امر به معروف و نهی از منکر
همانطور که قبلاً نیز بدین موضوع اشاره کردیم و البته در اینجا کمی بیشتر توضیح میدهیم:
طی این دورانی که از غیبت مهدی میگذرد شیعیان دائم به فکر گرفتن حکومت برای امام خود بودهاند و تمامی حکام و رهبران حکومتی را غیر اسلامی یا حتی غاصب و ظالم میدانستند و همیشه با آن حکومتها سر جنگ داشتهاند. به خاطر همین نیز دائم در خفا و فرار بودهاند. البته در زمان ظهور دولت صفویه در ایران اوضاع برایشان خوب شد، ولی باز آن شاه ظالم صفوی نیز به عنوان نائب امام زمان بوده است و حق حکومت نداشته است. ولی وقتی روحانی صفوی در کنار شاه میرفته مهر تاییدی بر او میزده و چشمان مردم احمق هم همیشه به سمت آخوندها بوده است. وقتی مجلسی و شیخ بهایی در کنار شاه بودهاند مردم هم زیاد با دولت و شاه کاری نداشتهاند، ولی از این موضوع که بگذریم چنانچه شاهی میخواست خودسرانه عمل کند و ظلم و ستمی بر مردم یا منافع آخوندها وارد سازد، در اینجا روحانی صفوی دیگر بیکار نمینشسته و چون در بین مردم بوده و در بین آنها محبوب بوده و حکومت را هم در دست نداشته است مردم کاملاً مطیع او بودهاند و او از این موقعیت خود استفاده میکرده و فوری آن شاه را توبیخ میکرده است و نظام حاکم را متوجه خطای خود میکرده است و چون مردم طرف روحانیون بودهاند، آن حکومت هم از روحانیون حساب میبرده است و با آنها کاری نداشته است [۲۳]. بنابراین، آخوندها میتوانستهاند به راحتی حاکمان خود را امر به معروف و نهی از منکر کنند و تا حدودی جلوی منکرات آنها بایستند [۲۴]. این موضوع ادامه داشت تا ظهور انقلاب سال ۱۳۵٧ در ایران. در اینجا دیگر آن روحانی و نماینده دینی که در میان مردم بود خودش برای حکومت کردن آمد و از کنار تخت شاه بر روی خود تخت نشست تا خیال همه را راحت کند [۲۵]، و چون در اینجا سیاست آقایان عین دیانت و دیانت آنها عین سیاستشان شد، کسی نمیتوانست به راحتی حکومت دینی را امر به معروف و نهی از منکر کند چون نائب امام زمان بود و تنها جانشین بر حق رسول خداصو مردم بت ساز ما هم او را بیشتر یاری دادند و آن عصمتی که برای چهارده معصوم قائل بودند برای او هم تراشیدند و کسی جرات ندارد بگوید: خمینی فلان اشتباه را کرده است. جالب اینجاست که شبه محققین ایشان و خود روحانیون و رهبران دائم میگویند: دین و سیاست ما یکی است و جدایی ناپذیر است، ولی اگر شما بخواهید امر به معروف و نهی از منکر را که امری دینی است در مورد سیاست ایشان به کار بگیرید آن وقت میشوید: مفسد فی الارض، محارب با خدا، مرتد و ضد ولایت فقیه، پس باید به ایشان گفت: به طور استثناء در مورد امر به معروف و نهی از منکر، دین از سیاست جدا میشود و دیگر یکی نیستند. آخوند شیعه در طول تاریخ نیز همینطور عمل میکرده و پیچ هر چیزی در دست خودش بوده، هر جا حضرت علی÷از حضرت ابوبکرسو حضرت عمرستعریف و تمجیدی کرده آن را حمل بر تقیه میکرده، و هر جا آیهای از قرآن با مذاق او خوش نمیآمده آن آیه را با احادیث جعلی تفسیر میکرده، در موضوع دین و سیاست نیز هر جا به ضررش تمام شود فوراً دین را از سیاست جدا میکند و یک سکولار به تمام معنا میشود. پس این مورد نیز یکی از معایب بسیار بزرگ حکومت آخوندی است که ما در اینجا بیان نمودیم. براستی کدام یک از شما حتی برای یک بار از یک آخوند کلمۀ اشتباه کردم و یا معذرت میخواهم را شنیده است؟! لازم به توضیح نیست که در ایران، زندان سیاسی شدن بدترین زندانهاست و معلوم نیست چه بلایی سر آن اشخاص در میآورند [۲۶]. هر کس بخواهد اظهار نظری کند باید از طریق سایتها و ماهوارههای خارجی عمل کند، چون در ایران تنها باید از حکومت تعریف و تمجید کنی یا انتقادی کوچک و ملایم که زیر نظر خودشان باشد انجام دهی. البته همین جلوگیری کردن از اظهار نظرات و ایجاد خفقان باعث سقوط ایشان میشود و این خوب است. خواننده کافی است کمی تحقیق کند و زندگی نویسندگان روشنفکر ایران را بخواند تا به وجود این خفقان پی ببرد، کسانی چون علامه برقعی که حتی اقدام به ترور او هم کردند که خوشبختانه موفق نشدند و دائم او را زندان میکردند و این نمونهای از آزادی گردن به بالای این حکومت است. خنده دار اینجاست که میگویند: پس از رحلت پیامبرص، ابوبکر و عمر و اطرافیان آنها خفقان ایجاد کردند تا کسی جرات صحبت علیه آنها را نداشته باشد!! ما نمیدانیم این چه خفقانی بوده که زنها در مسجد علیه خلیفه خطبه میخواندهاند و اعتراض میکردهاند (خطبه فاطمه زهرا به عقیده شیعه) یا برای بیعت گرفتن به درب منزل انصار میرفتهاند؟! این چه خفقانی بوده که عربی ساده بلند میشده و به حضرت عمر میگفته: اگر کج شدی با این شمشیر تو را راست میکنیم یا به او میگفته: چرا لباس تو بلندتر از بقیه است و از او توضیح میخواسته؟! خلیفهای که ۳ امپراطوری بزرگ جهان در آن زمان را به زانو درآورده بود. به هر حال، پس از روی کار آمدن آخوندها فریضه امر به معروف و نهی از منکر در حوزه سیاست از بین رفت و ممنوع شد.
جوامع اهل سنت عیوب کمتری دارند ولی همان چند عیب هم که دارند بسیار بزرگ است، مثلاً در مورد حاکم ظالم بسیار بیتوجه هستند و از احادیث مختلف خود این عقیده را گرفتهاند که مثلاً تا وقتی حاکمی کفر آشکار نداشته باشد موردی ندارد یا اگر حاکم با شلاق بر پشت شما زد کاری نکنید و در مورد قیام و یا امر به معروف علیه حاکم ظالم بسیار سهل انگار هستند و اینکار را جایز نمیدانند چون باعث تفرقه خواهد شد و میگویند: در معصیت است که نباید از حاکمان پیروی کنیم. به خاطر همین عقیده است که میبینید حاکم فلان کشور از اهل سنت در مدارس آن کشور اسلامی قانون منع حجاب گذاشته و جلوی حجاب دختران را گرفته است، ما نمیدانیم این چه حاکم مسلمانی است؟ مراجع آن کشور هم چیزی نمیگویند و مردم هم کاری نمیکنند، چرا؟ چون حاکم است و هر غلطی که خواست میتواند انجام دهد [۲٧]. یکی از مزیتهای شیعیان در تاریخ، همین امر بوده که در برابر حاکمان ظالم سکوت نمیکردهاند ولی اکنون این مزیت هم از بین رفته، چونکه خود دین و خود روحانی حاکم و شاه شده و کسی به این راحتی نمیتواند او را امر به معروف و نهی از منکر کند، چون میشود: ضد ولایت فقیه، مرتد، محارب با خدا و مفسد فی الارض و کارش تمام است.
می دانید بزرگترین ضرر یکی شدن دین با سیاست چیست؟ بزرگترین ضرر و بدبختی این عقیده این است که هر جنایت، فساد، انحراف و بدعتی که حکومت، سیاست، رهبران و آخوندها انجام میدهند، مردم و جوانان ساده و بیاطلاع آن کجیها و خرابیها را به نام اسلام و دین میبینند و فکر میکنند در صدر اسلام نیز همینگونه بوده است و در نهایت نسبت به احکام اسلام بدبین شده و مانند هم اکنون میشود که بسیاری از جوانان در ایران بینماز، و یا عربستیز و اسلام گریز شدهاند. حتی اینجانب بارها دیدهام که یکی از مخالفان اسلام و به اصطلاح خودشان خردگرایان (البته بهتر است بگوییم: خردباختگان) دائم انحرافات آخوندها و رجال حکومتی در ایران را مطرح مینمود و بعد هم فوری میگفت: همه ما نتیجه میگیریم که در صدر اسلام نیز همینگونه بوده و فرقی با اکنون نداشته، و در آن زمان نیز همین جنایات و فسادها توسط اشخاصی دیگر انجام میشده است!!! [۲۸]. پس شما ببینید چه ضربات مهلکی توسط یکی شدن سیاست کثیف با دین وارد آمده است.
یکی شدن دین با سیاست و نردبان کردن دین برای اهداف سیاسی به صورت عادی هم ایجاد اشکال میکند چه برسد به اینکه اینکار را به نام اهل بیت نبی اکرمصانجام دهیم که ضرر آن دو چندان میشود و همه مردم نسبت به اساس اسلام و خاندان پیامبرصبدبین میشوند. حتی شاید یکی از دلایل جانشین نداشتن پیامبرصهمین مورد بوده، چون چنانچه خطایی از خلفای بعدی سر میزده است همه مردم پیامبرصو دین اسلام را مسبب اصلی آن میدیدند.
گردانندگان حکومت در ایران بر یکی بودن دین و سیاست تاکید فراوان دارند، ولی هر جا که این امر به ضررشان تمام شود فوراً این دو را از هم جدا میکنند، مثلاً در جریان اختلاف میان خمینی با منتظری که جنجال فراوانی به راه انداخت و مدت زیادی نیز در همه جا صحبت از منتظری بود. در آن هنگام وقتی به یکی از طرفداران خمینی که از قشر حزب اللهی، بسیجی و سپاهی هستند و دائم هم سنگ ولایت فقیه را بر سینه میزنند میگفتی: پس چرا شما منتظری را قبول ندارید و دشمن او شده اید؟ مگر او کتاب ولی فقیه را ننوشته؟ مگر او آیت الله نیست؟ مگر او در تسلط بر معارف مذهب شیعه از علمای به نام شما نمیباشد؟ [۲٩].
ایشان فوری در پاسخ میگویند: درست است که منتظری فقیه و عالم زبر دست شیعه است ولی او در مسئله سیاست وارد نیست و در این مورد تبحر ندارد و بهتر است در امور سیاسی دخالت نکند و امر سیاست را به ما بسپارد که وارد هستیم!!.
کسی نیست به اینها بگوید: مگر شما نمیگوئید دیانت ما عین سیاست ماست؟ پس اگر منتظری از علمای دینی شماست چرا در مورد سیاست او را قبول ندارید؟ و میگوئید: او عادل نیست و فلان نیست [۳۰]، و حتی جنبه دیانتی او را نیز منکر میشوید و در سفرهای حج میبینید که روحانی کاروان دائم با مقلدین منتظری گفتگو میکند تا مرجع خود را عوض کنند. پس شما چنانچه ببینید یکی بودن دیانت با سیاست به نفعتان نیست فوراً آنها را از هم جدا میکنید.
حتی اگر به بعضی از این حزب الهیان متعصب بگوئید: چرا شما با اهل سنت وحدت دارید؟ و مگر شما عقاید آنها را قبول دارید؟ فوراً میگویند: ما از لحاظ سیاسی با ایشان وحدت داریم نه از لحاظ دینی و مذهب ما که تشیع میباشد جدا از آنهاست [۳۱]، و فقط ما اهل نجات هستیم!!.
در صورتیکه خدا و پیامبر و کتاب همه مسلمین یکی است، و باید با هم متحد باشند و اختلافات را کنار بگذارند، ولی متاسفانه بعضیها عقاید و اعمالی را در پیش گرفتهاند که به این سادگیها نمیتوان با آنها متحد شد. البته باز هم اهل سنت حاضر است با همین عده نیز ایجاد وحدت کند.
آیا شمایی که مذهب تشیع و دوستی حضرت علی را دارید حاضرید با خوارج متحد شوید؟ در صورتیکه میدانید خوارج حضرت علی را لعن میکنند، پس چطور انتظار دارید اهل سنت با شما متحد شوند؟ در صورتیکه شما همه اصحاب را مرتد و غاصب حق الهی علی میدانید و حضرت ابوبکر و حضرت عمر و ام المومنین عایشه را لعن میکنید [۳۲]. خواهش میکنم فوراً نگوئید: شیعه چنین اعتقاداتی ندارد و کسی را لعن نمیکند!! و با حضرت عمر هم دوستی دارد!! چون این صحبتها باعث خنده ما میشود.
ما میپرسیم: کمترین چیزی که شما بدان معتقد هستید چیست؟ آیا شما معتقد به این امر نیستید که حضرت علی از جانب خداوند در غدیر خم برای جانشینی بلافصل پیامبرصانتخاب شده و مردم هم با او بیعت کردهاند؟ پس داشتن چنین اعتقادی خود به خود یعنی اینکه صحابۀ رسول خداصاین فرمان مهم الهی را زیر پا گذاشتهاند و علی را خلیفه نکردهاند و در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت کردهاند و به قول خودتان مرتد شدهاند. پس چطور میتوان با شما ایجاد اتحاد کرد؟ تازه از بحث صحابه که بگذریم، داشتن اعتقاداتی که شرک محض است از همه چیز بدتر است. شما که صفات خالق را به مخلوق و به ائمه نسبت میدهید و امامان را همچون خداوند همه جا حاضر و ناظر میدانید و در دعاهای خود آنها را صدا میکنید، پس با این عقایدی که شرک است میخواهید با مسلمین دیگر اتحاد داشته باشید؟ البته ما نمیخواهیم بگوئیم: مسلمین دیگر هیچگونه خطا و اشتباهی ندارند، ولی داشتن شرک مسئلهای جداست و همچنین لعن و نفرین بزرگان دینی مسلمین با ایجاد وحدت با آنها در تضاد است.
[۲۳] صفویه با عزاداری و گنبد سازی و تکیه سازی شیعیان کاری نداشته تا خودش راحت حکومتش را در دست داشته باشد و مردم هم به گریه و زاری خودشان بپردازند. [۲۴] مهمترین مثال آن هم تحریم تنباکو در زمان قاجاریه توسط میرزای شیرازی است که حتی توسط زنان شاه هم اعمال گردید. [۲۵] روحانی و عالم شیعی از کنار مردم برخاست و در کنار سلطان صفوی نشست، تشیع مردمی تبدیل شد به تشیع دولتی. تشیع علوی و تشیع صفوی صفحه ۱٩۶، دکتر علی شریعتی. [۲۶] فراموش نکنید زندان سیاسی با زندانهای معمولی متفاوت است و اشخاصی که از زندان میآیند میگویند ما از سیاسیها جدا بودیم و اصلاً آنها را نمیدیدیم و معلوم نبود با آنها چه میکردند؟ آنها مزایای سایر زندانیان را ندارند، همچون رفتن به مرخصی یا معاشرت با زندانیهای دیگر و راحت بودن و نامه نوشتن به خارج از زندان و غیره... [۲٧] البته این نظریۀ تمامی علمای اهل نیست، و در این مورد علمای اهل سنت نظریات مختلفی دارند. برای آگاهی در اینمورد به کتاب «أصناف الحکام وأحکامهم» نوشتۀ شیخ دکتر عمر عبد الرحمن - فک الله أسره- مراجعه شود، و حتی رأی دیگر علمای اهل سنت در مورد مسأله حجاب اینطور نیست که حاکم از حجاب جلوگیری کند و مسلمان باشد بلکه این از جمله کفر واضح است برای تفصیل بیشتر میتوانید به کتابهای عقیدتی اهل سنت برگردید زیرا مسأله تکفیر حاکم مسألهای ساده نیست و خونهای زیادی ریخته خواهد شد که بعد هم معلوم نیست حاکم عادل بیاید. مُصحح. [۲۸] و اکثر خرافاتی که این خردباختگان بر ضد اسلام مطرح میکنند از تشیع صفوی و روافض است و یا از بحار الأنوار مجلسی که مملو از این خرافات است، ولی وقتی میروند سراغ قرآن میبینید که چیزی برای گفتن ندارند، کسی نیست به این بیخردان بگوید خرافات فرقهای یا جنایات سیاستمداران چه ربطی به پیامبرصو اسلام و قرآن دارد؟ البته خیلی از اینها خود را به خواب زدهاند ولی من از جوانان ساده و بیاطلاعی در عجبم که با اشتیاق به سمت این تحفهها میروند، چرا؟ چون دین واقعی اسلام را به آنها معرفی نکردهاند و بنابراین براحتی در دام این شیاطین میافتند. [۲٩] به عنوان مثال منتظری که از مراجع مذهبی ایشان است در علم الرجال متبحر است. [۳۰] البته لازم به تذکر است که من به هیچیک از این دو نفر (خمینی و منتظری) اعتقادی ندارم. [۳۱] آریلإ شما جدا از آنهائید، آنها به بهشت میروند و شما به جهنم. [۳۲] همه شیعیان میدانند که منظور از لعن اشخاصی که نامشان در زیارت عاشورا نیست همان ابوبکر و عمر است (اولی و دومی) و البته شیعیان لطف کردهاند و برای حفظ وحدت اسلامی فقط نیت میکنند و اسم کسی را بر زبان نمیآورند!!.