سایه های خدا در زمین

از توهم تا حقیقت

از توهم تا حقیقت

گفت شخصی: عمر بـود کـافـر
هـم حسـود و خشـن هـم مـزور
غــاصـب بـــارگـاه خـلافــت
دشـمـن اهــل و بـیــت نبـوت
قـاتــل فـاطمـه‌ازسـر کیــن
عـاشق تفــرقـه دشمـن دیــن
گفتم: ای دوست یک لحظه خاموش
در تعصب چـرا می‌زنـی جوش
زیـــر تبلیـغ مــداح، مـــُردی
زیـر تقلیـد، چـون ره سپُــردی
بـارگـاه خـلافـت، خیـال است
قصر و تخت و محافظ، محال است
حرف تـو کفر و وزر و وبال است
چونکه مبناش، وهم و خیال است
مست مشتــی خیـالات خامی
اطلاعـــات تـــو چنـــد نــامی
گـر عمـر یـا ابـوبکر، بـد بود
نـزد احمد کـه پــاک استرد بود
همنشیـن علـی و مـحمـــد
قاتـل و ظالـم و غــاصب و بــد؟!
آفـریـن بـر محمـد از اینکار
همـنشینـان او زشـت و غــدار!
حـاصـل دستـرنـج محمــد
عــده‌ای آدم ظـالـم و بــــد!
بـَه بَـه از دست پرورده‌هایت
جملـه شیطان صفت در نهـایت!
حـاصـل سالهـا رنج احمــد
عـــده‌ای آدم ظـالــم و بـد! [۶۲]
گـر عمـر، قـاتـل فاطمه بُد
ام کلثوم کـی همسـرش شـد؟ [۶۳]
کـه شود همسر قاتـل مـام؟
غـافـلی غـافـل از لام تـا کـام
کـه دهد دخترش را به قاتل؟
عقـل شیعـه چـرا گشتـه زائل؟
عقـل تو دست مداح احمق
حرف حق، تلخ شد تلخ شد حق
گـر علـی بـود اول خلیفـه
کس نمی‌رفـت انـدر سقیفــه
در سقیفه که بودند؟ انصار
در تخلف ز قـرآن، علمــــدار؟!
مـدح آن‌ها به قرآن نمودار
ناگهان یک شبه مثل کفـــار؟!
در سقیفه که بودند؟ انصار
جمله بیمار دل جمله مکــــار؟!
یکصد آیه به تمجید اصحاب
آمده، شیعه خود را زده خـواب
مدح آن‌ها بـه قـرآن، نمودار
جمله بیعت شکن، جمله غـدار!
جملگی کوردل، جمله بیمـار
جمله شیطان صفت جمله مکار!
یک شبه ناگهان ضد قرآن؟!
ناگهان یک شبه اوج عصیان؟!
نیست اندر سقیفه روایــت
نــه اشــاره به یک نیمه آیت
نیسـت آنجا سخن از وراثت
از احــادیث پـوچ از حماقت
نه سخن از غدیر است و بیعت
نـه ز آیـات قـرآن رحمــت
نـه سخن از روایـات جعـلی
نـه خبـر از احـادیـث فعلی
بود علی مشورت ده به ظالم؟! [۶۴]
ایکـه هستـی ابوجهل عالم
نیست علامه جهاله است این
سینه‌اش غرق بیماری کین
مستمعهـای تـو پـر جهـالت
خالی از دانش و در ضلالت
عقـل تـو بنـد قـلاده‌ها شد
بعد از آن مثل گرگی رها شد
دور از واژه‌های خــدا شد
تـا دهـانـت به تکفیر وا شد
منطق و مدرکت، فحش و نفرین
خشـم و اندوه بیهوده و کین
نــام خـود در تبـاهی نوشتـی
فکـر کردی که ناف بهشتی
حیف،چون راه تو راه شرک است
وای بر آنکه با شرک پیوست
در تعصب، نفهمـی حقیقــت
کی رها می‌شوی از ضلالـت
جمله اصحاب جاهل، تو عالم
عـادلی تو، همـه خلق، ظالم
مولوی جاهل است یا که سعدی
یا که عطار شد شخص بعدی
یـا کـه خیـام یـا ابـن سینـا
یـا کـه زیـد آن شهیـد مصفا
یا سنایی که عارف‌ترین است
یا غزالی که او بهترین است
یـا شهاب الـدیـن سهروردی
یک نفر را بگو گر تو مردی! [۶۵]
افتخـــار همـــه فخـر رازی
پس بفهمی اگـر اهـل رازی
شیعه شـاه عبــاس هستـی
از اباطیـل علامـه مـستــی
می‌روی قعر دوزخ، عزیـزم
مـن ز افکـار تـو می‌گریزم
دشمن روضه‌ام دشمن جهل
دشمن مفت خورهای نا اهل
دشمـن منبـر و خود زنی‌ها
قصـه قهـر خـالـه زنـی‌ها
دشمن فـرقه بـازی، تعصب
دشمن جهـل، کینه، تقلب
دوست عقل و تحقیق و فکرم
مثل یک روح بی کینه بکرم
دشمن جهل و خشم و دروغـم
آیـه‌های خـدا در فروغم
دشمن اشـک و رنـگ سیـاهم
عـاشق خنــده و نـور ماهم
پیــرو راه پــاک نبـــــی‌ام
عــاشـق حـرف‌های علی‌ام
چون عمر، ساده و رک و عاشق
چون ابوبکر، صدیق و صادق
چـون علـی عـاشق اتحــادم
دشمـن آدم بیـســـــوادم
چــون علی بـا خوارج بدم من
دشمـن آدم احمـقـم مـــن
خارجی کیست؟ دید تک بعدی
متعصب، همیشه سگ بعدی
خـــارجی کیست؟ آدم احمق
دشمـن انتقــاد و راه حـــق
خارجی کیست؟ دید گنجشکی
عـاشـق رنـگ مکروه مشکی
دشمن شبهه مـردان احمـــق
جاهلان سبک عقل نـــاحق
گـوش این‌ها به قرآن شده کـر
من چه گـویم ز دادار بهتـر؟
پس رها کن که این‌ها اسیرند
عاقبـت در جهـالت بمیـرنـد
چـون بمیرنـد بیـدار گـردند
مات و مبهوت زین کار گردند
چون قیامت شود شرمسارند
سوی دوزخ، همـه رهسپارند
در سرت بـود فکـر شفاعت
قعر دوزخ شدی جای جنت!
کـرد آخوند، گمراه و خوارت
بُـرد آخـر، بـه دارالبــوارت
عقل را چون که تعطیل کردی
مست صـدهـا اباطیل کردی
در پی نفس دون، چون دویدی
جای جنت به دوزخ رسیـدی

اشعار فوق از شاعر بی‌نظیر و نویسندۀ متبحر استاد علیرضا حسینی است که در کتاب خود آلفوس این اشعار را آورده‌اند.

لازم به تذکر است که خمینی رهبر ایشان نیز مروج خرافات بوده و در کتابهای خود همچون کشف الاسرار انواع چرندیات را آورده [۶۶]، و اینکه از امامان حاجت بخواهیم و آن‌ها را همه جا حاضر و ناظر بدانیم و غیره...

یک نمونه دیگر نیز این است که جناب خمینی مردم زمان انقلاب را از مهاجرین و انصار و اصحاب پیامبرصبرتر و بهتر می‌دانسته!! [۶٧]اصحابی که در مدح آن‌ها بیش از صد آیه نازل شده است و انواع شکنجه‌ها و سختی‌ها را در راه برقراری تعالیم اسلام دیدند، در جنگ بدر فقط ۳۱۳ نفر بودند که جلوی مشرکین ایستادند و پیامبرصدر دعای خود گفت: خدایا، اگر این‌ها کشته شوند دیگر پس از این عبادت نمی‌شوی. آنوقت سینه زنان و زنجیر زنان و روضه خوانان در ایران که مروج صدها نوع خرافه و شرک هستند از یاران رسول خداصبهترند!!.

خمینی در وصیتنامه خود می‌گوید: من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و تودۀ میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللهصو کوفه و عراق در عهد امیرالمومنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما می‌باشند. آن حجاز که در عهد رسول اللهصمسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی‌کردند و با بهانه‌هایی به جبهه نمی‌رفتند که خداوند تعالی در سوره توبه با آیاتی آن‌ها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمود.... (صحیفه انقلاب، وصیتنامه سیاسی الهی رهبر کبیر... آیۀ الله العظمی خمینی صفحه۱۲، چاپ هشتم، بهار ۱۳٧۲، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ایران).

توجه داشته باشید ولی امر مسلمین جهان تفاوت منافقین با مسلمین را نمی‌فهمد و همه مسلمین صدر اسلام را در زمره منافقین آورده است. ملتی که رهبرشان این باشد دیگر چه انتظاری از مردم بیسواد و ساده می‌توان داشت.

تنها چیزی که برای آخوندها مهم است حفظ حکومت می‌باشد تا آن رابه دست مهدی صاحب الزمان برسانند و در تحقق این امر هر کاری می‌کنند، از اجتهاد در برابر نصوص شرعی گرفته تا قتل، آدمکشی، دروغ، تهمت و غیره...

آخوندها کاملاً مصلحت اندیش هستند و کاری نمی‌کنند که مردم علیه حکومت بپا خیزند، شما فکر می‌کنید چنانچه روزی مثلاً مردم به اهل سنت گرایش پیدا کنند [۶۸]و از عقاید خود دست بکشند در آن هنگام آخوندها چه می‌کنند؟ مطمئن باشید آخوندها برای حفظ حکومت خود با مردم مخالفت نمی‌کنند و حتی برعکس عمل می‌کنند و دست به تقیه می‌زنند و می‌روند بالای منبر و خطاب به مردم می‌گویند: ای مردم، ما هم اهل سنت را دوست داریم و با آن‌ها وحدت داریم!! اصلاً امامت با خلافت دو مسئله جداگانه هستند و ما حضرت عمر را به عنوان خلیفه قبول داریم!! اصلاً می‌دانستید او داماد حضرت علی بوده و ام کلثوم دختر فاطمه زهرا همسر او بوده و این مطلب در کتب خود ما نیز می‌باشد، چه کسی گفته: ما خلفا را لعن می‌کنیم!! منظور از لعن در زیارت عاشورا هم اشخاصی دیگر هستند!! اصلاً در زیارت عاشورا آمده لعنت بر اول کسی که به محمد و اهل بیت ظلم کرد و اولین شخص ابولهب و ابوجهل بوده‌اند.

در واقع پیچ هر چیزی در دست خودشان است و به هر طرف که بخواهند تاب می‌دهند و به این ترتیب حکومت را برای خود نگه می‌دارند تا مردم شورش نکنند و در پشت پرده به سادگی مردم می‌خندند و با هم می‌گویند: ما دروغ گفتیم چون مجبور بودیم و در واقع تقیه و مصلح اندیشی کردیم تا حکومت را برای امام زمان نگه داریم!!.

پس شما مردم با صحبت روحانی محله و مرجع تقلید و رهبر کشورتان کاری نداشته باشید چون ایشان به سختی گمراه هستند و آیا اگر آن‌ها در چاهی رفتند شما هم به دنبال آن‌ها می‌روید؟ خودتان راه تحقیق را بر گزینید و بدانید در اسلام طلب علم واجب است و پیامبرصفرموده: «طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ». «طلب العلم فریضه علی کل مسلم» [۶٩].

[۶۲] این عقیده شیعیان مبنی براینکه اصحاب رسول خداصپس از رحلت او مرتد شده‌اند و دستور خدا را پیرامون جانشینی حضرت علی زیر پا گذاشتند و فقط ابوذر، سلمان، مقداد، عمار و چند تن انگشت شمار مومن مانده‌اند یعنی اینکه حاصل زحمات ۲۳ ساله پیامبرصو نزول وحی و فرشتگان فقط چند نفر شده است، و آیا با این عقاید یک نفر مسیحی می‌آید مسلمان شود؟ یا می‌گوید: این دین شما در زمان پیامبرتان هم موثر نبوده چه برسد به حالا که ۱۴۰۰ سال گذشته است. [۶۳] ازدواج ام کلثوم دختر حضرت فاطمه با حضرت عمر در کتب شیعه ثبت شده است، کتبی همچون تاریخ یعقوبی، بحارالانوار، تهذیب الاحکام و کافی. [۶۴] شیعه معتقد است عمر هفتاد بار گفته: اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد، پس یعنی علی دست کم هفتاد بار به عمر مشورت داده و به او کمک کرده است. [۶۵] جالب است که ایرانیان به وجود شاعران و دانشمندانی چون مولانا، سعدی، نظامی، جامی، فخر رازی و غزالی که همگی سنی بوده‌اند افتخار می‌کنند ولی ذره‌ای عقل خود را بکار نمی‌گیرند که چرا پس این افراد مانند ما شیعه نبوده‌اند؟ البته ما نمی‌گوئیم: کسی برود سنی شود بلکه می‌خواهیم کمی تفکر کنید. از نظر ما همه باید مومن و مسلم و موحد باشند و اسم شیعه و سنی اصل و اساس و واقعیت را تغییر نمیدهد، چه بسا شخصی به اسم اهل سنت کاری شرک آمیز انجام دهد در حالی که عقیده سنیان آن را مردود می‌شمارد ولی مشکل ما با شیعیان در اصل و اساس مذهب شرک آمیز است حالا اسمش هر چه می‌خواهد باشد. [۶۶] اگر می‌بینید خمینی کتاب‌های مطهری را قبول داشته دلیل بر ایده آل بودن مطهری نیست چون مطهری نیز هیچ یک از اصول و عقاید مذهبی مهم در تشیع را باطل نکرده و تنها بعضی از خرافات واضح را رد کرده و به قول معروف با احتیاط عمل نموده و به تمامی عقاید غلط لباس توجیه پوشانده است تا صحیح و امروزی جلوه کنند و دائم می‌بینی که حزب الهیان متعصب می‌گویند: روشنفکر فقط شهید مطهری!!! آری، شما به چنین روشنفکرانی احتیاج دارید که تمامی عقایدتان را قبول کنند. [۶٧] البته از یک رافضی که افکار صفوی هم داشته باشد بیشتر از این انتظار نمی‌رود و چنین شخصی اصلاً اصحاب پیامبرصرا قبول ندارد بلکه آن‌ها را مرتد و ظالم و غاصب می‌داند. [۶۸] حتی شاید به مسیحیت یا بهاییت یا زرتشتی گرایش پیدا کنند و منظور من از اهل سنت تنها مثال زدن بود، وگرنه همین الان هم در ایران مسیحیان راحت‌تر هستند تا اهل سنت. [۶٩] لازم به تذکر است تقلید کورکورانه از رساله‌ها و طلب دلیل نکردن از مراجع دینی با تعالیم اسلام کاملاً در تضاد است، در اسلام تقلید نداریم و هرکس باید خود عالم به اصول و فروع دین باشد و می‌تواند از مراجع دینی سوال کند، یا از کتب مختلف تحقیق کند، نه اینکه فقط از یک نفر بطور کورکورانه اطاعت کند.