همسران پاک پیامبر و فلسفه تعدد آنها

میمونه دختر حارث هلالیل

میمونه دختر حارث هلالیل

در اواخر سال هفتم هجری پیغمبر بزرگوار جبا حضرت میمونه دختر حارث ازدواج کرد، و این ازدواج در مکۀ مکرمه در هنگام عمرۀ قضاء صورت گرفت.

این زن آخرین زنی است که رسول خدا جبا او ازدواج فرمودند، وی زنی پارسا و عابد بود، ام المؤمنین حضرت عایشهلدر مورد وی می‌گفت: همانا او از میان ما باتقواتر و باعاطفه‌تر نسبت به خویشان خود بود.

میمونه در جنگ تبوک در صف مجاهدین اسلام بود و به پرستاری زخمی‌ها و دلجویی بیماران می‌پرداخت، و در راه خدا نهایت تلاش و کوشش را می‌نمود.

گفته‌اند که وی اولین زنی است که برای پانسمان زخمی‌ها گروه‌پرستاران زن را تشکیل داد، و برای پانسمان زخم مجروحان و کمک به مجاهدان در میدان‌های بزرگواری و شرافت قیام می‌کرد، و در هنگامی که برای مجروحین آب می‌آورد، در میدان کارزار تیری از تیرهای دشمن بر وی اصابت کرد و بر زمین افتاد، و اگر لطف و عنایت خدا نمی‌بود چه بسا به قتل می‌رسید.

حضرت میمونه خواهر لبابۀ کبری زن حضرت عباس عموی پیغمبر خدا و خاله عبدالله بن عابسبمی‌باشد.

علامه مرحوم سید محمد رشید رضا می‌فرماید: «در روایت است که عموی پیغمبر خدا حضرت عباس رسول خدا جرا جهت ازدواج با خواهر همسر خود لبابه کبری ام‌فضل تشویق کرد، و خود حضرت عباس با اجازه رسول خدا عقد نکاح را برای حضرت پیغمبر جاری کرد، و اگر حضرت عباس در این ازدواج مصلحت بزرگی نمی‌دید، هیچگاه برای ارضاء همسرش در به ازدواج درآوردن خواهر همسرش برای رسول خدا این همه اهتمام نمی‌ورزید».

و در عمل نیز مصلحت و خیر در این بود که رسول خدا این ازدواج را انجام دهد، و همین امر باعث شد که رسول خدا جکاملاً به قوم هلالی نزدیک شود. بنابراین، قوم هلالی این مردانگی و حمایت و بزرگواری رسول خدا را مورد ستایش و ارجمندی قرار داده و سپس دسته دسته به دین اسلام داخل گشتند، و بعد به یاری و همکاری رسول خدا بپا خاستند، هرجایی که او می‌رفت در رکاب او حرکت می‌کردند، هنگامی که رسول خدا با این بانو وصلت فرمود، این بانو در سن پیری و سالخوردگی بود. پس ای خواننده بزرگوار، آیا در چنین ازدواج‌هایی نشانه‌ای از هوای نفسانی و شهوت می‌توان یافت؟ بلکه تنها و تنها فضیلت، جوانمردی، نیکی، احسان، عاطفه، رحمت، سیاست و تیزهوشی بود که پیغمبر خدا را وادار نمود، همانند این ازدواج باارزش را انجام دهد، ازدواجی که نشان‌دهنده عمق نظر و علو هدف و احسان نیک رسول خدا نسبت به زنان باایمان است.

اگر واقعاً این مطالب جزو اهداف و مقاصد رسول خدا نبود، پس هیچگاه این چنین ازدواج‌هایی او را بی‌نیازی نمی‌کرد، مخصوصاً ازدواج با این زنان بیوه سالخورده، در حالی که چقدر در بین قوم و قبیله‌اش دختران باکرۀ زیبا بودند. اگر برای هواس نفس و شهوت اثری در ازدواج پیغمبر خدا با این زنان بیوه که همه‌شان سالخورده بوده غیر از حضرت عائشهلباشد. هرآئینه بجای اینان با دختران زیبارو ازدواج می‌فرمود. و چه بسیار بودند کسانی که دوست داشتند که پیغمبر خدا با آنان پیوند مصاهرت می‌داشت. او که محبوب دل‌هاست، او که محترم هر نفسی است، او که معروف به امانتداری است، او که موصوف به صفات کمال و نجابت و تیزهوشی با شرافت درستکار است.

اما آن حضرت جوالاتر است از این که بخاطر شهوت و هوای نفس به سوی ازدواجی کشیده شود، و بسیار بالاتر و بزرگتر از آن است که برای اشباع غرایز نفسانی دست به ازدواج زند.

پس حاشا و هزار مرتبه حاشا از آنچه که بیهوده‌گویان در مورد پیغمبر معصوم و رسولی که خداوند او را به کمال رسانده و رسالت نبوت را با او پایان رساند، می‌گویند.

و اصلاً چگونه ممکن است خاتم انبیاء و پیامبران دارای چنین صفات نقص باشد، در حالی که رسول خدا جکسی است که خداوند او را تربیت نموده و او را انسان کامل ساخته و به مثابۀ وجودی کامل درآورده و در مورد او اینگونه گواهی داده:

﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤[القلم: ۴].

«و بدرستی که تو بر اخلاق بزرگ هستی».

و همچنین می‌فرماید:

﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٤٠[الأحزاب: ۴۰].

«محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه او رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر هرچیزی آگاه است».