ناقرآنی ها

نمونه‌هایی از محور نخست: این فرض که پیامبر انسان نبوده است!

نمونه‌هایی از محور نخست: این فرض که پیامبر انسان نبوده است!

از مثال‌هایی که می‌توان برای نمونۀ اول آورد، مُجمل احادیثی است که دربارۀ رابطۀ میان پیامبر  ج و همسرانشان آمده است. قرآنی‌ها برای حذف این احادیث چنین فرض می‌کنند یا چنین گمانی را مطرح می‌کنند که پیامبر  ج باید در طول وقت ـ بیست و چهار ساعت روز و هفت روز هفته ـ را روزهایش مشغول بنای امت و شب‌هایش مشغول نماز و تهجد باشد و این میان هیچ جایی برای روابط زناشویی باقی نماند، گویا همسران ایشان صرفا نام همسر را داشتند بدون آن‌که حقی داشته باشند. برای همین منکر سنت از این تعجب می‌کند و داد و بی‌داد راه می‌اندازد اگر پیامبر بزرگوار  ج یک شب به همۀ همسرانشان سر بزند. اینجا نص سخنان رهبر آن‌ها را ذکر می‌کنم:[١]

«پیامبر چگونه روزش را می‌گذراند؟

شما خوانندۀ گرامی می‌توانید پاسخ این سوال را تصور کنید و این تصور کاملا مطابق آن چیزی است که در قرآن آمده است. از هنگامی که وحی بر پیامبر نازل شد ایشان زندگی راحت را کنار گذاشتند و دوران زحمت و تلاش و جهاد آغاز شد. همین کافی است که نخستین آیات نازل شده بر ایشان این بود که: «ای جامه بر خود کشیده، برخیز و هشدار ده» و «ای خود را در جامه پیچیده، شب را جز اندکی به نماز بایست». این یعنی وقت پیامبر  ج از هنگامی که وحی بر وی نازل شد بین تبلیغ رسالت و زحمت در راه آن و سپس نماز شب می‌گذشت… و دیگر پس از آن جایی برای راحت و آسایش که حق هر انسانی است نماند و پیامبر  ج در حالی که از پنجاه گذشته بود به مدینه آمد و زحمت‌هایش بیشتر شد چرا که مسئولیت برپایی دولت و شکل‌دهی امت و رعایت یک جامعه به او سپرده شده بود و در این حال به نیرنگ منافقان از داخل و نبرد با زبان و سلاح علیه مشرکان در خارج مشغول بود و سپس در عین این شرایط وحی بر وی نازل می‌شد و به تبلیغ آن و تاسیس جامعۀ مدینه بر اساس وحی می‌پرداخت… پیامبر  ج در همۀ این‌ها موفق هم بود و در ده سالی که در مدینه گذراند هرگز تا هنگام وفات نماز شب را قطع نکرد و بر همۀ دشمنانی که علیه ایشان هجوم آورده بودند پیروز شد و مردم دسته دسته وارد دین خدا شدند. با همۀ این‌ها، ایشان و اصحاب مخلصشان که سواران روز و عابدان شب بودند از قیام لیل دست نکشیدند. رضی الله عنهم اجمعین.

این چیزی است که بدون شک مطمئنیم با ما در مورد آن موافق هستید. بلکه هر عاقلی از هر ملت و دینی برایش مسلم است پیامبری که از هیچ، یک حکومت تشکیل داد و دعوتی را منتشر کرد و یک امت را شکل داد حتما همۀ وقتش را برای خداوند و دین خدا وقف کرده و هر دقیقۀ زندگی‌اش را برای اعلای کلمة الله صرف نموده…

… بنابراین، پیامبر روزش را در جهاد و تبلیغ دعوت و رسیدگی به دولت و شبش را به قیام برای عبادت می‌گذارند و همینطور اصحاب ایشان. این چیزی است که خداوند در قرآن اثبات نموده است و این چیزی است که اگر خدا و پیامبرش را دوست داریم و به کتابش ایمان داریم باید به آن باور داشته باشیم و هرگونه آزار و تخریبی را از پیامبرمان دور کنیم.

و اگر بخواهیم همین سوال را که «پیامبر چگونه روزش را می‌گذارند» در احادیث بخاری بجوییم، با پاسخی متفاوت و عجیب روبرو خواهیم شد.

در بخاری حدیث انس را می‌خوانیم که «پیامبر در یک شب به همۀ زنانش سر می‌زد و ایشان نُه همسر داشتند».

… الان باید سخن قرآن دربارۀ پیامبر و قیام شب همراه با اصحابشان و مشغولیت آنان به جهاد را باور کنیم یا این روایت‌های بشری را؟ این را به شما خوانندۀ گرامی واگذار می‌کنم ولا حول ولا قوة الا بالله!»

(نقل به اختصار از کتاب «القرآن وکفی» فصل سوم)

به این شکل، نویسنده فرض می‌کند که میان نماز شب و جهاد و تبلیغ دین با روابط زناشویی تعارض وجود دارد که این در حقیقت نوعی نگاه راهبانه است و جایی در اسلام ندارد و بلکه در تضاد با اعتدالی است که اسلام آورده و بخشی اساسی از تاثیرگذاری اسلام و ویژگی آن در برابر دیگر ادیان است. این نگاهی است مضر و بسیار منفی که باعث می‌شود نگاه نسل‌های مسلمان به رهبر یا دعوتگر یک نگاه بسیار ایده‌آل‌گرایانه باشد که او را از انسانیت و نیازها و عواطف بشری تهی می‌کند و از وی انتظار «سوپرمن» دارد. این نگاه عملا باعث می‌شود هیچگاه یک رهبر واقعی ظهور نکند و هرگاه رهبری سر بر آورد نگاه‌هایی که عادت کرده رهبر را یک شخصیت فرابشری ببیند از وی حمایت نکند. البته من باور ندارم این کسانی که خودشان را «قرآنی» می‌نامند واقعا به این نوع رهبر خارق العاده باور داشته باشند زیرا بیشتر این اشخاصی که درباره‌شان می‌نویسیم از کوچک‌ترین الزامات شرعی سرباز می‌زنند اما قضیه چیزی نیست جز تخریب بخاری…

البته این را باید یادآور شوم که آنچه نقل شد را این نویسنده دربارۀ این‌که پیامبر  ج چگونه روزشان را می‌گذارنده‌اند ذکر کرده است، اما صرفا این احادیث را از بخاری نقل کرده انگار بخاری چیزی دیگر دربارۀ کارهای روزانۀ پیامبر از جمله عبادت ایشان و جهاد و قیام و رسیدن به کارهای شخصی ایشان و کمک کردن به خانواده نقل نکرده است!

از دیگر مثال‌ها به زبان آوردن کلمه‌ای است توسط پیامبر  ج که معنای رابطۀ جنسی می‌دهد. یک بار دیگر از نوشته‌هایشان مثالی می‌آورم:

«...احادیثی که بخاری به پیامبر نسبت می‌دهد از این شرمی ندارد که ایشان داستانی بنی‌اسرائیلی را نقل کند که در آن می‌گوید: «در بنی اسرائیل مردی بود که به او جریج گفته می‌شد. او در حال نماز بود که مادرش آمد و صدایش زد. او در نماز با خودش گفت: پاسخش را بگویم یا به نمازم ادامه دهم؟ پس مادرش گفت: خداوندا او را نمیران تا آن‌که چهرۀ فاحشه‌ها را ببیند»… یک انسان محترم نمی‌تواند این کلمه «فاحشه‌ها» را به زبان بیاورد، چگونه ممکن است پیامبر  ج از این لفظ استفاده کند؟ این داستان در دنیای تالیف از هیچ منطق دراماتیکی بهره نمی‌برد و فکر می‌کنم هدف از ساختن چنین داستانی فقط این بوده که به هر شکلی این لفظ رکیک را بر زبان پیامبر جاری کنند!…

کنایه‌های جنسی تحریک‌آمیز از برخی حادیث بخاری فوران می‌کند، احادیثی که او به پیامبر نسبت داده از جمله این‌که: «کسی از شما همسرش را مانند برده کتک نزند و پایان شب دوباره با او همبستر شود» (بخاری: جلد هفت، صفحۀ ۴۲) از این نصیحت بی‌ارزش چه فایده‌ای می‌بریم؟

بدترین مورد این احادیثِ رسوا، لفظی است که بخاری آورده و حتی جرات نداریم آن را بنویسیم و فهم آن را به خود خواننده می‌سپاریم که خود به جستجویش بپردازد. می‌گوید: «وقتی ماعز بن مالک نزد پیامبر  ج آمده [و به زنا اعتراف کرد] پیامبر به او گفت: شاید او را بوسیده‌ای یا شاید اشاره‌ای کرده‌ای یا شاید نگاهی کرده‌ای [نه زنا]؟ گفت: نه نه. پیامبر  ج گفت:… گفت: خیر… آن هنگام بود که پیامبر  ج دستور داد رجمش کنند»...

آیا می‌شود تصور کرد که رهبر یک امت چنین لفظ رکیکی را به کار ببرد؟ چه رسد به پیامبر بزرگواری که پروردگار ما جل و علا درباره‌شان می‌فرماید: «تو بر اخلاقی بس بزرگوار هستی»!! از دروغ بستن به رسول خدا به خدا پناه می‌بریم!»

(به اختصار از فصل سوم کتاب پیشین)

این خود را دلسوز نشان دادن تصنعی نه علیه پیامبر  ج است و نه علیه بخاری، بلکه می‌شود از آن علیه خود پروردگار استفاده کرد که در آن الفاظی در معرض ذکر مشرکان آمده مانند «عتل» و «زنیم»...

همینطور باید میان تلفظ یک کلمه معین و معنای آن در سیاقی که آمده و استفاده از همان لفظ در سیاق دشنام و توهین به افراد تفاوت قائل شد. گفتگوی پیامبر  ج با ماعز به مثابۀ یک تحقیق جنایی ـ حقوقی بود که باید همۀ کلماتش واضح بیان می‌شد زیرا کلمۀ «زنا» ممکن است به معنای مختلفی بیاید (چنان‌که در حدیث شریف به زنای چشم و زنای زبان و… اشاره شده است) برای همین و برای مطمئن شدن از این‌که وی مرتکب زنای اصلی شده باید از لفظ مستقیم آن استفاده می‌شد که مستلزم حد شرعی است. علاوه بر این‌که تعیین این‌که چه کلمه‌ای برای سلیقه و عرف یک جامعه یک کلمۀ زشت به حساب می‌آید نیز از یک منطقه تا منطقۀ دیگر و از دورانی به دوران دیگر متفاوت است (خواهش می‌کنم مسالۀ صلاحیت شریعت برای همۀ زمان‌ها و مکان‌ها را به میان نیاورید زیرا سخن ما دربارۀ یک لفظ گذرا است نه یک حکم شرعی). برای مثال لفظی که ممکن است در عراق و مناطق عربی شرقی برای اشاره به زنان استفاده شود در مناطق غربی عربی توهین به شمار آید. آیا اگر یک عراقی بر حسب عرف منطقه‌اش همان لفظ را به کار ببرد باید قضیه را بزرگش کنیم و به او هجوم آوریم؟

تکرار می‌کنم: به مجرد این‌که این نویسنده چنین لفظی را «زشت و رکیک» دانسته به عفت کلام او باور نمی‌آورم، زیرا الفاظ کوچه بازاری که خود ایشان استفاده کرده و در سایتشان موجود است کاملا منافی این حرف‌هاست. همینطور اعتراض به آمدن لفظ «فاحشه» یا نهی از کتک زدن زنان و سپس همبستری با آنان، چنین اعتراضی نیست جز نوعی مبالغۀ سخیف که هیچ محلی از اعراب ندارد.

آنچه گذشت هنوز کمتر از چیزی است که قرار است بیاید. این شخص خیلی احساسی و عاطفی است و اصلا دوست ندارد بداند که پیامبر  ج نیز یک انسان بوده ـ به معنای کامل کلمه ـ و ناراحت می‌شود چنین حرفی را بشنود. اما بیایید این بخش خطرناک از همین کتاب را با هم بخوانیم:

«بخاری روایت دیگری از انس را نقل کرده که در آن پیامبر با ام سلیم انصاری خلوت می‌کند. این روایت می‌گوید: «ام سلیم برای پیامبر جا پهن می‌کرد و ایشان نزد وی بر روی آن جایی که پهن کرده بود استراحت می‌کرد ـ یعنی خواب قیلوله ـ سپس هنگامی که پیامبر به خواب می‌رفت ام سلیم عرق و موی ایشان را برمی‌داشت و در ظرفی می‌گذاشت».

بخاری می‌خواهد باور کنیم که خانه‌های پیامبر ـ که مقصد مهمانان بودند ـ برایش کافی نبود بلکه ایشان خانه‌های همسرانشان را پس از آن‌که به همه‌شان سر می‌زد ترک گفته تا نزد زنی دیگر قیلوله کند و در اثنای خواب آن زن مو و عرق ایشان را جمع می‌کرد… و اصلا این کار چگونه انجام می‌شد؟ بخاری می‌خواهد ما پاسخ این سوال را تصور کنیم… به خدا پناه می‌بریم از این تهمت.

... سپس بخاری این زعم باطل را با حدیث ام حرام تقویت کرده و می‌گوید: «رسول الله بر ام حرام بنت ملحان وارد می‌شد و او به وی غذا می‌داد. ام حرام همسر عباده بن ابی الصامت بود پس پیامبر  ج بر ایشان وارد شد و او به وی غذا داد و سرش را تمیز کرد و پیامبر  ج خوابید و سپس در حالی که می‌خندید بیدار شد. گفت: چه چیز شما را به خنده آورده ای رسول خدا؟…» پیامبر در این روایت ادعایی، وارد خانۀ این زن شوهردار می‌شود و در مضمون روایت نیامده که همسر او نیز آنجا بوده یعنی روایت به این اشاره دارد که ایشان در غیاب شوهرش به نزد او می‌رفته و بخاری میزان رعایت موازین اخلاقی و حشمت را میان پیامبر و آن زن به تصور کشیده که چگونه در برابر ایشان می‌خوابیده و او سرش را تمیز می‌کرده و بی‌شک خواننده باید تصور کند که سر پیامبر وقتی آن زن تمیزش می‌کرد کجا قرار داشته سپس بعد از غذا و استراحت، پیامبر بیدار می‌شود و می‌خندد و بین او و آن زن سخنانی رد و بدل می‌شود که مشخص می‌شود همسرش آنجا نبوده وگرنه در این گپ و گفتگو مشارکت می‌کرد.

صیغۀ روایت حاوی بسیاری از اشارات معنی‌دار است تا خواننده را دربارۀ اخلاق پیامبر به شک بیاندازد. در این روایت آمده است: «رسول الله بر ام حرام وارد می‌شد…» ببیند چگونه از لفظ وارد شدن بر زن استفاده کرده و مثلا نگفته که به زیارت ام حرام می‌رفت حال آن‌که لفظ وارد شدن بر زن نوعی دلالت جنسی دارد که پنهان نیست و این اشارۀ معنادار کاملا عامدانه بود. سپس دربارۀ آن زن می‌گوید: «و ام حرام در عقد ازدواج عباده بن ابی الصامت بود». اینجا یادآور می‌شود که او شوهردار است اما در این روایت هیچ یادی از شوهر او نشده و این عبارت هم به عمد در داخل داستان آورده شده و ربطی به دیگر تفصیلات روایت ندارد جز آن‌که ذکرش در این قسمت معنایش این است که پیامبر در غیاب همسر یک زن به نزد او می‌رفته و با او طوری رفتار می‌کرد که زن و شوهر با هم انجام می‌دهند و برای آن‌که به ذهن خواننده بیاید که این کار حرام است نه حلال، بخاری نام زن را «ام حرام» ذکر کرده تا خواننده بداند که کار پیامبر حرام است نه حرام (!). سپس راوی ـ با وقاحت تمام ـ کارهایی را به پیامبر نسبت می‌دهد که ممکن نیست از هیچ انسانی با هیچ سطحی از اخلاق نیک رخ دهد چه برسد به آن‌که صاحب اخلاق عظیم است… علیه الصلاة والسلام… راوی به دروغ بیان می‌کند که چگونه آن زن به پیامبر غذا می‌داد و سرش را تمیز می‌کرد و ایشان کنار او می‌خوابید و سپس خندان از خواب بیدار می‌شد و گپ و گفتگو می‌کردند… از افترا بستن بر رسول خدا به خدا پناه می‌بریم…

بخاری این روایت مزعوم را به شکل‌های متعدد و روش‌های گوناگون نقل کرده تا معنایش در ذهن قاری جا بیفتد.» پایان نقل قول.

پس بخاری اینجا و در نظر نویسنده تبدیل به سلمان رشدی و بلکه خطرناکتر از او می‌شود چرا که سلمان رشدی با واکنش تند عموم مسلمانان روبرو شد اما توطئۀ بخاری آنطور که وی ادعا می‌کند علیه مسلمانان کارساز شده است و همه‌شان این دروغ‌های بخاری را باور کرده‌اند…

تلاشی که او در راه پرگویی و جار و جنجال علیه بخاری به کار برده را ببینید. او می‌گوید که پیامبر بزرگوار پس از آن‌که از «طواف دیگر زنانشان» فارغ شده می‌رود تا نزد زن دیگری بخوابد! او می‌خواهد به زور معنای رفتن پیامبر نزد زنانش را بر روی دیدار او از ام سلیم نیز پیاده کند (انگار بخاری هر دو روایت را پشت سر هم آورده!) و آوردن چنین اشارۀ معنی داری را بخاری هرگز نیاورده… او همان اتهامات را در داستان ام حرام نیز ذکر می‌کند. او ادعا می‌کن که کلمۀ «حرام» در اینجا برای یادآوری این است که او ـ علیه الصلاة والسلام ـ در حال ارتکاب حرام است!… او ادعا می‌کند که بخاری به عمد نام همسر آن زن را آورده تا خواننده بداند که او شوهردار است و پیامبر در غیاب شوهرش به نزد او آمده است!

خوانندۀ عادی یا حتی خواننده‌ای با سطح اطلاعات متوسط تحت تاثیر چنین شبهه‌ای قرار خواهد گرفت و خود را در برابر دو انتخاب خواهد دید: یا آن‌که بپذیرد پیامبر  ج چنین کارهایی را انجام داده یا آن‌که بپذیرد بخاری دارد دروغ می‌گوید و اگر اینجا دروغ گفته یعنی می‌تواند در مورد همۀ روایت‌های دیگرش نیز بر پیامبر دروغ ببندد.

اما در حقیقت آنچه نویسنده سعی کرده به عمد پنهانش کند و شک ندارم خودش آن را می‌دانسته این است که ام سلیم و ام حرام (که خواهرند) خاله‌های رضاعی پیامبر  ج هستند… خاله‌های او! (یعنی آن دو خواهران شیریِ مادر پیامبر  ج، آمنه بنت وهب هستند. آن دو از بنی نجار یعنی همان عشیرۀ آمنه بنت وهب هستند)… این شخص حدیث را با کلی پرگویی و اشارۀ معنادار بازگو کرد و بلکه طبلی به دست گرفت و آن همه رسوابازی و طعنه و بدگویی کرد و نتیجه این‌که با ذکر این داستان بدون اشاره به محرم بودن ام سلیم و ام حرام بر پیامبر  ج نه تنها علیه بخاری بلکه علیه پیامبر  ج ناروا گفت. می‌شود عمدی‌تر از این دروغ گفت؟ و آیا می‌شود از چنین شخصی دفاع کرد و دل‌خوش کرد که ایشان در حال دفاع از پیامبر است؟ (دفاع از او علیه چه کسی؟ علیه بخاری!)

شاید کسی بگوید: چرا بخاری همانجا نگفته که ام سلیم خالۀ ایشان بوده تا اصلا مشکلی پیش نیاید و جلوی چنین شبهه‌ای را بگیرد؟ کدام مشکل و کدام شبهه؟! آیا بخاری می‌دانست داعیان تجدید و امثالشان به چنین حدی از انحراف می‌رسند؟ ام حرام و ام سلیم خاله‌های پیامبر بودند و این نزد مردم ـ و نزد مسلمانان ـ مشهور بوده و برای همین نیازی به ذکر آن ندیده و اصلا وظیفۀ او نیست به شبهاتی که اصلا وجود نداشته پاسخ دهد.

(یادم آمد یکی دیگر از مدعیان تجدید از این حدیث به شکل دیگری سوء استفاده کرده بود و بر اساس آن نتیجه گرفته بود اختلاط با زنان نامحرم و خوابیدن نزد آنان جایز است!)

[١]- همۀ نقل قول‌ها از کتاب «القرآن وکفى مصدرا للتشریع الإسلامی» منتشر شده توسط «مؤسسه الانتشار العربی» است. کتاب فوق که از مهم‌ترین منابع قرآنی‌ها است به شکل کامل در سایت آن‌ها موجود است. نویسندۀ این کتاب خود موسس این فرقه است.