تکرار فاجعه

فهرست کتاب

۳- گفتگوی تبهکار و آقا:

۳- گفتگوی تبهکار و آقا:

تبهکاری به آقا گفت روزی
که من بر خود ستم کردم، تو بر دین
سیاست را نقاب دین زدی تو
تو کاری کرده‌ای بسیار ننگین
کجا دین گفته با چین دوست باشید؟
و یا روسیه کافرتر از چین
فشار مصلحت یکبار باشد
نه چندین بار و چندین سال و چندین
کجا دین گفته آزار و شکنجه؟
کجا دین گفته فحاشی و توهین؟
کجا دین گفته کهریزک بسازید؟
برای مردم مظلوم مسکین
کجا دین گفته مکر و حیله بازی؟
کدامین دین کدامین راه و آیین
کدامین دین، بترسد از مخالف
چرا لالی بگو با ما کدامین؟
دلیلش فیلترینگ و جهل و سانسور
چماق آهنین در زیر آستین
حدیث و قصه شد بنیاد مذهب
روایت، کرده دین را زشت و چرکین
نگو مذهب، بگو جهل و خرافه
نگو دین بر چنین پوسیده آیین
نماد دین اگر ریش است و چفیه
نماد کفر، لابد پوشش جین!
منافق پروری کردید اینجا
برای اینکه دین شد راه تعیین
تمام پیروان تو خوارج
تمام چهره‌ها بد زخم و آگین
تبهکاری من با توبه پاک است
ولی شد هفت دریا از تو چرکین
دل تو سنگ شد آقا ز نیرنگ
به گوش تو نصیحت مثل یاسین
تو آقا نیستی‌ای بنده جاه
تو کوچکتر از این کوچکتر از این
ستمگر بوده‌ام من بر تن خود
تو یک ملت فنا کردی به صد کین
چه شد بر ما که دائم می‌فرستیم
خراج و باج، سوی چین و ماچین
همین ایران که سویش بود هر روز
خراج و باج، حالا گشته است این
بر این شاهی که با دین شد سوارت
دو صد لعنت بگو‌ای دوست، آمین
به هر جا پا نهی ترس است و وحشت
تو گویی هست ایران، کشور مین
چرا مردم چنین افسرده هستند؟
به هر جا پا نهی، هستند غمگین؟
شده مغز تو پوک از حرف کیهان
از این تحلیل‌های پوچ و پشمین
خدا کی گفته این اوباش، دینند؟
اگر دین این بود، رحمت به بی دین
تو دشمن پروری آقا ندانی
سپاهت احمقانی سر به پایین
بترس‌ای خرمگس روزی به ناگاه
به هم کوبد تو را پرهای شاهین
دو صد لعنت بر آن شاهی که مرده
دو صد لعنت بر این آخوند بی دین
به ذات حق قسم افکار آخوند
نجس تر باشد از مدفوع و سرگین
سواری می‌دهی تا کی برادر؟
بیا بر روی زین‌ای روی تو زین
سرت را گرم کردند‌ای برادر
به دعوایی که باشد در فلسطین
ندو مانند خر دنبال آقا
نرو، هُش، ‌های، هو، هر، لاجرم هین!!
تو را فردا چه تلخ است‌ای برادر
تو‌ای خوابیده در اوهام شیرین
بپا خیزی اگر از خواب نوشین
گریزد دزد، پاورچین ز پرچین
به شهد علم، پایان ده به تلخی
به نور علم تا یک صبح زرین
ولایت، مظهر یک شرک ناب است
بتی اطراف آن جمع شیاطین
چماقا اقتدارت آهنین نیست
که پای ظلم، کوتاه است و چوبین
تو خود کوری به آیات الهی
تو دین را می‌کنی تفسیر و تبیین؟
فروشی جو، ولی گندم نمایی
بگویی زر، ولی داری ملامین
اگر از جانب الله هستی
جوازت کو؟ بده یکبار تضمین!
ملامت نیست بر ملت، نباشد
علامت بر جبین این شیاطین
بله من مخملی، دشمن، برانداز
به هم خورده دلم از این مضامین
سپاهت هار شد، روزی بگیرد
تو را پاچه به جای امر و تمکین
نظام تو بساطش بر می‌افتد
ببین من کی زدم این نکته تخمین
گمانم شانزده سال دگر وقت
شما دارید تا گردید تدفین
کشندت عاقبت چون سوی دوزخ
بگیرد زخم‌های کهنه تسکین
کشیدی گند بر ارکان کشور
ز ری تا قشم، از قم تا ورامین
عجب دارم که داری انتظار
اطاعت، جانفشانی، عشق، تحسین
تو رسم مملکت داری بیاموز
از آن روبه، ولادیمیر پوتین
ببندی گر فلنگت را ببندیم
تمام کوچه‌ها را شمع و آذین
خدا بخشد مرا شاید، تو را نه
که من بر خود ستم کردم، تو بر دین!