نقد روایات ابن قتیبه و کتاب «الامامه و السیاسه»
در مقالۀ «افسانه شهادت» نیز آمده است که برخی با استناد از کتاب «الامامه والسیاسه» که به رَغم آنان نویسندۀ آن ابن قتیبه دینوری که مسلک سنی داشته، سعی نمودهاند تا از این طریق شهادت حضرت فاطمة زهرا برا به اثبات برسانند، اما این استناد به دلائل متعددی قابل قبول نیست.
۱- به دلیل آن که این روایت بدون ذکر سند و مأخذ و مدرک است. و همه میدانیم که در نقل روایت تاریخی یا حدیثی، ناقل اگر سندی داشته باشد مطلب را با ذکر سند نقل میکند، در این صورت خواننده امکان مییابد که در صحت و سقم نقل، تحقیق کند و اگر سند را صحیح یافت، بپذیرد و اگر ناقل بدون ذکر سند و مأخذ نقل کند، دیگران به این گونه نقلها که مدرک و مأخذ و سند نقل نشده؛ اعتماد نمیکنند. علمای حدیث چنین احادیثی را معتبر نمیشمارند، محققین اروپایی نیز به نقلهای تاریخی بدون مدرک و مأخذ اعتنایی نمیکنند و آن را غیر معتبر میشمارند و به همین خاطر، عبدالله بن مبارک محدث شهیر میفرماید: «الاسناد من الدین ولو لا الاسناد لقال من شآء ماشاء»[۲۸] . «اسناد جزیی از دین است و اگر اسناد نبود هر کس آنچه را که میخواست میگفت».
روایت «الامامه و السیاسه» هم فاقد سند و مدرک است و هم در آن ضعف بیانی وجود دارد زیرا به گونه ای بیان شده که نشان میدهد خود ناقل نیز در صحت آن تردید دارد یا لااقل خواننده را دچار تردید مینماید، از باب نمونه:
در آغاز روایت آمده است که حضرت ابوبکر س، عمر سرا مأموریت داد تا متخلفان از بیعت را که در خانه علی سگرد آمدهاند، به بیعت با او فرا خواند: «ان ابابکرس تفقد قوماً تخلفوا عن بیعته عند علی (کرم الله وجهه) فبعث الیهم عمر، فجاء فناداهم وهم فی دار علی، فابوا ان یخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذی نفسی عمر بیده: لتخرجن او لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا ابا حفص! إن فیها فاطمه؟ فقال: وان فخرجوا فبایعوا الا علیاً»[۲۹] .
چنانکه از روایت مشخص میگردد عمر سآنان را تهدید به سوزاندن نمود، و متخلفان از بیعت متقاعد شدند و از خانه بیرون آمدند و به غیر از علی، همةشان با ابوبکر سبیعت نمودند و حضرت عمر سهیچ گونه اقدامی به سوزاندن خانه فاطمه بننمود، در ادامه روایت میآید:
«ثم قام عمر، فمشی معه جماعه، حتی اتوا باب فاطمه، فدقوا الباب، فلمـا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها: یا أبت یا رسول الله، ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافه، فلمـا سمع القوم صوتها وبکاءها انصرفوا باکین وکادت قلوبهم تنصدع، واکبادهم تنفطر وبقی عمر ومعه قوم، فأخرجوا علیا فمضوا به إلی ابی بکر»[۳۰] .
در این بخش از روایت آمده است که حضرت عمر سرفت و در زد و حضرت فاطمه باظهار نارضایتی نمود و گریست، چنانکه حضرت عمر و همراهان وی، حضرت علی سرا از خانه بیرون آوردند و نزد ابوبکر بردند. اما در هیچ جای روایت تصریح نشده است که حضرت عمر سخانة حضرت فاطمه زهرا برا سوزاند و یا آنکه آن بانوی بزرگوار را در میان در چنان فشرد که سقط جنین نماید! بلکه برخلاف آن در ادامه روایت ابن قتیبه میآید که حضرت ابوبکر و عمر شبرای معذرت خواهی به خانه فاطمه رفتند.
«فقال عمر لابی بکر شانطلق بنا الی فاطمه، فانا قد اغضبناها فانطلقا جمیعاً، فأستأذنا على فاطمه فلم تأذن لهم، فأتیا علیاً فکلماه، فأدخلهما علیها، فلما قعدا عندها، فولت وجهها الی الحائط، فسلما علیها، فلم ترد علیهما السلام ، فتکلم ابوبکر فقال: یا حبیبه رسول الله! والله ان قرابه رسول الله أحب الی من قرابتی وانک لاحب الی من عائشه ابنتی»[۳۱] .
از روایت فوق مشخص میگردد پس از آنکه حضرت فاطمه ببه حضرت ابوبکر و عمر شاجازه ورود نداد، آنان نزد علی سرفتند، بعد حضرت علی سآنان را نزد فاطمه برد، و حضرت فاطمه بسلام آنان را پاسخ نداد و حضرت ابوبکر بفرمود: خویشاوندی با خاندان پیامبر صرا از خویشاوندی با خویشاوندان خویش ترجیح میدهم؛ و تو ای فاطمه بنزد من از دخترم عایشه بمحبوبتری». اینجا این سوال مطرح میگردد که اگر آنان تا چند لحظه پیش حضرت علی سرا با زور و سر نیزه وادار نمودند تا بیعت کند، و حضرت فاطمه سرا مورد ضرب و شتم قرار دادند، چگونه ممکن است حضرت علی سآنان را به خانة خویش ببرد و رضایت حضرت فاطمه برا جلب نماید؟!».
و در پایان روایت میآید که:
«فلمـا تمت البیعة لأبیبکر أقام ثلاثة أیام یقیل الناس ویستقیلهم، یقول: قد أقلتکم فی بیعتی، هل من کاره؟ هل من مبغض؟ فیقوم علی فی أول الناس فیقول: والله لا نقیلک ولا نستقیلک أبداً قد قدمک رسول اللهصلتوحید دیننا، من ذا الذی یؤخرک لترجیح دنیانا»[۳۲] .
«پس از آنکه بیعت با ابوبکر پایان پذیرفت (حضرت ابوبکر) تا سه روز به مردم اختیار داد تا بیعتشان را پس بگیرند و از آنان نیز تقاضا نمود و فرمود: «من بیعتم را به شما پس دادم آیا کسی هست که نپسندد؟ و آیا کسی هست که بغض بورزد؟ آنگاه حضرت علی نخستین کسی بود که از میان مردم برخاست و فرمود: «بخدا قسم! ما هرگز بیعت تو را پس نمیدهیم و حاضر نیستیم از تو بیعت را پس بگیریم؛ بدون تردید رسول اکرم صتو را در امور دینی ما مقدم داشتند لذا چه کسی میتواند برتری تو را در امور دنیوی نپذیرد».
کوتاه سخن، آنکه در هیچ جای روایت کتاب «الامامه و السیاسه» تصریح نشده است که حضرت عمر ساقدام به سوزاندن خانة حضرت فاطمة زهرا بکرده باشد و یا آن که آن بانوی بزرگوار را مورد ضرب و شتم قرار داده باشد، بلکه برخلاف ادعای برخی، حضرت ابوبکر و عمر شاز حضرت فاطمه بمعذرت خواهی نمودند و حضرت علی سبا طیب خاطر بیعت حضرت ابوبکر را پذیرفته است.
[۲۸] ابن صلاح، علوم الحدیث، ص، ۲۵۶ دارالفکر المعاصر، ۱۴۰۶ ه ۱۹۸۶ م. [۲۹] «الامامه و السیاسه» ص، ۱۲ مطبعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده بمصر، ۱۳۸۸ ه ۱۹۶۹ م. [۳۰] همان مرجع ص، ۱۳. [۳۱] همان مرجع، ص، ۱۳-۱۴. [۳۲] همان مرجع، ص، ۱۶.