اسلام و قرآن
خواننده گرامی توجه داشته باشد که حکومتی به این شکل، یعنی نظام ولایت مطلقه فقیه، در اسلام تعریف نشده و در کتاب و سنت وجود ندارد.
حدیثی که ایشان آوردهاند این است که امام زمان فرموده: و اما حوادث واقعه به راویان حدیث ما رجوع کنید، آنها حجت من بر شما و من حجت خدا میباشم «وأما الحوادث الواقعة فارجعوا إلی رواة أحاديثنا فإنهم حجتي عليکم وأنا حجة الله عليهم». و آخوندها مدعی هستند که فقها و مراجع شیعه راویان احادیث اهل بیت هستند و تنها ایشان باید نائب امام زمان باشند و چون در زمان فعلی تنها جانشین بر حق و الهی رسول خداصامام زمان میباشد و او هم که غائب است، و طبق این حدیث تنها ولی فقیهی از شیعیان اثنی عشریه میتواند ولی امر کل مسلمین جهان باشد تا خود مهدی ظهور کند!! البته معلوم نیست چه وقت میخواهد ظهور کند و ممکن است تا چند میلیون سال دیگر هم طول بکشد و نزدیک قیامت ظهور کند!!، خواننده توجه داشته باشد، اولاً: شخصی به نام محمد بن الحسن العسکری وجود ندارد و امام حسن عسکری فرزندی نداشته است، و احادیث پیرامون تولد مهدی و سایر موارد آن جعلی و به شدت متضاد و متناقض (مانند نامهای متعددی که برای مادرش ذکر کردهاند) و ساختۀ دست غُلات هستند؛ و برای تحقیق پیرامون این مسئله به کتابهای مختلف نقد و بررسی مهدی رجوع کنید [۱۸]. در قرآن نیز اسمی از امام زمان برده نشده است و وجود او تنها از احادیث جعلی ثابت خواهد شد و یا تفسیر به رای کردن آیات قرآن کریم، پس وقتی خود امام زمان نباشد نائب او نیز حق ندارد به نام شخصی خیالی تشکیل حکومت خدایی دهد و خود را ولی امر مسلمین جهان بداند، ثانیاً: سند و متن حدیث ایشان که به راویان حدیث ما رجوع کنید دارای اشکال است، در مورد متن آن گفته شده: به راویان ما رجوع کنید، و آیا شما فرق راوی با اولی الامر را نمیدانید؟ در حدیث صحبتی از زمامداری مسلمین جهان نیست و من هم میتوانم راوی حدیث باشم و چه کسی گفته: راوی حدیث تنها فقها و مجتهدین هستند؟ آن زمان که این حدیث ارائه شده اصلاً واژه مجتهد به شکل امروزی نبوده، رجوع کردن به راویان حدیث چه ربطی به حکومت کردن دارد؟ شما احادیث خودتان را نیز تاویل به رای میکنید تا باب میل خودتان شود. این رجوع به راویان حدیث نیز زیر نظر نیابت خاصه و سفیر دوم عثمان بن سعید العمری استفاده شده نه اکنون که هیچ کس هم با مهدی مرتبط نیست.
ثالثاً: به جز انبیاء و قرآن حجتی وجود ندارد و عقل انسان نیز میتواند به عنوان حجتی درونی عمل کند. ولی حجت ظاهری و بیرونی که انبیاء بودهاند پس از حضرت محمدصدیگر نمیباشد، و مسئله خاتمیت مطرح است. ما نمیدانیم چرا اینقدر شیعیان مشتاق به ایجاد حجت هستند؟! و دائم حجتتراشی میکنند؟! مثل اینکه امامان و معصومین برای حجت نمودن کم بودهاند تازه نائب مهدی و ولی فقیه و راویان حدیث هم حجت شدهاند [۱٩]. و البته میبینید که در ایران حجة الاسلام فراوان است و مگر به عقیدۀ شیعه شرایط حجت شدن بندهای معصوم بودن او از خطا نیست؟ و همچنین ارتباط او با غیب، وحی و الهامات الهی، چون حجت خدا بر مردم است و به قول خودتان ولی امر و حجت الهی نباید اشتباهی در امور دینی (و حتی غیر دینی) بکند تا منجر به فساد و گمراهی بقیه شود، پس آیا این شرایط در نائب مهدی و ولی فقیه هم وجود دارد که در این حدیث حجت بر بندگان شده است؟ لابد خواهید گفت: این مراجع با امام زمان در ارتباط هستند چون در حدیث نیز آمده: حجت من بر شمایند، و البته مراجع نمیتوانند این راز را برملا کنند!! میگوئیم: طبق این شروطی که گفتیم و همه هم میدانند ولی فقیه این شروط را ندارد پس همه مطمئن میشوند و میگویند که حتماً باید با مهدی در ارتباط باشد وگرنه شرایط رهبری را ندارد چون معصوم نیست، و علم غیب ندارد و با وحی الهی هم در ارتباط نیست، پس رابطه او با مهدی آشکار و واضح خواهد بود، که البته این با بسیاری از احادیث شما که در آنها بر کذاب خواندن مدعیان رابطه با مهدی تاکید شده در تضاد است.
رابعاً: در حدیث مورد استناد شما گفته شده: در حوادث واقعه به راویان حدیث ما رجوع کنید و حوادث واقعه میتواند حوادث روزمره هم باشد نه حکومت و زمامداری.
پس متوجه باشید که تعیین اولی الامر به شورای مسلمین است و البته اهل حل و عقد نیز هستند که در صدر اسلام انصار و مهاجرین بودهاند ولی آخوندها مدعی هستند که مجلس خبرگان رهبری که تنها فقها هستند اهل حل و عقد میباشند، چون باید ولی فقیه انتخاب کنند و ایشان فقط میفهمند!! [۲۰]اینها از ابتدا امور دینی را امری انحصاری کردهاند که تنها تحت عنوان چهارده اسم بچرخد و بقیه کف روی آب باشند و در اینجا نیز سیاست و حکومت را در انحصار خود آخوندها در آوردهاند و مرتب هم میگویند: دین از سیاست جدا نیست و ما که دین هستیم باید دو دستی بچسبیم به سیاست و حکومت امام زمانی تا مبادا دشمنان به آن آسیبی بزنند!! باید به ایشان گفت: چه کسی گفته شما دین هستید؟و کجای قرآن یا احادیث آمده که فقط آخوندها و روحانیون شیعه اثنی عشریه باید مجلس خبرگان تشکیل دهند و رهبری به عنوان ولایت مطلقه فقیه و نائب امام زمان روی کار بگذارند؟ من فردی بدون لباس روحانی میشناسم که خیلی بیشتر از شما به امور دینی پایبند است، و خیلی از شما دانشمندتر است. اصلاً کلمه روحانی و روحانیت مخصوصاً با این تشکیلات فعلی در صدر اسلام وجود نداشته و در بین صحابه پیامبرصکسی با این عنوان وجود نداشته، و واژه روحانی از مسیحیت وارد شیعه شده (پدر روحانی و مادر روحانی). تازه، ای کاش فقط یک شخص با لباس روحانی بود، ولی ایشان تشکیلات و حکومت و برو و بیای زیادی درست کردهاند که هیچ جایی در اسلام ندارد، جالب اینجاست که خمینی گفته: اسلام منهای روحانیت، اسلام نیست!!! باید به او گفت: کجای اسلام صحبت از روحانیت و آخوند مفت خور شده است؟ قوانین اسلام و آیات قرآن روشن و محکم و مبین است و همه مردم قادر به فهم آن هستند و خواهند بود و اسلام نیازی به روحانی ندارد [۲۱]. البته چنانچه اشخاصی به عنوان تعلیم دروس دینی حضور داشته باشند کسی با آنها مخالفتی نخواهد داشت، ولی شما که با تعلیم و تعلم مردم کاری ندارید، شما فقط آمدهاید خمس را بگیرید و حکومت امام زمان را تا ظهورش در دستان خود نگهدارید، و دین را نردبان سیاست کنید یا دکانی کنید برای مفت خوران یا عملی کنید برای تفرقه زدن میان شیعه و سنی تا اسرائیل و آمریکا راحتتر باشند [۲۲].
نکته مهم دیگر این است که خمینی در بهشت زهرا طی سخنرانی خود به طریقۀ حکومت و جانشینی شاه که به صورت جانشینی پسر به جای پدر است ایراد گرفت و گفت: این عمل ایشان عقلی نمیباشد. واقعاً این سخن مرجع عالیقدر شیعه خیلی جالب و خنده دار است، و این سخنان از رهبر شیعیان جهان بعید است، تنها در مذهب شیعه این سخنان میتواند عقلی باشد، چرا؟ چون همه میدانید که در مذهب شیعه امامت و جانشینی امامان در فرزندان امام حسین که خود فرزند حضرت علی است تحقق مییابد. پس چطور این امر در مذهب خودتان عقلی است ولی برای رژیم شاه و پهلوی امری غیر عقلی میشود؟ فراموش نکنید در اینجا تنها صحبت در مورد عقلی بودن این مورد است نه چیزی دیگر. شما طبق احادیث میگوئید: هر آنچه دین حکم کند عقل نیز همان را حکم میکند و عقاید مذهب خود را عقلی میدانید. پس نمیتوانید بگوئید: امر امامت دستور خدا بوده و ربطی به عقل ندارد. مگر اینکه اعتراف کنید مذهب شیعه و نصوص آن با عقل سازگاری ندارد (که همینطور هم هست) و تنها روی نصوص خود مجبور به داشتن این مذهب و عقاید آن شدهاید چون نمیتوانید از نص الهی سر پیچی کنید.
پس از بحث اسلامی نبودن این حکومت میرویم سراغ موارد دیگر.
[۱۸] مثل کتاب بررسی علمی در احادیث مهدی نوشته علامه برقعی و کتاب از شوری تا ولایت فقیه نوشته احمد الکاتب و کتاب غائبِ همیشه غائب نوشته اینجانب. [۱٩] آدم به یاد این ضرب المثل میافتد که: نوکر من نوکری داشت. [۲۰] در اینجا یک دور احمقانه باطل (و شاید هم مزورانه) وجود دارد، تعیین و تایید فقهای شورای نگهبان با کیست؟ رهبر. رهبر را چه کسی تعیین میکند؟ مجلس خبرگان. نمایندگان مجلس خبرگان را چه کسی تایید میکند؟ شورای نگهبان!! در حقیقت یعنی رهبر خودش خودش را به صورت غیر مستقیم، انتخاب میکند!!!!!!!. [۲۱] در ابتدای سوره بقره میخوانیم که در این کتاب هیچگونه ظن و شکی نیست ﴿لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ﴾و شما چیزی را که در آن شک و شبهه باشد تفسیر و توجیه میکنید نه چیزی که روشن، مبین و آشکار باشد، پس اسلام منهای روحانیت هم اسلام است و نیازی به روحانی ندارد. [۲۲] به قول دکتر شریعتی هر کس به اختلاف زدن میان شیعه و سنی کمک میکند حقوق بگیر اسرائیل است و بیخود نیست که آخوندها از شریعتی متنفر هستند.