ناقرآنی ها

حیلۀ دوم: ما اصلا رسول نداریم!

حیلۀ دوم: ما اصلا رسول نداریم!

این حیله رکیک‌تر و سست‌تر از نیرنگ نخست است. حیلۀ دوم بر الغای ریشه‌ای شخصیت رسول و نبی و تفسیر کلمۀ رسول به قرآن استوار است. به این صورت این جماعت یک باره از آیات اطاعت رسول خلاصی می‌یابند.

«رسول به معنای قرآن یا رسالت است. بنابر این، معنای رسالت با نبی‌ای که بنابر وحی حرکت می‌کند تداخل می‌یابد و این بر همۀ اوامری که تشویق به طاعت الله و رسولش دارد مطابقت دارد. همۀ این آیات دال بر اطاعت کلام الله است که خداوند بر رسول خود نازل کرده و رسول اولین کسی است که آن را به زبان آورده و نخستین کسی است که اجرا و اطاعتش می‌کند.

رسول به معنای قرآن است! این یعنی رسول خدا تاکنون نزد ماست و آن کتاب خداوند است که توسط خداوند تا روز قیامت محفوظ است. این را از سخن خداوند متعال می‌فهمیم که می‌فرماید:

﴿وَكَيۡفَ تَكۡفُرُونَ وَأَنتُمۡ تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ وَفِيكُمۡ رَسُولُهُۥۗ وَمَن يَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٠١[آل عمران: ١٠١]

«و چگونه کفر می‌رزید در حالی‌که آیات الله بر شما خوانده می‌شود و رسول او میان شماست و هرکس به الله تمسک جوید قطعا به راه راست هدایت شده است».

یعنی تا وقتی کتاب خدا تلاوت می‌شود رسول نزد ماست و هر کس به خداوند و کتاب او اعتصام ورزد خداوند او را به راه راست هدایت کرده است. این سخن تا وقتی قرآن محفوظ است بر همۀ زمان‌ها و مکان‌ها منطبق است و تا قیامت قیامت محفوظ و بر بندگان حجت است.

کلمۀ رسول در برخی از آیات قرآن به شکل کاملا واضحی دال بر قرآن است، مانند این سخن خداوند متعال که می‌فرماید:

﴿وَمَن يَخۡرُجۡ مِنۢ بَيۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ يُدۡرِكۡهُ ٱلۡمَوۡتُ فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۗ[النساء: ١٠٠]

«و هر کس [به قصد] مهاجرت در راه الله و رسولش از خانه‌اش خارج شود سپس مرگش فرا رسد پاداش او قطعا بر الله است».

این آیه یک حکم عام و ادامه‌دار را تقریر می‌کند که پس از وفات محمد  ÷ نیز ادامه می‌یابد. چراکه هجرت در راه خدا و در راه رسولش ـ یعنی قرآن ! ـ بعد از وفات محمد نبی و بقای قرآن یا رسالت همچنان ادامه دارد».

پایان نقل قول. علامات تعجب از سوی من است.

تصور کنید! همینطور و به همین سادگی حتی بدون کمترین تلاشی ـ ولو از باب پاشیدن خاک در چشمان ـ برای تفسیر این نظریه، معنای رسول به قرآن تغییر می‌یابد… چرا؟ آیا ایرادی وجود داشت که این آیات به شخص پیامبر در دوران حیاتشان و به سنت و راه و روش ایشان پس از وفاتشان تفسیر می‌شد؟ یا آن‌که هجرت به سوی الله ـ به معنای اوامر و کتاب خداوند ـ و رسول به معنای سنت و روش ایشان علیه الصلاة و السلام بود؟

طبعا اشکالی در این معنا وجود نداشت، اما این جماعت آمادگی‌اش را دارند که برای توجیه بزرگترین دروغ‌ها و عجیب‌ترین ادعاها در راه هدف خود دست به هر کاری بزنند. هدفشان چیزی نیست جز ویران ساختن سنت پیامبر  ج تا فضا برای تغییر و ذوب مفاهیم و ریختن آن در قالب مورد نظرشان فراهم گردد.

تصور کنید همۀ دلیلی که این جماعت نیاز داشتند تا لفظ رسول را به معنای قرآن بدانند دو ضمیر در دو آیۀ کریمه بود!

بخوانید:

«... گاه نیز کلمۀ «رسول» تنها معنای قرآن می‌دهد نه هیچ معنای دیگری، مانند این سخن پروردگار تعالی که می‌فرماید:

﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا٩[الفتح: ٩]

«تا به الله و رسولش ایمان آورید و او را یاری کنید و ارجش نهید و بامدادان و شامگاهان به پاکی بستایید»

کلمۀ ﴿ورسوله صرفا دلالت بر کلام الله ادارد و مطلقا معنای محمدِ رسول را نمی‌دهد! دلیلش این است که ضمیر در کلمۀ ﴿ورسوله به صورت مفرد آمده و فرموده است ﴿وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا و ضمیر مفرد یعنی این‌که الله و رسولش یا کلام او دو تا نیست بلکه یکی است چرا که نفرموده «وتعزروهما وتوقروهما وتسبحوهما بکرة وأصیلا» حال آن‌که تسبیح صرفا برای الله سبحانه و تعالی است و فرقی بین الله تعالی و کلامش نیست زیرا الله تعالی در ذات و صفاتش یکی است: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ

و الله متعال می‌فرماید:

﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ لِيُرۡضُوكُمۡ وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن يُرۡضُوهُ[التوبة: ٦٢]

«برای شما به الله سوگند یاد می‌کنند تا شما را خشنود سازند در حالی که سزاوارتر است که الله و رسولش را خشنود سازند».

اگر در این آیه منظور از رسول شخص محمد نبی بود می‌فرمود: «أحق أن یرضوهما» اما رسول در اینجا تنها معنای کلام الله می‌دهد برای همین لفظ به شکل مفرد آمده که دال بر الله تعالی و کلام اوست».

پایان نقل قول از منبع پیشین.

همه‌اش همین بود… آنان در جعبۀ ادلۀ خود چیز دیگری ندارد: ضمیری اینجا و ضمیری آنجا و این جدل متکلفانۀ رکیک که چرا اینطور گفت و چرا آنطور نگفت؟ پس فرقی بین الله و رسولش نیست و فرقی بین الله و کلامش نیست! خداوند و کلامش از این سخن پاکند… اگر جدلا فرض کنیم که در اینجا منظور از رسول کلام الله و قرآن است آیا تا پیش از این لفظ تسبیح را برای قرآن شنیده بودیم؟ آیا چنین معنایی درست است؟

اما درست همان چیزی است که علمای تفسیر بدون تکلف به سادگی بیان کرده‌اند: هر ضمیر به کسی برمی‌گردد که فعل شایستۀ اوست: در این آیه تعزیر (یاری) برای پیامبر علیه الصلاة و السلام و تسبیح برای الله   است و مانعی ندارد لفظ توقیر (بزرگداشت) برای هر دو باشد… همین مساله دربارۀ اشارۀ آنان به آیۀ ﴿وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن يُرۡضُوهُ به جای «یرضوهما» نیز صادق است، زیرا رضای رسول حتما تابع رضای الله است چنان‌که اصلا معنا ندارد که منظور خشنودی کلام الله یا خشنودسازی قرآن باشد. آیا این معنایی دارد که رسول در آیه‌ای مانند این آیۀ کریمه معنای قرآن داشته باشد:

﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞ فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًا٧[الفرقان: ٧]

«و گفتند این چه پیامبری است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟ چرا فرشته‌ای به سوی او نازل نشده تا همراه وی هشداردهنده باشد؟»

اینجا در حالی که حاضرم در روز قیامت ـ روزی که مال و فرزند یا تماشاچی و ستایشگر و نکوهشگر سودی ندارد ـ همۀ مسئولیت آن را برعهده بگیرم این را می‌گویم: کسی که اینجا و آنجا ضمایر را پی‌گیری می‌کند و مانند افعی برای نابودسازی سنت پیامبر ـ علیه الصلاة و السلام ـ در نصوص می‌خزد حتما از کسانی است که این سخن پروردگار تعالی درباره‌اش صادق است:

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ[آل‌عمران: ٧]

«اما کسانی که در دل‌هایشان انحراف است برای فتنه‌جویی از متشابه آن پیروی می‌کنند».