشان موازنه خواهند شد. هر کدام با آن موافق افتد پذیرفته می‌شود و هر کدام با آن مخالف باشد بر گوینده و فاعلش مردود است هر کسی باشد. در صحیحین[١٥١] و غیره از رسول اکرم  ج روایت شده است که فرمود:

«من عمل عملاً ليس عليه أمرنا فهو رد».«هر کسی عملی انجام دهد که دستور ما بر آن نیست، پس مردود است».

یعنی باید کسی که در ظاهر و باطن با شریعت رسول  ج مخالفت ورزد باید حذر کرده، بترسد[١٥٢].

و این آخرین گفتار است به توفیق خداوند پادشاه علاّم. پس حمد و سپاس خداوند را بطور کامل و درود و سلام بر رسول او سید مخلوقات و بر آل و اصحاب پاک و بزرگوار او و کسانی که آنان را به نیکی پیروی کرده‌اند تا روز قیامت.

[١٤٨]- این الفاظ حدیث مرفوع هستند، ترمذی آن را در سنن ٤/٢٤٩ در (ابواب صفة القیامة والرقائق والورع) شماره ٢٤٥٩ از شداد بن اوس سآورده و گفته: «این حدیث حسن است» و ابن ماجه در سنن خود ٢/١٤٢٣ در کتاب الزهد (باب ذکر الموت والاستعداد له) شماره ٤٢٩٠ و احمد در مسند خود ٤/١٢٤ و حاکم در مستدرک ١/٥٧ و ٤٢٦٠.

[١٤٩]- ترمذی در سنن خود: ٤/٢١٣-٢١٤ در ابواب الزهد شماره ٢٤١٤ و ابن حبان در صحیح خود به ترتیب (ابن بلبان ١/٥١٠ در کتاب البر والاحسان (باب ذکر رضاء الله جل وعلا عمن التمس رضاه بسخط الناس) شماره ٢٧٦ و ابن مبارک در «الزهد و الرقائق»، ص ٦٦ در (باب الاخلاص و النیة) شماره ١٩٩ از حدیث عایشه ل.

[١٥٠]- ٦/٢٥٣٥-٢٥٣٦.

[١٥١]- بخاری با همین لفظ تعلیقاً آن را آورده است. ٣/٩١ در کتاب البیوع (باب النجش و من قال: لایجوز ذلک البیع و آن را با لفظ «من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد» مرفوعاً از عایشه ل ٣/٢٤١ روایت کرده است در کتاب الصلح (باب إذا اصطلحوا علی جور فالصلح مردود) و مسلم ٣/١٣٤٣ در کتاب «الأقضیة» (باب نقض الأحکام الباطلة ورد محدثات الأمور) شماره ١٧١٨.

[١٥٢]- انتهای نقل از تفسیر ابن کثیر.