سرخاب و سفید آب - شیعه پاسخ نمی دهد (جلد اول)

فهرست کتاب

دلیل برای دشنام!

دلیل برای دشنام!

۳٩ – علمای شیعه برای توجیه لعن و نفرینهایی که می‌کنند روایاتی را از کتب اهل سنت بیرون می‌کشند همچون اینکه روزی در مقابل پیامبر صشخصی به ابوبکر توهین کرد و ناسزا گفت و پیامبر صسکوت کرده و مانع این امر نشده است!! [۱۲]. بنابراین، این نشان می‌دهد که لعن، نفرین و توهین به ابوبکر اشکالی نداشته و ما نیز می‌توانیم اینکار را انجام دهیم، هر چند که این روایت دروغ است و اساسی از صحت به خاطر مخالفت با روایتی که در کتاب صحیح بخاری اهل سنت آمده است تناقض دارد ولی متأسفانه روافض به دروغ و تهمت ناروا به هیچ کس ابایی ندارند.

سوال: طبق قرآن پیامبر صبرای مسلمین الگو و اسوه حسنه است، ما می‌پرسیم: اعراب و اشخاصی که در زمان پیامبر صبه دین اسلام روی می‌آوردند یا حتی مسلمین فعلی و کسانی که می‌خواهند پیامبر صرا اسوه خویش قرار دهند آیا دچار گمراهی نمی‌شوند؟! چون از طرفی می‌بینند که پیامبر صتوهین و ناسزا به ابوبکر را خوب می‌داند ولی از طرفی دیگر دختر همین ابوبکر را به همسری قبول می‌کند و اموال او را در راه اسلام خرج می‌کند و همراه او از مکه به مدینه هجرت می‌کند و اینقدر او را به خود نزدیک می‌کند که حتی افراد تازه وارد او را با پیامبر صاشتباه می‌گرفتند، و به علت همین دوستی نزدیک او با پیامبر صبوده که صحابه او را به عنوان جانشین پیامبر صقبول می‌کنند، وگرنه مسلمین دیگری نیز در آن زمان بوده‌اند همچون کسانی که در فتح مکه مسلمان شدند، ولی بطور حتم آن دوستی و نزدیکی خاص ابوبکر را نداشته‌اند.

پس آیا اینها تناقض نیست؟ آیا پیامبر صشخصی را دائم به خود نزدیک می‌کرده ولی ناگهان در جایی دیگر او را طرد می‌کرده است؟!! آیا این امور عقلی و منطقی است؟!! (برای شیعه هست).

مورد بعدی اینکه پیامبر صدر مورد اشخاصی که به خودش نیز توهین می‌کرده‌اند سکوت اختیار می‌کرده و صبر پیشه می‌کرده، چون همانطور که گفتیم اسوه و الگوی مسلمین دیگر بوده است [۱۳].

مورد بعدی اینکه چرا شما بطور گزینشی عمل می‌کنید و احادیث مورد پسند خود را بیرون می‌کشید؟!! احادیث فراوان دیگری نیز موجود هستند که پیامبر صمردم را از ناسزا گفتن به اصحابش منع کرده و این در مورد حضرت ابوبکر نیز صادق است، و حتی احادیث بسیاری در مدح حضرت ابوبکر وجود دارند ولی ظاهراً چشمان شیعه آنها را نمی‌بیند و البته آیات قرآن نیز گواه این امر هستند و در آیات بسیاری از مهاجرین و انصار تمجید شده است.

مورد دیگر اینکه علمای شیعه توجه داشته باشند که چنانچه شخصی ابوبکر را در حضور پیامبر صمورد سرزنش قرار داده در واقع اینکار را در برابر رحمة للعالمین انجام داده نه در برابر خمینی یا خامنه‌ای که چنانچه کسی نگاه چپ به این افراد بکند حسابش با کرام الکاتبین است.

[۱۲] این روایت مخالف است با روایتی که در صحیح بخاری آمده که رسول خدا صبخاطر خشمگین شدن ابوبکر صدیق سبه خشم آمدند. عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ سقَالَ: «كُنْتُ جَالِسًا عِنْدَ النَّبِيِّ صإِذْ أَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ آخِذًا بِطَرَفِ ثَوْبِهِ حَتَّى أَبْدَى عَنْ رُكْبَتِهِ، فَقَالَ النَّبِيُّ ص: «أَمَّا صَاحِبُكُمْ فَقَدْ غَامَرَ». فَسَلَّمَ وَقَالَ: إِنِّي كَانَ بَيْنِي وَبَيْنَ ابْنِ الْخَطَّابِ شَيْءٌ فَأَسْرَعْتُ إِلَيْهِ، ثُمَّ نَدِمْتُ فَسَأَلْتُهُ أَنْ يَغْفِرَ لِي فَأَبَى عَلَيَّ، فَأَقْبَلْتُ إِلَيْكَ، فَقَالَ: «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكَ يَا أَبَا بَكْرٍ» ثَلاثًا. ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ نَدِمَ فَأَتَى مَنْزِلَ أَبِي بَكْرٍ، فَسَأَلَ: أَثَّمَ أَبُو بَكْرٍ؟ فَقَالُوا: لا. فَأَتَى إِلَى النَّبِيِّ صفَسَلَّمَ فَجَعَلَ وَجْهُ النَّبِيِّ صيَتَمَعَّرُ حَتَّى أَشْفَقَ أَبُو بَكْرٍ، فَجَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَاللَّهِ أَنَا كُنْتُ أَظْلَمَ مَرَّتَيْنِ، فَقَالَ النَّبِيُّ ص: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِي إِلَيْكُمْ فَقُلْتُمْ كَذَبْتَ وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: صَدَقَ، وَوَاسَانِي بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، فَهَلْ أَنْتُمْ تَارِكُوا لِي صَاحِبِي»؟ مَرَّتَيْنِ، فَمَا أُوذِيَ بَعْدَهَا». (بخارى:۳۶۶۱). ترجمه: ابو درداء سمی‏گوید: نزد نبی اکرم صنشسته بودم که ابوبکر س آمد در حالی که گوشۀ لباسش را گرفته و به اندازه‌ای بالا زده بود که زانویش، دیده می‌شد. نبی اکرم صفرمود: «دوست شما، خود را دچار مشکلی کرده است». ابوبکر سلام کرد و گفت: بین من و پسر خطاب بگو مگو پیش آمد. او را خشمگین کردم. سپس پشیمان شدم و از او خواستم تا مرا ببخشد. ولی او نبخشید. بدینجهت، خدمت شما رسیدم. رسول خدا صفرمود: «ای ابوبکر! خداوند تو را ببخشد». و این جمله را سه بار تکرار کرد. سر انجام، عمر نیز پشیمان شد و به خانۀ ابوبکر رفت و پرسید: ابوبکر اینجاست؟ گفتند: خیر. آنگاه، نزد نبی اکرم صآمد و سلام کرد. با دیدن او، چهرۀ پیامبر خدا صداشت دگرگون می‌شد. ابوبکر ترسید (که مبادا رسول خدا صبه او چیزی بگوید) لذا دو زانو نشست و گفت: یا رسول الله! سوگند به خدا که من کوتاهی ‌کرده‌ام. و این جمله را دو بار، تکرار کرد. نبی اکرم صفرمود: «همانا خداوند مرا به سوی شما مبعوث کرد. شما مرا تکذیب کردید و ابوبکر مرا تصدیق کرد و با جان ومالش، مرا همراهی نمود. آیا دوستم را برایم می‌گذارید»؟ و این جمله را دو بار تکرار نمود. بعد از آن، هیچ کس ابوبکر را اذیت نکرد. (مصحح). [۱۳] در دوران خلافت ابوبکر و عمر نیز بارها می‌شده که شخصی به ایشان اعتراض می‌کرده و البته ایشان منطقی برخورد می‌کرده‌اند.