زیاد بن کلیب ابو معشر کوفی، (۱۲۰ ﻫ):
آخرین راوی در روایت سند تاریخ طبری زیاد بن کلیب، ابو معشر کوفی است که به نقل داستان پرداخته است. وی گرچه مورد توثیق علمای جرح و تعدیل قرار گرفته است، اما خود شخصاً شاهد ماجرای سقیفه و جریان رفتن حضرت عمر سبه خانة فاطمة زهرا بنبوده است. وی از تابعینی همچون ابراهیم نخعی، سعید بن جبیر، عامر شعبی و فضیل بن عمر و فقیمی روایت کرده است[۵۰] .
و در زمان حکومت یوسف بن عمرو در سال ۱۲۰ ه وفات نموده است[۵۱] .
لذا علمای اصول حدیث چنین روایتی را ساختگی و منقطع مینامند.
از این رو روایت «تاریخ طبری» بخاطر وجود راوی کذاب یعنی: «محمد بن حمید رازی» و انقطاع در سند، فاقد ارزش تاریخی است و کسی آن را قابل استناد نمیداند؛ نکتۀ قابل توجه آن است که طبری به نقل روایتی میپردازد که کاملاً با این جریان تعارض دارد. آنجا که میگوید:
«عن حبیب بن ابی ثابت قال: کان علی فی بیته اذ اتی فقیل له: قد جلس ابوبکر للبیعه فخرج فی قمیص ما علیه إزارٌ ولا رداءٌ عجلاً کراهیه ان یبطی عنها حتی بایعه ثم جلس الیه وبعث الی ثوبه فاتاه فتخلله ولزم مجلسه»[۵۲] .
یعنی: «حبیب بن ابی ثابت میگوید: علی در خانه بود که آمدند و گفتند: ابوبکر برای بیعت نشسته، و او با پیراهن بدون روپوش و ردا، برون شد که شتاب داشت و خوش نداشت در کار بیعت تأخیر شود و با ابوبکر بیعت کرد و پیش او بنشست و فرستاد تا جامۀ وی را بیاوردند و پوشید و در مجلس بماند»[۵۳] .
و اگر به فرض اینکه روایت طبری نیز صحیح باشد، در کجای روایت آمده است که حضرت عمر سخانة حضرت فاطمه برا آتش زد و او را به شهادت رساند!؟
[۵۰] جمال الدین، یوسف مزی تهذیب الکمال من اسماء الرجال، ج، ۹ ص، ۵۰۴ شمارۀ شرح حال : (۲۰۶۵) موسسه الرساله، ۱۴۰۷ ه ۱۹۸۷ م – الطبعه الاولی. [۵۱] ر.ک. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج، ۶ ص، ۳۳۰ دار بیروت – ۱۴۰۵ ه ۱۹۸۵ م، عسقلانی، احمد بن حجر، تهذیب التهذیب، ج، ۳ ص، ۳۳۴ شمارۀ شرح حال : (۲۱۸۴) دارالکتب العلمیه ۱۴۱۵ ه ۱۹۹۴ م. [۵۲] طبری، محمد ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک ج، ۲ ص، ۴۲۷ مطبعه الاستقامه بالقاهره، ۱۳۵۸ ه ۱۹۳۹ ه. [۵۳] طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج، ۴ ص، ۱۳۳۴، انتشارات اساطیر، چاپ چهارم، زمستان ۱۳۶۸ ه.ش.