آلفوس - پاسخ عقلی به دروغهای تاریخی در فرهنگ شیعه - جلد اول

فهرست کتاب

سب و لعن

سب و لعن

نفس خودت را برای خودت محاسبه کن چرا که برای دیگران، حسابرسی جز تو وجود دارد. [امام علی÷].

نظر شعراء و حکماء پیرامون بدگویی از دیگران:
مــا نگوییم بـد و میـــل بـه نـاحـق نکنیـم
جامۀ کس سیـــه و دلـق خود ازرق نکنیـم
عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطـــلق نکنیم
گر بدی گفت حسـودی و رفیقــی رنجیــد
گو توخوش باش که ماگوش به احمق نکنیم
حافـظ ار خصم خطا گفــــت نگیریم بر او
ور بـه حـق گفـت جـدل باسخن حق نکنیم
[حافظ شیرازی]
تـو بـا دشمــن نفـس همخـانـه‌ای
چـه در بنـد پیـکار بیگانـه‌ای
تو خود را چو کودک ادب کن به چوب
بـه گـرز گران مغز مردم مکوب
تـرا شهوت و حـرص و کین و حس
چو خون در رگانند و جان در جسد
بـود خـار و گل بـا هم ای هوشمند
چه در بند خاری تو گل دسته بند
کسـی را کـه زشتی بود در سرشت
نبیند ز طـاووس جز پای زشت
صفایی به دست آور ای خیره روی
کـه ننمایـد آیینـه تیـره روی
طـریقی طلب کـز عقوبـت رهـی
نه حرفی که انگشت بر وی نهی
منه عیب خلق ای فرومایه پیش
که چشمت فرو دوزد از عیب خویش
چـرا دامـن آلـوده را حد زنـم
چـو در خـود شنـاسم کـه تـر دامنم
چـو بد ناپسند آیدت خود مکن
پس آنگـه بـه همسایـه گـو بد مکن
تـو خـاموش اگر من بهم یا بدم
کــه حمـال سـود و زیــان خـودم
نکـوکـاری از مـردم نیـکـرای
یکـی را بـه ده می‌نـویسد ثــواب
تو نیز ای عجب هر کرا یک هنر
ببینــی ز ده عیبـش انـدر گــذر
نه یک عیب او را بر انگشت پیچ
جهـانـی فضیـلت بــرآور به هیچ
چو دشمن که در شعر سعدی نگاه
بـه نفـرت کنـد ز انــدرون سیـاه
نه هر چشم و ابرو که بینی نکوست
بخـور پستـه مغـز و بینـداز پوست
[بوستان سعدی]

تو خود آن کن که به دیگران می‌آموزی؛ نخست خود را خوب به فرمان آر و سپس دیگران را.

درشت مگو تا نشنوی. به راستی که سخن خشم آلود رنج آورد و به تو نیز همان رسد.

تندرستی بزرگ‌ترین نعمت‌هاست و خرسندی بزرگترین دارایی‌ها.

هیچ آتشی چون آرزو و هیچ بدی چو کینه نیست، هیچ شادمانی برتر از آرامش نیست.

آن کس که شادی‌اش را در رنجه داشتن دیگران آرزو کند، گرفتار بندهای نفرت است و از نفرت آزاد نیست.

خشم را به دور افکن، منیت را رها کن، به همه بندها چیره شو، دلبسته نام و شکلمباش و چیزی را از خود مدان، پس در این حال، تو را رنجی نخواهد بود.

• در مواخذات و ایراد‌جویی‌های ما از گنه کاران،‌نخوت همواره نقش مهم‌تری از همدردی بازی می‌کند. ملامت‌های ما بیش از آنکه قصد اصلاح کردن ایشان را داشته باشند بدین منظور ادا می‌شوند که ما را از خطاها و کاستی‌های آنان بری نشان دهند. (لاروشفوکو - تفکرات).

شعر عیبجو (از پروین اعتصامی) زاغی به طَرف باغ ، به طاووس طعنه زد
کاین مرغ زشت روی چه خودخواه وخودنماست
این خط و خال را نتوان گفت دلکش است
این زیب و رنگ را نتوان گفت دلرباست
پایش کج است و زشت ، ازان کج رود به راه دمش چو دم روبه و رنگش چو کهرباست
نوکش چو نوک بوم سیه کار ، منحنی است
پشت سرش برامده گردنش دو تاست
از فرط عجب و جهل گمان می‌برد که اوست
تنها پرنده‌ای که در این عرصه و فضاست
این جانور نه لایق باغ است و بوستان
این بی‌هنر نه در خور این مِدحَت و ثناست
رسم و رهیش نیست بجز حرص و خودسری
از پا فتاده‌ی هوس و کشته‌ی هوی ست
اووس خنده کرد که رای تو باطل است
هرگز نگفته است بداندیش حرف راست
مردم همیشه نقش خوش ما ستوده‌اند
هرگز دلیل را نتوان گفت ادعاست
بدگویی تو این همه از فرط بد دلی است
از قلب پاک نیت آلوده بر نخاست
ما عیب خود هنر نشمردیم هیچ‌گاه
در عیب خویش ننگرد آن کس که خودستاست
گاه خرام و جلوه به نزهتگه چمن
چشمم ز راه شرم و تاسف به سوی پاست
ما جز نصیب خویش نخوردیم ، لیک زاغ
دزدی کند به هر گذر و باز ناشتاست
در من چه عیب دیده کسی غیر پای زشت
نقص و خرابی و کژی دیگرم کجاست؟
پیرایه‌ای به عمد نبستم به بال و پر
آرایش وجود من ای دوست بی ریاست
ض ما بهر زیب و رنگ نکردیم گفتگو
چیزی نخواستیم ، فلک داد آنچه خواست
کار آگهی که آب و گِل ما به هم سرشت
بر من فزود، آنچه که از خلقت تو کاست
در هر قبیله، بیش و کم و خوب و زشت هست
مرغی کلاغِ لاشخور و دیگری هماست
صد سال اگر به دجله بشویند زاغ را
چون بنگری، همان سیه زشت بی نواست
هرگز پر تو را چو پر من نمی‌کَنند
مرغی که چون منش پر زیباست ، مبتلاست
آزادی تو را نگرفت از تو هیچ کس
ما را همیشه دیده‌ی صیاد در قفاست
فرمانده سپهر ، چو حکمی نوشت و داد
کس دم نمی‌زند که صواب است یا خطاست
ما را برای مشورت اینجا نخوانده‌اند
از ما و فکر ما، فلک پیر را غناست
احمق، کتاب دید و گمان کرد عالم است
خودبین به کشتی آمد و پنداشت نا خداست
ما زشت نیستیم تو صاحبنظر نه ای
این خورده‌گیری از نظر کوته شماست
طاووس را چه جرم ، اگر زاغ زشت روست
این رمز ها به دفتر مستوفی قضاست
• تصویری که روحانی و مداح شیعه از حضرت عمر در مغز شیعیان ساخته است تصویر مردی عصبانی و خودرای و خودکامه است که پس از رسول اکرم هر کاری دلش خواسته کرده و احدی هم جرات مخالفت نداشته است: جلوی وصیت پیامبرجرا می‌گیرد. دختر او را می‌کشد. قرآن را تحریف می‌کند. خلافت را غصب می‌کند. به زور با دختر علی ازدواج می‌کند. احادیث پیامبرجرا می‌سوزاند و... ولی وقتی در متون تاریخی عمیق می‌شوی به تواتر به این مساله برخورد می‌کنی که او حتی نمی‌توانسته یک واو از قرآن کم یا زیاد کند! و حتی یک وجب پارچه از سهم غنایم جنگی از پسرش بگیرد!.

• من عقیده ندارم یک نفر بتواند مسیر تاریخ را عوض کند ولی مطمئنم اگر ابوبکر و حضرت عمر نبودند اکنون نه قرآنی داشتیم و نه اسلامی و اگر هم بود با تحریف و غلط به دست ما رسیده بود.

• یکصد آیه از قرآن در تعریف و ستایش اصحاب (انصار و مهاجرین) نازل شده است، بدون هیچگونه ابهام و تاویلی به صورتی بسیار واضح و روشن. بسیار بعید است این افراد به محض وفات پیامبر اکرمج، آنقدر بی همیت و بی غیرت شده باشند که کسی بیاید و در گوش دختر پیامبرجسیلی بزند و جنین او سقط شود و در نهایت مسبب مرگ او باشد و هیچکس حتی اعتراضی هم نکرده باشد. ممکن است بگویید از این اتفاق کسی خبر نداشته! پس چگونه در قرن چهارم و پس از گذشت ۳۵۰ سال با پیدا شدن کتاب سلیم ابن قیس در آنجا چنین افسانه‌هایی را می‌بینیم؟ حتی در زمان خلافت حضرت علی÷نه ایشان و نه هیچ شخص دیگری به چنین اتفاق مهمی حتی اشاره هم نکرده است. زیرا موضوع بسیار مهم است: قتل نوه پیامبر (محسن) و دختر او! و بعید است فکر کنیم مردم مدینه در همان زمان از این مسائل بی‌اطلاع بوده‌اند و اکنون شیعه در سرزمین ایران پس از ۱۴۰۰ سال از این وقایع مطلع شده است! جالب است که اصحاب بزرگواری مانند ابن عباس یا زید یا عبد الله ابن مسعود و سلمان فارسی و عمار یاسر و... به جای اعتراض با حضرت عمر همکاری می‌کرده اند! و حتی ابن مسعود مدت‌ها پس از شهادت حضرت عمر با شنیدن نام او به گریه می‌افتد (با شنیدن نام قاتل دختر پیامبر!) پس همکاری همه جانبه اصحاب و حتی حضرت علی با عمر و ابوبکر باعث می‌شود چنین نتیجه قاطعی بگیریم که کسی دختر پیامبرجرا نکشته است و با بدترین تحلیل‌ها می‌توانیم بگوییم فقط به خاطر طبع بشری کدورتی بین حضرت فاطمه و عمر و ابوبکر پیش آمده است که به خاطر رحلت زودهنگام حضرت فاطمه، شاید فرصتی نشد تا این کدورت به آشتی بدل شود و این بهانه‌ای شد تا افسانه سرایان در تاریخ، بکنند آنچه کردند.

• خداوند در آیه‌ای از قرآن فرموده: ما شما را به آنچه در دل دارید مواخذه می‌کنیم و نه به آنچه از روی لغو بر زبان می‌آورید. شیطان ظاهر بین از آدم فقط خاک را دید (و به نوعی درست هم دید) و گفت من به او سجده نمی‌کنم. شیاطین انسان نما نیز از حضرت عمر، فقط تند و تیزی زبان او را دیده‌اند در حالیکه در اطرافیان پیامبر اکرمج، بی غل و غش‌تر و صاف و صادق‌تر از حضرت عمر وجود نداشته است.

• در تاریخ در ارتباط با شخصیتهای مطرح همواره دو جریان وجود داشته است. افرادی مانند چنگیز و هیتلر و نرون و... که گذشت زمان و وجدان عمومی جامعه جهانی پس از گذشت اندک زمانی چهره آنها را نشان داده و نام آنها به بدی در تاریخ بشری ثبت شده است. ولی جریان دومی هم بوده که سعی در تخطئه و ترور شخصیت افرادی داشته که نیت آنها خوب بوده و بسیاری از عملکردهای آنان نیز خوب بوده ولی به خاطر سرشت و ماهیت بشری مرتکب برخی خطاها و اشتباهات شده‌اند به همین دلیل، پاره‌ای از انسانهای شیطان صفت برای رسیدن به پاره‌ای اهداف و اغراض سیاسی سعی در ترور شخصیت آنها داشته‌اند نمونۀ بارز آن در زمان نزدیک به ما افرادی مانند دکتر مصدق یا دکتر فاطمی بوده‌اند که حتی جان بر سر عقاید خود گذاشته و به دست عوامل شاه محکوم و اعدام شده (دکتر فاطمی) یا در دادگاه محکوم و تبعید شدند (دکتر مصدق) شاید آنها خطاها و اشتباهات زیادی هم داشته بودند ولی به جز انسانهای احمق و نادان کسی در نیت آنها شک نمی‌کند (حتی شاه به ثریا می‌گوید من که می‌دانم نیت مصدق خوب است و او وطن پرست است!‌) دقیقاً همین اتفاق در ارتباط با حضرت عمر و حضرت ابوبکر نیز افتاده است هرچند تاریخ، خود بهترین قاضی است و اکنون جز نامی نیک از این افراد بر جای نگذاشته است.

• قرار و شیوۀ ما در این تحقیق بر آن است که برای تحلیل درست هر واقعه‌ای خود را به همان محیط و همان زمان ببریم اکنون به دور از هر گونه جنجال تعصبی باید علت سفارش پیامبرجبه اهل بیت را بررسی کنیم:

در فرهنگ اعراب آن روزگار، نزدیک‌ترین افراد به یک نفر به ترتیب و اهمیت زیر بوده‌اند[۳۷۵] :

۱- پدر و جد پدری ۲- عمو ۳- پسر ۴- برادر و پسر عمو ۵- همسر و دختر که در حاشیه بوده و به صورت نیم بند آنها را از نزدیکان فرد به شمار می‌آورده‌اند. شاید هیچ نیازی به توضیح نباشد (اظهر من الشمس) که در آن زمان، زن هیچ جایگاه سیاسی و اجتماعی نداشته است. اکنون پیامبرجمی‌داند که دشمنان زیادی دارد و تقریباً همه قبایل را داغدار کرده است و انتقام گیری شیوه همیشگی اعراب بوده آیا ایشان نباید سفارش خانواده خود را به دیگران بکنند؟ همان عقده‌ای که در کربلا دهن باز کرد و باعث شد یزید بگوید: امروز تلافی احد شد؟ و برای اینکه نقش دختر در جایگاه اهل بیت یک نفر، بسیار کمرنگ و بی‌اهمیت بوده (آن هم دختری با سنی بسیار کم زیرا سن کم نیز در بی‌اهمیت شدن یک شخص، مهم بوده است) پیامبر اکرمجمجبور بوده‌اند سفارش تنها دخترشان را مشخصاً بیشتر بکنند تا مردم او را نیز جزو اهل بیت بدانند (جدا از اخبار واحد و عجیب و غریب و جعلی مانند حدیث کساء که بوی پارتی بازی و عدم عدالت و افسانه سرایی و بیهودگی از سر و روی آن می‌بارد) اکنون علاوه بر این مورد بسیار مهم، علت سفارش فاطمه به دیگران از قرار زیر است:

۱- آخرین فرزند همیشه عزیزترین است. (البته پیامبر پس از فاطمه صاحب ابراهیم می‌شوند که نسبت به او نیز بسیار عشق و علاقه نشان می‌دادند که او در کودکی می‌میرد و چه بسا این مصلحت خدا بوده و گرنه مسلماً شیعه یا به او مقام خدایی می‌داد یا مقام نبوت یا مقام امامت).

۲- فوت سایر فرزندان و باقی ماندن فقط فاطمه.

۳- زنده به گور کردن دختران و بی اهمیت بودن فرزند دختر و خوار و بی مقدار کردن زنان باعث می‌شده پیامبرجبه عنوان الگویی عملی این اصول را در ابراز محبت به عایشه[۳۷۶] و فاطمه نقض کنند.

۴- نسل پیامبرجاز جانب فاطمه باقی ماند.

۵- فقر و آسیب‌های سه ساله در محاصره اقتصادی و سایر صدمات هجرت به مدینه و از دست دادن مادر (خدیجه).

۶- علاقه شدید اعراب به عمو و پسر عموی خود و اینکه علی پسر عموی ایشان همسر فاطمه بوده است.

۷- پاکی و پاکدامنی و بزرگ شدن فاطمه تحت تعالیم اسلامی از همان اوان کودکی و معرفی ایشان به عنوان الگوی یک زن پاکدامن و قانع برای سایر زنان.

با عنایت به موارد فوق و اینکه طبق نص صریح و روشن قرآن کریم پیامبر اکرمجبشری بوده مانند سایرین ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ«بگو من انسانی مانند شما هستم». واقعاً نمی‌دانم یعنی انسان هر قدر هم احمق باشد باید معنی این چند کلمه ساده را بفهمد هرچند اگر کسی خودش را به خواب زده باشد با هیچ زبانی نمی‌توان او را بیدار کرد) همه این موارد باعث شده که پیامبرج، مطابق رغبات شخصی خود، سفارش به فاطمه کرده باشند و براستی برای من جای تعجب است که دست تقدیر چگونه تمامی مصالح مورد نیاز برای گمراهی شیعیان را در کنار هم قرار داده است! مثلا باید در غدیر چنان اتفاقی بیفتد و بعد علی در سقیفه حاضر نشود و به اینکار معترض شود تا شیعه از دل این جریانات، خلافت منصوص حضرت علی÷را بیرون بکشد؟

[۲۷۹] در کتب شیعه از این دو نفر به تعابیر: فلان و فلان، ‌آن دو نفر، شیخین، غاصبین خلافت، و در کتب اخیر با عنوان: عناصر نفوذی یاد می‌کنند! (‌خدا همه ما را ببخشد). [۲۸۰] جج گنه كرد در بلخ آهنگري
به شوشتر زدند گردن مسگري
ج
[۲۸۱] در یک سریال جنایی، مامور به رییس گفت: «پرونده تحقیقات در مسیر خودش است» رییس پاسخ داد: نه بلکه پرونده و مسیر تحقیقات به سمتی می‌رود که تو می‌خواهی‌! تحقیقات محققین گرانقدر و فاضل شیعه نیز بر همین منوال است یعنی مسیر تحقیق به سمتی می‌رود که آنها می‌خواهند برود و نه به سمتی که باید برود!!!. [۲۸۲] مگر اینکه مانند ابوسفیان نقشه‌هایی در سر داشته باشند. [۲۸۳] در قبیله قریش (که ابوبکر از تیره بنی تمیم بود) تعارض اصلی بر سر قدرت همیشه بین بنی‌هاشم و بنی امیه در جریان بوده و شاید برای همین بر سر ابوبکر مصالحه بعمل آمد. درست مانند نقطه مقابل که بین انصار تعارض بر سر قدرت بین قوم خزرج و اوس بوده است. تاریخ فقط ۲۵ سال بعد و هنگام خلافت حضرت علی و دردسرها و نبردهای خونین بین ایشان و معاویه، این نکته را به روشنی ثابت می‌کند. تاریخ قبل از ورود پیامبر نیز جنگ‌ها و کشمکش‌های فراوان بیم اوس و خزرج را ثبت کرده است. [۲۸۴] تفصیل مطلب را در کتاب شهید دکتر علی شریعتی: تاریخ و شناخت ادیان ج ۱ ص ۳۳۱ مطالعه کنید. [۲۸۵] تاریخ یعقوبی (ضمنا مجددا متذکر می‌شوم که یعقوبی شیعه است و نه سنی) و تاریخ طبری (این دو کتاب از قدیمی‌ترین و معتبرترین کتب منبع تاریخی است). [۲۸۶] شیطان پس از رانده شدن از درگاه خداوند به خدا می‌گوید: برای اغوای بنی آدم انچه روی زمین است را برای آنها زینت می‌دهم و تزیین و آبادانی قبور نیز از همین دست است. [۲۸۷] البته عمر گفته در را آتش می‌زنم ولی او در زمان پیامبر نیز گردن خیلی‌ها را زده ولی واقعا آیا زد؟ [۲۸۸] این تنها موردی است که من در این تحقیق چند صد صفحه‌ای مانند مداحان و روحانیون صفوی خیال پردازی کرده‌ام. [۲۸۹] علیرغم اندیشه‌های قشری و ظاهربین همین عنوان بشر و انسانیت بالاترین تمجید و ستایش از یک نفر است. اگر کسی فرشته و یا به هر طریق مافوق بشر باشد و بعد در ظاهر یک انسان تکامل پیدا کند هنر کرده یا اینکه کسی با همین اندیشه و گوشت و پوست و استخوان بیاید و از دیگران گوی سبقت برباید؟ که عدالت خداوند نیز همین را ایجاب می‌کند. واقعا متاسفم که برای هموطنانم چه نکات ساده‌ای را باید توضیح داد!. [۲۹۰] اشاره به آیه وورث سلیمان داوود بیهوده است. عجیب نیست چرا فقط داوود باید از سلیمان ارث ببرد؟ و بقیه فرزندان سلیمان ارث نبرند؟ پس این نشان می‌دهد که حضرت داوود، نبوت و حکمت و علم فهم منطق حیوانات و... را از سلیمان به ارث برده است و... [۲۹۱] تشیع در مسیر تاریخ. دکتر سید حسین محمد جعفری دفتر نشر فرهنگ اسلامی ص۸۲. [۲۹۲] كنز العمال: جلد ۳ ص ۱۸۳. [۲۹۳] حتی همین نکته که عمر را انسانی دو رو و یا ترسو یا بدعت گزار و... می‌دانند نیز به خاطر همان نگاه شیطانی یعنی ظاهر بینی و دیدن ظاهر قضایا است ولی منی که سالها روی شخصیت و طرز تفکر اصحاب پیامبر تفکر و تفحص کرده ام به خوبی می‌دانم که عمر ابن خطاب چه روحیه ساده و بی‌غل و غش و کودکانه و رک و صریح و با هوش و بی آلایشی داشته است. خداوند نیز نظر خاصی به این انسان‌ها داشته و شانس و موفقیت نیز بیشتر دور سر اینگونه آدمها می‌چرخد شکست سه امپراطوری عظیم و جمع‌آوری قرآن و بالاخره شهادت عمر در مسجد دلایل خوبی بر این مدعا هستند. بگذار روحانی صفوی هرچه می‌خواهد کینه‌توزی کند و حرص بخورد و ناله و نفرین سر دهد. [۲۹۴] ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا[الفتح: ۲۹] . [۲۹۵] وقتی برای یکی از آقایان این آیه را خواندم فرمودند این آیه را روز قیامت در پاسخ امت‌های گنهکار می‌گویند. گفتم واقعا که شما علمای عظام چه تصویر جالبی از قرآن درست کرده اید. تعداد فراوانی از آیات قرآن درباره معاد است بقیه هم که مربوط به این جهان است را هروقت کم می‌آورید مربوط به معاد می‌کنید بقیه آیات هم که یا ناسخ و منسوخ است و یا آیات احکام است و... پس کدام آیات به کار ما می‌آید. [۲۹۶] مطمئنا این آیه مربوط به روز قیامت نیست. جزو آیات احکام یا آیات متشابه یا منسوخ و... نیست. گرچه ذهن خلاق برادران من در پتروشیمی روحانیت صفوی می‌تواند این آیه را هم براحتی توجیه و تفسیر و تاویل و... تحریف کند. [۲۹۷] شخصی از حضرت علی می‌پرسد چرا یکی از این اتفاقاتی که در زمان خلافت تو افتاد در زمان خلفای قبلی نمی‌افتاد حضرت پاسخ می‌دهند: برای اینکه آنها بر چون منی حکومت می‌کردند و من بر چون تویی!!!. [۲۹۸] ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ[آل‌عمران: ۱۴۰] . [۲۹۹] البته این نظر شیعه است و انصار بسیار درست و به جا عمل کردند زیرا آنها بهتر از ما شرایط خطرناک حمله قبایل راهزن به مدینه و شورش اهل رده و نقشه‌های ابوسفیان و عادات بد قومی و قبیله‌ای جاهلیت را می‌دانستند. ایکاش محقق شیعه در تجزیه و تحلیلها یی که می‌کند خودش را به همان زمان و همان فرهنگ می‌برد. [۳۰۰] پیداست که سلیم ابن قیس از آقایان امروزی زرنگتر بوده که در کتابش نوشته پس از رحلت پیامبر اکرم همه مرتد شدند به جز ۴ نفر!!! البته آقایان می‌دانند احادیثی که در ستایش عمر و ابوبکر است را با هر دوز و کلکلی می‌شود انکار کرد ولی با احادیث بی شماری که در ستایش اصحاب وارد شده چه کنند؟ [۳۰۱] دقت کنید: اگر طلحه و زبیر، چهره واقعی خود را در جنگ جمل نشان نمی‌دادند اکنون شیعه آنها را نیز مانند مالک و عمار تقدیس می‌کرد... [۳۰۲] اگر داماد پیامبر بودن، شرف و عزت است عثمان دو دختر پیامبر را به همسری داشته طرفه آنکه یکی از آقایان می‌گفت: عثمان دختر اول پیامبر را آزار و اذیت کرد تا او را کشت و پس از آن دختر دوم پیامبر را گرفت ومن هم به ایشان گفتم: مگر پیامبر نفرموده‌اند آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. پس چرا دختر دومشان را هم به عثمان داد تا او را بکشد؟ ضمن اینکه روحیه ملایم و نرم عثمان چیزی نیست که مورد شک و تردید کسی باشد و حتی همین سستی او باعث مرگش شد و چطور ام کلثوم همسر عمر (با آن خشونتش تا سال‌ها پس از مرگ عمر زنده بوده ولی عثمان... و چرا عثمان نائله را نکشت و...) فبهت الذی کفر. [۳۰۳] چه روضه جالبی می‌توان در این رابطه ساخت و ضمن آن افراد زیادی را دوزخی کرد!!!. [۳۰۴] نهج البلاغه خطبه ۳۰. [۳۰۵] البته نکته ظریف دیگری نیز در این سخن حضرت علی وجود دارد. عمر و ابوبکر حتی یکی از ستمها و کارهای خلاف و مقام دادن به نزدیکان و زندگی خوش و... را انجام ندادند با اینهمه حضرت علی÷درباره حضرت عثمان می‌فرماید او به ستم کشته شد و در جایی دیگر می‌فرماید من هم دوست دارم قاتلین او را مجازات کنم و... آنگاه ما با چه مجوزی عمر و ابوبکر را لعن می‌کنیم؟ به شرافتم قسم می‌خورم اگر حضرت علی÷در قید حیات بودند ما را شدیداً توبیخ می‌کردند. هرچند ایشان زنده حقیقی‌اند و این ماییم که در لنجنزار اندیشه‌های باطل و پوسیدۀ خود در حال خفه شدنیم. و صد افسوس که داریم دین و مذهب را هم با خودمان به زیر می‌کشیم... [۳۰۶] طبری: ج ۶ ص ۳۱۴۱. [۳۰۷] البته من مانند انسان‌های ظاهربین و قشری گناه این موارد را به گردن روحانیون نمی‌اندازم. این حالت مردم ایران است. ورود به عصر اینترنت و دهکده جهانی و صدها عامل دیگر در پیدایش این عوامل نقش داشته و سستی و اشتباه برخی از روحانیون یکی از چندین عامل ضعف مبانی اسلامی در سطح جامعه می‌باشد. [۳۰۸] ۲ ماه پس از بیعت غدیر. [۳۰۹] البته اگر طبق عقیده نویسندگان شیعه منظور پیامبر در غدیر انتخاب حضرت علی به خلافت بوده باشد. [۳۱۰] به یکی از آقایان گفتم مگر خداوند در آیاتی که مربوط به بیعت رضوان و جنگ بدر و... است از اصحاب پیامبر تجلیل نکرده و از آنها اعلام رضایت ننموده و به بهشت وعده نداده. ایشان فرمودند: در این آیات گفته: مومنین و عمر و ابوبکر منافق بوده‌اند. اکنون در این بحث متوجه می‌شویم که تمام انصار، گنهکار بوده و باعث تحریف اصلی اسلام اینها هستند در نتیجه تمام آیات مذکور کان لم یکن می‌شود. [۳۱۱] جالب است که در اینجا پاسخ می‌دهند که این عمر نبود که باعث اسلام آوردن ایرانی‌ها شد بلکه روحیه جنگجو وشهادت طلبانه مسلمانان بود. ولی مگر همین مسلمانها با ابوبکر بیعت نکرده و تحت فرمان عمر و ابوبکر عمل نمی‌کردند؟ [۳۱۲] ابوبکر: با سرکوب شورش گسترده اهل رده. [۳۱۳] با اسلام آوردن ایران و سایر کشورهای آسیایی و آفریقایی در زمان او. [۳۱۴] «من له الغنم فعليه الغرم» قاعده اصولی: هرکسی غنیمت را برد غرامت هم بر اوست. [۳۱۵] این موارد نه جزو اصول دین است و نه جزو فروع دین و ایکاش عده‌ای در تاریخ دولت صفویه تحقیق می‌کردند و نشان می‌دادند که چقدر از مفاهیم والای دین که جزو اصول دین است مانند: توحید، امامت و کلمات والایی چون: شهادت، و مکان‌های مقدسی چون مسجد دستخوش تحریف و پوچی شد. ضمن اینکه در زمان پیامبر مثلا مواردی مانند اشهد ان علی ولیه الله در اذان نبوده و سنی‌ها نیز می‌توانند به ما سر این جمله گیر بدهند. [۳۱۶] البته من طرفدار غرب و آمریکا نیستم (بدبخت نویسنده ایرانی که به چه جیزهایی باید اعتراف کند زیرا هر لحظه ممکن است از گوشه‌ای انگی و تهمتی وارد شود) باکی نیست عدالت بهترین قاضی است و فردا مشخص میشود چه کسی دروغگو بوده و چه کسی راستگو. [۳۱۷] از قول پیامبر نقل شده که تنها کسی که بدون تامل و فکر دست بیعت داد و اسلام را قبول کرد ابوبکر بود. [۳۱۸] دقت داشته باشید که حضور هریک از این افراد در مکه و مدینه بسیار مهم بوده. سعد مردی رزمی. عثمان از نظر مالی، طلحه و زبیر از نظر مالی و قبیله‌ای و شخص ابوبکر از نظر مشورتی و فکری و وجهه اجتماعی. [۳۱۹] از جمله بلال حبشی [۳۲۰] به خصوص در جنگ تبوک [۳۲۱] اگر معتقد باشیم که اکثریت با خلافت ابوبکر مخالف بوده‌اند!. [۳۲۲] طبق برخی متون ضعیف، حضرت فاطمه ایشان را می‌بخشد. البته یکی از دلایل ضعف این متون را وصیت حضرت فاطمه مبنی بر تدفین مخفیانه ایشان می‌دانند ولی ما در جای خود به این نکته اشاره می‌کنیم که به احتمال فراوان علت وصیت آن حضرت چیز دیگری بوده. والله اعلم. [۳۲۳] طبق برخی متون حضرت فاطمه آنها را می‌بخشد. البته احتمال ضعیف بودن این متون وجود دارد. والله اعلم. [۳۲۴] مثلاً آزار و اذیت‌های بدتر و طولانی‌تری که کفار نسبت به شخص برتر یعنی پیامبر روا می‌داشتند و یا... [۳۲۵] وقتی شعار ایرانی‌ها که می‌گویند ما اهل کوفه نیستیم را می‌شنوم خنده ام می‌گیرد زیرا بیعت شکنی از اعراب بسیار بعید است.آری روحیه ایرانی‌ها دمدمی و متلون بوده و اعراب کوفه را هم مثل خود‌شان کرده و به عمر گیر می‌دهند که در ثبات عقیده و عمل کردن به حرفی که می‌زده نمونه بوده است. چرا کوفیان در این زمینه (یعنی ثبات رای و عقیده) به عمر و ابوبکر اقتدا نکرده‌اند؟ [۳۲۶] کوفه را عمر تاسیس می‌کند و در زمان ابوبکر حتی وجود خارجی هم نداشته است. [۳۲۷] آیا نمی‌توان تصور کرد برخی از مردم و روسای قبایل از ترس اینکه امام حسین÷بخواهند مانند پدرشان آرامش آنها را بر هم زده و مرتب با شام درگیری ایجاد کنند، کنار کشیدند؟ [۳۲۸] یا در حقیقت خودش!. [۳۲۹] من نمی‌دانم عمر و ابوبکر عرب وسط بیابانهای عربستان در ۱۴۰۰ سال پیش بیشتر مسئولند یا علما و پادشاهان صفوی ایرانی شیعه مذهب ساکن در قلب ایران متعلق به ۳۰۰ و ۲۰۰ سال پیش؟ برای درک بهتر و مفصلتر قضایا به کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی، شهید دکتر علی شریعتی مراجعه کنید. [۳۳۰] به خصوص اگر جزو قضایای اجتماعی و فرهنگی، آن هم متعلق به ۱۴ قرن قبل و آن مورد اختلاف میان دانشمندان دو طرف و... باشد. [۳۳۱] من در اینجا با شهامت تمام به این موضوع اعتراف می‌کنم که ممکن است تمام تحلیلها و نقطه نظرات من نیز مورد تایید خداوند نباشد زیرا من از دید عقل بشری به موضوع نگاه کرده ام. البته دقیقاً به همین علت، قویاً معتقدم که: تحلیلهای برادران محقق من نیز مورد تایید خداوند نیست زیرا آنها نه تنها بر مبنای عقل بشری قضاوت نمی‌‌کنند بلمه از دید احساسات مذهبی و تعصبات فرقه‌ای و پیش زمینه‌های فرهنگی جامعه و تقلید از پدر و مادر و استاد و... به قضاوت می‌نشینند. و مسلما اگر در عربستان به دنیا می‌آمدند دست تمام وهابی‌ها را از پشت می‌بستند... [۳۳۲] مانند شاه سلطان حسین که ایران را دو دستی تقدیم محمود افغان کرد فقط برای اینکه نمی‌خواست از پای منقل بلند شود. [۳۳۳] خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی – ترجمه دکتر محسن مویدی – ص ۷۲ و ۷۷ و ۷۸ بند ۵ دستورالعمل – (انتشارات امیر کبیر – تهران – ۱۳۶۲). [۳۳۴] جالب است اگر به قول شیعه ۳۰۰ آیه قرآن درباره علی است. عمر نباید نگران نابودی قرآن می‌بود زیرا شما علت سوزاندن احادیث توسط عمر را کتمان فضایل علی می‌دانید!!!. [۳۳۵] البته مردم مدینه از اهالی عربستان جنوبی بوده که معتقد به اصل شرافت خانوادگی و قداست الهی و... در تعیین رهبر بوده‌اند شاید یکی از علل تمایل آنها به انتخاب حضرت علی÷ریشه در همین عقیده داشته باشد. [۳۳۶] اولین بیعت شکنی به ۲۵ سال بعد و به دورۀ عثمان بر می‌گردد که علاوه بر اینکه علل فراوانی داشته توسط عده معدودی بیعت شکسته شد و یکی دو نفر با چهره نقاب زده و به صورت مخفیانه وارد خانه عثمان شده و او را کشتند و گرنه حتی آن عده معدود بیرون خانه نیز قصد کشتن عثمان را نداشتند. در مورد بیعت شکنی کوفیان با امام حسین÷نیز باید گفت نیمی از جمعیت کوفه را موالی ایرانی تشکیل می‌دادند و اصولا کوفه شهر جدیدالتاسیسی بوده که از حالت قبیله‌ای خارج شده و زمان نیز ۵۰ سال پس از جریانات مورد بحث بوده ضمن اینکه کوفیان با امام حسین بیعت نکرده وفقط به ایشان نامه نوشته بودند و... [۳۳۷] که صددرصد حضرت علی÷هم از آن بی خبر نبوده‌اند. [۳۳۸] اکثر مورخین در این رابطه متفق القولند و این از نکاتی است که جای هیچ شکی ندارد پیامدهای بعدی آنرا خودتان حدس بزنید. [۳۳۹] نکته جالب توجه دیگر اینکه حجره کوچک عایشه گنجایش بیش از چند نفر را نداشته است که ما از همه انصار و مهاجر انتظار داریم در مراسم تدفین پیامبر اکردم شرکت کرده باشند. حضرت علی و هیچ یک از بنی‌هاشم نیز آنها را در آن زمان به خاطر اینکار مورد شماتت قرار ندادند. [۳۴۰] نقد و بررسی دو کتاب تمدن اسلام و عرب - جرجی زیدان و گوستاو لوبون -هادی خاتمی- انتشارات کتابخانه صدر ص ۳۴۱. [۳۴۱] و حتی در تحقیقات علمی محققین روانشناس تاریخ شناس جامعه شناس دین شناس قرآن شناس غیر متعصب!!!. [۳۴۲] جالب است که ۲۵ سال همنشینی با پیامبر چه نتایج جالبی در بر داشته است و پیامبر نیز نه تنها نتوانسته آنها را تغییر دهد بلکه به آنها دختر داده و از آنها دختر گرفته و آنها را از کنار خود نرانده است. [۳۴۳] طبق تحقیق استادان بی‌طرف، بسیاری از موارد در متون شیعه و سنی صحیح نیست. [۳۴۴] حتی در برخی متون قدیمی مانند ابن سعد آمده که پیامبر فرمودند قلم و دوات بیاورید تا ابوبکر را به عنوان جانشین بنویسم. ولی ما حتی همین قضیه را هم نمی‌توانیم قبول کنیم چون ایشان امی بوده‌اند. [۳۴۵] مراجعه کنید به کتاب پیامبر امی از مرتضی مطهری. [۳۴۶] بلکه خداوند در قرآن سعادت یک ملت را اینگونه بیان می‌فرماید: «إنَّ اللهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأنْفُسِهِمْ». «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه آنها خودشان را تغییر دهند». [۳۴۷] ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣[النجم: ۳] . [۳۴۸] جالب است که بدانید این نویسنده مانند نویسندگان ما گوشه خانه ننشسته و طبق خواب و خیالات خود و یا مطابق احساسات مذهبی خود، این کتاب را ننوشته بلکه تمام متون اسلامی را مطالعه کرده و حتی دررابطه با ابوذر غفاری به عربستان رفته و منطقه‌ای که قبیله ابوذر در آن زندگی می‌کرده است را از نزدیک دیده و بعد دست به قلم برده است!. [۳۴۹] برای درک بهتر این جمله به قسمت غدیر و سقیفه بخش جمع بندی مراجعه کنید. زیرا پذیرفتن چنین جمله‌ای برای یک نفر شیعه که عمری را با لعن و نفرین عمر و ابوبکر گذرانده است بسیار سخت و حتی مضحک است. [۳۵۰] رجوع کنید به تفسیر نمونه ذیل آیه ابلاغ. [۳۵۱] این هم یک نمونه دیگر از تحلیل‌های گزینشی و از روی احساسات. وقتی می‌خواهند ابوبکر را بکوبند می‌گویند چرا در زمان او خبری از منافقان نیست و وقتی می‌خواهند صحت آیه تبلیغ را ثابت کنند می‌گویند در اواخر عمر پیامبر، منافقان قلع و قمع شده بودند... به قول دکتر شریعتی ایول... [۳۵۲] حتی به شهادت تاریخ یکی از سرسخت‌ترین دشمنان منافقان،‌ شخص عمر بوده که حتی پیامبر را از خواندن نماز میت بالای سر جنازه‌های آنها منع می‌کرده. [۳۵۳] این معنای دقیق این آیه قرآن است: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ[الاعراف: ۱۷۹] . «ایشان مانند حیواناتند بلکه بدتر». [۳۵۴] روز قیامت گنهکاران می‌گویند: ﴿إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠ ٦٧[الأحزاب: ۶۷] . «همانا ما بزرگانمان را پیروی کردیم پس ما را گمراه کردند». [۳۵۵] پیامبر در جایی فرموده اند: تنها کسی که بدون لحظه‌ای تردید به من ایمان آورد ابوبکر بود. [۳۵۶] به تصدیق تاریخ قریش همیشه در امور تجارتی با ابوبکر مشورت می‌کرده است. [۳۵۷] رجوع کنید به فصل اول: عقل در اصول کافی. [۳۵۸] بدون اینکه مانند علامه‌ها با کلمات کلنجار بروم و بازی کنم. [۳۵۹] شاید برای اینکه من عنوان علامه نداشته و معروف و مشهور نیستم. [۳۶۰] تفصیل و توضیح بیشتر: تاریخ و شناخت ادیان ج ۱ ص ۳۳۰ شهید دکتر علی شریعتی (سیره ابن هشام نیز بر این نکته، تاکید دارد). [۳۶۱] پیامبر اکرم در تمام زندگی خود حتی نسبت به کافران و منافقان، بسیار مودب و خوش برخورد بوده‌اند ولی طبق روایات شیعه از هر فرصتی برای خوار و خفیف کردن ابوبکر و عمر استفاده می‌کرده است در حالیکه ابوبکر پدر زن ایشان و یار غار و حامی مالی و.... بوده است. پس آنها چقدر خوب بوده‌اند که با اینهمه از کنار پیامبر دور نمی‌شده‌اند. [۳۶۲] علی کیست. ص ۷۸ فضل الله کمپانی. [۳۶۳] البته برای افراد خنگی مانند من مشکل است وگرنه محققین غیب بین و دانای شیعه از تمامی اندیشه‌های پیدا و پنهان افراد ۱۴۰۰ سال پیش، مطلعند. [۳۶۴] چرا نباید اولین ظلمی «اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد» که به محمد و خانواده‌اش شده را توسط ابوجهل و ابولهب ندانیم؟ با وجود آنهمه روایات و آیات قطعی معتبر که وجود آزار و اذیت انها نسبت به پیامبر و خانواده‌اش را تایید می‌کند. (مانند مرگ حضرت خدیجه در شعب ابیطالب و...). [۳۶۵] اظهار پشیمانی او در انتهای عمر از قبول خلافت و حمله به سوی خانه حضرت فاطمه دلیلی بر عدم سوء نیت اوست. [۳۶۶] و اگر هم عطار سنی است به قول خداوند: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦[الاسراء: ۳۶] . یا نکند می‌گویید نعوذ بالله خداوند هم سنی است یا تقیه کرده!!!. [۳۶۷] البته من فکر می‌کنم به جز شمشیر امام زمان (عج) هیچ چیزی نتواند حقیقت را در کله‌های ابوجهل‌های زمانه فرو کند. [۳۶۸] غررالحکم ۱: ۴۰۷ فصل ۳۲ ح ۳۷. [۳۶۹] اصول کافی کتاب ایمان و کفر. [۳۷۰] اصول کافی. [۳۷۱] غررالحکم ۱: ۴۰۷ فصل ۳۲ ح ۳۷. [۳۷۲] دقت کنید که من گفتم تا آن زمان پس از آن (۴۰ سال بعد) حضرت زینب در بارگاه یزید به تبع پدرشان از این صنایع لفظی استفاده کردند. [۳۷۳] با هر برداشتی که از سخنان پیامبر داشته باشیم چه منظور پیامبر اعلام خلافت حضرت علی بوده باشد و چه سفارش مردم به دوستی با او. [۳۷۴] البته این موضوع به احتمال زیاد ساخته گی و جعلی است و ما در اینجا فقط از باب محاجه آوردیم وگرنه اصلا وقوع چنین اتفاق بسیار بعید است [۳۷۵] چنانچه کسی در طبقات ارث و میزان سهم الارث، تحقیقی انجام دهد این اصل برای او مسلم‌تر می‌شود. [۳۷۶] اگر پیامبر عایشه را دوست نمی‌داشت از سایر زنان خود نمی‌خواست اجازه دهند ایشان در آخرین روزهای عمر خود در اتاق او باشند.