آلفوس - پاسخ عقلی به دروغهای تاریخی در فرهنگ شیعه - جلد اول

فهرست کتاب

رهبری: نص یا شوری؟

رهبری: نص یا شوری؟

﴿وَقَوۡلِهِمۡ إِنَّا قَتَلۡنَا ٱلۡمَسِيحَ عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينَۢا ١٥٧[النساء: ۱۵۷] .

«و گفتار آنها که عیسی فرزند مریم فرستاده خدا را کشتیم در حالیکه نه او را کشتند و نه به دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند و قطعاً او را نکشتند»[۱۵۳] .

آری، تحریف تاریخ در سرشت بشر است[۱۵۴] .

بیشتر محققین، سر فصل اختلافات بین مسلیمن و منشاء گروه بندیهای مشخص سیاسی و اعتقادی در قرون بعدی را واقعه سقیفه بنی ساعده می‌دانند[۱۵۵] . ولی تحلیل و درک درست چگونگی این اختلاف، بدون بررسی واقعه غدیر که نقطۀ مقابل سقیفه[۱۵۶] است (و فقط ۷۰ روز قبل از واقعۀ سقیفه اتفاق افتاده) امکان پذیر نمی‌باشد. هر چند آنگونه که در ادامه خواهد آمد این تقابل و تضاد، (به این شدت) زاییده سالیان بعد و به خاطر تنشهای شدید و شکل گیری گروههای (شیعی و سنی) بوده است. زیرا تا آغاز خلافت حضرت علی÷شاهد چنین تضاد و تقابلی (بین غدیر و سقیفه) نیستیم. و پس از کشته شدن حضرت عثمانسبود که آن هم توسط عوامل مختلفی (مانند: ابن‌سباء،یهودیان، ایرانیان و...) به اختلافاتی از این قبیل برای ایجاد تفرقه در سپاه علی‌÷و امت اسلامی دامن زده می‌شد[۱۵۷] .

بیشتر سئوالات بی‌جواب و معماهای سربسته نیز از تجزیه و تحلیل و تقابل این دو رویداد مهم با یکدیگر، قابل فهم و درک است. سنی، واقعۀ غدیر را از نگاهی دیگر می‌بیند و شیعه، سقیفه را نوعی کودتا، توطئه و دسیسه چینی بر علیه خاندان پیامبر معرفی می‌کند. پشتوانۀ غدیر به زعم شیعه، آیه تبلیغ (سوره مائده است) و متعاقب آن، سفارش پیامبرجو بیعت دسته جمعی حدود ۱۲۰ هزار نفر با حضرت علی‌÷است و پشتوانۀ سقیفه نیز بیعت اکثر قریب به اتفاق ساکنین مدینه (‌انصار و مهاجرین) با ابوبکر است. و اینگونه بود که پس از دسته بندیهای سیاسی که در طول دهها سال بعد، شکل گرفت: غدیر مستمسک شیعه شد و سقیفه دستاویز سنی.

در اینجا بلافاصله دو سئوال دشوار، مانند دو غول بزرگ، روبروی هر محققی قد علم می‌کند. دو سئوالی که مقابل یکدیگر قرار دارند:

۱- چگونه ممکن است خدا و یا پیامبر اکرمجتکلیف رهبری را تعیین نکرده و امت نوپای اسلامی را به حال خود واگذاشته باشد تا دچار پراکندگی و اختلاف شوند؟ (‌این سئوال شیعه است).

۲- چگونه ممکن است بیشتر مسلمانان ساکن مدینه (اعم از مهاجرین و انصار[۱۵۸] ) پس از آن همه فداکاری در راه اسلام و آیات[۱۵۹] و روایاتی که در ستایش آنها وارد شده و عشق شدید به پیامبر اکرمج[۱۶۰] ناگهان همگی با اکثریت تقریبی و بدون هماهنگی قبلی و بدون دلیل، به محض رحلت پیامبر اکرم، بیعت خود را با حضرت علی÷شکسته باشند؟ و چرا حتی یک نفر در سقیفه اشاره‌ای به واقعۀ غدیر نمی‌کند‌؟ و چرا حضرت علی÷در زمان خلافتشان در نامه‌ها و خطبه‌های خود، هیچگاه به این بیعت‌شکنی[۱۶۱] اشاره‌ای نکرده‌اند‌؟ (این سئوال سنی است).

پیداست که پاسخ به هر دو سئوال به یک اندازه دشوار است. و از دل این دو سئوال دشوار است که سئوالات متعدد دیگری بیرون می‌آید (که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم) نکتۀ دیگر در مورد این دو سئوال، آن است که نمی‌توان با توجیه و تفسیر و دادن جوابهای مبهم و یا دو پهلو از کنار آن گذشت. بطور قطع یکی از این دو سئوال، اشتباه است و دیگری صحیح. یعنی یا حضرت علی‌÷در غدیر خم از جانب خدا و توسط پیامبرجبه عنوان خلیفه بلافصل، معرفی شده‌اند و یا انتخاب خلیفه به عهده مردم گذاشته شده است و هیچ پاسخ دیگری برای این دو سئوال وجود ندارد[۱۶۲] . البته شیعه و سنی باید با دید عقل محض و به دور از هرگونه تعصبی موضوع را مطالعه کرده و مطمئن باشند که پاسخ به این دو سئوال و تایید و یا نقض هر یک از این دو سئوال، مقام هیچیک از اصحاب (اعم از حضرت علی یا حضرت عمر یا حضرت ابوبکر و...) را پایین و یا بالا نمی‌برد. زیرا پاسخ، هر چه باشد باید آنرا در کنار شرایط فرهنگی و اجتماعی همان زمان، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. و صرف یک پاسخ مثبت و یا منفی نمی‌تواند موجب خوشحالی یک طرف و سرکوب شدن طرف دیگر باشد[۱۶۳] آری شکی نیست که بیعت با ابوبکر با شتاب[۱۶۴] و وجود پاره‌ای اعتراضات، صورت گرفت و شکی هم نیست که حضرت علی÷به عنوان نزدیکترین فرد به نبی اکرم،تا مدتی از بیعت خودداری کرده است. ولی شکی هم نیست که اکثریت مردم مدینه با ابوبکر، بیعت کردند و حضرت علی÷نیز[۱۶۵] پس از مدتی با او بیعت کرد. و شکی هم نیست که ابوبکر پس از رسیدن به خلافت، با اقتدار کامل، شورش اهل رده را سرکوب و جایگاه حکومتی اسلام را آنچنان تثبیت کرد که پس از او حضرت عمرستوانست ظرف مدت ۱۰ سال، سه ابر قدرت روم و ایران و مصر را به زانو در آورده و موجب اسلام آوردن مردم ایران و سایر کشورها شود. تنها گره و نقطۀ کور -برای شیعه- در این بین، واقعۀ غدیر است که در اینجا سعی می‌کنیم به طور کامل، تمامی سئوالات و اشکالاتی که در این خصوص، موجود است را بدور از هر گونه تعصبی بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم.

من امیدوارم با خواندن این مقدمه، خواننده سنی و یا شیعه متوجه شده باشد که شاید برای نخستین بار، یک محقق، بدون توجه به تعصبات فرقه ای، قلم به دست گرفته و می‌خواهد بفهمد: حقیقت چه بوده است؟

قبل از ورود به موضوع اصلی و بحث برانگیز غدیر خم و سقیفه بنی ساعده در ارتباط با وجه اختلاف اصلی میان شیعه و سنی لازم است مطلبی را بیان کنم. همه ما می‌دانیم که مذاهب و فرق مختلف اسلامی به قرآن، نبوت پیامبر، قبله واحد، بیشتر فروع دین (مانند نماز و حج) خدای واحد، معاد، معتقدند و عمده اختلاف آنها در زمینه اصول فقهی (فروع فروع دین) است یعنی مثلا نحوه وضوء یا شیوه برگزاری مراسم حج.این اختلافات نیز هیچ‌گاه به نحوی نبوده که باعث جنگ و جدال و ایجاد کینه بین مذاهب مختلف اسلامی باشد زیرا ما در تاریخ حتی سراغ داریم که شیعیان، پشت سر سنی‌ها و در مساجد آنها نماز می‌خوانده‌اند (قبل از صفویه) چه برسد به سایر فرق اسلامی! متاسفانه تفاوتی که میان شیعه امامیه با سایر مذاهب اسلامی در طول تاریخ وجود داشته و روز به روز دامنه آن گسترده‌تر شده و بعضا رنگ سیاسی هم به خود گرفته است اعتقاد علمای این مذهب به این نکته است که پیامبر اکرمجحضرت علی÷را به عنوان جانشین و خلیفه پس از خود معرفی و منصوب کرده است. و نتیجه چنین استدلالی طبیعتاً مرتد دانستن اصحاب پیامبرجو ظالم و منافق و غاصب دانستن حضرت عمرسو حضرت ابوبکرس(نزدیکترین و فعال‌ترین یاران پیامبر) است و گرنه، اگر اختلافات شیعه منحصر به اختلافات فقهی بود برادران اهل سنت هیچ‌گاه مثلا به خاطر شیوه وضو گرفتن با ما دشمن نمی‌شدند. ولی آیا اجماع علمای شیعه در قرن چهارم بر چنین موضوعی(لعن خلفاء) درست بوده است؟ و آیا درست است که پایه و ستون تشیع را بر مبنای وجود نص بر خلافت علی÷بنا نهاده اند؟ با کمال تاسف در این کتاب، ثابت می‌کنیم که پاسخ هر دو سئوال، منفی است.

علمای شیعه برای اثبات ادعای خود صدها جلد کتاب، نوشته‌اند که بیشتر از طریق جدل و علم کلام و نتیجه‌گیری‌ها و تجزیه و تحلیل‌های شخصی به موضوع دامن زده‌اند. ولی ما قصد داریم موضوع را از طریق شیوه‌ای بینابین و بیشتر بر مبنای اصول علمی و با توجهی همه جانبه به متون تاریخی، احادیث و روایات، آیات قرآن و استدلالات عقلی و علوم اجتماعی و جامعه شناسی و استقراء (در نظر گرفتن سایر قرائن و شواهد تاریخی همزمان) پیگیری نماییم.

ضمناً باید قبل از پرداختن به موضوع غدیر، متذکر این نکته شوم که علمای شیعه روایات زیادی را در تایید عقاید خود از قول نبی اکرم مطرح می‌کنند که:

یا به اصل موضوع (خلافت) مربوط نیست. بلکه در بیان فضایل حضرت علی است.

یا اینکه آن سخنان، نظر شخصی نبی اکرم بوده و فرمانی الهی (آیه ای) در ارتباط با آن قول، نازل نشده و در ضمن این احادیث، پیامبر اکرمجاشاره‌ای به آیه‌ای از قرآن نفرموده‌اند. (یعنی این سخنان از رغبات شخصی ایشان بوده است) یا سلسله راویان آن مخدوش هستند.

به عنوان نمونه احادیث زیر را نگاه کنید:

حدیث منزلت «أنت به منزله هارون منی....» جالب است که بر خلاف باور عمومی شیعه حضرت علی در آن زمان حاکم مدینه نمی‌شوند بلکه حاکم مدینه یک نفر از انصار بوده و حضرت علی نیز زیر فرمان این شخص بوده‌اند و حضرت علی فقط سرپرست خاندان خود و پیامبر اکرمجبوده است. پس این حدیث ربطی به خلافت ندارد.

روایت بخشیدن غذا به یتیم و مسکین و اسیر. که ربطی به خلافت ندارد.

روایت: ثقلین «حتی اگر مناقشه‌ای بین کلمه عترتی و سنتی نداشته باشیم» باز ربطی به خلافت ندارد.

روایت: «أنا مدينۀ العلم وعلي بابها» که ربطی به خلافت ندارد.

روایت: «أقضاکم علي». که مربوط به خلافت نیست.

[۱۵۳] شاید این هم یکی از سنن الهی است که مردم آینده همیشه در تحلیل وقایع گذشته دچار کج فکری و سوء تفاهم و اشتباه می‌شوند. [۱۵۴] قبل از ورود به این بحث باید متذکر این نکته شوم که برای رعایت احترام اشخاص مورد علاقه شیعه و سنی، اینجانب نام تمامی این افراد را با واژۀ حضرت و با احترام یاد می‌کنم زیرا قویاً معتقدم همین بی احترامی‌ها که باب شد باعث شده غربی‌ها در روزنامه‌های خود به پیامبر اسلام توهین کنند. [۱۵۵] منشاء اختلافات حقوقی و فقهی بین شیعه و سنی، این سخن حضرت علی÷بود که در انتخابات شورا به عبدالرحمن بن عوف گفت: نه ولی در حد توانم. که صد البته منظور ایشان چیزی نیست که در نظر شیعه است. [۱۵۶] حضرت عمرساز واقعه سقیفه به عنوان فلته یاد می‌کند یعنی امری عجولانه و شتابزده، نویسندگان شیعه این کلمه یا حادثه را کودتای سیاسی می‌داند یا دسیسه‌ای برای محرومیت حضرت علی÷از خلافت. با مطالعه همه جانبه و به دور از تعصب، گفته حضرت عمرس-با توجه به شرایط سقیفه- قابل قبول‌تر است [۱۵۷] جالب است که بدانیم اشاره به واقعه غدیر توسط حضرت علی (و حتی افراد مخالف مانند عمر و عاص) پس از این دوره صورت می‌گیرد و تا هنگام شهادت حضرت عمر، هیچ اشاره‌ای به این واقعه در هیچ سند تاریخی وجود ندارد. اولین اشاره در شورای انتخاب خلیفه است که حضرت علی÷قصد دارد مقام والا و عنایت خاص پیامبر به خودش را به آنها یادآوری کنند و نه موضوع خلافت را. [۱۵۸] که در بین آنها با نامهایی مانند: عمار یاسر، حذیفه، ابوعبیده الجراح، زید بن ثابت، سالم مولی ابی حذیفه نیز برخورد می‌کنیم. [۱۵۹] بیش از یکصد آیه در تمجید و تعریف از اصحاب پیامبر در قرآن کریم وجود دارد!!!. [۱۶۰] اصحاب نبی اکرم وقت وضو آب وضوی دست ایشان را به تبرک می‌ربودند!. [۱۶۱] دقت کنید ایشان یکی دو بار به واقعه غدیر اشاره کرده‌اند ولی به بیعت شکنی نه! و منظور ایشان از اشاره به غدیر، توجه نبی اکرم و سفارش ایشان به دوستی علی بوده و نه خلافت منصوص. در ادامه این موضوع به خوبی تشریح می‌شود. [۱۶۲] البته بسیار کم اتفاق می‌افتد که فقط یک پاسخ منفی یا مثبت برای سئوالی وجود داشته باشد که این مورد یکی از آن موارد است. شاید یکی از دلایل وجود اختلاف شدید و لا ینحل ماندن پاسخ پس از ۱۴ قرن، همین نکته باشد. [۱۶۳] البته در ادامه بحثی تحت عنوان دنیای فازی خواهیم داشته و طی آن ثابت می‌کنیم که پاسخ قاطع مثبت و یا منفی در مورد پدیده‌های مختلف واقعی به میزان بسیار کمی صادق بوده و در بیشتر موارد پاسخها بین این دو حالت قرار دارند.(مانند: لا جبر و لا تفویض بل الامر بین الامرین) و شاید برای همین در روز قیامت جهت سنجش اعمال، میزان نهاده می‌شود و عده کمی که یکپارچه بودند بدون حساب به دوزخ و عده کمی که یکپارچه خوبند بدون حساب به بهشت می‌روند. گرچه از دیدگاه برخی نویسندگان ما شخصیت‌های تاریخی یا دیوکامل بوده‌اند و یا فرشته کامل!. [۱۶۴] حتی حضرت عمرسنیز با واقع بینی و صراحت لهجه خاص همیشگی خودش، می‌گوید این امر فلته بود یعنی کاری عجولانه ولی خدا ما را از شر آن حفظ کرد‌. [۱۶۵] شیعه معتقد است اکثریت با ابوبکر بیعت نکرده و بیعت اقلیت نیز با اجبار و اکراه بوده است. سئوال اینجاست: پس ابوبکر چگونه توانست به خوبی از پس آن همه مشکلات پس از خلافت بر آید. علم غیب داشت یا قوای آسمانی به او کمک می‌کردند؟!!! یا این از لیاقت ذاتی خود او بود؟ هر پاسخی بدهید به ضرر شیعه تمام می‌شود!.