پیش زمینه بحث:
حدود ۴۰۰ سال قبل، پادشاهان سلسله صفویه، جهت ایجاد یک اتحاد کاذب قومی تحت عامل بسیار قوی مذهب، با رواج مذهب شیعه اثنی عشریه در ایران، سعی کردند در برابر امپراطوری عثمانی، قد عَلَم کنند. در اینکه مادران برخی از این پادشاهان، مسیحی بوده و روابط پنهان و آشکار فراوانی در آن زمان، میان کلیسای کاتولیک و دربار پادشاهان کشورهای اروپایی با دربار صفویه وجود داشته، جای هیچگونه شک و تردیدی نیست و همانگونه که دکتر علی شریعتی در کتاب تشیع صفوی و علوی و همچنین دکتر فرامرز رفیع پور (پدر جامعه شناسی ایران) در کتاب «توسعه و تضاد» [۱]اعتراف کردهاند: هدف آنها، چیزی نبوده جز جلوگیری از بسط و گسترش اسلام در اروپا و به طور قطع اگر سلسله صفویه وجود نداشت ما اینک شاهد یک اروپای اسلامی بودیم! (این دقیقا جملاتی است که این افراد بیان کردهاند) هم اینک نیز پس از سقوط بهمن ۱۳۵۷ در ایران، ما با حکومتی روبرو هستیم که در صدد ایجاد یک هلال شیعه در منطقه خاورمیانه میباشد! ناگفته پیداست که جهان به سوی اتحادیههای منطقهای پیش میرود و برای برخی از کشورها مسلما بسیار خطرناک خواهد بود اگر در بین کشورهای مسلمان به خصوص در منطقه خاورمیانه، اتحادیهای شکل بگیرد و مسلمان آنها به هر طریقی جلوی چنین خطری را خواهند گرفت و به قول شهید دکتر علی شریعتی چه سلاحی بهتر از خود مذهب (مذهب علیه مذهب!) پس اکنون ما به قول حضرت علی÷شاهد تکرار تاریخ هستیم [۲]به همین دلیل، عجیب نیست که در طی سالهای اخیر، شاهد هجوم بی سابقه روحانیون شاه عباسی در بزرگنمایی دعواهای پوسیده و کهنه شده بین شیعه و سنی باشیم. رحلت حضرت فاطمه که از ۱۴۰۰ سال قبل تا ۲۰ سال پیش، بود: رحلت، ناگهان در تقویمها شد: شهادت! و گرم شدن شدید بساط روضهها و منبرها و انبوه مداحها و شُبهههای کهنه و جدید بر زبان به اصطلاح علماء و نویسندگان! البته مشخص است که آقایان، در صدد تکرار سیاست صفویه در بهره برداری از عواطف و احساسات کور مذهبی مردم هستند (که در طی این ۴۰۰ سال، نهادینه شده و مانند غدههای سرطانی در عمق روح و جان هر ایرانی نفوذ کرده است) اما حضرات، از یک نکته مهم غافل مانده اند: در زمانهای گذشته، اینترنت و چاپخانه و کتاب و ماهواره و... نبود و مردم، عموما بیسواد و مقلد بودند، ولی آنچه از هم اینک پیداست (و طلیعه آن برای دوست و دشمن مشخص شده) این است که به یاری خداوند، نور دانش، میرود تا بساط کفر و شرک و اختلاف و کینه توزی را برای همیشه تاریخ از سرزمین ایران و حتی جهان، برکَنده تا انشاء الله در آیندهای نه چندان دور، به همت مصلحان سنی و شیعه، شاهد ایجاد یک اتحادیه واقعی بین کشورهای مسلمان و به خصوص منطقه خاورمیانه (به رهبری و همکاری کاملا صمیمانه ایران و عربستان) باشیم، ان شاء الله.
در راستای این روشن گری، این بنده حقیر خداوند [۳](اگر قبول کند) از چند سال قبل، وظیفه خود دانستم که با نیروی قلم و دانش، نوشته هایی برای حق جویان ایرانی در سطح اینترنت پخش کنم (از جمله کتابهای: آلفوس و جامعه شناسی شرک از خودم و کتابهای سرخاب و سفیدآب و بن بست از علی حسین امیری) اکنون در این نوشته مختصر، ما سعی داریم تحلیلی از شبهه اخیر روحانیون شیعه ارائه کنیم که: آیا سقیفه بنی ساعده و انتخاب ابوبکرسبه خلافت، موجب واقعه عاشورا شد؟!!! بر هیچ محققی پوشیده نیست که احساسات مذهبی (دقت کنید: و نه تفکر و عمل مذهبی) در جامعه ایرانی بسیار شدید بوده و حکومت در مواقع خطر به خوبی با فشار دادن دگمه مذهب و تحریک مردم، هر گونه صدای حق و فریاد عدالتخواهی یا انتقاد را در نطفه خفه میکند (نمونه بارز آن: فاجعه ۹ دی ماه ۱۳۸۸ و مرعوب کردن منتقدان به نتیجه مهندسی انتخابات ریاست جمهوری دور دهم) این نکته نیز روشن است که در میان این عواطف مذهبی، علاقه به امام حسین و واقعه عاشورا از سایر احساسات مذهبی شدیدتر است. پس عجیب نیست که روحانیون، هر اتفاقی (از جمله انتخاب ابوبکرسبه خلافت) را به این موضوع، مرتبط کنند، مبادا کسی جرات کند بگوید که اصلا واقعه غدیر خم چیز دیگری بوده و خلافت منصوص حضرت علی÷دروغی بیش نیست! [۴].
[۱] شرکت سهامی انتشار، دانشگاه شهید بهشتی، تهران چاپخانه حیدری. [۲] حضرت علی: وقایع زمانه مانند یکدیگرند از روی حوادث قبلی حوادث آینده را پیش بینی کن! [۳] من قبلا شیعه و بنده آخوند و گمراه افسانهها و قصههای پوچ تاریخی بودم تا اینکه به صورتی بسیار اتفاقی، معجزهای رخ داد و نور ایمان در دلم درخشیدن گرفت. [۴] زیرا همانگونه که این حقیر در کتاب آلفوس و سایر علمای شیعه ایرانی مانند (قلمداران و برقعی و...) به راحتی آب خوردن ثابت کردهاند پیامبر اکرم جبدون هیچ شکی برای خودشان جانشینی انتخاب نکرده بودند.