عدم پذیرش ایمان و توبه بعد از طلوع خورشید از مغرب
وقتی خورشید از مغرب طلوع کرد اگر کسی که قبلاً ایمان نداشته است در این هنگام ایمان بیاورد و یا عاصی توبه کند از آنها پذیرفته نمیشود. چون طلوع خورشید از مغرب یکی از نشانههای بزرگ قیامت است و همه آن را مشاهده میکنند و حقایق برایشان کشف میگردد. و مردم چنان متأثر میشوند و ترس تمام وجود آنها را بر میدارد که همه عالم پس از مرگ را تصدیق میکنند و به تمام حقایق آن اقرار مینمایند. لذا حکم آنان در چنین حالتی مانند حکم کسی است که بأس خدا را عیناً مشاهده کرده باشد. همانطور که خداوند میفرماید:
﴿فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِۦۖ وَخَسِرَ هُنَالِكَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨٥﴾[المؤمن: ۸۵].
«چنان نبود که ایمانشان هنگام مشاهدۀ عذاب ما بدیشان سودی برساند. این سنت و شیوۀ همیشگی خدا در مورد بندگانش بوده است ولی کافران در آن هنگام زیانبار شدهاند».
قرطبی میگوید: «علماء گفتهاند: عدم پذیرش ایمان انسان هنگام طلوع خورشید از مغرب تنها بدین خاطر است که چنان ترس و وحشتی به دل او وارد شده است که تمام شهوتهای نفسانی او خاموش شده و قوای بدنش ضعیف گشته است. لذا مردم به خاطر یقینشان به حدوث قیامت مانند کسی شدهاند که سکرات مرگ او را در بر گرفته است. زیرا جاذبههای معاصی در وجود آنها قطع شده و باطل گشتهاند پس هر کس در چنین حالی توبه کند از او پذیرفته نمیشود. همانگونه که توبه انسان در حال مرگ پذیرفته نخواهد شد» [۸۶۲].
ابن کثیر میگوید: «در این روز اگر کافر ایمان بیاورد از او پذیرفته نمیشود. ولی هر کس قبلاً ایمان داشته و عملاً مصلح بوده است او خیر بزرگی را بدست آورده است و اگر عمل صالح را با گناه آمیخته کرده باشد و در این هنگام توبه کند از او پذیرفته نمیشود». [۸۶۳]
این مضمون همان است که قرآن و احادیث صحیح بر آن دلالت میکنند. خداوند میفرماید:
﴿يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗاۗ﴾[الأنعام: ۱۵۸].
پیامبر جمیفرماید: «لا تنقطع الهجرة ما تقّبلت التوبة ولا تزال التوبة مقبولة حتى تطلع الشمس من المغرب، فإذا طلعت، طبع على كل قلب بما فيه، وكفى الناس العمل» [۸۶۴]. «تا وقتی که توبه پذیرفته شود هجرت قطع نمیگردد. و توبه پذیرفته میشود تا وقتی که خورشید از مغرب طلوع کند، وقتی کرد، هر آنچه در قلبهاست مهر و موم میشود و تنها عمل بدرد انسان میخورد.
پیامبر جمیفرماید: «إن الله عز وجل جعل بالمغرب باباً عرضه مسيرة سبعين عاماً للتوبة لا يغلق حتى تطلع الشمس من قبله وذلك قول الله تعالى: ﴿يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ...﴾» [۸۶۵].
«خداوند در مغرب دری با عرض مسافت طی شده در هفتاد سال برای توبه قرار داده است. و بسته نمیشود تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع کند. این همان مصداق قول خداوند است که میفرماید: ﴿يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ...﴾ [۸۶۶]. برخی از علماء بر این باورند کسانی که ایمان آنها پذیرفته نمیشود. کافرانی هستند که طلوع خورشید از مغرب را عیناً مشاهده کردهاند اما اگر زمان گذشت و مردم آن را فراموش کردند هم ایمان کافر و هم توبه عاصی پذیرفته میشود.
قرطبی میگوید: «پیامبر جفرمود: «إن الله يقبل توبة العبد ما لم يغرغر» [۸۶٧]. «خداوند توبه عبد را تا وقتی که غرغر مرگ نکند میپذیرد». یعنی تا وقتی که روحش به حلق میرسد. در این هنگام انسان جای خودش را در جهنم و یا در بهشت میبیند پس کسی که طلوع خورشید از مغرب را عیناً مشاهده میکند مانند اوست. بنابراین توبه چنین شخصی تا وقتی که زنده است قابل قبول نیست. زیرا او ضرورهً به خدا، پیامبر و روز آخر (عالم پس از مرگ) علم پیدا کرده است. ولی اگر عمر دنیا طولانی گشت تا مردم آن (طلوع خورشید از مغرب) را فراموش کردند و از آن به ندرت بحث میکردند یعنی بحث آن واقعه اختصاصی شود و به حد تواتر نرسد. در این هنگام هر کس توبه کند از او پذیرفته میشود. والله اعلم» [۸۶۸].
در تایید مطالب فوق روایت شده است: «بعد از این روشنایی خورشید و ماه پوشیده میشوند سپس بر مردم طلوع و غروب میکنند».
عبدالله ابن عمرباز پیامبر روایت میکند که فرمود: «يبقى الناس بعد طلوع الشمس من مغربها عشرين ومائة سنة». «بعد از طلوع خورشید از مغرب مردم صد و بیست سال میمانند».
از عمران بن حصین روایت شده است که میگوید: هر کس هنگام طلوع خورشید از مغرب تا هنگام صیحه که مردم زیادی در آن کشته میشوند. توبه کند یا اسلام بیاورد سپس بمیرد توبه یا اسلام او قابل قبول نیست. ولی هر کس بعد از آن توبه کند توبهاش پذیرفته میشود [۸۶٩].
جواب تمام موارد ذکر شده این است که تمام نصوص دلالت میکنند بر اینکه بعد از طلوع خورشید از مغرب توبه عاصی و ایمان کافر پذیرفته نمیشود. و تفاوتی بین کسی این واقعه را مشاهده کرده و یا آن را مشاهده نکرده است قائل نشدهاند.
در تأیید این مقوله طبری از عائشهلنقل میکند که: «وقتی اولین نشانه ظاهر شد قلمها کنار گذاشته میشوند و ملائکه حافظ انسان محبوس میگردند و اجسام بر اعمال انسان شهادت میدهند [۸٧۰].
منظور حضرت عائشه از اولین نشانه طلوع خورشید از مغرب است. اما هنگام وقوع نشانههای دیگر قبل از آن براساس احادیث صحیح توبه و ایمان پذیرفته میشود.
ابن جریر طبری از عبدالله بن مسعودسنقل میکند «در توبه باز است تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع نکرده است» [۸٧۱].
امام مسلم از ابو موسیسروایت میکند. او گفت، پیامبر جفرمودند: «إن الله يبسط يده بالليل ليتوب مسيء النهار، ويبسط يده بالنهار ليتوب مسيء الليل، حتى تطلع الشمس من مغربها» [۸٧۲]. «خداوند در شب دستش را باز میکند تا توبه گناهکار روز را بپذیرد و در روز دستش را باز میکند تا توبه گناهکار شب را بپذیرد. این روند تا هنگام طلوع خورشید از مغرب ادامه دارد».
پیامبر جدر این حدیث نقطه پایان پذیرش توبه را طلوع خورشید از مغرب بیان کرده است.
ابن حجر احادیث و آثار زیادی را دال بر استمرار عدم پذیرش توبه تا روز قیامت، روایت میکند سپس میگوید: «این آثار همه همدیگر را تقویت میکنند و اتفاق دارند بر اینکه وقتی خورشید از مغرب طلوع کرد. در توبه بسته میشود و دیگر باز نمیگردد. یعنی عدم پذیرش توبه تنها خاص طلوع خورشید از مغرب نیست بلکه تا روز قیامت ادامه دارد» [۸٧۳].
اما در جواب استدلال قرطبی میتوان چنین گفت: دربارۀ حدیث عبدالله بن عمرو ابن حجر میگوید: مرفوع بودنش ثابت نشده است. و حدیث عمران بن حصین اصل و اساسی ندارد [۸٧۴].
اما حدیث: «إن الشمس والقمر يكسيان الضوء والنور....»قرطبی برای آن سندی ذکر نکرده است. و به فرض ثبوت آن بازگشت آنان به روز عادی طلوع و غروب دلیل نمیشود بر اینکه در توبه دوباره باز شده است.
حافظ ابن حجر بیان میکند که قول فصل تمام این آثار و روایات و نزاع مربوط به آنها حدیث عبدالله بن عمربدر مورد طلوع خورشید از مغرب است که در آن آمده است: «فمن يومئذ إلى يوم القيامة ﴿لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ...﴾[الأنعام: ۱۵۸]»
[۸٧۵]. «از امروز (طلوع خورشید از مغرب) به بعد تا روز قیامت ایمان آوردن کسی که قبلاً ایمان نداشته است به او سودی نمیرساند...».[۸۴۵] «تفسیر طبری» (۸/٩۶-۱۰۲) و «تفسیر ابن کثیر» (۳/۳۶۶-۳٧۱) و «تفسیر قرطبی» (٧/۱۴۵) و «اتحاف الجماعه» (۲/۳۱۵-۳۱۶). [۸۴۶] «تفسیر طبری» (۸/۱۰۳). [۸۴٧] «تفسیر شوکانی» (۲/۱۸۲). [۸۴۸] «صحیح بخاری» کتاب الرقاق (۱۱/۳۵۲ با شرح فتح الباری) و «صحیح مسلم» کتاب الإیمان، باب الزمن الذی لا یقبل فیه الإیمان، (۲/۱٩۴ با شرح نووی). [۸۴٩] «صحیح بخاری» کتاب الفتن (۱۳/۸۱-۸۲ با شرح فتح الباری). [۸۵۰] «صحیح مسلم» باب فی بقية من أحادیث الدجال (۱۸/۸٧ با شرح نووی). [۸۵۱] «صحیح مسلم» کتاب الفتن و أشراط الساعة (۱۸/۲٧-۲۸ با شرح نووی). [۸۵۲] «مسن احمد» (۱۱/۱۰-۱۱۱) (حدیث ۶۸۸۱) تحقیق احمد شاکر و «صحیح مسلم» کتاب الفتن، باب ذکر الدجال، (۱۸/٧٧-٧۸ با شرح نووی). [۸۵۳] «صحیح مسلم» کتاب الفتن، باب بیان الزمن الذی لا یقبل فیه الإیمان (۲/۱٩۵-۱٩۶ با شرح نووی) بخاری این حدیث را مختصراً در «صحیح بخاری» روایت کرده است. کتاب التفسیر، باب (و الشمس تجری لمستقرلها) (۸/۵۴۱ با شرح فتح الباری) و کتاب التوحید، باب وکان عرشه علی الماء و هو رب العرش العظیم» (۱۳/۴۰۴ با شرح فتح الباری). [۸۵۴] «تفسیر المنار» (۸/۲۱۱-۲۱۲) محمد رشید رضا چاپ دوم دارالمعرفه بیروت، لبنان. [۸۵۵] «شرح السنة» بغوی (۱۵/٩۵-٩۶) تحقیق شعیب الارناؤوط. [۸۵۶] «شرح نووی لصحیح مسلم» (۲/۱٩٧). [۸۵٧] «تفسیر ابن کثیر» (۵/۳٩۸). [۸۵۸] «فتح الباری» (۸/۵۴۲). [۸۵٩] «تهذیب التهذیب» (۱۱/۳۳٧). [۸۶۰] «صحیح مسلم» کتاب الفتن باب بیان زمن الذی لا یقبل فیه الإیمان (۲/۱٩۵ با شرح نووی). [۸۶۱] «تیسیر مصطلح الحدیث» (ص ۸۳). [۸۶۲] «التذكرة» (ص ٧۰۶) و «تفسیر قرطبی) (٧/۱۴۶). [۸۶۳] «تفسیر ابن کثیر» (۳/۲٧۱). [۸۶۴] «مسند احمد» (۳/۱۳۳-۱۳۴) (حدیث ۱۶٧۱) تحقیق احمد شاکر او میگوید: اسناد حدیث صحیح است. ابن کثیر میگوید «اسناد حدیث خوب و قوی است» «النهاية / الفتن الملاحم» (۱/۱٧۰) هیثمی میگوید: «رجال روایت احمد موثوق به هستند «مجمع الزوائد» (۵/۲۵۱). [۸۶۵] رواه الترمذی فی باب ما جاء فی فضل التوبة و الاستغفار (٩/۵۱٧-۵۱۸ با شرح تحفة الاحوذی) ترمذی میگوید: این حدیث حسن و صحیح است. ابن کثیر میگوید: نسائی این حدیث را تصحیح کرده است. «تفسیر ابن کثیر» (۳/۳۶٩). [۸۶۶] «التذكرة» قرطبی (ص ٧۰۶) و «تفسیر آلوسی» (۸/۶۳). [۸۶٧] «مسند احمد» (٩/۱٧-۱۸) (حدیث ۶۱۶۰) تحقیق احمد شاکر او میگوید اسناد حدیث صحیح است. [۸۶۸] «تفسیر القرطبی» (٧/۱۴۶-۱۴٧) «التذكرة» (ص ٧۰۶). [۸۶٩] «التذكرة» (ص ٧۰۵-٧۰۶). [۸٧۰] «تفسیر الطبری» (۸/۱۰۳) ابن حجر میگوید: سندش خوب است «فتح الباری» (۱۱/۳۵۵). [۸٧۱] «تفسیر طبری» (۸/۱۰۱) ابن حجر میگوید: سند حدیث خوب است «فتح الباری» (۱۱/۳۵۵). [۸٧۲] «صحیح مسلم» کتاب التوبه، باب قبول التوبة من الذنوب و ان تکررت الذنوب و التویة، (۱٧/٧۶ با شرح نووی). [۸٧۳] «فتح الباری» (۱۱/۳۵۴-۳۵۵). [۸٧۴] «فتح الباری» (۱۱/۳۵۴). [۸٧۵] «فتح الباری» (۱۳/۸۸) حافظ ابن حجر میگوید این حدیث را طبرانی و حاکم روایت کردهاند اما من در «مستدرک» حاکم جستجو کردم و آن را نیافتم.