پیش نیازهای مبتنی بر اصول روانشناسی
با تمرین و تکرار، سعی کن هیچگاه، پاسخهای تو از طریق احساس نباشد. بلکه با تامل و تانی و از روی عقل و منطق و خالی از هر گونه تعصب و کینه توزی و احساس باشد.
ابن سینا: من قال او سمع بغیر عله خرج من طریقه الانسانیه: هر که بگوید یا بشنود بدون دلیل، از جرگۀ انسانیت خارج است.
بزرگترین عیب، این است که فکر کنی هیچ عیبی نداری.
شیعه یکی از علل معجزه بودن قرآن و حقانیت اسلام را باقی ماندن قرآن از خطر تحریف و یا کم و زیاد شدن میداند ولی نکته بسیار عجیب اینجاست که همین نکته و ارزش را برای تمامی قصهها و داستانهای تاریخی مورد علاقهاش نیز قائل است (منظورم نه اساتید دانشگاه، بلکه فرهنگ و روح جاری در کالبد توده شیعه است) به بهانه تواتر یا اینکه در کتب اهل سنت هم به این افسانهها اشاراتی شده است!.
تفاوت سنت و بدعت: محققین شیعه در مناظرات و کتابهای خود در تایید اصول عقیدتی شیعه، عمدتاً به احادیث و داستانهایی از کتب اهل سنت اشاره میکنند که جزء فروع و استثنائات بوده و بدین طریق میخواهند اثبات کنند که: اصول اعتقادی شیعه درست است ولی در اینجا نکتهای ظریف وجود دارد. بهتر است مثالی بزنم: به عنوان مثال: سه مورد از مواردی که شیعه بسیار به آن استناد میکند این است: ۱- چند حدیث در کتب اهل سنت وجود دارد که میگوید پیامبرجبین نمازها را جمع میکرده (یعنی نماز ظهر و عصر را با هم میخوانده) پس شیعه میتواند همیشه نمازها را با هم جمع کند ۲- حضرت عمر، جهت نزول باران به عباس در پیشگاه خدا متوسل شد [۳۳] پس شیعه مجاز است همیشه و در همۀ امور به اهلبیت متوسل شود ۳- صیغه در برحه زمانی خاصی از حیات پیامبرجمجاز بوده ولی حضرت عمر آنرا در زمان خلافتش ممنوع کرد. پس شیعه مجاز است در همه شرایط و همۀ زمانها صیغه را مجاز اعلام کند.
اکنون دقت کنید:
روشی که مردم مدینه (حدود ۳۰ هزار نفر) و سایر شهرها در زمان ۱۰ سال حضور پیامبر در مدینه و پس از رحلت ایشان بر مبنای آن عمل میکردهاند متاثر از سنت پیامبر بوده یعنی آنها طبق مشاهدات خود از پیامبر، وظایف دینی خود را انجام میدادهاند (روش نماز خواندن، وضو گرفتن، یا عدم جواز صیغه، یا گناه بودن زیارت قبور و ساختمان سازی روی قبرها یا شرک بودن توسل یه غیر خدا و...) ولی استنادات شیعه به روایات ائمه از طرق کتبی است که اکثر راویان آن، فاسد المذهب و غالی و دروغگو بوده و تازه سالها پس از رحلت نبی اکرم نوشته شدهاند (محکمترین و قدیمیترین این کتب حدیثی اصول کافی است که بنا به تحقیق علامه برقعی در کتاب بت شکن و حتی اعتراف علامه مجلسی، اکثر روایات آن، ضعیف است!) پس براحتی میتوان نتیجه گرفت آنچه طبق مشاهدات مردم مدینه از نبی اکرم در طول تاریخ بین مسلمانها به صورت عرف درآمده و تا کنون باقی مانده سنت است و سایر چیزها بدعت.
نکته دیگر اینکه احادیثی که شیعه به آنها اشاره میکند و در کتب اهل سنت، وجود دارد در مقابل انبوه روایات دیگر، حکم خبر واحد را پیدا میکند. مثلاً روایت جمع بین نمازها بیشتر به ابن عباس ختم میشود.(یا روایات جواز زیارت قبور که بیشتر به عبدالله ابن عمر، ختم میشود علاوه بر اینکه تمامی آنها مرفوع هستند!!!) و حتی بعضاً با روایات شیعه نیز در تضاد است مانند فرمان حضرت علی که در نهج البلاغه موجود است: ایشان به تمامی فرمانداران خود دستور اکید میدهند که بین نمازها را جمع نکنند. یا سطح قبرستانها را با خاک، مساوی کنند و...
حتی بر فرض اثبات جواز صیغه یا جمع بین نمازها و حتی توسل و یا زیارت قبور، به خوبی مشخص است که این موارد جزء اصول و روشهای تکراری و دائم نبی اکرم نبوده است وگرنه به صورت سنت و عرف در بین مردم مدینه و پس از آن، سایر شهرهای اسلامی عمومیت پیدا میکرد. ولی متاسفانه شیعه این فروع را (به فرض صحت) به صورت اصول درآورده است و حتی در خصوص آنها دست به غلو نیز زده است. مثلا در فرهنگ توده شیعه: دعا، نذر و شفاعت، تاثیر بیشتری دارد تا عمل و توبه و جبران مافات. زیرا اولی آسان است و دومی دشوار. یا اینکه اصل بر توسل و یا ولایت ائمه است نه تلاش و کوشش خود انسان، تحت ولایت الله. اصل بر گریه است نه خنده. پس در حقیقت، بدعت گزار واقعی کسانی هستند که فروع را به جای اصول نشاندهاند.
عجیب است که در آیات قرآن کریم نیز تاثیر این مثالها به خوبی مشهود است. در جای جای آیات قرآن و در صدها آیه، ولایت غیر خدا محکوم و باطل اعلام شده است. ولی در یکی دو آیه حکم به دوستی (با واژۀ: ولی) بین مومنین و رسول خدا در طول ولایت خدا شده (یا حکم به همکاری و دوستی خاندان نبی اکرم) متاسفانه شیعه به همین یکی دو آیه چنگ زده و با غلو درخصوص آنها و شاخ و برگ دادن به آنها اصل موضوع(توحید) را از تاثیر انداخته و اینگونه به مرز شرک نزدیک شده است. یا عدم وجود شفیع در نزد خدا در دهها آیه و لزوم عمل و توبه برای رستگاری در قیامت در صدها آیه و از آن سو، اشاره به وجود شفاعت آن هم به اذن خدا در یک آیه. شیعه با استناد و غلو و شاخ و برگ دادن به همین یک آیه، فاتحه عمل و لزوم توبه و خودسازی و... را به کلی خوانده است. البته منظور من در تمامی این مثالها آن نیست کتب شیعه نیست زیرا در کتابها بسا چیزهای خوب براحتی نوشته شود. منظور من آن فرهنگی است که اکنون در سطح توده معتقد شیعه وجود دارد. و صد افسوس که تاثیرات مشهود این اعتقادات شرک آمیز در تمامی کشور عزیز من به خوبی پیداست: رواج دروغگویی، طلاق، اعتیاد، سست شدن معنویات و روابط انسانی، فزونی تارکین نماز، دشمنی و کین توزی با سنیها و...
البته برای شما مژدهای دارم و آن اینکه: ایرانیها روحیه بسیار حق جویی دارند و من مطمئنم با مطالعه این تحقیق، حتی متعصبترین شیعهها راه حق را پیدا میکنند. انشاءالله.
برای جویای حقیقت، نیت راستین کافی نیست. بلکه همواره باید مراقب اخلاص و نیت خود باشد و به آنها از دیده شک بنگرد. زیرا دلداده حقیقت، حقیقت را به خاطر هماهنگی آن با امیال خویشتن نمیخواهد. بلکه حقیقت را تنها به خاطر حقیقت بودن دوست میدارد، حتی اگر مخالف باور و عقیدهاش باشد پس هر گاه اندیشهای متعارض با مبادیاش به ذهن او خطور کند باید آنجا بایستد و هرگز در پذیرش آن دودل نشود. [نیچه] .
مبادا حایلی شوی میان اندیشه خود و آنچه که با آن در تعارض است و هر اندیشهوری که به این توصیه عمل نکند به نخستین مرتبه فرزانگی نایل نخواهد شد. [نیچه] .
تو باید هر روز یکبار با خویشتن خویش به جنگ برخیزی و در اینکار نباید برای شکست و پیروزی اهمیتی قایل شوی، چرا که آن به حقیقت مربوط میشود و نه به تو. [نیچه] .
قبل از خواندن هر مطلبی، انسان به ناچار باید مطالبی را برای درک بهتر و عمیقتر و بدون تعصب آن مطلب بداند. و خودش را از حالتی که پیش از آن در فرهنگ غلط جامعه شکل گرفته خارج کند البته توجه داشته باشید خروج از یک عمر تفکر اشتباه که در مغز انسان انباشته و متراکم شده به صرف خواندن یک کتاب میسر نمیشود و کمی چاشنی: جرات دانستن و روحیه حقیقت طلبی نیز لازم است. اینک پیش از شروع، توجه شما را به اصول زیر، جلب میکنیم:
﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّاۚ إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَ٣٦﴾[یونس: ۳۶] .
۱- و اکثر این مردم، به غیر از خیال و گمان باطل خود از چیزی پیروی نمیکنند در صورتیکه گمان و خیالات موهوم، کسی را بینیاز از حق نمیگرداند و به علم یقین نمیرساند و خدا به هر چه میکنند آگاهست.
۲- به زودی دو گروه نسبت به من هلاک میشوند: دوستی که افراط کند و به غیر حق کشانده شود و دشمنی که در کینهتوزی زیادهروی کند و به راه باطل درآید. بهترین مردم نسبت به من گروه میانه رو هستند. از آنها جدا نشوید[۳۴] . [حضرت علی÷].
۳- دو کس نسبت به من هلاک میگردند دوستی که زیاده روی کند و دروغ پردازی که به راستی سخن نگوید[۳۵] . [حضرت علی÷].
۴- هرگز دورهای را در تاریخ با بینش دورهای دیگر بررسی نباید کرد و هر مساله را که به دوران گذشته متعلق است باید با بینش خاص همان دوره نگریست نه با بینش دورهای که خود در آنید[۳۶] . (مانند بیشتر نویسندگان ما که قضاوتهایشان در رابطه با مسائل تاریخ صدر اسلام، بر اساس فرهنگ زمان حال صورت میگیرد که متاسفانه تعصبات مذهبی و احساسات و انتخاب گزینشی حوادث را نیز وارد آن کرده و دست پخت آنها آش شله قلمکاری شده که میبینید).
۵- منتقد باید تشریح کند، نه تجویز[۳۷] . متاسفانه بیشتر محققین و نویسندگان و وعاظ شیعه، در مقام انتقاد، تجویز میکنند و نه تشریح. ولی بیشترین سعی نویسنده در این کتاب آن است که موضوعات مورد بحث را تا سر حد امکان، تشریح و ریز ریز کند و از کلی گویی و ارائه پاسخهای مبهم و خیالی و پادرهوا دوری کند.
۶- حتی واقع بینترین انسانها آنچه در ذهنشان در حال جریان است را حقیقتتر و درستتر میپندارند تا آنچه که در جهان خارج و در واقعیت وجود دارد.
۷- مردم همیشه دوست دارند چیزهای عجیب و غریب و باور نکردنی بشنوند. آنها امور غیر عادی را بهتر از امور واقعی و معمولی قبول میکنند. که این خود یک ریشه روانشناسی در میل وافرکودکان به داستانهای اساطیری دارد. اگر بگویی شتر پرید مردم بیشتر توجهشان به تو جلب میشود تا اینکه بگویی شتر دوید! برای مثال: کافری به نام یزید بن غعنب، که هیچگاه نیز مسلمان نشد میگوید دیوار کعبه شکافت و مادر حضرت علی به درون آن رفت و... شیعه این امر غیرعادی را با جان و دل قبول میکند ولی سخن پدر همین علی، یعنی ابوطالب که گفته علی در خانه خود من متولد شد را قبول ندارد. اعراب مثالی دارند: ذم بما یشبه المدح: نکوهشی که در ظاهر ستایش است. آری برای کوبیدن چیزی به آن خوب حمله نکنید بلکه از آن بد دفاع کنید. براستی علت اینکه افرادی مانند این کافر یا عکرمه چنین موارد به ظاهر جذابی را در حق علی میگفتهاند چه بوده؟ و آیا ستایشگران علی چنین افراد پستی بودهاند. یا اینکه نیتی در اینکار نهفته بوده است؟ که حضرت علی میگوید: درباره من دو گروه هلاک شدند دشمن و دوست تندرو!.
۸- اولین وظیفه انسان، در برخورد با هر پدیده، موضوع یا پاسخی آن است که آنرا با معیار عقل محض[۳۸] ، محک بزند. مگر در مورد آیات قرآن کریم که از منبعی ما فوق عقل نازل شده است. و این است معنای سخن امام محمد غزالی که گفته: من در شرعیات، مذهب قرآن دارم و در عقلیات، مذهب برهان. یعنی موضوعات قرآنی را بدون چون و چرای عقل، قبول میکنم ولی سایر موارد را بر پیشگاه خرد، عرضه میکنم به عنوان مثال وقتی علت طول عمر امام زمان را از روحانیون سئوال میکنی آنها میگویند که نوح نیز ۱۰۰۰ سال عمر کرد ولی: این قیاس است و قیاس در مذهب شیعه باطل است و عمر طولانی حضرت نوح را نیز ما بر مبنای اعتماد به قرآن، قبول داریم به همین علت، برای اثبات طول عمر امام زمان شما باید یک دلیل عقلی و منطقی دیگر ارائه کنید. متاسفانه بسیاری از مواردی که شیعه (و حتی سایر فرق اسلامی) با استناد به آیات قرآنی سعی در اثبات آن دارند مانند همین مورد، قیاس است که در محضر عقل و خرد، مردود میباشد. (مثل اینکه من بگویم که فلانی تکه چوبی داشت که تبدیل به مار شد و وقتی شما باور نکردید بگویم وای بر تو مگر عصای موسی تبدیل به اژدها نشد!!!).
۹- تاریخ، علم مستقلی است و اگر اساتید و محققان شیعه علایق دینی و سیاسی و فرقهای شخصی خودشان را از تاریخ و قضاوتهای تاریخی خود جدا میکردند همه مشکلات آنها حل میشد. و چقدر مسخره است وقتی هنوز بر سر جدا بودن یا نبودن دین از سیاست بحث و مشاجره است کسانی بیایند و تازه این هر دو را با تاریخ، مخلوط کنند!!! (اعتقاد به خلافت و حکومت منصوص و موروثی در خانوادۀ پیامبر اکرم است).
۱۰- انسان اگر تقلید کند، مرتباً دچار اشتباه و خطا میشود ولی اگر به قرآن و عقل محض، رجوع کند درصد اشتباهات او کمتر میشود. خداوند در قرآن کریم میفرماید که کاملاً مخالف تقلید و پیروی از ظن و گمان است: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌ﴾[الإسراء: ۳۶] . این یعنی اینکه خودت باید درباره موضوعات شبهه برانگیز با تحقیق و تلاش به علم و یقین برسی و با تحقیق و علم، فکر کنی، حرف بزنی و عمل کنی نه بر مبنای تقلید که سرشار از ظن و شک و تردید است که ﴿إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيًۡٔا﴾[یونس: ۳۶] .
۱۱- خطرناکترین معجون تاریخ، اشتباه، خطا و خرافه ایست که به صورت تکرار، وارد عرف شده و از آنجا خودش را وارد مذهب کرده است. این یکی از خطرناکترین و ماهرانهترین، نقشههای شیطان برای نوع بشر است.
۱۲- بر خود لازم میدانم قبل از ورود به مبحث اصلی به شما متذکر شوم که محقق در امر تحقیق مانند قاضی بوده و باید بیطرفی خود را تا انتهای تحقیق، حفظ کند[۳۹] و به همین دلیل اینجانب با وجود اینکه شیعه بوده و از قضا به خاندان پیامبر اکرمجبه خصوص حضرت علی÷علاقۀ بیاندازه دارم با این حال، برای اینکه تحقیق من از مسیر حق و انصاف و عدالت خارج نشود از نگاه تقدس و نورانیت به افراد نگاه نکردهام و دقیقاً به همین علت و برای درک صحیح از موضوع، خواننده نیز باید هنگام مطالعه و قضاوت، مواردی مانند اینکه برخی افراد به هیچ وجه اشتباه و خطا نمیکنند و تمام علوم را میدانند و از تمام وقایع حال و گذشته و آینده، مطلعند را از خود دور کند. زیرا بزودی در مباحث مربوطه و با استناد به آیات قرآن و روایات متواتر، ثابت میکنیم که حتی شخص پیامبر اکرم اینگونه نبودهاند. و این نه تنها توهینی به شخص پیامبر اکرم نیست بلکه ارزش و مقام ایشان را در نظر ما بالاتر میبرد. برای همین وقتی ثابت میکنیم که پیامبر اکرم از نوع بشر بودهاند: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾[الکهف: ۱۱۰] . به تبع اولی حضرت علی و فاطمه نیز از نوع انسان و از نژاد بشر بودهاند[۴۰] .
۱۳- اگر محققی بینش خود را از رنگ عقاید و رسوم و پسندهای زمان و محیط خویش نزداید و از آفت «قضاوتهای قبلی» (پیشداوریها) بری نگردد. از دیدن واقعیت آنچنان که بوده است عاجز میماند و هر چه بگوید بیهوده است[۴۱] .
۱۴- پیروی راستین از علی و راه و روش و طرز تفکر علی، نه علی پرستی کردن اما در زندگی و جامعه و طرز فکر و کار، از خیانتکاران اموی و مقدسین نهروانی هم جلو بودن[۴۲] .
۱۵- در یک جامعۀ شیعی بهترین تهمت این است که شایع کنند: او شیعه نیست، سنی است، وهابی است[۴۳] . (به احتمال قریب به یقین به اینجانب نیز چنین تهمتهایی وارد خواهد شد... باکی نیست، وقتی وجود نازنین پیامبرج، دستخوش تهمت جنون، جادوگری، شاعری و خیالبافی و... میشد من که هستم که بخواهم غصه بخورم. به قول حسنک وزیر: بالاتر از حسین علی که نیم...).
۱۶- پدر یک فرد، وابسته به گذشته است. شخصیتش در گذشته منعقد شده...نو پذیر نیست. عادت بیشتر از اراده بر او مسلط است. با سنن و عادات مذهبی و اجتماعی و قدمت و اساطیرالاولین خو گرفته و حتی نسبت بدان تعصب پیدا کرده است. محافظه کار است. عقل و مصلحت و متانت و شخصیت و استخوان را همه در تقلید از قدما، تکیه بر گذشته و فرار از آینده و بیزاری از نوی و تغییر میبیند. تغییر را با انحراف و تازگی را با جلفی مترادف میداند. قدما عمیق و درستند و نواندیشان سطحی و غلط! (اسلام شناسی -دکتر شریعتی- ص ۴۶۱).
۱۷- اگر قبل از خواندن یا شنیدن ساز مخالف، حس موضعگیری و مقابله و مخالفت در تو گل میکند، بهتر است ابتدا این حس شیطانی را بکشی بعد وارد گود شوی. به احتمال زیاد وجود همین حس در ابوجهل و ابولهب باعث بدبختی آنها و نبودن همین حس در افراد پاکی مانند ابوذر و سلمان باعث خوشبختی آنها شد.
۱۸- اولین شرط برای درک حقیقت، پاک کردن تمام تلقینات قبلی از ذهن است.
۱۹- هر جا در این کلمات، تلخی بیشتری دیدی بدانکه همانجا حقیقتتر است زیرا حقیقت همیشه تلخ است. حقیقت را همه جا و بر زبان همه کس نمیتوان یافت. حقیقت گنجی است پنهان در بیغولهها.
۲۰- ریشههای خوب، باید ثابت باشد ولی بیا و با شجاعت، شاخ و برگهای پوسیده را قطع کن.
۲۱- بیشتر سوء تفاهمات، در بارۀ تغییر، این است که برخی میپندارند تغییر یعنی عدم ثبات، فساد، ایجاد آشوب و از میان رفتن امنیت. در حالیکه تغییر واقعی آن است که موجب رشد و شکوفایی شود و آنچه که موجب عدم ثبات و هرج و مرج میشود نامش تغییر نیست (بلکه نامش فساد است. حتی اگر زیر عنوان تغییر پنهان شده باشد) پس در هر سخن، اندیشه کن و اگر دیدی آن سخن: راهی است برای رهایی و شکستن غل و زنجیرها و اتحاد جامعه بشری بدانکه رشد، پیشرفت و شکوفایی است به آن ایمان بیاور. و اگر موجب مختل شدن امنیت جامعه و افسردگی روانی (از نقطه نظر روانپزشکی و نه احساسات عرفی) دیگران است بدان که نامش فساد است.
۲۲- مسن بودن، نوع لباس، مدرک تحصیلی، سابقه علمی، جنسیت، ملیت، مقام و موقعیت اجتماعی، عقاید دینی و مذهبی، احترام دیگران، زیبایی، دوست بودن با عدهای و عضو دار و دستهای بودن و... مراقب باش هیچکدام اینها تو را گول نزند. که پس من همۀ رفتارها و سخنان و نظراتم درست است. مراقب باش اینگونه خودت را فریب ندهی بلکه فقط چیزی درست است که: با معیار عقل سلیم، محک خورده و منطقی و مستدل باشد. یا لااقل حاصل تجارب عدهای کارشناس، یا نتیجۀ یک مشورت درست با اهل فن باشد.
۲۳- تا مردم ما بدون دلیل حرف میزنند و یا بدون دلیل حرفی را قبول میکنند محال است پیشرفت کنیم.
۲۴- یک دوست حزب الهی داشتم که حرف جالبی میزد. او میگفت: روح ما مثل برکهای است که کتابها مانند رودها و جویهایی از اطراف به آن میریزد ما باید همهگونه کتابی بخوانیم ولی اگر فقط کتب باطل به این برکه بریزد این برکه پس از مدتی فاسد میشود. من به او گفتم حرف شما کاملاً درست است ولی از کجا معلوم آنچه که سالهاست در برکه روح شما ریختهاند باطل بوده و برای شما حق جلوه دادهاند و از تاثیر کتابهای باطل و سخنرانیهایی که تا کنون در مغز و ذهن پاک و ساده تو فرو کردهاند تا کتاب مرا که میخوانی فکر کنی که اندیشه من بر باطل است؟!!!.
۲۵- من آدمی هستم ضد وسواس، ولی هنگام نوشتن این سطور، نهایت وسواس را به خرج دادهام مبادا نکتهای خطا بنویسم و کسی گمراه شود. و چنانچه کسی با دلیل و منطق اشتباه بودن این مطالب را به من بگوید با کمال میل میپذیرم.
۲۶- محال است اصلاح و جراحی غدد سرطانی یک فرهنگ، بدون درد همراه باشد. غددی که در طول قرنها در اعماق جان افراد ریشه دوانید هاند. بیشک، سیل تهمتها و افتراهاست که سرازیر میشود. تو سعی کن فقط سخن کسی را قبول کنی که با دلیل و منطق، صحبت میکند نه آنکه کارش، توهین هوچی گری، جوسازی، مغلطه و بازی با کلمات است. و در نهایت وقتی کم میآورد چماق مصلحت را بالا میبرد.
۲۷- محال است موقع اصلاح و یا تغییر، همه خشنود و راضی باشند به هر حال، جراحی غدد سرطانی، با چاقو و درد و ناراحتی همراه است.
۲۸- پذیرش نقاط ضعف، نهایت مردی و قدرت انسان را میرساند، و توبه از انسانهای قدرتمندی چون حر بر میآید نه از انسانهای ضعیف النفس و ترسو.
۲۹- کسی که خود را در راه میداند هیچگاه راه را پیدا نمیکند و شاید برای همین در نماز مرتب میگوییم: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾[الفاتحة: ۶] . این را برای کسانی میگویم که تمام کارها و عقاید خود را صددرصد درست میدانند. و نادانسته خود را معصوم میدانند.
۳۰- میوه یقین ریشه در شک دارد و میوه قاطعیت ریشه در نرمش. اگر بدون شک به یقینی رسیدی بدان که آن یا تقلید است یا از روی ترس یا تعصبی کور و هر چه هست یقین نیست اگر بدون نرمش قاطع شدی، بدان که دیکتاتوری. اگر چهرهات عبوس و گرفته است بدان که نادانی. (چون پیامبر اکرم و حضرت علی و همه امامان همیشه خوشرو بودهاند) هنر، آن است که با چهرهای بشاش، صلابت داشته باشی. و با طی شک به یقین برسی.
۳۱- (تحت تاثیر مطالعه یا رفیق یا شنیدن سخنان این و آن...) هر چیز که به ذهنت میرسد را حق مپندار و آنرا با تکرار و تلقین به صورت تعصب خشک در نیاور.
۳۲- همیشه در گوشه و زوایای ذهنت این احتمال را داشته باش که ممکن است فلان عقیده من درباره فلان مطلب، اشتباه باشد، ممکن است نسبت به فلان شخص، اشتباه فکر کنم،ممکن است فلان کار من اشتباه باشد، مرز ظریفی است میان اعتقاد به اصول با روشنبینی و تغییر، در اصول با اعتقاد محکم پیش برو ولی در مصادیق، جایی برای تامل و شک باقی بگذار. چه بسا در مورد افراد، موقعیتها، سخنان و... اشتباه کنی. هیچگاه اصول را با فروع مخلوط نکن.
۳۳- مرز ظریفی است میان سنت و مدرنیته، میان معیارهای صحیح عرفی و چارچوبمندیهای غلط و پوچ، میان اصول و اعتقادات مثبت و باورهای غلط، و وظیفه مصلح تشخیص این مرز و ارائه تصویری از آن به دیگران است و به خاطر همین ظرافت است که اکثر مدعیان اصلاحات دچار اشتباه و انحراف میشوند. اینک از خداوند میخواهم در این راه مرا یاری کند و به این یاری مطمئنم. زیرا نه به خاطر پول مینویسم و نه مقام و یا شهرت. فقط درد است که مرا به نوشتن واداشته و امید آیندهای بهتر برای فرزندان کشورم: ایران.
۳۴- حضرت علی÷میفرمایند بالاترین گناه ترس است. شاید علتش این است که انسان، گاه به خاطر تعصبات و یا اعتقادات غلطی که دارد میترسد حتی به سخن حق گوش دهد (چه برسد به اینکه بخواهد قبول کند) و این باعث سقوط انسان در چاه جهالت و خودبینی میشود. شاید بسیاری از کفار نیز از روی ترس، حاضر به پذیرفتن اسلام نمیشدهاند.(متاسفانه بیشتر مذهبیون از ترس آتش دوزخ حتی حاضر به شنیدن این مباحث هم نمیشوند و متاسفانه همین موضوع آنها را به دوزخ میکشاند!).
۳۵- انسان آنچه را که دوست دارد میشنود و حتی میبیند نه آنچه که در واقعیت خارج وجود دارد. در سال ۱۳۵۷ (ابتدای انقلاب) همۀ مردم چون عاشق آیت الله خمینی بودند همگی عکس او را در ماه دیدند و در این زمینه یک تواتر ۲۰ میلیون نفری حاصل شد! پس شاید حتی بعضاً تواتر نیز نمیتواند مبنای حقیقت قرار گیرد.
۳۶- آیا تا کنون از خودت پرسیدهای اگر والدین من، کافر یا مسیحی یا... بودند من هم مثل آنها میشدم پس میفهمی اسلام تو نیز تقلیدی است و من فکر نمیکنم در پیشگاه خداوندی که در سرتاسر قرآن، انسانها را دعوت به تعقل و اندیشه کرده است، تقلید، جایگاهی داشته باشد.
۳۷- خاطره با رویا شروع میشود و در گذر زمان به حقیقت میپیوندد. اکثر افسانههای شیعه دارای چنین ماهیتی است.
۳۸- مهمترین شرط قبل از شروع هر تحقیقی، شک است. ابوذر و سلمان فارسی و سایر اصحاب پیامبر اکرم و یاران سایر پیامبران اگر در عقاید قبلی خود و عقاید آباء و اجداد و فرهنگ جاهلی زمانۀ خود، شک نمیکردند به همان سرنوشت ابوجهل و ابولهب دچار میشدند. در اینجا لازم است متذکر شوم هیچیک از شیعیان (و حتی اهل تسنن) هیچگاه ادعا نکردهاند که علماء و نویسندگان آنها معصوم و به دور از هر گونه خطا و اشتباهی هستند برای همین میتوان احتمال داد (حتی اگر این احتمال یک درصد باشد) که مثلاً علامه حلی، شیخ کلینی، علامه مجلسی، شیخ صدوق، شیخ مفید[۴۴] و سایر روحانیون گذشته و فعلی ممکن است در برخی زمینهها اشتباه کرده باشند.
۳۹- مقدسات (چه از نوع خوب و چه از نوع انحرافی و غلطش) در قسمتی از روح و ذهن انسان جای دارند که انسان به هیچ وجه حاضر نیست وارد این منطقه شود و یا حتی به کسی اجازه ورود بدهد! به مطلب زیر که نوشته کارل گوستاو یونگ روانشناس و پدر علم روانکاوی و از مخالفان فروید است دقت کنید:
واقعاً تعجب آور است که انسان چقدر درباره چیزهایی که جنبۀ نورانی و قدسی دارند کم فکر میکند و کم در صدد مواجهه با آنها بر میآید و این مواجهه چقدر برای کسی که در صدد آن برآید دشوار است. صرف نورانیت یک چیز، تفکر و رجوع به عقل را درباره آن مشکل میکند زیرا حالات عاطفی انسان، همیشه در این موارد، دخیل میشوند و نفوذ میکنند. انسان همیشه در این موارد یا احساس موافق دارد یا مخالف و (بینظری مطلق) اینجا کمیابتر از هر جای دیگر است.
مثلاً اگر انسان، عقیده مذهبی مثبتی داشته باشد یعنی اگر مومن باشد شک و تردید را بسیار ناپسند میداند و از آن میترسد و به این جهت ترجیه میدهد که موضوع ایمان خود را تجزیه و تحلیل نکند! و از طرفی اگر عقیده مذهبی نداشته باشد اکراه خواهد داشت از اینکه وجود یک احساس کمبود را در خود تصدیق کند. بلکه ترجیه میدهد خود را روشنفکر معرفی کند یا لااقل در توجیه عدم اعتقاد خود به خدا اشاره به مزیت و شرافت آزادی فکر نماید. در این مورد اخیر، تصدیق نورانیت یک امر مذهبی دشوار است ولی در عین حال همین نورانیت، فکر انتقادی را نیز دچار زحمت میکند زیرا این امکان ناخوش آیند وجود دارد که نورانیت مزبور توسل به آزادی فکر یا عدم اعتقاد به خدا را متزلزل کند. هر دو دسته چه مومن و چه غیر مومن بیآنکه این را بدانند ضعف استدلال خود را احساس میکنند...
مکتب عدم اعتقاد به خدا به این نکته تکیه میکند که انسان هیچ معرفتی را درباره خدا یا هر چیز فوق طبیعی (متصرف) نمیتواند شد غافل از اینکه انسان هیچگاه یک ایمان فوق طبیعی را (تصرف) نمیتواند کرد بلکه آن ایمان است که وی را متصرف میشود. صاحبان این دو نقطه نظر مخالف یعنی آنانکه ایمان مذهبی دارند و آنان که ندارند هر دو در تصرف عقل هستند. و آنرا برترین داور میدانند. که با آن نمیتوان چون و چرا کرد. اما این عقل چیست؟ و چرا باید آنرا برترین داور دانست؟ آیا نه این است که چیزی که هست و برای ما وجود حقیقی دارد حکمش بالاتر از هر قضاوت استدلالی است؟ در تاریخ فکر بشر این حقیقت در موارد متعدد به ثبوت رسیده است.
متاسفانه مدافعین (ایمان) هم نظیر استدلالت بیهوده مخالفین خود را بکار میزنند منتهی در جهت عکس. تنها چیزی که نمیتوان درباره آن شک داشت این است که گفتهها و اقوالی از نوع فوق طبیعی وجود دارند که درست موضوع نورانیت آنها با حرارت و شوقی هر چه تمامتر مورد تصدیق و یا انکار قرار میگیرد.[۴۵] این نکته یک اساس و پایه حسی برای ما فراهم میکند که میتوانیم آنرا مبدا تحقیق خود قرار دهیم به این معنی که این امر، وجود خارجی حقیقتی دارد و یک پدیده روانی است. البته این را درباره همه اقوال حتی متضادترین آنها که حالت نورانی داشتهاند یا هنوز دارند میتوان گفت و از این نقطه نظر لازم است که کلیه اقوال و گفتههای که از نوع مذهبی میباشند در نظر گرفته شوند[۴۶] .
۴۰- پذیرفتن موضوعی که بر خلاف عقاید رایج و ریشه کرده در نهاد جامعه و انسان باشد بسیار دشوار است حتی اگر آن انسان، انسانی تحصیلکرده و آگاه و روشندل باشد. به خصوص اگر آن موضوع بر خلاف عقاید مذهبی باشد که یک عمر توسط تلقینات روحانیون و وعاظ و نویسندگان و دیگران، آرام آرام در رگ و ریشه انسان جا گرفته است زیرا متاسفانه این عقاید در قسمت احساسات، ریشه میکند که برکندن آن بسیار غیر ممکن است. به همین دلیل، ایرانیها بدون شناخت به کسی محبت میورزند و بدون شناخت، دشمن میشوند. امید آنکه دوران این حماقتها به سر آید. و من اکنون با خودم فکر میکنم و میگویم چقدر بزرگوار بودند ۴۰ نفر اولی که در مکه به پیامبرجایمان آوردند در آن فرهنگ بدوی وحشی و جاهلی به کسی ایمان آوردند که هر چه میگفت خلاف اعتقادات رایج مذهبی و دینی و فرهنگی و... بود. پس آنها بسیار با شرفتر و دلآگاهتر از عوام و غیر عوام ما هستند. حتی ۸ هزار نفر از جمع ۱۲ هزار نفری خوارج با شنیدن سخنان حضرت علی÷از جنگ کناره گرفتند پس حتی افراد حاضر، از خوارج هم پستتر و نفهمترند.
۴۱- اخبار شبکه ۳ ساعت ۲۲ مورخ ۳۰/۱۱/۸۴: (محققان خارجی دلیل علمی تعصبات غیرمنطقی هواداران سیاسی جناحها را فهمیدهاند: در مغز این افراد وقتی نامزد حزبی یا سیاستمدار مورد علاقه آنها حرفهای ضد و نقیض میزند مرکز کنترل احساسات در مغز بر مرکز تعقل تاثیر میگذارد و سعی در توجیه رفتار آن نامزد سیاسی میکند) من فکر میکنم در مغز خوارج حزباللهی و متعصبین مذهبی ما نیز دقیقاً چنین مرکزی به طور کامل و شبانه روزی و ۲۴ ساعته در حال فعالیت است! تا حدی که فکر میکنم حتی دیگر مرکز تعقلی باقی نگذاشته باشد!.
۴۲- یکی از مهمترین اصولی که هر خواننده یا نویسنده باید در مورد وقایع تاریخی رعایت کند این است که به صورت گزینشی و استثنایی به بررسی و قضاوت ننشیند. تاریخ برای یک مبتدی مانند قطعات پراکنده و در هم یک پازل[۴۷] ، مبهم و گنگ است. و فقط در صورتیکه قطعات این پازل به شیوهای علمی و صحیح و دور از تعصب و جهل، کنار هم چیده شود مانند تابلویی زیبا از سرگذشت جوامعی حکایت میکند که هم نقاط سیاه داشتهاند و هم نقاط سفید، هم پیروزی هم شکست و... ولی اگر کسی از روی جهل یا غرض ورزی به صورت عجولانه یکی از قطعات پازل را از روی زمین بردارد و شروع کند به فریاد و هوار که: آقا! نگاه کنید من گفتم که این پازل زشت و سیاه است دقت کنید این هم مدرک! تمام این قطعه پازل سیاه است! پس این علامت آن است که تمام قطعات پازل سیاه است! اصولا روش محققان شیعه و یا تحقیقات برخی از خاورشناسان درباره اسلام بر همین منوال است. به صرف یک یا دو حدیث و یک یا دو داستان، موضوعات تعصبی مورد علاقه خودشان را ثابت میکنند ولی باید بدانیم که در منابع تاریخی مانند مغازه عطاری همه چیزی پیدا میشود و حتی بعضاً افسانههای دروغ در حد تواتر نیز در آنها وجود دارد! چه برسد به سند قرار دادن روایات آحاد. متاسفانه تاریخ نویسی در گذشته جنبه علمی نداشته و بیشتر یا از روی غرض ورزی بوده یا تفنن و سرگرمی و به هر حال، اصول علمی کمتر در جمع آوری مطالب رعایت میشده. در کتاب قدیمی و معتبر تاریخ طبری مشاهده میکنیم که نویسنده هر آنچه بوده است را برای جلوگیری از نابودی گرد هم آورده و مسلم است که اکنون هر کسی برای تایید عقاید خود میتواند از داخل آن داستانها و احادیثی را جمعآوری کند. این نکته حتی در مورد قرآن نیز صدق میکند. گلدزیهر در کتاب معروفش: «گرایشهای تفسیری درمیان مسلمین» این نکته را ثابت کرده که در طول تاریخ، تمامی فرق و مذاهب اسلامی میتوانستهاند آراء و عقاید خود را به بهانه تفسیر و تاویل بر آیات قرآن، بار کرده و برای خود از میان آیات قرآن، دلیل و مدرک دست و پا کنند.
نکته جالب اینجاست که اگر کسی از همین روش انتخاب گزینشی بر علیه طرف مقابل استفاده کند موجب ناراحتی و خشم او میشود. مثلاً محقق شیعه بسیار ناراحت میشود وقتی طرف مقابل با انبوهی از مدارک و شواهد تاریخی که در حد تواتر است به او ثابت میکند که پایهگذار اصلی افکار انحرافی و غلو آمیز شیعه، شخصی یهودی به نام ابنسباء بوده است ولی از سوی دیگر، محقق شیعه مثلاً میخواهد به صرف یکی دو روایت (به بهانه اینکه در کتب اهل سنت هم آمده) ثابت کند که تمام قرآن در زمان پیامبر اکرمج، مکتوب و جمع آوری شده و خلفاء هیچ نقشی در این زمینه نداشتهاند[۴۸] در صورتیکه انبوهی از مدارک معتبر و قطعی تاریخی در دست است که این مهم در زمان هر سه خلیفه (به خصوص عمر و ابوبکر) به انجام رسیده است. پس به خواننده عزیز توصیه میکنم وقتی دنبال یافتن پاسخ و فهمیدن حقیقتی هستی و مثلاً میروی و از روحانی مسجد محله تان سئوال میکنی، او از قبل چند حدیث و داستان در این مورد حفظ کرده و تحویل تو میدهد ولی این روش به هیچ وجه نمیتواند راهی برای حصول به نتیجه باشد. بلکه باید تمامی احادیث و داستانها و شرایط فرهنگی و اجتماعی هر عصر و مکان و نوع برخورد سایر افراد در همان زمان، تطابق با آیات قرآن و چندین و چند عامل دیگر را در کنار هم قرار دهی تا کل موضوع برای تو مانند تصویر کلی یک پازل، روشن شود و فقط آنگاه است که از دیدن حقیقت لذت میبری[۴۹] . لذتی که من نیز پس از فهمیدن حقیقت بردم و میخواهم تو را نیز در آن شریک کنم. به خصوص وقتی که فهمیدم یک عمر است تمامی قطعات این پازل را زشت و سیاه و جا به جا به من، معرفی کردهاند.
۴۳- در زمانهای گذشته بحثهای عقیدتی بیشتر روی الفاظ و مفاهیم مجرد و انتزاعی دور میزد (مانند این بحث بی سر و ته علمای شیعه و سنی که معنی و مفهوم کلمه مولی در غدیر چه بوده است؟) ولی من به عنوان نسل حاضر مستقیماً میروم سراغ اصل مطلب و میپرسم: چرا در سقیفه و حتی در مدینه و حتی تا زمان انتخاب عثمان به عنوان خلیفه حتی یک کلمه هم در تاریخ، از غدیر صحبتی نیست و احدی به این موضوع، اشارهای نکرده است؟
۴۴- بیشتر ایردات شیعه که در قالب سئوال مطرح میشود دارای جنبههای جدلی و کلامی، حالتی انتزاعی و ذهنی و زمینههایی ایده آلیستی و رویایی است.
۴۵- نقاط منفی یک خانواده را افرادی که بیرون آن خانواده هستند بهتر میفهمند. در مورد دین و مذهب نیز تمامی مذاهب و فرق دنیا راه و روش خودشان را بهترین میدانند و به خرافات سایر ادیان میخندند ولی کسانی که از بیرون به آنها نگاه میکنند براحتی سخافت و پوچی عقاید آنها را میبینند و میفهمند و در دل، میخندند. من نیز برای درک و تجزیه و تحلیل خرافات شیعه از زاویهای دیگر به قضایا نگاه کردم.
۴۶- اصول دین، تحقیقی است پس ما موظفیم خودمان بفهمیم که جهان خدا دارد و آن هم یک خدا. نبوت، معاد، امامت و عدل[۵۰] همۀ اینها را خودت بفهم، زیرا اگر در آن جهان گفتی با تقلید این اصول را کور کورانه قبول کردم از تو نمیپذیرند. من هم به خاطر تعهدی که خداوند از دانشمندان گرفته موظفم دیگران را آگاه کنم. گر چه میدانم تیغ حماقت دوست و دشمن را باید به جان بخرم.
۴۷- ... آن کسی که به ابوبکر رای داد او رفت. آن کسی هم که به علی وفادار ماند او هم رفت.... آنهایی هم که به هیچکدام وفادار نبودند و به کسان دیگری وابسته بودند آنها هم رفتند و تو همه فکر و ذکرت را این قرار دادهای که حکومت حق مال اینها بود و نه آنها و این همه نسبت به حکومت حق حساسیت داری اما در تاریخ![۵۱] .
۴۸- ضابطه شناخت مرتجع و روشنفکر از دیدگاه دکتر علی شریعتی: آنها که عقاید موجود درمیان توده را به همان شکل منحط مسخ شده خرافیاش میفهمند و باور دارند مرتجع و ناآگاه و آنها که ریشه اصلی آنها را میشناسند و تحولها و زیادهها و نقصانهایی که در طول تاریخ در آن راه یافته و عوامل و علل مختلف سیاسی، سنتی، فرهنگی، اقتصادی، و طبقاتی آنرا بررسی و تحلیل علمی و تاریخی و جامعه شناسی میکنند و دستهایی را که در این دگرگونیها و انحرافها در کار بودهاند و هستند را پیدا میکنند و صورت ذهنی فعلی و نقش عینی اجتماعی آن عقاید را ارزیابی میکنند و آن را با حقیقت راستین و نخستین آن -که با تحقیق و پیگیری و موشکافی آگاهانه و صبور علمی و بی طرفانه کشف کردهاند- میسنجند. روشنفکرند. و اگر تلاش کنند جامعه را نیز آگاه کنند: روشنفکر مسئوولند[۵۲] .
۴۹- در حدیث است: (آخرین چیزی که از دل راستان و درست مردان دین باور بیرون میرود جاه طلبی است) و کسی که در بحبوحه کشاکشهای اجتماعی و صف بندیهای فکری و نظری و اعتقادی و مذهبی و سیاسی و تظاهر و تصادم احساسات و تعصبات و اعتقادات، در یک جامعه یا یک محیط خاص گرفتار است و در جبهههای گوناگون درگیری دارد و در عین حال تحت تاثیر سطح مسائل و ظاهر حرفها و ادعاها و شعارها قرار نمیگیرد و در پس این نمودها و پردهها و نقابها، واقعیتها و عقدههای پنهانی را در مییابد و قدرت فکری و مایه علمی تحلیل منطقی و تعلیل روانی و اجتماعی و تاریخی را دارد، بروشنی متوجه میشود که در پشت هر جانبداری و صف بندی و قضاوت و انتقاد و اعتراض و مخالفت و موافقتی، بیش یا کم، خودآگاه یا ناخودآگاه خودخواهی دست اندرکار است. و دین و ایمان و حقیقت و علم و مصالح و مردم و مقدسات و حق و باطل غالباً یا پردههای زیبایند که آن را در حجاب گرفتهاند یا حقیقت خواهیاند که به نسبتهای مختلف با خودخواهی مخلوط شدهاند. گاه بودن یک موسسه یا یک فرد یا یک فکر به خودی خود جرم است زیرا بودنهای سست را بیآنکه خود بخواهد تحقیر میکند. و کمبودهای آنها را مشخص میسازد و دائماً رنجشان میدهد. و هر کمال و موفقیتی، نقص و ضعف را در آنان زنده میسازد. و عقده حسد جریحه دارشان میسازد و به طور ناخودآگاه روح دشمنی و کینهتوزی نسبت به آنچه مایۀ رنج وی است در خود خلق میکند. و او را به مبارزه، حمله، عیبجویی، تکیه شدید بر روی نقاط ضعف طرف و اگر نبود، جعل و اتهام و تکفیر و تفسیق وا میدارد. و این همه را به عنوان خدمت به دین یا علم یا مردم و به نام تقدس و تقوی و... ابراز میدارد و این فریبی است که وجدان ناخودآگاه یک خودخواهی جریحه دار شده، حتی خود فرد را میفریبد. اینکه قرآن با دو سوره معوذتین ختم میشود و یکی از این دو سوره با پناه بردن به خدا از شر حسود هنگامی که حسد میورزد پایان مییابد تصادفی نیست. دو نکته عمیق و شگفت و علمی که در همین سوره آمده: اول حسد را از دیگر شرهایی که باید از آن به خدا پناه برد جدا کرده و به طور مستقل و اختصاصی آن را یک شر مشخص در برابر همه شرهای دیگر عالم وجود نقل کرده. نکته دومی که عمیقتر است... دستهای پنهان دشمن، بهترین راه نابودی را کمک گرفتن از دوست میداند. اما چگونه میتوان دوست را با دست و زبان دوست فلج کرد؟ خودخواهی و حسد و بس!... دشمنان پنهانی توطئه میچینند و بندها و باندهای افسون و فریب میساختند و میبستند ﴿وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ ٤﴾و مردم از افسون آنها آگاه نبودند و دوستان از روی حسد و خودخواهی و عقدهگشایی شخصی بر میآشفتند و شر به پا میکردند و این یک اصل است که دوستان حسود همیشه آلت دست دشمنان پنهانکار میشوند. و آیه: ﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾که بلافاصله دنبال آیه ﴿وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ ٤﴾میآید به این معنی است چه: دمندگان افسون در گرهها، دشمنان توطئه کار پنهانکارند[۵۳] .
۵۰- مصلحتگویی خوشایند است و فریب دادن و دروغ بافتن و تایید و تعریف کردن، شیرین، اما حقیقت تلخ است و بگذارید به جای تخدیر درد و کتمان بیماری و دلخوشکنکهای آرام، رو در روی این بیمار بایستیم و تلخ و تند و راست بگوییم که: عقدههای سرطان در خونت، در اعماق مغزت، و دهلیزهای قلبت رخنه کرده و سخت پیش رفته است. فرصت کم است و فاجعه سنگین[۵۴] .
۵۱- پیشرفت بدون تغییر امکان پذیر نیست و آنهایی که نمیتوانند در تفکر خود تغییر حاصل کنند، نمیتوانند چیزی را تغییر دهند. به عبارت دیگر شخص بایستی با دید وسیع به مسائل نگاه کند نه با دید کوتاه همچون دید گنجشکی[۵۵] . [مثل خوارج] .
۵۲- من در این تحقیق در پی اثبات حقانیت حضرت عمر و حضرت ابوبکر نیستم ولی به این نتیجه قاطع رسیده ام که آنها بر باطل نبودهاند. و اگر کسی بپرسد چون حضرت علی حق بوده آنها به ناچار باطل بودهاند دقیقاً این سخن جرج بوش را تکرار میکند که گفت: هر کس با ما نیست با تروریستهاست. متاسفانه انسانهای کودن و کسانی که دید گنجشکی دارند فقط در جهان، قادر به تشخیص دو رنگ هستند: سیاه و سفید. و نمیتوانند بفهمند خارج از این دو رنگ، رنگهای دیگری هم وجود دارد. خوارج در زمان حضرت علی÷و بیشتر به اصطلاح مذهبیون در زمان ما چنین نگاهی به جهان دارند.
۵۳- چون خبری را شنیدید -همانند ژرف اندیشان و نه چون ظاهر بینان- ژرف در آن بیندیشید و تنها به شنیدۀ خود بسنده نکنید زیرا که روایتگران دانش بسیارند و رعایت کنندگانش، اندک[۵۶] . حضرت علی ع (توصیه به مداحان و علمایی که تمام آنچه در کتب بحارالانوار یا سلیم بن قیس و... را میبینند، آن هم به صورت گزینشی انتخاب و قبول نکنند).
۵۴- تو نمیتوانی در روز قیامت همان پاسخ کفار را بدهی و بگویی چون آباء و اجداد و محیط من مشرک و منحرف بودند من نیز گمراه شدم. بنا به اعتراف تمام علمای شیعه و سنی فقط آیات قرآن کریم، قطعیت دارند و در روایات تاریخی جای ظن و گمان بسیار است. هیچیک از علمای شیعه و سنی نیز خود را معصوم و بیخطا نمیدانند اکنون آیا تو در روز قیامت میتوانی به پارهای افسانههای تاریخی استناد کنی یا بگویی من پیرو فلان مقام بودم؟ یا فقط قرآن به قول حضرت علی تنها حجت و امام توست؟
[۳۳] البته بعید نیست چنین روایاتی در زمان حکومت خلفای بنی عباس ساخته شده باشد تا نوعی مشروعیت و وجهه تاریخی به حکومت خود بدهند. [۳۴] نهج البلاغه: خطبه ۱۲۷. [۳۵] نهج البلاغه: حکمت ۴۶۹. [۳۶] پروفسور ژاک برک (به نقل از کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی ص ۴۵۶). [۳۷] اوژن یونسکو ـ بدیهه گویی. [۳۸] عقل محض یعنی عقل منهای هر گونه پیش داوری، تعصب، سلیقه، تقلید، پس زمینه فرهنگی و مذهبی و حتی اعتقادی، ارثی و... [۳۹] علت اینکه قبل از نام علی و عمر و ابوبکر حضرت و پس از نام آنها÷یاسنوشتهام نیز به خاطر رعایت همین اصل بیطرفی کامل بوده است. [۴۰] واقعا جای تاسف است که چه چیزهایی را باید برای هموطنانم ثابت کنم. [۴۱] اسلام شناسی، دکتر شریعتی ص۵۱۲. [۴۲] مذهب علیه مذهب،دکتر شریعتی، پاورقی ص ۷۲. [۴۳] مذهب علیه مذهب. دکتر شریعتی. ص ۳۱۶. [۴۴] البته در طول این تحقیق در برخی موارد به شما نشان خواهم داد که بسیاری از این افراد برخی از عقاید یکدیگر را قبول نداشته و بعضا دچار اشتباهاتی بسیار بچه گانه نیز میشدهاند. [۴۵] در تحقیق حاضر نمونههای فراوان آنرا که موجب درگیریهای بیهوده میان شیعه و سنی شده را خواهید دید. [۴۶] پاسخ به ایوب -یونگ- فصل ۱۶ ص ۱۹۲. [۴۷] پازل: قطعات مقوایی یا پلاستیکی از یک نقاشی یا تصویر که کودکان با سر هم کردن و چیدن درست هر قطعه به تصویر نهایی دست پیدا میکنند. [۴۸] گرچه پذیرش همین نکته نیز او را دچار تناقض میکند زیرا وقتی سئوال میکنی چرا آیات اکمال و ابلاغ که شما عقیده دارید در مورد جانشینی حضرت علی است با سیاق آیات قبل و بعد از خودش هماهنگی و تناسب ندارد میگوید این دستکاری، کار خلفا بوده!!! گر چه من در این کتاب تناقضات فراوانی مانند این مورد را به شما نشان خواهیم داد. [۴۹] برای مثال: خواننده عزیز دقت کند که من در تمام این کتاب چند صد صفحهای فقط به تجزیه و تحلیل این نکته پرداخته ام که غصب خلافتی در کار نبوده است ولی روحانی صفوی در تایید وجود نص بر انتخاب حضرت علی فقط یک جمله را یاد گرفته است: چرا پیامبر در گرمای شدید غدیر خم مردم را نگه داشت!!! [۵۰] البته امامت و عدل جزو اصول مذهب شیعه است و به زودی درباره آن مطالب فراوان تازهای را خواهید دانست. [۵۱] مذهب علیه مذهب. دکتر شریعتی. ص۱۰۸ «جالب است که این سئوال به ذهن دشمنان هم میرسد. کتاب مستر همفر جاسوس انگلیس را بخوانید که از دشمنی شیعه و سنی به خاطر مسائل ۱۴ قرن قبل اظهار تعجب کرده است». [۵۲] مذهب علیه مذهب. دکتر شریعتی ص ۱۳۸. [۵۳] مذهب علیه مذهب. دکتر علی شریعتی. پاورقی ص ۱۵۵ تا ۱۵۸. [۵۴] (مذهب علیه مذهب. دکتر شریعتی. ص ۶۲). [۵۵] جرج برنارد شاو. کاهش هزینهها. سازمان بهرهوری هند. ص ۲۹. [۵۶] نهج البلاغه. الکلمات: ۹۸.