سرخاب و سفید آب - شیعه پاسخ نمی دهد (جلد اول)

فهرست کتاب

حدیث قرطاس و اهانت به پیامبر

حدیث قرطاس و اهانت به پیامبر

۳۵- شیعه دائم به حدیث قرطاس اشاره دارد که در آن پیامبر صتقاضای قلم و دوات می‌کند و...، اما سوالات:

- چطور پیامبر در آن ۲۳ سال به یاد این مطلب نبوده و در هنگام رحلت به یاد آن افتاد؟ آیا معقول است امری مهم را تا آن لحظه به تاخیر انداخت؟ آیا بهتر نبوده که اولاً: پیامبر صپس از جریان غدیر خم در مدینه (در پایگاه خلافت) نیز برای علی اخذ بیعت کند در صورتیکه چنین نکرده، ثانیاً: برای مدتی علی را خلیفه کند و خودش هم نظارت داشته باشد یا او را پیش نماز کند و امور مهم را به او بدهد تا این امر در ذهن مردم جا بگیرد و امری عادی باشد، در صورتیکه پیامبر چنین نکرده.

- کی و کجا پیامبر صبه خاطر سخن کسی مطلب و دستور الهی را بیان نمی‌کند [۵]؟ چطور پیامبر صاز ابوجهل، ابولهب و مشرکین مکه نترسید و سخنانی بزرگتر از این گفت، از نابودی بتها و خدایان کعبه و باطل بودن تثلیث در مسیحیت و غیره...، و چنانچه شیعه بگوید در روایات دیگر ما آمده که پیامبر پس از بیرون رفتن اصحاب سخن خود را به علی گفته، باید بگوییم: بحث ما در مورد این حدیث است نه احادیث دیگر، شما که بر این امر تاکید دارد و در کتبی چون سلیم بن قیس هلالی [۶]آمده و در ضمن امر الهی باید به همه ابلاغ شود و مگر اصحاب پیامبر صاز مشرکین مکه بدتر بوده‌اند؟

- شما که می‌گویید: عمر گفته: پیامبر هذیان می‌گوید، و با این سخن او بین طرفداران علی و اصحاب دیگر کشمکش ایجاد شده، پس در واقع یاران علی نیز در جلوی پیامبر صصدای خود را بالا برده‌اند و درگیر شده‌اند و مقصر هستند.

- مگر به عقیده شما دو ماه قبل از این جریان پیامبر صحضرت علی را به عنوان جانشین خود معرفی نکرده بود؟ مگر برای او بیعت نگرفته بود؟ پس تکرار آن برای چه بوده؟ و کسانیکه دستور الهی را زیر پا بگذارند و بیعت خود را بشکنند آیا به نوشته پیامبر اهمیت می‌دهند؟

- پیامبر صامی و بیسواد بوده، ولی در این حدیث فرموده: قلم و دوات بیاورید تا بنویسم (اکتب) در صورتیکه باید می‌گفته املاء کنم (املی).

- پیامبر صکه سخن خود را نگفته پس شما از کجا فهمیدید که منظور او بیان خلافت علی بوده؟ شاید منظورش ابوبکر بوده؟ و همانطور که قبلاً نیز گفتم نمی‌توانید به سلیم بن قیس و کتب دیگر اشاره کنید و بگویید در آنجا پیامبر سخن خود را گفته.

- اصول دین می‌بایست در قرآن به طور صریح بیان شوند نه اینکه با حدیث ثابت شوند و تازه در این حدیث هم پیامبر صچیزی نگفته، پس این چه اصولی است؟ این چه اصولی است که به خاطر سخن یکنفر (عمر به عقیده شیعه) بیان نمی‌شود؟

- طبق این حدیث پیامبر صچیزی را که موجب هدایت امت بوده و از گمراهی آنها جلوگیری می‌کرده، نگفته است، پس یعنی همه مسلمین گمراه هستند؟

[۵] شیعه این سخنان را در مورد غدیرخم هم بیان می‌کند که جبرئیل چند بار آمد و دستور خلافت علی را داد ولی پیامبر در ابلاغ آن مردد بود تا آیه آمد که چنانچه بیان نکنی مانند این است که رسالت خویش را انجام نداده‌ای و در غدیرخم این امر صورت می‌گیرد، البته جالب اینجاست که وقتی نوبت به ابلاغ مطلب اصلی می‌شود پیامبر از کلمه مولی استفاده می‌کند که ۲٧ معنی دارد و تاکنون بین شیعه و سنی بر سر معنای خلافت نزاع است، آیا شخص فصیحی چون پیامبر اینگونه عمل می‌کند؟!، آن هم با دستور الهی. [۶] کتاب سلیم بن قیس مملو از دروغ است و خود علمای شیعه هم آنرا رد کرده‌اند علمایی چون شیخ مفید، کافی است خودتان آنرا بخوانید تا به مزخرفاتش پی ببرید ولی ظاهراً خرافیون و تفرقه افکنان خیلی این کتاب را دوست دارند، چون دکان خوبی برای آنهاست.