ب- دلیلهایی از سنت
احادیث دال بر ظهور یاجوج و مأجوج زیادند و به حد تواتر معنوی رسیدهاند ما قبلاً برخی از آنها را ذکر کردیم اکنون در اینجا تعدادی از این احادیث را بیان میکنیم.
۱- در صحیحین از امحبیبه دختر ابوسفیان و او نیز از زینب بنت جحش روایت شده است که روزی پیامبر جبا فزع بر او وارد شد و میگفت «لا إله إلا الله ويل للعرب من شر قد اقترب، فتح اليوم من ردم يأجوج ومأجوج مثل هذه (وحلق بإصبعيه الإبهام والتي تليها)». «لا إله إلا الله» وای بر اعراب از شری که نزدیک شد. امروز سد یاجوج و ماجوج اینطور (دو انگشت ابهام و مجاورش را حلقه کرد) باز شد. زینب بنت حجش میگوید: گفتم: یا رسول الله! آیا ما در حالی که افراد صالح در میانمان هستند نابود میشویم! پیامبر فرمود: «نعم، إذا كثر الخبث» [۸۰٧]. «بلی زمانی که خباثت زیاد شود».
۲- در حدیث نواس بن سمعان چنین آمده است «وقتی خدا به عیسى÷وحی کرد که من بندگانی را خلق کردهام که هیچ کس توان قتال با آنان را ندارد پس بندگانم را در کوه طور پناه بده. خداوند یاجوج و ماجوج را مبعوث میکند آنان از هر فراز و نشیبی میگذرند و از دریاچه طبرستان نیز گذر میکنند و همۀ آب آن را مینوشند. آخرین دسته از آنها میخواهد بگذرد میگویند آیا قبلا در اینجا آب نبوده است؟! حضرت عیسى÷و اصحابش در محاصره قرار میگیرند تا اینکه یک روزنه کوچک برای هر یک از آنان بهتر از صد دینار کنونی هر یک از شما میگردد. عیسى و اصحابش به سوی خدا دست به دعا میشوند پس خداوند دودی بر آنان میفرستد و مانند یک نفس همه به مرده تبدیل میشوند سپس عیسى و اصحابش به زمین برده میشوند در زمین یک وجب جا را نمییابند جز اینکه بوی بد آنها به مشام میرسد. عیسى و اصحابش به سوی خدا دست به دعا میشوند پس خداوند پرندگانی را مانند گردن شتر میفرستد. آنها را حمل میکنند و به هر جا بخواهند میبرند» [۸۰۸].
این حدیث را مسلم روایت کرده است و در روایتی بعد از عبارت «لقد كان بهذه مرّة ماء»چند جمله زیر را اضافه میکند.
«ثم يسيرون حتى ينتهوا إلى جبل الخمر وهو جبل بيت المقدس فيقولون: لقد قتلنا من في الأرض، هلمّ نقتل من في السماء فيرمون بنشابهم إلى السماء فيردّ الله عليهم نشابهم مخضوبة دماً» [۸۰٩].
«سپس حرکت میکنند تا به کوه خمر (کوه بیت المقدس) میرسند. در آنجا میگویند ما همه کس را روی زمین کشتیم اکنون بیایید موجودات آسمانی را نیز بکشم پس تیرهایشان را به سوی آسمان شلیک میکنند و خداوند تیرهایشان را خونین میکند و به آنها باز میگرداند».
۳- در حدیث حذیفه بن اسیدسدرباره نشانههای قیامت نام یاجوج و مأجوج نیز آمده بود [۸۱۰].
۴- عبدالله بن مسعود میگوید در شب معراج پیامبر جحضرت ابراهیم، موسی و عیسى÷را ملاقات کرد و از قیامت یادآوری کردند... تا اینکه گفت: «رشته سخن را به عیسى÷دادند او قتل دجال را بحث کرد و در ادامه گفت: سپس مردم به شهرهای خودشان بر میگردند و یاجوج و ماجوج به استقبال آنان میآیند در حالی که از هر زمین مرتفعی بالا میروند بر هیچ آبی عبور نمیکنند مگر آن را بنوشند و بر هر چیزی بگذرند آن را به فساد میکشند. مردم به من پناه میبرند تا از خدا بخواهم آنها را نابود کند. زمین مملو از بوی آنهاست پس به من پناه میبرند تا از خدا هلاکت آنها را بخواهم و خدا از آسمان آب زیاد نازل میکند و آنها را به دریا میریزد [۸۱۱].
۵- ابوهریرهساز پیامبر جروایت میکند (در آن چنین آمده است): «و يخرجون على الناس، فيستقون المياه ويفرّ الناس منهم، ويرمون سهامهم في السماء، فترجع مخضبةً بالدماء فيقولون: قهرنا أهل الارض وغلبنا من في السماء قوةً وعلواً» قال: «فيبعث الله عز وجل عليهم نغفاً في أقفائهم» قال: «فيهلكهم، والذي نفس محمد بيده، إن دواب الأرض لتسمن وتبطر وتشكر شكراً وتسكر سكراً من لحومهم» [۸۱۲].
«(یاجوج و ماجوج) ظاهر میشوند، آبها را مینوشند، مردم از آنها میگریزند به سوی آسمان تیراندازی میکنند، تیرهایشان آغشته به خون بر میگردند آنها میگویند ساکنان زمین را شکست دادیم و با نیرو و قدرتمان بر اهل آسمان هم غلبه کردیم» گفت «خداوند دودی را به میان آنان میفرستد». گفت «و آنها را هلاک میگرداند، قسم به کسی که نفس محمد در دست اوست جانداران زمین همه فربه، شاداب و پر شیر و پر گوشت میشوند» ذوالقرنین سد یاجوج و ماجوج را بنا به درخواست همسایگانشان بنا کرد تا آنها را در برابر تجاوز یاجوج و مأجوج حفظ کند. بطوری که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است.
﴿قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدّٗا ٩٤ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا ٩٥﴾[الکهف: ٩۴-٩۵].
این آیات در مورد بناء سد یاجوج و مأجوج بحث میکند که در سمت مشرق است. [۸۱۳]چون خداوند میفرماید:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا ٩٠﴾[الکهف: ٩۰].
«تا وقتی که به جای طلوع خورشید رسید».
بطور مشخص جای سد معلوم نیست برخی از پادشاهان و مؤرخین کوشیدهاند مکان آن را پیدا کنند. مانند خلیفه واثق عباسی: «خلیفه واثق [۸۱۴]برخی از امیران خود را همراه سپاهی فرستاد تا سد را پیدا کنند و هنگام بازگشت آن را برای خلیفه توصیف نمایند. آنان شهرها و مناطق را یکی پس از دیگری سپری کردند تا به آنجا رسیدند و بنای ساخته شده از آهن و مس آن را مشاهده کردند. آنها بعداً گفتند در بزرگی را دیدهاند که با قفلهای بزرگی بسته شده بود و ماندۀ شیر و عسل را در یکی از برجهای آنجا دیدند که توسط نگهبانان هم مرز حراست میشد. آن برج بسیار بلند و مستحکم بود به نحوی که از کوههای اطراف آن بلندتر بود سپس بعد از دو سال بلکه بیشتر پس از مشاهدۀ مسائل سخت و عجائب فراوان به دیار خود باز کشتند [۸۱۵].
این قصه را ابن کثیر در تفسیرش بدون سند ذکر کرده است که خداوند به صحت آن آگاهتر است.
مدلول آیات گذشته مبین این است که این سد بین دو کوه بنا شده است. خداوند میفرماید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِ﴾[الکهف: ٩۳]. واژه سدین یعنی دو کوه متقابل سپس میفرماید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِ﴾[الکهف: ٩۶]. یعنی قله دو کوه [۸۱۶]را با تکههای آهن به هم وصل کرد سپس مس مذاب بر آنها ریخت و سد محکمی از آن درست کرد.
امام بخاری میگوید: «مردی به پیامبر گفت: سدی از جنس فولاد و بسیار محکم است پیامبر فرمود: آن را دیدهام» [۸۱٧].
سید قطب میگوید: «سدی در نزدیک شهر (ترمذ) [۸۱۸]کشف شده است که به (باب الحدید) یعنی در آهنی مشهور است. در اوایل قرن پانزدهم میلادی دانشمند آلمانی (سیلد یرجو) بر آن عبور کرده و در کتابش آن را ثبت نموده است. همچنین مؤرخ اسپانیایی (کلافیجو) در سفرش در سال (۱۴۰۳ م) آن را ذکر کرده است. و میگوید: سد شهر باب الحدید بین سمرقند و هندوستان قرار دارد... و احتمال دارد همان سدی باشد که ذی القرنین آن را ساخته است [۸۱٩].
شاید این سد همان دیوار دور شهر (ترمذ) باشد که یاقوت حموی در معجم البلدان آن را ذکر کرده است و سد ذی القرنین نیست.
این بحث در مشخص کردن محدودۀ مکان سد ما را یاری نمیدهد بلکه به مضمون آیات و مفاد احادیث صحیح برمیگردیم. یعنی سد یاجوج و ماجوج ماندگار است تا زمانی که وقت مشخص تخریب آن فرا رسد یاجوج و ماجوج در آخر الزمان خارج شوند. همانطور که خداوند میفرماید:
﴿قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّيۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي جَعَلَهُۥ دَكَّآءَۖ وَكَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا ٩٨ ۞وَتَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا ٩٩﴾[الکهف: ٩۸-٩٩].
(ترجمه آن گذشت).
دلیل اینکه این سد هنوز موجود است حدیثی است که ابوهریرهساز پیامبر جنقل کرده است پیامبر جفرمود: «هر روز آن را حفر میکنند تا اینکه میخواهند آن را خراب کنند. رئیسشان میگوید: برگردید فردا آن را خراب میکنیم. گفت: ولی خداوند آن را به محکمترین حالت اولیه خود بر میگرداند این روند ادامه دارد تا زمانی که وقت خروج آنها فرا میرسد (نزدیک به روز قیامت) رئیسشان میگوید: برگردید انشاءالله فردا آن را تخریب میکنیم. گفت: آنها بر میگردند و سد به حالت خود باقی میماند. پس فردا میآیند سد را تخریب میکنند و بر مردم ظاهر میگردند آبها را مینوشند و مردم از آنان فرار میکنند» [۸۲۰].
در حدیث صحیحین آمده بود که جزء کوچکی از سد باز شده است لذا پیامبر از آن ترسید.
استاد سید قطب این نظریه را ترجیح میدهد که سد تخریب شده است و یاجوج و ماجوج خارج شدهاند. او میگوید: آنان قوم تاتار بودند که در قرن هفتم ظاهر شدند و ممالک اسلامی را نابود کردند و در زمین فساد برپا نمودند [۸۲۱].
قرطبی دربارۀ تاتار میگوید: «در این هنگام عدۀ زیادی از آنها خارج شدند که جز خداوند کسی تعداد آنها را نمیداند و جز او کسی آنها را از جامعه اسلامی دور نمیکند آنها درست مانند یاجوج و ماجوج و یا مقدمه ظهور آنها هستند» [۸۲۲].
ظهور قوم تاتار مقارن عصر قرطبی بود، خبر فساد و کشتار آنها به همه جا رسیده لذا قرطبی میگوید احتمال دارد آنان همان یاجوج و ماجوج یا مقدمه آنها باشند.
اما یکی از نشانهای بزرگ قیامت خروج یاجوج و ماجوج در آخر الزمان است و تاکنون این واقعه رخ نداده است زیرا احادیث صحیح دال بر آن هستند که خروج آنها بعد از نزول عیسى÷اتفاق خواهد افتاد و اوست که علیه آنان دست به دعا میشود خداوند دعای او را استجابت کرده و آنان را به دریا میریزد و تمام بندگان خدا از شرشان راحت میشوند.
[٧٩۶] «لسان العرب» (۲/۲۰۶-۲۰٧) و «ترتیب القاموس المحیط» (۱/۱۱۵-۱۱۶) و «فتح الباری» (۱۳/۱۰۶) و «شرح نووی بر مسلم» (۱۸/۳). [٧٩٧] «فتاوی الامام نووی» به نام «المسائل المنشوره» (ص ۱۱۶-۱۱٧) ترتیب دهنده آن شاگردش به نام علاء الدین عطار است. و «فتح الباری» (۱۳/۱۰٧ به نقل از نووی). [٧٩۸] النهایة / الفتن و الملاحم» (۱/۱۵۲-۱۵۳) تحقیق در طه زینی. [٧٩٩] «فتح الباری» (۱۳/۱۰٧)/. [۸۰۰] «النهایة / الفتن الملاحم» (۱/۱۵۳). [۸۰۱] «صحیح بخاری» کتاب الانبیاء، باب قصۀ یاجوج و ماجوج (۶/۳۸۲ با شرح فتح الباری). [۸۰۲] «منحة المعبود فی ترتیب مسند الطیالسی» کتاب الفتن و علامات الساعۀ باب ذکر یاجوج و مأجوج (۲/۲۱٩ ترتیب الشیخ احمد عبدالرحمن البنا) چاپ دوم سال (۱۴۰۰ ه) المکتبه الإسلامیة، بیروت. حاکم قسمتی از آن را در «مستدرک» (۴/۴٩۰) روایت کرده و میگوید: این حدیث صحیح است و مطابق شرط شیخین است. هیثمی میگوید: طبرانی در «الکبیر» و «الاوسط» آن را روایت کرده و میگوید رجال آن ثقه هستند، «مجمع الزوائد» (۸/۶) ابن کثیر درباره روایت طبرنی میگوید: این حدیث غریب است «النهایة / الفتن و الملاحم» (۱/۱۵۴) تحقیق د. طه زینی. [۸۰۳] «النهایة / الفتن الملاحم» (۱/۱۵۳) تحقیق د، طه زینی. [۸۰۴] «مسند احمد» (۵/۲٧۱ – با حاشیه منتخب الکنز) هیثمی میگوید: «این حدیث را احمد و طبرانی روایت کردهاند و رجال آن صحیحاند» «مجمع الزوائد» (۸/۶) [۸۰۵] «فتح الباری» (۱۳/۱۰٧). ابن کثیر این صفات را نفی میکند و میگوید: هیچ دلیلی بر این ادعا وجود ندارد «النهایة / الفتن و الملاحم» (۱/۱۵۳). [۸۰۶] «الطبری» (۱۶/۱۵-۲۸) و (۱٧/۸٧-٩۲) و «تفسیر ابن کثیر» (۵/۱٩۱-۱٩۶) و (۵/۳۶۶-۳٧۲) و «تفسیر قرطبی» (۱۱/۳۴۱-۳۴۲). [۸۰٧] «صحیح بخاری» کتاب الانبیاء، باب قصة یاجوج و ماجوج (۶/۳۸۱ با شرح فتح الباری) و کتاب الفتن (۱۳/۱۰۶ با شرح فتح الباری) و «صحیح مسلم» کتاب الفتن و أشراط الساعة (۸/۲-۴ با شرح نووی). [۸۰۸] «صحیح مسلم» باب ذکر الدجال (۱۸/۶۸-۶٩ با شرح نووی). [۸۰٩] «صححی مسلم» باب ذکر الدجال (۱۸/٧۰-٧۱ با شرح نووی). [۸۱۰] «صحیح مسلم» کتاب الفتن و أشراط الساعة (۱۸/۲٧ با شرح نووی). [۸۱۱] «مستدرک حاکم» (۴/۴۸۸-۴۸٩) حاکم میگوید حدیث صحیح الاسناد است و «مسند احمد» (۴/۱۸٩-۱٩۰) (حدیث ۳۵۵۶) احمد شاکر میگوید صحیح الاسناد است. آلبانی این حدیث را تضعیف کرده است «ضعیف جامع الصغیر» (۵/۲۰-۲۱) (حدیث ۴٧۱۲). [۸۱۲] «سنن ترمذی» ابواب التفسیر سورة الکهف (۸/۵٩٧-۵٩٩) ترمذی میگوید: این حدیث «حسن غریب است و «سنن ابن ماجه» کتاب الفتن (۲/۱۳۶۵-۱۳۶۵) (حدیث ۴۰۸۰) تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی و «المستدرک» حاکم (۴/۴۸۸) او میگوید: این حدیث مطابق شرط شیخین است ولی در صحیحین نیست. ابن حجر در «فتح الباری» (۱۳/۱۰٩) میگوید: رجال حدیث صحیح هستند جز قتاده که مدلس است. آلبانی این حدیث را تصحیح میکند «صحیح الجامع الصغیر» (۲/۲۶۵-۲۶۶) (حدیث ۲۲٧۲). [۸۱۳] «تفسیر ابن کثیر» (۵/۱٩۱). [۸۱۴] خلیفه عباسی هارون پسر محمد معتصم پسر هارون الرشید او در ۳۶ سالگی در سال (۲۳۲ ه) در راه مکه در گذشت «البداية والنهاية» (۱۰/۳۰۸). [۸۱۵] «تفسیرابن کثیر» (۵/۱٩۳). [۸۱۶] «تفسیر ابن کثیر» (۵/۱٩۱-۱٩۲). [۸۱٧] بخاری آن را در «صحیح خود» بطور معلق در باب یاجوج و مأجوج روایت کرده است «فتح الباری» (۶/۳۸۱). [۸۱۸] یاقوت میگوید: ترمذ شهری مشهور و بزرگ در قسمت شرقی رود جیحون است. که دور آن دیوار کشیده شده است و بازار آن مفروش به آجر است و امام ابو عیسی ترمذی محدث مشهور و صاحب «الجامع الصحیح» و «العلل» اهل آنجا است «معجم البلدان» (۲/۲۶-۲٧). [۸۱٩] «تفسیر فی ظلال» (۴/۲۲٩۳) و کتاب «أشراط الساعة وأسرارها» (ص ٧۵) محمد سلامه جبر چاپ شرکت الشعاع کویت چاپ اول (۱۴۰۱ ه). [۸۲۰] روایت از ترمذی، ابن ماجه و حاکم است و تخریج آن در صفحه ۳۵٩ گذشت. [۸۲۱] «فی ظلال القرآن» (۴/۲۲٩۳-۲۲٩۴). [۸۲۲] «تفسیر قرطبی» (۱۱/۵۸).