آلفوس - پاسخ عقلی به دروغهای تاریخی در فرهنگ شیعه - جلد اول

فهرست کتاب

سخنی کوتاه پیرامون کتاب جعلی سلیم بن قیس هلالی

سخنی کوتاه پیرامون کتاب جعلی سلیم بن قیس هلالی

بسیاری از استنادات کوبنده نویسندگان شیعه از همین کتاب گرفته شده است که نویسنده آن یعنی سلیم (برای محکم کاری‌) مدعی مشاهده مستقیم و بلاواسطه وقایع مهم و بیشماری است که یا آنها را مستقیم نقل می‌کند و یا از قول سلمان، حضرت علی، ابوذر،‌ و از جناح مخالف: پسر عمر و پسر ابوبکر و... البته جای تعجب است که چگونه ایشان می‌توانسته با تمام سران و افراد شاخص از دوست و دشمن این چنین نزدیک شده و محرم راز همه باشد؟ در ادامه باید گفت:

* ماسینیون[۷۶] وجود چنین شخصی را موهوم و افسانه‌ای می‌داند:

L.MASSIJNON، EXPLICATION DU PLAN DE KUFA. (PARIS. ۱۹۳۵).P.۳۶۰

گلدزیهر[۷۷] می‌نویسد: این کتاب از جمله مجهولات منسوب به اهل تشیع است (‌همان منبع ص۳۸)[۷۸] .

عجیب است که این شخص در همه مواقع مهم حضور داشته: به هنگام بیماری ابوذر[۷۹] به همراه سلمان و مقداد بر بالین اوست و مواردی را از آنها ثبت می‌کند از سال ۱۶ هـ تا آغاز خلافت عثمان خبری از او در دست نیست در سال ۳۰ هـ او را در مکه همراه ابوذر می‌بینیم که سخنان ابوذر را ثبت می‌کند. در سال ۳۴ او را در ربذه بر بالین ابوذر می‌بینیم که وصایای او را می‌نویسد! در سال ۳۵ همراه حضرت علی از مدینه به کوفه می‌آید. در جنگ جمل حاضر می‌شود. سپس او را در خانه زیاد ابن ابیه می‌بینیم که خطبه حضرت علی را می‌نویسد. در سال ۳۶ همراه حضرت علی برای نبرد صفین آماده می‌شود. وی در صف مقدم نبرد وقایع را گزارش می‌کند (و مسلما مانند همیشه هیچ آسیبی به او نمی‌رسد!) بعد از جنگ صفین به کوفه بر می‌گردد و از کوفه به مداین می‌رود تا حذیفه استاندار مداین را ملاقات کند. زیرا حذیفه در جریان توطئه سری سقیفه علیه نهضت اسلام قرار داشته و دیده‌ها و شنیده‌های او باید در تاریخ ثبت شود (با چه اعتمادی به سلیم که هوادار علی بوده چنین اسرار مهمی را می‌گفته‌اند و چرا چنین شخص[۸۰] باید در حکومت علی استاندار مدائن باشد و...؟!) در سال ۳۹ برای نبرد با مارقین آماده می‌شود! در سال ۴۰ شاهد شهادت علی است! سپس به مدینه می‌رود در سال ۴۹ با منشی زیادابن ابیه رفیق شده و بخشنامه سری معاویه را از او گرفته و در کتابش ثبت می‌کند! در سال ۵۰ پس از شهادت امام حسن او را ناگهان در مدینه می‌بینیم او در مجلس گفتگوی معاویه و قیس بن‌سعد بن عباده و... نفوذ کرده و گزارشی از گفتگوها تهیه می‌کند! در سال ۵۲ در کوفه است. در سال ۵۸ در مکه و در منا به سخنرانی تاریخی امام حسین گوش می‌کند! و آنرا گزارش می‌نماید. (‌عجیب است چرا این عاشق اهل بیت و دانای تمام اسرار، همراه امام حسین به کربلا نمی‌رود و شهید نمی‌شود؟) از حوادث بسیار مهم دهه ۶۰ هجری از شهادت امام حسین از قیام توابین و نهضت مختار و... هیچ خبری در کتاب او نیست! در سال ۷۶ می‌میرد[۸۱] !!!.

سر و کله این کتاب در اوایل قرن ۴ هجری پیدا می‌شود. راوی مطالب: سلیم است و ابان. به فرض محال که این کتاب ساخته دست یهودیان (برای ایجاد تفرقه در امت اسلامی و جلوگیری از نفوذ روز افزون اسلام در جهان) نباشد و واقعاً چنین کتابی توسط سلیم نوشته شده باشد (گرچه ما هیچ کتابی از تاریخ صدر اسلام در دست نداریم و تاریخ مکتوب شدن اولین کتابها متعلق به ۲۵۰ سال پس از هجرت است) آیا چنین انقطاع (فاصله) ۳۰۰ ساله‌ای از نظر علمی و تحقیقی پذیرفتنی است؟ و آیا امکان ندارد در مطالب آن دست برده شده باشد؟

در یکی از مطالب این کتاب آمده که در جریان جنگ احزاب، عمر و ابوبکر، داخل خانه خودشان، بتی ساخته بودند که اگر کفار پیروز شدند آن بت را دلیل بیاورند که ما الکی مسلمان شده بودیم و ما هم مثل شما بت پرستیم! و پیامبر اکرم از طریق وحی مطلع شده و به حضرت علی فرمود برو آن بت را بشکن و بیاور و عمر و ابوبکر از همان روز کینه علی را به دل گرفتند! براستی یعنی کفار مکه اینهمه احمق بوده‌اند که می‌شده آنها را اینگونه فریب داد؟ براستی چرا ابوبکر در جریان هجرت به همراه پیامبر اکرمجاز مرگ نترسید و هنگامیکه داخل غار بودند بیرون نیامد و پیامبر را لو نداد؟ چرا پیامبر اکرمجبا وجود مشاهده این خیانت آشکار در سالهای بعد امیرالحاجی قافله حجاج و علمداری لشکر تبوک را به ابوبکر می‌دهد آیا سزای کسی که مرتد شود مرگ است یا اعطای چنین مقامات و مناصبی؟؟ البته در این کتاب، مطالب ضد و نقیض فراوانی از این دست وجود دارد.

مورد دیگر از داستا‌ن‌های خنده دار و مضحک این کتاب آنجاست که محمد ابن ابوبکر پسر ابوبکر هنگام مرگ پدرش دارد او را نصحیت می‌کند در حالیکه محمد ابن ابی بکر در زمان مرگ پدرش فقط ۲ سال داشته یعنی بچه ۲ ساله داشته خلیفه مسلمین را در هنگام مرگ نصیحت می‌کرده است؟[۸۲] !!!!!!!!!!.

یکی دیگر از دسته گلهای نویسنده نادان و جاهل این کتاب آن بوده که می‌نویسد: اولین کسی که در سقیفه با ابوبکر بیعت کرد معاذ ابن جبل بود. در صورتیکه تمامی مورخین معترفند که معاذ در آن روز در یمن بوده است!!!!!.

سئوال دیگر اینکه: چگونه سلیم ابن قیس راوی این کتاب، از اینهمه مهلکه جان سالم به در برده و چگونه در تمامی وقایع مهم سر به زنگاه حاضر بوده است؟ و چرا نامی از این فرد مهم، در حوادث تاریخی نیست؟ با وجود اینکه در همه جا حاضر و نخود همه آشی بوده است.

چرا تمام استناداتی که نویسندگان به کتاب سلیم داشته‌اند متعلق به پس از قرن چهارم هجری است؟ اگر این کتاب در همان روزهای نخستین پس از وفات پیامبرجنوشته شده است؟

طبق تمام شواهد معتبر علمی: اولین نوشته‌های مکتوب، متعلق به ۲۵۰ سال پس از وفات پیامبرجمی‌باشد اکنون این کتاب سلیم از کجا سر درآورده و چگونه از این قاعده مستثنی شده و چرا مطالب آن با سایر متون معتبر، مخالف است؟

احمدبن حسین بن عبیدالله غضائری معروف به ابن غضائری مولف کتاب الضعفاء، دارای مذهب تشیع، متوفی بین سال‌های ۴۳۰ تا ۴۵۰ ﻫ یکی از عالمترین کارشناسان علم رجال هزار سال قبل، در کتاب خود (‌الضعفاء)[۸۳] می‌نویسد: سلیم بن قیس هلالی عامری از ابوعبدالله÷حسن÷و حسین÷و علی بن‌حسین÷روایت نقل می‌کند و این کتاب مشهور به او منسوب است. اصحاب ما می‌گویند که سلیم شناخته شده نیست و در خبری هم از او یادی نیست. اما من خود نامش را در مواردی جز کتاب او و جز روایات ابان ابی عیاش از او دیده‌ام[۸۴] . ابن عقده در رجال امیرالمومنین احادیثی از او آورده اما خود کتاب منسوب به سلیم بدون شک ساختگی است...(همان منبع ص ۴۳ به نقل از کتاب الضعفاء – خطی مرحوم آیت‌اله نجفی – قم کتابخانه آیه اله نجفی ورق ۵ عکسی از مجموعه ۱۵۵ ورق ۲۳۴ قهپایی / مجمع ۳/۱۵۶ و نیز در: حلی /خلاصه ۸۲ و ۸۳ + ابن داوود / رجال ۱ /۱۰۶ ش ۷۳۲- ۲/۲۴۹ش۲۲۶) و در مورد ابان بن ابی عیاش می‌گوید: ابان ابن ابی عیاش و نام ابوعیاش هارون است تابعی است از انس ابن مالک و علی ابن حسین روایت نقل می‌کند. ضعیف است. مورد توجه نیست‌. اصحاب ما ساخت کتاب سلیم بن قیس را به او نسبت می‌دهند. [‌کتاب الضعفاء، پیشین. ورق ۱، عکسی، پیشین ۲۲۹- قهپایی، مجمع ۱، ۱۵-۱۶] .

اگر احادیث و روایات منتسب به سلیم صحت دارد چرا در اصول کافی که متعلق به همان دوران و همان مکان است فقط چند مورد معدود از سلیم نقل شده؟ آیا می‌توان، باور کرد کلینی به کتاب سلیم دسترسی نداشته است؟

وقتی کتاب سلیم را مطالعه می‌کردم شگفت زده می‌شدم که چگونه اینهمه افراد سرشناس که متعلق به دار و دسته و طبقه و قبیله‌های مختلف هستند به راحتی همگی اسراری را با سلیم در میان می‌گذارند که هر کدام از این اسرار، کافیست حیثیت و اعتبار قبیله و تمام سوابق شخص گوینده را بر باد دهد. با اینهمه آقای سلیم مانند شرلوک هلمز، محرم راز همه می‌شود و از تمام رازها پرده بر می‌دارد. با اینکه می‌دانیم رازداری صفت مشخصه اعراب (‌لااقل در صدر اسلام) بوده است. براستی چه صفت مشخص و چه خصوصیتی در سلیم ابن قیس وجود داشته که همه افراد سرشناس با موقعیتهای مختلف، اسرار مهم خود را به او می‌گفتند. (مانند موردی که فرزند عمر و یا فرزند ابوبکر، نحوه جان کندن پدرانشان را برای او تشریح می‌کنند!).

شگفتی دیگر من آن بود که نویسنده این کتاب، ذهن خلاق و داستانسرای بسیار جالبی داشته است. البته از مردمی که خالق داستانهای هزار و یکشب و غول چراغ جادو و سند باد و... هستند زیاد هم عجیب نیست.

محققین شیعه درباره ابن سباء[۸۵] می‌گویند این ابن سباء کیست که در همه جا حاضر است و همیشه هم از چنگال دشمن فرار می‌کند و در تمام شهرها حضور دارد و... اینجانب با عرض معذرت، تمام این سئوالات را درباره سلیم بن قیس از محققین شیعه می‌پرسم.

نکته بسیار مضحکی در کتاب سلیم وجود دارد و آن اینکه پیامبر اکرمجبه کرات، خیانتهای فعلی و نقشه‌های خائنانه آینده عمر و ابوبکر را به طور خصوصی به اطلاع حضرت علی÷و برخی از یاران نزدیک خود می‌رسانده است. ولی در جایی دیگر از همین کتاب و احادیث دیگر مورد استناد شیعه، می‌خوانیم که پیامبرجروز قیامت، اصحاب خود را می‌بینند که از ایشان جدا شده و به دوزخ می‌روند و هنگامیکه پیامبرجمی‌فرماید: اینها اصحاب من هستند خطاب می‌آید: نه! تو نمی‌دانی که آنها پس از تو چکار کردند و.... جالب است پیامبر اکرمجدر قید حیات، چهره باطنی و خیانت اصحاب را می‌دانسته‌اند ولی در روز قیامت، از این موضوع اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند!!! و از همه گذشته شما که معتقد پیامبر و امامان پس از مرگ حاضر و ناظر بر اعمال هستند و به همین دلیل به زیارت قبور آنها رفته و طلب حاجت کرده یا زیارتنامه می‌خوانید پس چطور شد در اینجا پیامبر از اصحاب زمان خودش و از اتفاقات بعد از فوت خودش بی خبر است!!!.

در بسیاری موارد در این کتاب، پیامبرجاز وجود انحراف در دین اسلام توسط افرادی خاص پرده برداشته ولی این نکته را فقط به طور خصوصی و درگوشی به اطلاع برخی رسانده‌اند زیرا نعوذبالله نمی‌خواهند با گفتن این حقایق برای عموم مردم جلوی انحراف و نابودی اسلام را بگیرند؟ و بعد آن افراد راز دار بر خلاف اصول رازداری این اسرار را در اختیار جناب آقای سلیم ابن قیس می‌گذارند.

برخی از مطالب مندرج در این کتاب اگر از زبان انسان بدبختی مانند من گفته شود سریعاً حکم تکفیر و الحاد و سپس اعدام صادر و به مرحله اجرا در خواهد آمد ولی چون جناب سلیم، مطالبی که بسیار مورد خوشایند ذائقه عوام شیعه است را نوشته از مطالب کفر آمیز او اغماض می‌کنند. مانند این سخن که تعداد امامان ۱۳ می‌باشد و یا پیامبر به علی گفت ۱۲ نفر از فرزندان تو امام هستند.... حضرت علی می‌گفت: فقط من می‌توانستم جنب باشم و در مسجد بخوابم و...

صریح آیات قرآن خطاب به مومنین می‌فرماید: وارد جنگ و جدال‌های بی سرو ته نشده و هنگامیکه طرف خطاب جاهلین قرار می‌گیرید فقط به آنها بگویید: سلام علیکم! ولی در این کتاب مشاهده می‌کنیم که حضرت علی÷و یا دوستداران ایشان، مرتب و در هر موردی با دیگران وارد بحث و جدلهای بی‌سر و ته می‌شوند! آیا این نشانگر آن نیست که جاعل احتمالاً یهودی یا ایرانی این کتاب، قصد به هم ریختن جامعه اسلامی را داشته است؟

شیخ مفید، کتاب سلیم بن قیس الهلالی را ضعیف می‌شمارد کلینی و نعمانی وصدوق برای اثبات نظریه (اثنا عشریه) روی کتاب سلیم بن قیس الهلالی تکیه کردند، این کتاب همانطوریکه نعمانی وصفش کرد می‌گـوید: «از اصولیکه شیعیان به آن رجوع و اعتماد دارند»، اما عموم شیعیان در آن زمان، شک و تردید نسبت به وضع و اختلاق کتاب سلیم داشتند، چون این کتاب از طریق (محمد بن علی صیرفی ابو سمینه) کذاب مشهور روایت شده، و از طریق (احمد بن هلال العبرتائی) مغالی ملعون نقل شده، (ابن الغضائری) می‌گوید: «اصحاب ما می‌گـفتند که سلیم بن قیس معروف نمی‌باشد، و ذکری از او نیست. و کتاب سلیم بی‌تردید مجعول می‌باشد، ما علائمی پیدا کردیم که این نظر را تقویت می‌کند»[۸۶] . شیخ مفید کتاب سلیم را ضعیف شمرده و می‌گـوید: «کتاب، غیر موثوق می‌باشد و عمل به اکثر کتاب را جایز نمی‌شمارد، چون در کتاب تخلیط و تدلیس صورت گـرفته، برای متدین واجب است از عمل به اکثر کتاب احتراز کند، و نباید از این کتاب تقلید و روایت شود، مکلف برای تمییز کردن احادیث درست و نادرست کتاب باید به علماء رجوع کند»[۸۷] . مفید از صدوق انتقاد می‌کند بخاطر اعتماد و روایت از کتاب سلیم بن قیس الهلالی. مفید علت استفاده صدوق از کتاب، اخباری بودن آنها دانست، که درباره آن می‌گوید: «او بر مذهب اصحاب الحدیث و عمل به ظواهر الفاظ می‌باشد، و از طریق اعتبار عدول کرده و این رویه‌ای است که صاحب آن به دینش ضرر می‌رساند و مانع روشنی و استبصار می‌شود»[۸۸] .

نویسنده مدعی است که در بیشتر جریانات، شاهد عینی بوده و یا از افراد مطمئن نقل قول می‌کند ولی گاه در این کتاب، یک موضوع واحد به چند طریق متفاوت نقل شده است. مانند حمله به‌سوی خانه حضرت علی.

در برخی موارد، پیامبرجاز توطئه کنار گذاشتن حضرت علی÷از خلافت مطلع بوده ولی بدون اینکه این توطئه را برای عموم مردم آشکار کنند آنرا به صورت راز، فقط برای حضرت علی و یکی دو نفر دیگر بیان می‌کرده‌اند در حالیکه طبق تحلیل شیعه، نتیجه حتمی برکناری حضرت علی÷انحراف اسلام بوده پس چرا پیامبرجپس از آنهمه مجاهدت، سکوت کردند؟

نکته بسیار جالب و خنده دار در مورد این کتاب آن است که آقای سلیم، مدعی است که در آن زمان، حضور داشته و وقایع را به چشم خود دیده و با گوش خود شنیده است. سپس ایشان در جایی از کتاب می‌گویند که بنا به قول یکی از معصومین، تمام مردم پس از پیامبر مرتد شدند به جز علی و ابوذر و سلمان. جالب است که نام خود این شخص در کنار نام این سه تن نیست پس خود این آقا هم مرتد بوده بنابراین ما با چه اعتباری می‌توانیم مطالبی را که یک نفر مرتد، نقل کرده است را قبول کنیم؟!!! و آیا بلال حبشی و عمار یاسر و ام سلمه و ابن عباس و نعوذبالله (فاطمه و حسنین و.‌.‌.) هم مرتد بودند؟

با این اوصاف، کتابی که تعدادی از علمای طراز اول شیعه و تمامی علمای اهل سنت و تمامی محققین بی طرف غربی، صحت آنرا مخدوش می‌دانند چرا باید وسیله دوزخی شدن ما شود؟ والله‌ اعلم.

ابتدای نسخ چاپی این کتاب، برای محکم کاری یک حدیث منتسب به امام صادق را می‌نویسند به این مضمون که آن حضرت، نوشته‌های سلیم را تایید فرموده‌اند. ولی:

صحت و اعتبار این حدیث، مشخص نیست.

معلوم نیست که امام صادق÷کدام قسمت از نوشته‌ها را تایید کرده‌اند زیرا در این کتاب، مطالب درست زیادی با مطالب دروغ زیادی در هم آمیخته به نحوی‌که تشخیص راست و دروغ را غیر ممکن نموده است. علاوه بر اینکه نسخ خطی موجود از این کتاب با یکدیگر دارای اختلافات فاحشی است. اکنون امام صادق کدام نسخه را تایید کرده‌اند؟

آیا امام صادق نشسته‌اند تا گوینده تمام مطالب طولانی این کتاب را برایشان قرائت کنند؟ و ایشان هم تمام این مطالب را تایید فرموده‌اند؟

شیخ مفید می‌گوید: «این کتاب قابل اعتماد نیست و در آن تخلیط و تدلیس صورت گرفته است»[۸۹] .

در انتهای این بخش، توجه خواننده عزیز را به این نکته جلب می‌کنم که علمای شیعه چهار اصل: ۱- کتاب (قرآن) ۲- سنت ۳- عقل ۴- اجماع را جزو منابع اصلی مورد استناد خود می‌دانند ولی با کمال تاسف باید بدانیم که علمای اهل سنت به این اصول وفادارتر بوده و در تشیع (به خصوص در مسائل مورد اختلاف با سایر فرق و مذاهب) تمام این اصول ادعایی زیر پا گذاشته می‌شود:

۱- کتاب (قرآن) از موارد عدم توجه به قرآن در موارد اختلافی می‌توان از: نادیده گرفتن معنای صریح آیات‌ـ تطبیق آیات با احادیث و روایات به جای تطبیق روایات با قرآن ـ خارج شدن از معنای ظاهری و واضح و عمومی کلمات -عدم توجه به آیات قبل و بعد برای فهمیدن منظور و معنای آیه ـ خارج شدن از قواعد کلی دستور زبان عرب و رجوع به استثنائات آن‌- عدم توجه به تفاسیر اولیه مسلمین در رابطه با آن آیه و رجوع به تفاسیر جدید ـ گسترش و یا تحدید معنای واژه‌های مورد اختلاف ـ تعیین مصداق برای منظور خداوند و...

۲- سنت: بسیاری از موارد مورد اختلاف شیعه با سایر مذاهب، در سنت نبوی و حتی علوی وجود نداشته مانند: جمع کردن بین نمازها در شرایط عادی - گفتن اشهد ان علی ولی الله در اذان - ساختن گنبد و ضریح و هر گونه ساختمانی روی قبور - زیارت مکرر قبور - خودزنی و حتی نوحه خوانی در مرگ دیگران - خمس در منفعت مال - برگزاری مراسم سالگرد جشن یا عزا برای بزرگان دین - تقاضای وساطت و شفاعت از مردگان و...

۳- اجماع: باید بدانیم که فقط اجماع عقلاء صحیح است پس اگر کسی که در کتابش تعداد امامان را ۱۳ نوشته و تفاوت بین ۱۲ و ۱۳ را نمی‌دانسته یا در کتابش نوشته که الاغ با پیامبر صحبت می‌کرده و... نمی‌توان به عقل چنین انسانی اعتماد کرد. کسانی که در یک دوره اجماع به اباحه خمس و در دوره‌ای دیگر اجماع به وجوب آن، در دوره‌ای اجماع به وجوب نماز جمعه و در دوره‌ای دیگر اجماع به تحریم آن کرده‌اند و.... به هر حال اگر به اجماع معتقد باشیم مذهب شیعه (لا اقل موارد خرافی و مورد اختلاف آن با سایر مذاهب) به اجماع تمام مسلمین جهان، باطل است.

۴- عقل: فکر نمی‌کنم در این زمینه نیازی به توضیح و آوردن شاهد و مطلب باشد زیرا پر واضح است که بیشترین موارد خرافی و دروغ در دنیا در نزد شیعیان است. دقت کنید که احمق‌ترین انسان‌ها در جهان نیز می‌داند که نباید به بدن خود آسیبی وارد کنند ولی حتی برخی از مجتهدان شیعه هنوز هم در تحریم قمه زنی شک دارند چه برسد به تحریم زنجیر زنی و سینه زنی! براستی چگونه در عقل این افراد شک نکنیم وقتی علمای اولیۀ آنها معتقد بودند باید سهم امام زمان از خمس را در زمین چال کرد یا به دریا انداخت تا امام زمان موقع ظهور آنها را خارج کند! از این موارد که بگذریم اگر نگاهی به کتب علمای! شیعه بیندازید به مقدار فراوان، به داستانهای خرافی و عجیب و غریب در مورد امامان بر می‌خورید که هیچکدام از آنها ذره‌ای معیار عقلی و منطقی ندارد و جالب اینجاست که طبق آیات قرآن‌،کفار قریش نیز به طور مکرر از پیامبر اکرمج، تقاضای همین معجزاتی را می‌کردند -که شیعیان غالی برای امامان خود تراشیده‌اند- و هربار نیز از سوی خداوند پاسخ منفی می‌آمده. یعنی معجزاتی که برای پیامبرج-در حضور جمعیت کفار- واقع نشد برای امامان آن هم در حضور یک یا دو نفر شیعۀ غالی واقع می‌شده است! و...

[۶۴] تفسیر نوین.محمدتقی شریعتی. ص ۲. [۶۵] ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩[الحجر: ۹] . «ما قرآن را فرو فرستادیم و خودما نگهدار آن هستیم». [۶۶] مذهب علیه مذهب دکتر شریعتی ص ۱۲۶ [۶۷] دکتر ناصر کرمی -روزنامه همشهری- شماره ۴۱۷۱. [۶۸] حتی اگر در یک خانواده، زن و مرد با دیدی احساسی به مسائل نگاه کنند کارشان به اختلاف و در نهایت، ‌طلاق کشیده می‌شود، چه برسد بررسی مسائل مغشوش تاریخی ۱۴۰۰ سال پیش!. [۶۹] دقیقا کاری که اکثر محققین و وعاظ و مداحان شیعه در رابطه با خلفا انجام می‌دهند!!!. [۷۰] البته دکتر شریعتی آبروداری کرده است زیرا شیعه اصولا ماخذ دست اول ندارد و ۹۰ درصد مآخذ دست اول مال سنی‌هاست!!!. [۷۱] تنها جانبداری من در این تحقیق گذاشتن حرف÷جلوی نام حضرت علی÷می‌باشد که امیدوارم آن حضرت بر من ببخشایند زیرا در جایی خواندم که وقتی ایشان باتفاق آن فرد مسیحی به نزد قاضی می‌روند و قاضی جلوی پای ایشان بر خاسته و با کنیه ایشان را خطاب می‌کنند حضرت علی÷قاضی را به خاطر این تبعیض و برخورد دوگانه سرزنش می‌نمایند. [۷۲] زیرا این گذشت زمان بوده که تضادها را شدید و شدیدتر کرده و مسلما در گذر زمان به تحریفات و دروغها و بهتانها دامن زده است [۷۳] تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۷۳. [۷۴] توضیح بیشتر این مطلب را می‌توانید در کتاب تشیع صفوی و تشیع علوی، دکتر شریعتی مطالعه کنید. [۷۵] تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۶۸. [۷۶] ماسینیون استاد دکتر شریعتی بوده و شریعتی در کتاب کویر علاقه وافر خود را به او بیان کرده است. ماسینیون کتب بسیار علمی و تحقیقی دقیق و عمیقی پیرامون سلمان (سلمان پاک) و حلاج نوشته او چندین هزار فیش در رابطه با زندگانی حضرت فاطمه تهیه کرده ولی متاسفانه به علت مرگ، موفق به تدوین آن نشد. [۷۷] اکثر محققین می‌دانند که ماسینیون و گلدزهیر از محققین بی‌طرف و به نام در روایات شیعی هستند. البته علاقه آنها به شیعه از لابه لای تحقیقات آنها پیداست. [۷۸] جالب است که بدانیم این دو نفر یعنی ماسینیون و گلدزیهر تحقیقات جالب و علمی و کارشناسانه و عمیقی در برخی مباحث تشیع انجام داده و مسلماً به علت مسیحی بودن به دور از تعصبات فرقه‌ای و بی‌طرفانه قضاوت کرده‌اند. نکته دیگر اینکه تمایل و علاقه خاص آنها به شخصیت‌های تشیع از لابه‌لای متون آنها به روشنی مشهود است. [۷۹] نه آن بیماری که منجر به مرگ ابوذر در ربذه شد. [۸۰] البته به عقیده شیعه زیرا مانند همیشه عوام شیعه مسائل را بهتر از امام می‌فهمند!!! (دقیقا مانند خوارج). [۸۱] تاریخ سیاسی صدر اسلام. ترجمه و تدوین دکتر محمود رضا افتخار‌زاده ص ۱۵ تا ۲۳ انتشارات رسالت قم. [۸۲] تعجب من از مردم عامی نیست که در اکثر مساجد این کتاب موهوم را مطالعه می‌کنند تعجب من از استاد دانشگاه آقای دکتر محمود رضا افتخار‌زاده است که با چه شور و حرارتی این کتاب را چاپ و منتشر کرده‌اند براستی که تعصب، دکتر و بیسواد نمی‌شناسد. [۸۳] بسیاری از علمای شیعه ضعفهای وارده به راویان توسط ابن غضایری را قبول ندارند و دلیل آن هم مشخص است و نیازی به توضیح ندارد هر راوی حتی غالی و دروغگو اگر باب میل ما روایتی کرده باید تایید شود. [۸۴] این جمله: نشانگر صداقت و بی طرفی و روحیه علمی ابن غضائری است. [۸۵] برخی محققین سنی و غربی معتقدند بسیاری از دروغها‌ی مورد استناد شیعه توسط این فرد که یهودی تازه مسلمان بوده، ‌جعل شده و شورش علیه عثمان نیز به تحریک او بوده است. احتمال فراوان وجود دارد که این شخصیت ساخته ذهن داستانسرایان تاریخی باشد ولی: ۱- داستانسرایان در طول تاریخ بین تمام فرق وجود داشته و سنی و شیعه نمی‌شناخته‌اند برای همین در بین هر دو مذهب تشیع و تسنن به مواردی از این دست بر می‌خوریم ۲- مسلماً افکار ابن سبایی وجود داشته حتی اگر وجود چنین شخصی موهوم بوده باشد. [۸۶] الخلى: الخلاصۀ ص ۸۳ [۸۷] الـمفيد: اوائل الـمقالات وشرح الاعتقادات ص ۲۴۷ [۸۸] الـمفيد: اوائل الـمقالات وشرح الاعتقادات ص ۲۴۲ [۸۹] معجم رجال الحديث: چاپ قم، ج۸،ص۲۱۹.