سرخاب و سفید آب - شیعه پاسخ نمی دهد (جلد اول)

فهرست کتاب

نکته‌ای بسیار مهم:

نکته‌ای بسیار مهم:

از آنجا که به احتمال فراوان مانند همیشه به این پرسش‌ها پاسخ‌های جدلی و کلامی داده خواهد شد توجه خواننده عزیز را به نکات زیر جلب می‌کنم:

تمامی مباحث و اختلافاتی که بین شیعه و سنی در گرفته در این نکته ساده نهفته است که شیعه اعتبار عجیبی برای علوم نقلی قائل است. (علوم نقلی یعنی حدیث و تاریخ و کلاً آنچه دیگران گفته‌اند و عده‌ای نوشته‌اند) و این آخر ماجرا نیست زیرا همین عقاید بر اساس گزینش و طبقه بندی یک سری خاص از بین احادیث و وقایع و روایات تاریخی صورت گرفته است. درست است که قرآن نیز به نوعی در حوزه علوم نقلی واقع می‌شود ولی نظر به اعجاز آن و اجماع تمامی فرق مسلمین بر حجیت و قطعی الصدور بودن آن، انسان می‌تواند به راحتی و آرامش خیال، عقایدش را بر مبنای قرآن پایه ریزی کند ولی اگر روز قیامت خداوند از تو سئوال کرد که چرا بر مبنای فلان عقیده، فلان سخن را گفتی یا فلان کار را کردی آیا می‌گویی به خاطر وجود احادیث و روایات؟!!! هر چند مثل روز روشن است که روایت و حدیث، جایگاه مطمئنی برای پایه ریزی عقیده و جهنمی یا بهشتی شدن نیست. (به خصوص اگر با مباحث جدلی و کلامی و تحلیل‌های امروز پسند مخلوط شود) ولی ما با همین چند سئوال ساده؛ دروغ بودن اندیشه‌های باطل را ثابت می‌کنیم.

دامنه کلام در اینجا بسیار گسترده است ولی نظر به اهمیت موضوع به طور بسیار خلاصه توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:

۱- علمای شیعه و سنی متفق القولند که قرآن قطعی الثبوت و احادیث ظنی الثبوت‌اند. یعنی می‌توان بر روی تمامی آیات قرآن، قسم خورد و مطمئن بود که از جانب خداست ولی روی هیچ حدیثی حتی متواتر با سلسله راویان درست، نمی‌توان قسم صد در صد خورد و اطمینان و علم کامل داشت.

۲- آیات متعددی در قرآن وجود دارد که در آنها خداوند می‌فرماید: ظن و گمان در پیشگاه خدا جایگاهی ندارد و برخی گمان‌ها گناه است و آنچه را بر آن علم نداری پیروی نکن. (اسراء/۳۶، نجم/۲۸).

۳- بیشترین عقاید شیعه بر مبنای حدیث و‌شان نزول گزینشی برخی آیات و برخی قصه‌های انتخاب شده تاریخی است. البته شیعه حتی تعداد زیادی از احادیثی که در کتب قدیمی علمای طراز اول خودش هم وجود دارد را قبول نمی‌کند (مانند احادیث متعددی که ساخت و ساز روی قبرها را مساوی شرک دانسته و...) یا آنها را حمل بر تقیه می‌کند و...

۴- یک نمونه ساده که خواننده عزیز متوجه شود چقدر می‌توان به حدیث دل بست: محدث نوری عالم شیعه کتابی می‌نویسد با نام: فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الأرباب. او قصد داشته در این کتاب ثابت کند که قرآن تحریف و کم و زیاد و دستکاری و... شده است. او در این کتاب در اثبات این عقیده خود دو هزار حدیث از بین منابع شیعه جمع آوری می‌کند!! سئوال اینجاست: وقتی می‌توان برای اثبات هر اعتقاد فاسدی دوهزار حدیث از بین متون مختلف جمع آوری کرد ما از کجا می‌توانیم به سایر عقاید خرافی شیعه که تمامی آنها بر مبنای حدیث و قصه است اعتماد کنیم و قرآن را رها کنیم؟ (ضمنا این نکته را نیز متذکر شوم که سلسله روات بسیاری از این دو هزار حدیث، درست و معتبر است. مانند آن حدیث دروغ که در اصول کافی قدیمی‌ترین و معتبرترین منبع روایی شیعه آمده که می‌گوید: قرآن دارای هفده هزار آیه بوده که فقط شش هزار آیه آن باقی مانده و تمامی روات این حدیث نیز درست و خوب بوده‌اند!! ممکن است آخوندها بگویند: این احادیث مخالف آن آیه است که می‌فرماید خداوند وعده حفظ قرآن را داده ولی اگر بنا به توجیهات مسخره شما باشد می‌توان گفت: بله ولی وعده حفظ آنرا در لوح محفوظ داده یا اینکه قرآن اصلی نزد امام زمان است و وقتی ظهور کردند آشکار می‌شود و... مطالبی که بسیاری از شیعیان تا یک قرن پیش کاملاً با آن موافق بودند).

برخی ادعا می‌کنند که ایشان از قول خودش برگشته است در حالی که اینطور نیست و یکی از علمای اهل سنت بر ایشان رد نوشتند و بعد ایشان دوباره بر عقیده خویش اصرار کرده و رد آن ردیه را نوشته‌اند.

۵- نمونه دیگر: همانگونه که در بالا اشاره شد اصول کافی قدیمی‌ترین و معتبرترین منبع روایی شیعه است و حدود ۱۵ هزار حدیث دارد (و عجیب است که آخرین منبع روایی شیعه یعنی بحار الانوار دارای هفتصد هزار حدیث است! که این خود جای تامل و تحقیق دیگری دارد) در بین سلسله راویان ۱۲۰۰ حدیث از احادیث اصول کافی نام عثمان بن عیسی وجود دارد که از نظر علم رجال مطرود می‌باشد! علامه برقعی نیز در کتاب بت شکن خود (که در ایران اجازه چاپ ندارد) ضعیف بودن و مخالف قرآن بودن بسیاری دیگر از احادیث اصول کافی را اثبات کرده و حتی بسیاری از این احادیث را که محمدباقر مجلسی! و محمدباقر بهبودی آنها را ضعیف دانسته‌اند تک تک ذکر نموده است!! به این ترتیب چه اعتمادی بر حدیث (شیعیان) است؟ ضمناً ذکر این نکته خالی از لطف نیست که محال است شما یک حدیث پیدا کنید و بعد حدیثی کاملاً ضد و مخالف آنرا پیدا نکنید [۴۵]. بگذریم.

۶- مکتب و مدرسه اخباری‌گری (یعنی اعتماد صرف به حدیث) سال‌ها قبل در برابر مدرسه اصولی شکست کامل و مفتضح خورد و بساطش به یکباره از روی کره زمین، برچیده شد ولی متاسفانه مانند غده‌ای در بطن جامعه شیعی پخش شد و بر سر هر کوی و برزن بر زبان مداحان و آخوندهای نادان در قالب حدیث جاری و در مغز عوام کالانعام فرو رفت و جا خوش کرد. و اثراتش اینهمه شعر و دروغ و کفر و خرافه در جامعه ایرانی است که می‌بینید!!.

٧- نه تنها من و یا تمامی محققان غیر مسلمان و علمای سنی و بسیاری از اساتید شیعه و همینطور کسانی چون علامه برقعی، سیدمصطفی حسینی طباطبایی، غروی، سیدمحمدباقر دُرچه ای، صالحی نجف آبادی و.... بر همین اعتقادند که حدیث و روایت هیچ جایگاه مطمئنی برای بنا کردن اصول اعتقادی نیست.

۸- ممکن است توسط روحانیون در اینجا شبهه‌ای مطرح شود که پس تکلیف سنت و پیروی از نبی اکرم صو یا امامان چه می‌شود؟ پاسخ:

- ما احادیث و روایاتی که منطبق با قرآن و عقل و سیره شناخته شده آن بزرگواران باشد را قبول داریم. ولی چه کسی می‌تواند باور کند که مثلاً وقتی در قرآن خداوند می‌فرماید به بتهای کافران توهین نکنید و حضرت علی در جنگ صفین به یاران خود می‌فرماید به جای توهین به سپاه معاویه آنها را دعا کنید همین انسانهای بزرگوار زیارت عاشورا می‌خوانده‌اند؟!! زیارتی که در آن ۱۸ بار کلمه لعن آمده و همچنین سایر احادیثی که از آن بوی شرک و تفرقه و خرافه می‌آید؟ (البته لعنت بر قاتلان امام حسین، ولی منظور من چیز دیگری است).

- فرق است بین پیروی کردن از سیره آن بزرگواران تا دنبال هر حدیث و روایت و قصه دورغین تاریخی و زیارتنامه جعلی رفتن و دست زدن به اعمال شرک آمیز چون گنبد و قبه ساختن. ما طبق متون معتبر و قدیمی تاریخی می‌دانیم که آن بزرگواران بیشتر طالب صلح بوده‌اند تا جنگ، ولی به عنوان مثال سردمداران روحانی جمهوری اسلامی چهار سال جنگ با عراق را بیهوده کش دادند آقایان همیشه جنگ امام حسین را که یک جنگ کاملاً تحمیلی به ایشان بود را عنوان می‌کنند و صلح حدیبیه و صلح امام حسن و همکاری حضرت علی با خلفاء و... در روش ایشان هیچ جایگاهی ندارد!! برای نمونه به این سخن آیت الله خامنه‌ای دقت کنید: امروز دشمن قادر نیست... نه آمریکا و نه بزرگتر از آمریکا - اگر در قدرت‌های مادی باشد - قادر نیستند حادثه‌ای مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیای اسلام تحمیل کنند اینجا اگر دشمن خیلی فشار بیاورد حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد!! (سخنرانی مورخ ۳/۲/۱۳٧٩ کتاب حامیان وابستگی، محمد صدیقی، انتشارات اصفهان شهید حسین فهمیده چاپ اول تابستان ۱۳۸۱) سیرۀ آن بزرگواران بر گذشت و مدارا و اجازه سخن به مخالفین دادن (مانند سئوالات منکرین خدا از امام صادق و...) توجه کامل به حقوق زنان، کمک به فقرا، قرآن را امام خود قرار دادن، تزکیه نفس و صفای باطن و عبادت خداوند، همکاری و مشورت و کمک به خلفاء (تا وقتی که آنها طبق قرآن و سنت پیامبر عمل می‌کرده‌اند) و امر به معروف و حتی قیام علیه آنها وقتی که آنها دست از قرآن می‌کشند و جامعه رو به مادیات و فساد می‌رود (مانند امام حسین) اهتمام به علم و دانش و نظافت و پاکیزه‌گی و... براستی آیا برادران اهل سنت و حتی سایر ادیان در اینگونه موارد با ما اختلافی دارند؟ آری، اختلاف آنجا پیدا می‌شود که شما بر خلاف سیره آن بزرگواران لعن و نفرین می‌کنید و روی قبرها قصر می‌سازید و امام شما به جای قرآن، حدیث و قصه می‌شود و روایات و احادیث و وقایع تاریخی که مخالف عقاید شماست را دروغ می‌دانید!! براستی شما پیرو علی هستید؟ علی در جنگ صفین سپاهیان خود را از دشنام و لعن سپاه معاویه بر حذر داشت، علی نام سه فرزند خود را عمر و ابوبکر و عثمان گذاشت، علی هرگاه بر منبر می‌رفت برای خلفای قبلی طلب آمرزش می‌کرد، علی با همسر ابوبکر ازدواج کرد و دخترش را به ازدواج عمر درآورد، دوبار جانشین عمر در مدینه شد، براستی مگر علی نگفته: افراد و اشخاص، ملاک حق نیستند و مگر علی نگفته: الزموا بالسواد الاعظم: ملتزم شوید به گروه بیشتر مسلمان‌ها ... پس ما متوجه می‌شویم که مشکل، جای دیگری است. اگر تعداد اندکی از روحانیون و مداحان از روی نادانی عربده کشی می‌کنند مسلما بسیاری نیز برای گرمی دکان و برقراری سنت غلط دریافت خمس و داشتن مقلد و کینه توزی با اهل سنت و دست نکشیدن از روش غلط آباء و اجداد خود، حاضر به پذیرش حق نیستند، بگذریم.

٩- به عنوان یک نمونه دیگر از تحلیل‌های غلط و سوء برداشت از احادیث به نفع مقاصد سیاسی خود: شیعه معتقد است که نبی اکرم فرموده‌اند شیعیان علی رستگارند. هر چند شیعیان واقعی علی رستگارند ولی صحت این حدیث بسیار بعید است زیرا حضرت علی در هیچیک از خطبه‌ها و نامه‌های خود و همچنین یاران ایشان در همان زمان در هیچیک از شعرها و رجزخوانی‌ها و مناظرات و مباحثات به این حدیث و سایر احادیث مورد نظر شیعه اشاره‌ای نمی‌کنند. بگذریم. به فرض صحت: ۱- نبی اکرم نظر شخصی خود را بیان داشته‌اند و نفرموده‌اند این سخن من وحی و سخن خداوند است زیرا ما می‌دانیم طبق آیه ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤[النجم: ۳-۴]. ۱- پیامبر اکرم فقط در مقام دریافت و ابلاغ وحی عصمت کامل و محض داشته‌اند. ۲- منظور نبی اکرم صدوستان حضرت علی در زمان حیات ایشان بوده‌اند و نه اینکه کسانی بیایند و سالها بعد به بهانه این حدیث در کنار دین برای خود دکانی به نام مذهب باز کنند. ۳- کجای قرآن نوشته که پیروی از علی یعنی اینکه او حتما باید خلیفه باشد؟ ۴- همانطور که در بالا اشاره شد شما در هیچیک از روشهای خود پیرو علی نیستید. ۵- این حدیث درست یا غلط، نمونه بسیار جالبی است از اینکه احادیث چگونه می‌توانند قرآن را از موضوعیت و اثر بیندازند خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ[آل عمران: ۱٩]. :«دین نزد خدا اسلام است». و نفرموده دین یعنی سنی و شیعه و... ولی متاسفانه چنین آیات واضح و وحدت آفرینی به دست یک مشت انسان احمق و با استناد احمقانه به چند حدیث از کاربرد افتاده است ﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ[الشعراء: ۲۲٧]. «و ستمکاران به زودى خواهند دانست که به چه مکانى باز مى‏گردند».

۱۰- نتیجه: هر گاه ملت ما بتواند این نکته بسیار ساده را بفهمد که تاریخ با احادیث شیعیان (نه احادیث اهل سنت) فرق دارد که این دو چیز جدا از هم هستند. که علم تاریخ به حقیقت نزدیکتر است تا کتاب‌های حدیثی اهل تشیع. که اگر تاریخ، دروغگوی بزرگی است احادیث اهل تشیع پدر او و علم کلام مادر اوست. که با بررسی علمی و بی‌طرفانه متون تاریخی (یعنی با بی‌پدر و مادر کردن آن) می‌توان مشت احادیث دروغ شیعیان را باز کرد. که احادیث شیعه یک قطعه کوچک از جریانی مبهم و شاید جعلی ولی تاریخ، قطعه کاملی از یک جریان ممتد است. و در این راه عقائد موروثی و تقدسات ساختگی و سفسطه‌های آخوندی در تجزیه و تحلیل ما تاثیر نگذارد. آنگاه است که بسیاری از مشکلات ما حل می‌شود و دیگر کسی نمی‌تواند با پیچاندن آیات قرآن، خمس منافع سالیانه ما را بگیرد و به جای انتخابات آزاد، یک عمر با چماق دین و با عنوان ولایت بر ما حکومت کند و یا قلاده به گردن ما بگذارد تا مثل سگ دنبال او عو عو کنیم و نام خود را مقلد بگذاریم و... سخن خود را با دو حدیث پیامبر به پایان می‌رسانم برای کسانی که به حدیث خیلی علاقه دارند البته اگر راست می‌گویند:

- «حلال آن است که خداوند در قرآن حلال کرده است و حرام آن است که خداوند در قرآن حرام کرده است و هر چه را مسکوت گذاشته مورد عفو و گذشت می‌باشد» (نهج الفصاحه و سنن الترمذی ۳/۱۳۴/۱٧۸۰).

- «ای مردم، هیچ چیز را به من ارتباط ندهید زیرا من چیزی را حلال یا حرام نکردم جز اینکه خدای تعالی آنرا حلال یا حرام گردانید». (نهج الفصاحة).

[۴۵] البته در اسلام جایگاه احادیث صحیح محفوظ است و پیروی از سنت پیامبر صواجب است، ولی هر حدیث جعلی، ضدقرآنی، خرافی و مورد میل دکانداران مذهبی را نمی‌توان پذیرفت.