همسران پاک پیامبر و فلسفه تعدد آنها

ملاحظاتی پیرامون چاپ اول این کتاب

ملاحظاتی پیرامون چاپ اول این کتاب

هنگامی که چاپ اول این کتابم «همسران پاک پیامبر» در سال ۱۳۶۹ هجری قمری برابر سال۱۹۵۰ میلادی در بغداد صورت گرفت، تعدادی از خوانندگان اظهار نظرهایی پیرامون کتاب ابراز داشتند و من هم در همان زمان نظرات‌شان را پاسخ می‌دادم، و به آنان وعده دادم که در چاپ دوم آن را به خوانندگان محترم تقدیم می‌دارم، به امید این که مفید فایده قرار گیرد، و خداوند در هرکاری توفیق‌دهنده است.

۱- نکته اول در مورد ماریه قبطیۀ: گرچه من او را جزو همسران پیغمبر خدا بشمار نیاورده‌ام، در صورتی‌که او مادر ابراهیمسمی‌باشد. در پاسخ سئوال‌کننده اینگونه عرض کردم: هنگامی که پیغمبر امین جبرای پادشاهان نامه نوشت و آنان را به دین اسلام دعوت کرد، نامه‌ای بدست حاطب ابن ابی‌بلتعه برای مقوقس پادشاه مصر و اسکندریه ارسال داشت. مقوقس پس از خواندن نامه رسول خدا و سئوال از حاطب در مورد بعضی مسایل، از پیامبر اسلام خوشش آمد و سپس گفت: من در کار این فرستادۀ خدا اندیشه نمودم، و بدینگونه یافتم که او به سوی چیزی بی‌ارزش دعوت نمی‌دهد و نیز از چیزهای مرغوب و دل‌پسند باز نمی‌دارد، من او را ساحری گمراه و یا کاهنی دروغگو نمی‌یابم، من نشانۀ نبوت و پیامبری را در او یافتم با پیدایش اسرار درونی و اخبار غیبی از دست او.

و من در موردش خواهم اندیشید. سپس نامه پیغمبر اکرم جرا گرفت و در ظرفی که از دندان فیل ساخته شده بود گذاشت و آن را مهر کرد و بدست کنیزک خود سپرد. سپس کابت خود را که عربی می‌نوشت، خواست. پس نامه‌ای به زبان عربی برای حضرت رسول جارسال داشت.

بنام خدای بسیار بخشایشگر مهربان

از مقوقس بزرگ قبطیان مصر به محمد بن عبدالله، سلام بر تو. اما بعد: باری نامه شما را خواندم و آنچه را که در آن نوشته بودی فهمیدم و به آنچه که تو دعوت می‌کنی آگاه شدم. من می‌دانستم که پیغمبری برای ظهور باقی مانده است، و گمان می‌کردم آن پیامبر در سرزمین شام ظهور خواهد کرد. من فرستاده تو را گرامی داشتم و دو دختر از صاحب منصبان قبط و مقداری لباس و یک استر سواری برایت ارسال نمودم و سلام بر تو باد.

آن دو دختر کنیز یکی ماریه و دیگری شیرین بود، هنگامی که هدایای مقوقس بدست رسول خدا رسید، آن را قبول کرد و ماریه را برای خود بعنوان کنیز و برده برداشت و با او همبستر شد. بدین عنوان که ماریه ملک یمین اوست نه زن او. سپس ماریه حامله شد و ابراهیم از او متولد گشت پس ماریه ام‌ولد شد. و در شریعت اسلام هر زن برده‌ای که ام‌ولد شد برای صاحبش جایز نیست او را بفروشد و نه در ملکیت دیگری درآورد، و فقط برای صاحبش جایز است همخواب‌شدن با او و کارکشیدن از او، اجازه دادن او برای خدمت و شوهردادن او و همچنین اگر فرزندی از او متولد شد نسب آن فرزند ثابت نمی‌شود، مگر این که صاحب و مالکش به آن اقرار کند که این فرزند اوست. بنابراین، تفاوت زیادی با زن انسان دارد.

خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٢٩ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٣٠ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٣١[المعارج: ۲۹- ۳۱].

«و (مؤمنان) کسانی هستند که عورت خود را نگه می‌دارند مگر بر زنان خودشان یا آنچه که ملک یمین‌شان (کنیزان برده) هستند، پس آنان در مورد (همبسترشدن با این دو گروه) ملامت نمی‌شوند. پس هرکسی که بیش از این‌ها بجوید پس آنان از تجاوزکارانند».

در اینجا قرآن مجید بین زن انسان و زن مملوک ملک یمین (برده کنیز) تفاوت قایل شده است، و چون این کتابم اختصاص به بیان زنان پاک پیامبر اسلام دارد، لذا در چاپ اول ماریه قبطیه را در جدول زنان پیامبر نیاورده و در مورد او بدین خاطر سخنی نگفته‌ام، و چون من این تذکر دوستان را مناسب و شایسته ذکر دیدم، لذا در اینجا آن را نوشتم و بدین وسیله آنچه را که در مورد ماریه آمده است در اینجا بیان نمودم، امیدوارم برای خوانندگان سودمند باشد.

۲- ملاحظه دوم این که علت نیاوردن اسم همسر حضرت خدیجه و همسر حضرت میمونه بنت حارث قبل از ازدواج با حضرت رسول اکرم ج.

بنده بخاطر اختلافی که در مورد اسم آن دو فرد وجود دارد، اسم آن‌ها را ذکر نکردم به دلیل این که دوست ندارم در یک همچنین کتابچه کوچکی به شرح موضوعات اختلافی بپردازم، با این حال من اقوالی را که در این مورد آمده است نقل می‌کنم:

در کتاب «الاصابة في تمیز الصحابة» مال ابن حجر جزء ۴ ص ۲۳۷ حرف خاء آمده است: خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن قریشی اسدی زن پیغمبر خدا جاست. او اولین کسی که رسالت آن حضرت را بطور مطلق تصدیق کرد. زبیر بَکار گفت: خدیجه قبل از بعثت رسول به صفت طاهره خوانده می‌شد و مادرش فاطمه دختر زائده قریشی از قوم بنی‌عامر بن لؤی بود. ابتدا زن ابی‌هاله بن زارة بن نباش ابن عدی تمیمی بود. سپس با عتیق بن عائد بن عبدالله بن عمر بن محزوم و بعد با رسول خدا جازدواج کرد، و این قول ابن عبدالبر بوده که این قول را به بیشتر محدثین نسبت می‌دهد، در صورتی که از قتاده عکس این قول آمده است، و آن این که حضرت خدیجه ابتدا زن عتیق بوده و سپس با ابوهاله ازدواج می‌کند. و در این نظر ابن اسحاق در روایتی که ابن یونس از ابن بکیر از او در کتاب «نسب» مال زبیر بن بکار آورده است، موافق می‌باشد. البته این نظر دوم (یعنی همان نظر قتاده و ابن اسحاق) را از سایر مردم نیز روایت کرده است. پایان.

اما در مورد اسم شوهر میمونه بنت حارث، در نفس مصدر فوق یعنی کتاب «الاصابه» جزء ۴ ص ۳۹۷ – ۳۹۸ حرف میم آورده است:

میمونه دختر حارث بن هلالی خواهر‌ ام‌فضل لبلبه است. اسم او در قبل «بَره» بود، رسول خدا او را «میمونه» نام نهاد، و قبل از پیغمبر همسر ابی‌رهم بن عبدالعزی بن عبدود بن مالک بن حسل بن عامر بن لؤی قریشی عامری بود. و گفته شده که اسمش سختیرة بن ابورهم بوده و باز گفته شده حویطب بن عبدالعزی بوده و گفته شده برادرش فروه برد. پایان.

۳- ملاحظه سوم: نویسنده کتاب «عقدالفرید» در جزء سوم باب «زوجات رسول» اسم همه زنان پیغمبر را ذکر کرده است، در صورتی که من در نوشته‌ام این کار را نکرده‌ام، علتش این است که آن زنان به معنی این که من در این کتابم قصد داشتم عنوان کنم نبوده‌اند. پس هرآن زنی که همسری ثابت و پابرجا برای رسول اسلام نبوده است به آن نپرداخته‌ام، بدلیل اختصار موضوع و خالی‌بودن از فایده‌ای که در همانند این مجال مورد انتظار است. اما خوانندگان برای شناخت بیشتر و دانستن اسم‌های زنانی که پیغمبر خدا با آنان ازدواج کرد و همچنین آنانی را که قبل از نزدیکی طلاق داد، بطور مفصل به کتاب «عقدالفرید» مراجعه کنند. همانند:

۱- خوله بنت حکیم: زنی که خود را به پیغمبر خدا بخشید.

۲- پیغمبر خدا با زنی بنام «عمرة» ازدواج کرد و همانجا طلاق داد و با او نزدیکی نکرد، چرا که پدرش به رسول خدا گفت: علاوه بر صفت‌های خوبی که دارد او زنی است که هرگز مریض نشده است. رسول خدا جفرمود: برای این چنین زنی در نزد خدا اجری نیست و پس او را طلاق داد.

۳- امیة دختر نعمان، پیغمبر خدا قبل از این که با او نزدیکی کند او را طلاق داد.

۴- زنی از بنی‌مرة بن عوف خواست و بعد او را به پدرش رد کرد و فرمود: او بیماری برص دارد وقتی که آن زن نزد پدرش برگشت دید که او بیمار برصی است.

این همه آن ملاحظاتی است که خوانندگان در مورد کتاب بعد از چاپ دومش همه خواسته‌های صاحبان این ملاحظات را برآورده کرده باشد.

خداوند همگان را جزای خیر دهد و آنچه را که از رضای الهی و مقدرات مستحق هستند بدیشان برساند. شاید ما نیز از دعای خیرشان نصیبی بدست آورده تا ذخیره روز قیامت و حساب و کتاب شود.

تنها خداوند است که حق می‌گوید و به راه راست هدایت می‌کند، و شکر و سپاس بیکران برای آن خدایی است که پروردگار جهانیان است.