نقد متن حدیث و آغاز سقوط دومینوها
امروز برخی فکر میکنند میشود همۀ مراحل را سوزاند و از سند راویان گذشت و بنابر آنچه اینها گمان میکنند «عقل» است حکم بر صحت و ضعف یک حدیث داد. بگذریم از اینکه اساسا آنان با «عقل»که یک اصطلاح خیلی لاستیکی و منعطف است به گونهای رفتار میکنند که گویا مطلق است، حال آنکه حکم عقلی برحسب تاثیرگذارهای فرهنگی و محیطی تغییر میکند.
نقد متن حدیث به دور از سند آن یک پدیدۀ جدید نیست. پیشتر ابن قیم کتابی مهم نوشته تحت نام «المنار المنیف في الصحیح والضعیف». وی در این کتاب چهل و چهار نشانه را معرفی کرده که بدون نظر در سند بتوان تشخیص داد یک حدیث ضعیف است یا خیر. یکی از پژوهشگران نیز ده قاعدۀ طلایی در نقد متن را از سخنان ابن تیمیه استخراج کرده است. اما این تلاش اصولی به هدف تضعیف حدیثی نبوده که از نظر سند به صحت رسیده بلکه در تایید آن بوده. یعنی رسیدن به همان نتیجۀ اولی از یک روش دیگر.
اما وقتی به نظر میرسد تناقض یا خللی بین متن یک حدیث صحیح و دیگر نصوص یا اصول کلی وجود که از نصوص قاطع گرفته شده چه باید کرد؟
راه حل این تناقض، ضعیف دانستن حدیث ـ اگرچه سند آن صحیح باشد ـ نیست. چنین کاری در حقیقت انتحار است زیرا با این کار دروازه را برای مشکلات بزرگتری باز کردهایم. وقتی یک حدیث با سند صحیح را ضعیف میدانیم دیگر عملا هیچ چیز نمیتواند جلوی پیادهسازی این کار را بر روی هر حدیثی که آن را مخالف فهم خود از قواعد کلی میدانیم، بگیرد. این تضعیف به مثابۀ انداختن اولین قطعۀ «دومینویی» خواهد بود که در پی خود زنجیرهای از احادیث صحیح را ساقط خواهد کرد (و البته این دقیقا همان چیزی است که این جماعت میخواهند!)
اما درستتر و از نظر علمی دقیقتر این است که ـ پس از اطمینان از صحت سند ـ برای فهم سیاق محتمل حدیثی که ظاهرا با دیگر نصوص در تعارض است تلاش صورت گیرد. اینجا باید به یاد آورد که حدیث نبوی قرآن نیست که کلمه به کلمه و حرف به حرف آن حفظ شده باشد بلکه گاه یک حدیث، روایت یک صحابی از حادثهای است که شاید بخشی از آن را دیده یا چه بسا آن را بر اساس معنی نه لفظ روایت کرده که این نزد اهل حدیث مورد پذیرش است و همۀ اینها باعث میشود تا وقتی که سند صحیح است به جستجوی تفاصیل و جزئیاتی باشیم که از سیاق حذف شده یا باعث میشود حدیث را خاص به یک حادثه بدانیم نه عام.