وجوب گذاشتن ریش

بخش دوم: پاسخ به شبهات ریش‌تراشان

بخش دوم: پاسخ به شبهات ریش‌تراشان

١- برخی از مردم می‌گویند: حضرت رسول اکرم  ج بدان جهت ریش بلند می‌گذاشت و قومش را هم بدان دستور داد که قوم ایشان عرب‌ها ریش می‌گذاشتند پس پیامبر  ج نیز از همان رسم پیروی نموده با آنان مخالفت ننمود، و عده‌ای از غافلان بدین هم بسنده نکرده، می‌گویند: اگر پیامبر  ج در این دوران می‌بود، البته که ریش خود را می‌تراشید.

العیاذبالله این گفتار جاهلانه‌ای است زیرا که پیامبر اکرم  ج به چیزهایی عمل و امر و نهی می‌کند که خداوند متعال آن را برای ایشان و امت ایشان از کردارها و اخلاق و سیرت و صورت برگزیده و بدان رضایت داده است و همچنین خداوند -عزوجل- به ایشان دستور داده است که به طور یکسو ملت ابراهیم ÷ را پیروی نماید و مسلمانان را نیز بدان امر کرده است. پس صفاتی که در بنی‌اسماعیل یعنی عرب‌ها از ملت پدرشان ابراهیم ÷ باقی مانده بودند، پیامبر  ج آن را برگزیده بدان عمل می‌نمود. چه آن خصلت‌ها از ملت ابراهیم خلیل ÷ بود، نه بدان جهت که ایشان از جامعه آنروز پیروی می‌نمود. مگر نه آنکه پیامبر اکرم  ج بر بسیاری از عادات و خصلت‌های عرب خط بطلان کشید و آن را برای خویش و امتیان خویش نپسندید؛ با اینکه در آن دوران بسیاری از عادات جاهلی رواج داشت؛ مثل خالکوبی و وصل نمودن موها و قتل نمودن فرزندان و زنده به گور کردن دختران و عریانی در هنگام قضای حاجت تا جایی که برخی از مشرکین بر ایشان ایراد گرفته می‌گفتند: ایشان مثل زن ادرار می‌کنند (بلاتشبیه) و چون ربا در داد و ستد و تجارت‌ها و تقدیم و تأخیر در ماه‌ها و چون جنایت پدر بر فرزندش و بالعکس و طواف نمودن به صورت لخت و عریان و بازگشت از مزدلفه در دوران حج و پیاده‌روی عریانا و بیع ملامسه[١٣٢] و منابذه[١٣٣] و گره در ریش و امثال آن، و چنین مثال‌هایی بسیار اند که از خوف اطاله کلام بسنده کردیم، پس اگر حضرت رسول  ج از جامعه آن روز پیروی می‌کرد، یقیناً این امور را، باطل اعلام نمی‌کرد و در زندگانی خویش با عرب‌ها باب مخالفت را نمی‌گشود.

٢- عده‌ای دیگر می‌گویند، بلند گذاشتن ریش باتوجه به مخالفت با مجوس مشرکین امری واجب شمرده می‌شد و امروزه می‌بینیم که یهود ریش می‌گذارند پس بر ما لازم است که با تراشیدن ریش با ایشان مخالفت نماییم بدون تردید این گفتار بر نادانی و کودنی گوینده آن دلالت واضحی دارد؛ چون گذاشتن و تراشیدن ریش هر دو در دوران آن حضرت  ج موجود بودند پس ایشان همان امری را برگزید که با ملت ابراهیم ÷ موافق‌تر بود (که بلند گذاشتن ریش می‌باشد) و بدان دستور فرمود و آنرا که برخلاف ملت بود (تراشیدن ریش) مردود دانسته، با الفاظ و روش‌های متعددی بر آن انکار نمود. پس بر همان منوال در این دوران نیز برخی اقوام ریش‌های‌شان را بلند گذاشته، عده‌ای دیگر می‌تراشند و ما بدان ماموریم تا با تراشندگان و کوتاه‌کنندگان ریش هر دو گروه علم مخالفت برپا کنیم نه اینکه با کسانی که ریش بزرگ دارند مخالفت ورزیم و اگر قاعده چنان می‌بود که ما از اعمالی که یهود انجام می‌دهند، پرهیز کنیم، باید ختنه را هم ترک کنیم؛ زیرا که یهود ختنه می‌کنند. پس ظاهر گردید که گفتار تراشندگان ریش از اتباع و پیروی هوی و هوس سرچشمه می‌گیرد و با دین خداوند عزوجل هیچگونه پیوندی ندارند.

٣- عده‌ای از مردم می‌گویند: همان ریش‌داران، مردم را با ریش خود می‌فریبند و ریش را دام و ذریعه‌ای برای تحصیل کالای بی‌ارزش دنیا قرار داده‌اند تا عموم مردم را بوسیله آن بفریبند و گمان کنند که آنان انسان‌های نیک و صالحی هستند و این نوعی نفاق است که اسلام از آن نهی کرده است.

ما می‌گوییم: حیله و فریب منحصر به ریش‌داران نیست، پس اگر در میان آنان کسانی هستند که ریش بلند را ذریعه فریب مردم قرار می‌دهند برای ما جایز نیست که ریش‌های‌مان را بتراشیم و بنابر برخی بدی‌های موجود در عده‌ای از مردم سنت و دستور رسول اکرم  ج را ترک گوییم بلکه بر ما لازم است که دستور رسول اکرم  ج را اجرا نماییم و برای اصلاح حال خود و حال کسانی که چنین حیله و فریبی به کار می‌برند، قیام کنیم و با این کردار پوزه اعتراض‌کنندگان را به خاک بمالیم و به آن‌ها بگوییم بیایید برای ما حیله و نیرنگی ثابت کنید چون بحمدالله ما هم ریش بلند داریم به خاطر طلب رضای خداوند عزوجل و اتباع سنت حضرت محمد مصطفی  ج و از خداوند می‌خواهیم که ما را اصلاح نموده حالات ما را نیز اصلاح گرداند و ما و تمام مسلمانان را از ابتلاء همه گناهان چون فریب، حیله و نیرنگ و همچنین از تراشیدن ریش و غیره محفوظ نگهدارد باز هم تراشیدن ریش هرگز مشکل را حل ننموده و ذریعه نجات از بقیه گناهان نخواهد بود، بویژه چنین گناهان بزرگی مثل نیرنگ و فریب و نفاق، بلکه بر مسلمانان لازم است که بر همه آنچه دستور داده شده است پایبند بوده از همه آنچه نهی کرده شده است پرهیز کند تا رضایت خداوند عزوجل را حاصل نماید، زیرا که رضای خداوند در هر حالی مقصود و مطلوب می‌باشد.

٤- عده‌ای از دانش‌پژوهان می‌گویند، ما ریش را بدان جهت می‌تراشیم تا عمر ما کمتر معلوم شود چون تحصیل علم و کمال برای کسانی که از سن جوانی گذشته‌اند عار محسوب می‌شود.

این سخن وهم و باطلی می‌باشد، زیرا که عمر بخششی از جانب خداوند -عزوجل- می‌باشد و هر قدر که بیشتر باشد باز هم نعمت است و پوشیدن این نعمت ناشکری می‌باشد باز تحصیل علم و کمال پس از دوران جوانی نزد خردمندان عاری نیست بلکه سبب مدح مردمان می‌باشد؛ زیرا که مردم می‌گویند: این شخص بر علم حریص است و در حال پیری هم آن را رها نمی‌کند، این سخن حکیم‌الامت تهانوی قدس سره می‌باشد.

٥- برخی مردم می‌گویند: ما در تراشیدن ریش از عده‌ای علما و بزرگان تقلید می‌کنیم؛ چون آنان هم ریش می‌تراشند. این سخن عجیبی است، کسی که بر سنت حضرت رسول  ج عمل نمی‌کند، چگونه می‌تواند در شریعت حجت قرار گیرد؛ زیرا کسی که ریش را می‌تراشد نافرمانی رسول‌الله  ج را می‌کند. هر کسی که باشد هر جا باشد و از زمره هر گروهی باشد و معصیت که همواره از مرتکب آن صورت می‌گیرد، و عده‌ای هر روز بر آن اصرار می‌ورزند و عده‌ای هر دو روز یکبار (یعنی ریش را می‌تراشند) و اصرار بر گناه آن را کبیره می‌گردانند امام بیهقی در شعب‌الایمان[١٣٤] از ابن عباس ب روایت کرده است که «کل ذنب أصر عليه العبد کبيرة» «هر گناهی که بنده بر آن اصرار می‌ورزد، کبیره تلقی می‌شود. و همچنین ابن جریر، ابن المنذر[١٣٥] و ابن ابی حاتم[١٣٦] از ابن عباس ب روایت کرده‌اند که مردی از ایشان پرسید، گناهان کبیره چند اند آیا هفت هستند؟ فرمود: نسبت به هفت تا هفتصد نزدیک‌تراند، البته با استغفار کبیره‌ای باقی نخواهد ماند و صغیره نیز با اصرار صغیره نمی‌ماند. (بلکه کبیره محسوب می‌گردد).

عبدبن حمید[١٣٧]، ابن جریر، ابن المنذر، طبرانی[١٣٨] و بیهقی در شعب‌الایمان از ابن عباس ب روایت کرده است که فرمود: هر آنچه که خداوند عزوجل از آن باز داشته است کبیره می‌باشد.

و ابن جریر از ایشان روایت کرده است که فرمود: «هر نافرمانی خداوند کبیره می‌باشد». در فتح‌القدیر[١٣٩] شوکانی[١٤٠] نیز چنین آمده است:

٦- عده‌ای می‌گویند: بلند گذاشتن ریش سنتی از سنت‌های رسول  ج می‌باشد، و بر ما لازم نیست که ریش بلند بگذاریم چون در ترک سنت گناهی نیست.

می‌گویم: این امر سنت است بدان معنا که رسول خدا  ج آن را در دین مشروع گردانیده است نه بدان معنی که این سنت زایدی است که تارک آن گنهکار نمی‌شود، چون رسول اکرم  ج به بلند گذاشتن ریش دستور داده است، و چنانچه در قبل گذشت امر برای وجوب می‌باشد در حالی که خود رسول اکرم  ج ریش بلند گذاشته بودند و یاران و اصحاب و همچنین صالحان و متقیان از امت نیز از ایشان پیروی کردند و ثانیاً اگر بپذیریم که این عمل سنت است بدان معنا که واجب نیست در جواب باید گفت که: سنت حضرت رسول  ج برای ترک نیست بلکه سنت است برای ما تا به آن جامه عمل بپوشانیم و آن را در ظاهر و باطن خویش برگزینیم[١٤١].

و من در عجبم از کسانی که ادعای محبت حضرت رسول  ج را دارند اما صورت ایشان را نمی‌پسندند بلکه صورت دشمنان ایشان را برمی‌گزینند. و ظاهر است که محب صادق هر آنچه را که منسوب به سوی حبیب و دوست او باشد، دوست می‌دارد. اعم از صورت، سیرت، لباس و ظاهر. حتی که با منزل و دیوار و لباس‌هایش نیز محبت می‌کند و در همین مورد شاعر[١٤٢] سروده است:

ومن عادتي حب الديار لأهلها
وللناس فيما يعشقون مذاهب

عادت من آن است که هر دیاری را به خاطر اهالی آن دوست می‌دارم ولی مردم در محبت و عشق اغراض مختلفی دارند.

و دیگری[١٤٣] گفته است:

أمر علی الديار ديار ليلی
أقبل ذا الجدار وذا الجدارا
وما حب الديار شغفن قلبي
ولکن حب من سکن الديارا

من بر دیار لیلی گذر کرده، این دیوار و آن دیوار را بوسه می‌زنم.

محبت دیار قلبم را نه ربوده، بلکه محبت کسی که در این دیار سکونت کرده است.

پس کسی که به خدا و رسول او ایمان دارد، آن دو در نزد او از ماسوای‌شان محبوب‌تراند. و این محبت صاحبش را به پیروی سنت در همه موارد وادار و مجبور می‌گرداند. خداوند عزوجل فرموده است:

﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ [آل عمران: ٣١].

و اگر محبت و دوستی صاحبش را به پیروی وادار نکند، ادعای محض است و محبتی محسوب نمی‌شود. و شاعر[١٤٤] در همین زمینه سروده است:

تعصي الإله وأنت تظهر حبه
هذا لعمري في الفعال بديع
لوکان حبک صادقاً لأطعته
إن المحب لمن يحب مطيع

پروردگار را نافرمانی کرده اظهار محبت او را می‌نمایی، قسم به عمرم که این کردار تو عجیب است.

اگر محبت تو صادق می‌بود او را فرمانبرداری می‌کردی زیرا که محب فرمانبردار محبوب خود می‌باشد.

از یک صحابی روایت شده است که فرمود: من در حال راه رفتن در مدینه بودم که انسانی از پشت آواز داد: «شلوارت را بلند کن که به تقوی نزدیک‌تر و بهتر است» خودم را برگرداندم. متوجه شدم که ایشان رسول اکرم  ج هستند. من گفتم: ای رسول خدا  ج این چادری است که خط‌های سیاه و سفید دارد. فرمود: «آیا من الگوی تو نیستم؟» من به ایشان نگریستم دیدم که شلوار ایشان تا نصف ساق می‌باشد. (أخرجه الترمذی فی الشمائل)[١٤٥].

عده‌ای در مورد معنای این قول صحابی که «این چادر خط‌داری است» چنین اظهارنظر کرده‌اند که این چادر کهنه و قابل توجه نیست که در مورد آن گمان کبر و غرور شود یا پاکی و بهتری او لحاظ شود. پس پیامبر  ج فرمود: با وجود این عذرها باز هم بر تو لازم است که از من پیروی نمایی.

پس تأسی از پیامبر  ج در همه شؤون محبوب رب‌العالمین می‌باشد. گرچه اتباع در بعضی موارد واجب نیست چون محب در بیان واجب و غیرواجب فرقی قایل نمی‌شود؛ بلکه بنابر محبتی که با محبوب خود دارد او را پیروی می‌نماید. و این امر را اهل محبت می‌دانند؛ خداوند عزوجل ما را هم از اهل محبت با خدا و رسول قرار دهد.

٧- برخی می‌گویند: اصل و اساس در دین، اصلاح قلب، تزکیه روح و پاکسازی باطن می‌باشد. پس وقتی که قلب صفا یافت و باطن پاک شد نیازی به بلند گذاشتن ریش و مقید بودن با نوعی لباس نخواهد بود.

این گفتارشان فاسد می‌باشد؛ بعضی از آن بعضی دیگر را نقض می‌نماید زیرا که قلب وقتی صفا یافت و اندرون پاک شد و روح تزکیه شد، بناچار برای انجام اوامر خداوندی توفیق می‌یابد حتماً جوارح او تابع اسلام خواهند شد و اعضای او نیز برای امتثال اوامر خداوند و پرهیز از نواحی او منقاد خواهند شد، و صفای درون و طهارت قلب با اصرار بر معصیت صغیره باشد یا کبیره جمع نخواهد شد.

پس کسی که می‌گوید: من قلبم را اصلاح کرده، روحم را پاک کرده‌ام و باطنم را نیز تصفیه نموده‌ام، باز هم از اوامر رسول اکرم  ج پرهیز می‌کند. او دروغ می‌گوید. شیطان در همه شؤون زندگی بر او چیره شده است. باز اگر برای جلب رضایت خداوند، تصفیه باطن کافی می‌بود، پیامبر اکرم  ج اوامری را که به اعضاء و جوارح متعلق هستند، نمی‌آورد و از منکراتی که باربار صورت می‌گیرند نهی نمی‌کرد، و همچنین مردانی را که با زنان تشابه اختیار می‌کنند یا زنانی را که با مردان مشابهت اختیار می‌کنند، لعنت نمی‌کرد و ...

پس خودت انصاف کن ای برادر مسلمان! این دلایل بی‌فایده و حیله‌های باطله در روز قیامت برای تو سودی خواهند داشت؟ و آیا قلبت گواهی می‌دهد بر آنکه تو در روزی که نه مال سودی می‌بخشد نه فرزندان، با امثال این کلمات گمراه‌کننده در نزد خداوند عزوجل که ظاهر و آشکار را می‌داند، می‌توانی نجات کنی؟

عجیب آنکه هواپرستان چنانند که اگر امری از امور دین با خواهشات‌شان موافق افتد، آن را می‌پذیرند وگرنه با حیله‌های شنیع و تأویلات بسیار بی‌ارزش درصدد رد آن برمی‌خیزند. و گناه کردن و سپس اقرار به معصیت و استغفار و توبه راه سهلی است. اما انکار حق و باطل جلوه دادن آن از بزرگترین گناهان می‌باشد. زیرا که عناد و فساد بزرگی می‌باشد.

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ ٣٧ [ق: ٣٧].

٨- گروهی دیگر می‌گویند: ایمان و اسلام منحصر در ریش نیست و انسان با تراشیدن آن کافر نمی‌گردد. پس چرا علما در این زمینه سختگیری می‌کنند؟

می‌گوییم: تراشیدن ریش و استمرار و اصرار بر آن کبیره‌ای از گناهان کبائر می‌باشد و اگر شخص به سبب آن از اسلام و ایمان خارج نمی‌گردد چنانچه همه گناهان چنین‌اند در صورتی که مرتکب آن، آن را حلال نداند، لیکن شما به خدا اگر اسلام و ایمان برای مقبولیت نزد خداوند عزوجل و محبوبیت نزد ایشان کافی است، پس چه نیازی به اوامر و نواهی دیگر می‌باشد، و همچنین نباید کتاب‌های حدیث مملو از ترغیب به سوی اعمال خیر و ترهیب از اعمال بد باشند.

و اهل معاصی به عذاب قبر و عذاب جهنم وعده داده نمی‌شدند.

باز هم علما فقط دستور رسول اکرم  ج را دربارۀ خویش تبلیغ نمی‌کنند؛ بلکه تمامی احکام و اوامر شرعی را شب و روز برای مردم بیان می‌کنند. البته تراشندگان ریش به دستور رسول اکرم  ج توجه ننموده، خواهشات را پیروی می‌نمایند و شیاطین را اطاعت کرده از دشمنان تقلید می‌کنند و دستور حضرت سیدالاولین و الآخرین  ج را به باد استهزاء می‌گیرند.

شیخ‌المشایخ حکیم الامت مولانا تهانوی ـ قدس سره ـ می‌گوید:

هر کس بر تراشیدن ریش اصرار ورزیده، آن را خوب بداند و گمان کند که بلند گذاشتن ریش عار و ذلت است و ریش‌داران را استهزاء و مسخره کند، امکان ندارد که ایمان او سالم بماند؛ بلکه بر او قطعاً لازم است که توبه کند و ایمان و نکاح[١٤٦] خویش را تجدید نماید، و بر او لازم است که صورت رسول خود را  ج پسندیده، برای خویش و تمامی مسلمانان برگزیند.

همچنین فرموده است: اگر بلند گذاشتن ریش نزد عده‌ای از احمقان سبب عار است، باز هم برای مرد مسلمان جایز نیست که امور واجبه را به خاطر احمقان و سفیهان ترک گوید. و اگر ما از گفتار مردم متأثر شویم، امکان برقرار ماندن ما بر ایمان نخواهد بود؛ زیرا که کفار و مشرکین، اسلام و ایمان را عار می‌پندارند. پس بخاطر راضی کردن دشمنان و کفار باید ایمان و اسلام را هم العیاذبالله رها کنیم؟ هرگز چنین نخواهد شد!!

پس وقتی که ما ایمان آورده به دین اسلام چنگ زدیم و در هر حالی و لو اینکه کفار را ناپسند باشد بر آن رضایت دادیم. همچنین بر ما لازم است که به ظاهر اسلام هم راضی بوده، به پیامبرمان که پیامبر رحمت است  ج تأسی جوییم. علی‌رغم فاسقان که صورت و شکل کفار و مشرکین را برای خویشتن برمی‌گزینند. زیرا که همت گماردن برای ارضای دشمنان تلبیسی از جانب شیطان و امری محال می‌باشد در حالی که خداوند عزوجل فرموده است:

﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰ [البقرة: ١٢٠].

همچنین حضرت حکیم الامت فرموده است: حسرت و افسوس فزونی می‌یابد هنگامی که می‌بینیم دانش‌آموزان و طلاب علوم دینی به این گناه مبتلا هستند. پس مثال‌شان، مثال الاغی است که کتاب‌ها را حمل می‌کند و جرم اینان از جرم دیگران بیشتر می‌باشد چون این‌ها بر محتوای کتاب و سنت آگاهی دارند و باز هم کردار بدی را برمی‌گزینند که مخالف کتاب الله و سنت رسول‌الله  ج می‌باشد.

پس بدین‌سان مستحق وعیدهای سختی می‌شدند که در مورد علمای سوء و بدکردار که به عمل‌شان عمل نمی‌کنند، وارد شده است و نحوست گناه این‌ها به دیگران نیز سرایت می‌کند، زیرا که جاهلان و عوام از این‌ها تقلید می‌کنند و از کردار ایشان استدلال می‌ورزند. پس این‌ها سبب هستند در اشاعۀ این منکر و عمل ناشایست. و ظاهر است که هر کس سبب گناهی قرار گیرد وبال گناه بسوی خودش برمی‌گردد.

نظر من آنست که تمامی سرپرستان و مسؤولین مدارس دینی که طلاب آن‌ها به این گناه تراشیدن ریش و یا گناهان دیگری مبتلا هستند، باید چنین افرادی را شدیداً مورد تنبیه قرار دهند و در صورت اصرار، باید آنان را از مدرسه اخراج نمایند. رهبر قرار دادن چنین طلاب غیراسلامی با هلاکت و تباهی اسلام و مسلمانان مترادف است «و تعلیم دادن نافرمان و سرکش مثل اینست که رهزنی را مسلح نماییم»[١٤٧].

٩- عده‌ای می‌گویند: نظافت از ایمان است و من ریش را به خاطر نظافت می‌تراشم.

این گفتار جاهلانه‌ای است که بنابر نادانی گفته شده است و در آن استهزاء به دستور رسول اکرم  ج می‌باشد که فرمود: ریش را بزرگ بگذارید. و همچنین به کردار ایشان نیز مسخره است چون ایشان ریش پرپشت و انبوهی داشتند. همراه با اینکه نظیف‌ترین، پاک‌ترین و طاهرترین مردمان بودند.

این گوینده از دشمنان اسلام پیروی کرده است. ریش را تراشیده، سپس دلیل بی‌ربطی را آورده است به این بهانه که با تراشیدن ریش نظافت را رعایت می‌کند. پس به خاطر نظافت چرا سر را نمی‌تراشد؟ این کار را هرگز نمی‌کند گرچه سرش مملو از چرک و کثافت‌ها و شپش‌ها باشد چون آن‌هایی را که این گوینده تقلید می‌کند یعنی اروپا و آمریکا راضی به تراشیدن سر نیستند؛ بلکه همان سر ژولیده را هم می‌پسندد که نه شسته می‌شود و نه شانه می‌شود و نه روغن مالیده می‌شود و این را پیشرفت و تمدن به حساب می‌آورند. سپس این‌ها در تقلیدشان سرگردانند. و العیاذ بالله (ای دو صد لعنت بر این تقلید باد) بخدا پناه می‌بریم از حماقت، اتباع هوی، ضلالت و کوری دیده و دل.

[١٣٢]- آنست که دو نفر کالایی را رایزنی می‌کنند و چون مشتری بر آن دست گذاشت معامله لازم شود (از معاملات دوران جاهلیت است).

[١٣٣]- آنکه مثلاً هر یکی از دو طرف پارچه‌اش را برای دیگری می‌اندازد و هیچکدام به آن نگاه نمی‌کند، عده‌ای گفته‌اند آنست که به مجرد انداختن پارچه بیع لازم شود. (قواعد الفقه، ٥٠٧).

[١٣٤]- بیهقی در شعب‌الایمان ٥/٤٢٨، شماره ٧١٤٩.

[١٣٥]- او محمدبن ابراهیم بن منذر نیشابوری (ابوبکر) می‌باشد، ایشان فقیه، مجتهد و از حفاظ می‌باشد و شیخ حرم مکه بود، از کتاب‌های ایشان: «المبسوط فی الفقه» و «الاوسط فی السنن» است در سال ٢٤٢ هجری دیده به جهان گشود و به سال ٢٩١ در مکه چشم از جهان فرو بست. (الاعلام، ٥/٢٩٤).

[١٣٦]- او عبدالرحمن بن محمد ابی حاتم تمیمی رازی (ابومحمد) از بزرگان حفاظ حدیث می‌باشد، از تألیفات اییشان: «الجرح والتعدیل» و «التفسیر» و «علل الحدیث» می‌باشند، در سال ٢٤٠ هجری متولد شد و به سال ٣٢٧ به عالم باقی شتافت. (الاعلام، ٣/٣٢٤).

[١٣٧]- او عبدبن حمیدبن نصر کسی، ابومحمد می‌باشد، ایشان محدث، حافظ، جهانگرد و مفسر می‌باشند در سال ٢٤٩ هجری در دمشق وفات نمود، از آثار ایشان «المسند الکبیر» و «تفسیر القرآن» می‌باشند. (معجم‌المؤلفین ٥/٦٦).

[١٣٨]- سلیمان‌بن احمدبن ایوب، لخمی، طبرانی (ابوالقاسم) می‌باشد، ایشان محدث و حافظ هستند و برای طلب حدیث رخت سفر بربست و از بسیاری حدیث سماع نمود از تصانیف ایشان «المعاجم الثلاثة» و غیره می‌باشند در سال ٢٦٠ هجری متولد شد و به سال ٣٦٠ به دیار باقی شتافت. (معجم المؤلفین ٤/٢٥٣).

[١٣٩]- او محمدبن علی بن محمدبن عبدالله شوکانی است، ایشان محدث، فقیه، مجتهد، قاری، مورخ و مفسر می‌باشند، از تألیفات ایشان «نیل الاوطار»، «شرح منتفی الاخبار» و غیره هستند در سال ١١٧٣ هجری متولد شد و به سال ١٢٥٠ چشم از جهان فروبست. (تصدیر نیل الاوطار ١/٧ و بعد آن).

[١٤٠]- امام شوکانی این آثار را در «فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر» در تفسیر این آیه: ﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ [النساء: ٣١]. از ابن عباس ب روایت کرده است.

[١٤١]- حضرت علامه، محدث بزرگ، فقیه زبده، شیخ عبدالفتاح ابوغده ( /) در مقدمه خویش بر کتاب «تحفة الأخیار بإحیاء سنة سید الأبرار» از امام لکنوی، در این مورد می‌نویسد: «در عصر حاضر عده‌ای از علما و فقه‌پیشگان که در تمسک به دین به تساهل شهرت دارند چنانند که اگر در مورد ترک بعضی سنت‌ها گوشزد شود، می‌گوید: این عمل سنت و جایزالترک می‌باشد. پس از تعریف فقهی سنت، معنای سلبی و منفی آن را که جواز ترک است برمی‌گزیند و معنای مثبت آن را که همان اقتضای عمل و پیروی است رها می‌کند، در حالی که برای مسلمان پایبند این کردار، شایسته نیست، گذشتگان اولین چنان بودند که هر مطلوب شرعی را و لو استحباب و فضیلت می‌بود انجام می‌دادند، بدون امتیاز در میان واجب و فرض و استحباب و سنت، زیرا که سنت‌های مشروعه دژی برای فرایض واجبه می‌باشند و دروازه‌ای می‌باشند فراراه عمل‌کننده برای افزایش نیکی‌ها و انوار، و دلیل محبت و اتباع سیرة حضرت رسول  ج در تمامی حالات می‌باشند. حرص بر سنت‌های نبوی و عمل بر آن از بزرگترین غنیمت‌ها و زیباترین صفات و برترین طاعات و عبادات می‌باشد. پس ای برادر مسلمان، بر آن عمل بنمای. گاهی چنین واقعه‌ای پیش آمد که یکی از علماء و برادران اساتید ما به بیماری شدیدی گرفتار شد، لذا برای معالجه او طبیب پاکستانی‌ای را که متدین و دارای ریش بود به منزل او فرا خواندند. پس او را معالجه نمود تا اینکه تندرستی را بازیافته شفا یافت و ریش این شیخ مثل اکثر اهل کشورش تراشیده بود. طبیب پاکستانی با زبان عربی شکسته‌ای به او فرمود: ریش کجاست ای شیخ؟ شیخ گفت: این سنت است ـ یعنی بنا به رأی او تراشیدنش جایز است، طبیب فرمود: ای شیخ، سنت و واجب را من نمی‌دانم. این سیمای رسول  ج می‌باشد و ما به خاطر اقتدا و مشابهت به ایشان بر آن عمل می‌نماییم چون الگو و اسوه ماست. به یقین که این طبیب از این شیخ با بصیرت‌تر و فقیه‌تر بود.

[١٤٢]- ابوالفراس همدانی این را سروده است و دیوان ابی‌فراس، ص ٤٢.

[١٤٣]- قیس بن ملوح مجنون بین عامر این را سروده است: «دیوان مجنون لیلی مع الشرح لعدنان ذکی درویش، ص ١٢٧».

[١٤٤]- ابن ابیات به افراد متعددی منسوب‌اند: منجمله امام شافعی ( /) (دیوان امام شافعی، ص ٦١).

[١٤٥]- ترمذی در «الشمائل المحمدیة»، ص ٨٨ در (باب ما جاء فی صفة إزار رسول‌الله  ج از اشعث بن سلیم که فرمود: من از عمه‌ام شنیدم که از عمویش چنین حدیث بیان می‌کرد ... شماره ١٢٠ و نسائی در «السنن الکبری» ٥/٤٨٤ در کتاب الزینة (باب موضع الازار) شماره ٩٦٨٢ و احمد در مسند خود ٥/٣٦٤ از اشعث از عمه خود و او از عموی خود، و ابن حجر در «تهذیب التهذیب» ١/٣٥٥ از ابن معین، ابوحاتم، نسائی، ابوداود، بزار و ابن حبان نقل کرده است که اشعث ثقه می‌باشد.

[١٤٦]- امام ابوالحسنات محمد عبدالحی لکنوی در «تحفة الأخیار بإحیاء سنة سید الأبرار» که با عنایت شیخ عبدالفتاح ابوغدة رحمهما الله تعالی به چاپ رسیده است ٩١-٩٢. پس از بیان حکم سنت مؤکده و ترک آن فرموده است: «من می‌گویم: خلاصه آن که ترک سنت بنابر استخفاف و استهزاء بدان گرچه از سنن زوائد باشد کفر است و ترک نمودن آن عمدا نه بر سبیل استخفاف مکروه تحریمی است. اگر مؤکده باشد موجب سرزنش و گناه است. برابر است که سنت رسول باشد یا سنت صحابه». همچنین بنگرید به آنچه امام نووی ( /) در «بستان العارفین» ص ١٢٥-١٢٦ در مورد انجام استهزاءکننده‌گان سنت‌ها تحریر نموده است.

[١٤٧]- بر همین مبنا بسیاری از مراکز شرعی و مدارس دینی در هند و پاکستان و همچنین در انگلستان به دانش‌آموزان اجازه تراشیدن ریش را نمی‌دهند یا اینکه آن را کمتر از قبضه کوتاه کنند و اگر دانش‌آموزان مخالفت ورزند از مدرسه اخراج خواهند شد.