داستان یک محدث:
علامه خطیب بغدادی/در کتاب «الکفایۀ» که یکی از کتب مشهور اصول حدیث است قول یکی از ائمۀ جرح و تعدیل را نقل فرموده که ما برای تحقیق احوال از راویان حدیث به منطقه و روستای وی میرفتیم. (رفتن به این نوع بود که هنگامی که مشخص میشد که فلان شخص در فلان شهر زندگی میکند و حدیث روایت میکند و آن شهر هزاران کیلومتر دور بود و در آن عصر هواپیمایی وجود نداشت که با سفر هوایی در طی ۲ الی ۳ ساعت به آن شهر برسند، بلکه در آن عصر مسافرت با اسب و شتر و یا با پای پیاده صورت میگرفت و این سفر تحقیقی به این علت بود تا مشخص گردد راویی که این حدیث یا فلان حدیث را روایت نموده چه مقام و منزلتی دارد؟).
لذا به محل سکونت وی میرفتیم و در باره احوال وی تحقیق و تفحص مینمودیم و حتماً از همسایگان و دوستان و نزدیکان وی در مورد احوالش سوال میکردیم که وی چگونه شخصیتی است و این که چگونه نماز و روزه را ادا میکند؟ و در معاملات چگونه است و یا از لحاظ اخلاقی در چه مرتبهای قرار دارد و کلّیه مشخصات او را میگرفتیم و به حدی تحقیق و جستجو میکردیم که گاهی اوقات مردم میپرسیدند: آیا میخواهید در اینجا دخترتان را به نکاح کسی درآورید که این همه تحقیق و بررسی میکنید؟ ما در جواب میگفتیم: اصلاً چنین هدفی در کار نیست، هدف از جستجو این است که فلانی حدیثی را از حضرت رسول اکرم ج روایت نموده اند و ما با این تحقیقات میخواهیم بدانیم که آیا میتوان بر روایت ایشان اعتماد کرد یا خیر؟