قسمت سوم: سخنانی کوتاه پیرامون عواقب و فسادهای چسبیده شدن سیاست به دین:
۱- امروز سیاست مذهبی و مذهب سیاسی هر دو در ایران شکست خوردهاند (منبع: اینترنت)
۲- ویکتور هوگو: من شما را به جای دین قبول نمیکنم. شما انگل دین و آفت دینید! شما دیندار نیستید. عَلَم دارید و معنی آنچه میگویید نمیفهمید. شما قدس را بازی نمایش میکنید! و به کارهای خود و نیرنگها و خدعهها و پشت هم اندازیها و هوس رانیهای خود آمیخته میسازید. مادر میگویید اما کنیز میخواهید! شما را به خدا، دین را به پیچ و تاب سیاست میندازید. خودتان را دین جلوه میدهید که آن را تباه میکنید و هم اکنون به واسطه وجود شما او (یعنی دین) به تحلیل میرود. نفرتی که شما نسبت به خود جلب میکنید به او هم تاثیر میبخشد! حقیقت این است که او (دین) از شما بیزار است، شما از او دوری بجویید تا مردم به او نزدیک شوند. بگذارید این مادر محترم، بی کس شود آنوقت ببینید آن بی کسی، چگونه مردم را به سوی آن خواهد شتابانید!!! و مسکینی او چه اندازه مایه توانایی و شکوه و جلال او خواهد شد... ما فرقه شما را میشناسیم قباله کهنه حزب شما پیش ما هست. میدانیم که شما چقدر خوب، پاسبانی دین میکنید! دو محافظ بزرگ که بر آن گماشته اید میشناسیم: یکی جهل است و یکی عقاید سخیف!
۳- چنانچه حکومتی دین را با سیاست قاطی کند به مرور زمان هر جا کم میآورد یا هر جا میخواهد سوء استفاهای کند یا هر جا کار اشتباهی میکند از کیسه دین میخورد و پشت دیوار دین پنهان میشود، اینگونه پس از مدتی سایر نهادهای اجتماعی هم یاد میگیرند و آنها هم دین را سپر بلای خود میکنند، بانکها، بازاریها، ورزش، حتی امور نظامی! و اینگونه پس از مدتی نه تنها دین فاسد میشود و چیزی از آن باقی نمیماند بلکه مردم عادی نیز از دین بیزار میشوند! حالا آقایان ازغدی و مصباح بیایند و توجیه و سفسطه کنند و با کلمات بازی کنند! روزی که بر دهانهای آنها مُهر گذاشته میشود چه میکنند؟
۴- خوارج مانند موش کور به همه جا زیر نقب میزنند از آفتاب حقیقت در فرارند! ریشه درخت دین را میجوند و از این ریشه تغذیه میکنند و این چنین باعث سقوط این درخت میشوند.
۵- خوارج آن چوپان دروغگوی ستمگری هستند که چوب دین را به دست گرفته و آنها را ندانسته به سوی درههای عمیق بدبختی میراند و خود میپندارد و برای مردم هم چنین پنداری درست کرده که به سوی مراتعی سرسبز روانند!
۶- عصاره و خلاصه حماقتی که حکومت در مغز مردم ایران ریخته آن است که رفتن ما مساوی است با ورود فساد و فحشاء به جامعه ایران! غافل از اینکه فسادی که از استبداد و سانسور و بهره برداری سیاسی از عناصر مذهبی در زیر لایههای جامعه در حال شکل گیری است به مراتب خطرناکتر و درازمدتتر است از پیدا بودن موی دختران از زیر لچک! و هیاهوی کودکانه یک مشت پسر و دختر خام! آری این است سزای ملت خواب!
۷- وقتی راه و روش و نتیجه یکسان باشد تفاوت در اسم چه سود؟ ولی فقیه یا شاه یا رییس جمهور مادام العمر؟ اکنون رییس قوه قضاییه به فرمان رهبر انتخاب میشود! رای ۷۰ میلیون نفر به رییس جمهور را باید رهبر تنفیذ کند، یعنی رهبر میتواند تنفید هم نکند! همانگونه که خمینی گفت اگر ۳۵ میلیون نفر بگویند بله، من میگویم نه!! شورای نگهبان را رهبر تعیین میکند و مجلس خبرگان را شورای نگهبان و رهبر را مجلس خبرگان! یعنی رهبر، خودش خودش را تعیین میکند؟! فرماندهی کل قوا با رهبر است! تعیین ائمه جماعات با رهبر است! و... براستی جناب آقای خامنهای، به فرض که شما خوب و کاردان باشید چه تضمینی است که این سلسله تا ابد همینگونه تداوم داشته باشد؟ براستی آیا به همین علت نبود که پیامبر ججانشین تعیین نکرد؟ افسوس: با گوشهای کر، این حرفها چه سود؟ با کور آفتاب، خورشید را چه کار؟
۸- هفت عنصر: جهل (مردم)، حرامزادگی (حضرات)، نفت، مذهب، خون، جبهه اصلاحات و باج دهی، باعث شده حکومت آقایان تا کنون تداوم داشته باشد! البته با افزایش هوشیاری و آگاهی مردم، جهل و حرامزادگی رنگ میبازد و نفت هم که روی هواست! دگمه مذهب نیز از بس به کار رفته شل شده است! باج دهی هم که عادی شده! جبهه اصلاحات هم که به لجن کشیده شده! میماند خون! و من امیدورام کشورهای اطراف، خر نشوند و با براه انداختن جنگی ناخواسته، دل حضرات را مجددا با جنازه کشی و شهید بازی، شاد و خرم نکنند...
۹- از نامه حضرت علیسبه مالک اشتر:... والیان چون در پرده باشند از بیرون بی اطلاع میمانند و در نتیجه، امور بزرگ، در نظرشان کوچک و امور کوچک بزرگ میشود. خوب زشت و زشت خوب جلوه میکند (منتظری و خاتمی و موسوی و... میشوند دشمن و چین و روسیه بی خدا میشوند دوست!) و حق و باطل مخلوط میشوند! والی یک انسان معمولی است که نمیداند مردم چه چیزهایی را از او نهان کردهاند، حق نیز نشانههای آشکاری ندارد که بتوان آن را از باطل تشخیص داد. (قربانت بروم علی جان این چه حرفی است که شما میزنید؟ خود والی یا همان ولی فقیه، نشانه حق است! نشانه دیگر حق، بستن چفیه است! نشانه دیگر حق، گذاشتن ریش است! نشانه دیگر حق، انتقاد نکردن از حکومت است، نشانه دیگر، عضو انصار حزب الله و طیف دست راستی بودن است!) زنهار از اینکه بخواهی مردم تو را بستایند این موارد فرصتهای مناسبی است برای شیطان، که نیکی نیکوکاران را از بین ببرد.
۱۰- اگر برداشت آخوند از اسلام درست بود آن را درست به مردم انتقال میداد و اگر درست انتقال داده بود اکنون روز و حال جامعه ما این نبود. آنچه از غم و گرانی و بیعدالتی و فقر و فساد، شاهد آنی، نتیجه کفر و شرکی است که به نام مذهب به خورد تو دادهاند و تو مطابق همین خرافات، فکر و بعد عمل میکنی و نیت پاک نیز نمیتواند تاثیری در خوشبختی یا بدبختی تو داشته باشد. به همین راحتی! از من گفتن، از شما نشنیدن!
۱۱- اگر دین به معنای اخلاق و تغییر انسانها باشد (همانگونه که نبی اکرم جفرموده: «بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»من مبعوث شدم برای تکمیل مکارم اخلاقی) نه تنها دین از سیاست جدا نیست بلکه از هیچ چیز دیگری نیز نباید جدا باشد زیرا انسانیت، اولین و مهمترین شرط قبل از هر کاری است ولی اگر دین را به جز این معنا کنیم نه تنها باید از سیاست بلکه از همه شئون زندگی باید حذف شود. (هدف پیامبر نیز آنگونه که از کل تاریخ ۲۳ ساله پیداست نه حکومت بوده و نه دخالت دادن دین در سیاست) آری، اگر مهمترین هدف دین یعنی ساختن انسان و بازسازی اخلاق او در سطح جامعه اعمال شود، سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حتی فوتبال ما پیشرفت میکند و همه چیز خود به خود درست میشود. و آنگاه شاهد آن نخواهیم بود که تمام هم و غم یک پزشک، گرفتن پول از بیمارانش باشد! (واقعا از نوشتن این جملات احساس شرم میکنم و بر ایرانی بودن خودم لعنت میفرستم).
۱۲- مشخصه ثابت تمامی حکومتهای دیکتاتوری، ترس از کتاب است.
۱۳- خامنهای خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است!! ۴ دروغ شاخ دار در دو جمله! نه خامنهای مثل خمینی است! نه حکومت آقایان مانند حکومت علی است! نه حضرت علی، خلافت و ولایت منصوص داشتهاند! نه آقای خامنهای، ولایت و حکومتش، مشروعیت مردمی و قانونی دارد! (چه برسد به نص الهی و یا نمایندگی از جانب امام زمان!)
۱۴- چکیده اصل ولایت فقیه آقایان این است که اگر اکثریت بر مبنای اصول دموکراسی خواستند اصولی خلاف شرع و اسلام را اجرا کنند ما مجازیم با هر وسیلهای اعم از زور و... روبروی اکثریت بایستیم و با زور هم که شده حکومت کنیم! ولی خداوند در قرآن خطاب به پیامبرش میفرماید:
﴿طسٓمٓ ١ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ ٢ لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ ٣ إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَايَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِينَ ٤﴾[الشعراء: ۱-۴]
«طاسین میم (۱) این است آیههای کتاب روشنگر (۲) (ای پیامبر) نزدیک است تو از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند جان خود را تباه سازی (۳) ما اگر بخواهیم معجزهای از آسمان بر آنان فرود میآوریم تا در برابر آن گردنهایشان، خاضع گردد (۴)».
آری، اگر اقلیت (بنا به فرض محال) راست میگویند و راه و روش آنها درست است نباید کار به مخالفت اکثریت بکشد و انقلاب آنها خود به خود صادر میشود و تمام دنیا با آنها دشمن نمیشوند و دوستان داخلی را از خود نمیرانند پس این خود نشان میدهد که اسلام آقایان خوارج، پوستهای و سطحی و بادبادکی است! به هر حال و به قول حافظ:
من اگر پاکم و گر بد، تو برو خود را باش
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت!
۱۵- آن حکومتی توحیدی و بر مبنای دموکراسی است که به جای سرگرم شدن شبانه روزی به دشمن! دائما خودش را نقد کند و به جای طناب دار، به مخالفان و منتقدان، جایزه بدهد!
۱۶- اهالی یک محله، چقدر طول میکشد تا بفهمند همسایه تازه وارد آنها خوب است یا بد؟ حداکثر یکسال! اکنون سئوال من اینجاست: این چه انقلابی است که هنوز پس از ۳۱ سال، دشمن دارد؟ و پاسپورت آن در رده آخر و حکامش، نزد ملل جهان، منفور و مغزهایش در حال فرار؟
۱۷- جزء جزء کردن قرآن و پاره پاره کردن آن یعنی اینکه حکومتی دست دزد را قطع کند و جوان زناکار را شلاق بزند ولی هیچ کاری برای جمع آوری زکوه و صدقه و در یک کلام: برقراری بیمه بیکاری و تامین شغل برای همه و بسط علم و دانش و آگاهی در جامعه انجام ندهد. اینگونه دزد، همیشه هست و زناکار همیشه هست و آنگونه نه دزدی هست و نه زناکاری که نیاز باشد حدی را اجرا کنیم! مفهوم بود؟ نه!
۱۸-
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام یک نفر پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانکه مینماییهستی؟ (خیام)
۱۹- میدانی چرا رژیمهای جمهوری اسلامی و اسراییل، درنده خو شده اند؟ برای اینکه تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت در طول تاریخ برای آنها عقده شده بود، پس آنها اکنون که پس از سالها حقارت به آرزوی دیرین خود رسیدهاند از ترس اینکه مبادا آن را از دست بدهند وحشی و درنده خو شدهاند (البته درنده خویی اسراییل برای دیگران است، ولی درنده خویی حضرات برای مردم ایران)
۲۰- حکومتی که به سخن اقلیت مخالف، بی توجهی نشان دهد روزی بر او خواهد آمد که اکثریت مخالف، عذرخواهی او را نخواهند پذیرفت!
۲۱- سیاست به خاطر ذات و ماهیت خاص و خشنی که دارد، قداست و حرمت را از میان میبرد! اگر دین وارد آن شد حساسیتها را زیاد میکند. اگر با امیال شخصی و اوهام تاریخی مخلوط شد دیگر نه اثری از دین میماند نه از سیاست! و در خوش بینانه ترین حالتها به سرنوشت تمامی حکومتهای موروثی استبدادی دچار میشود: فساد و انحطاط! و این انحطاط به دین هم سرایت میکند! پس گناه فساد دین نسلهای آینده به گردن حاکم نخستین میافتد و این است راز عدم تعیین جانشین، توسط خاتم الانبیاء! زیرا آن جانشین با وحی مرتبط نیست پس...
۲۲- خوارج، حکومت خود را مانند بارگاه الهی میدانند ابدی و سرشار از عصمت! برای همین، اولین اشتباه شما آخرین اشتباه شماست و موجب رانده شدن و مغضوب شدن شما میشود! البته در اینجا یک تفاوت وجود دارد: خوارج، شیطانند نه خدا!
۲۳- هدف اصلی حسین، امر به معروف و نهی از منکر حکومت بود، همان که اگر کسی در ناجمهوری ضد اسلامی خواست انجام بدهد حسابش با کرام الکاتبین میشود. نمونه میخواهی؟ بنی صدر، بازرگان، طالقانی، منتظری، خاتمی، میر حسین موسوی، علامه برقعی، شهدای قتلهای زنجیرهای و... البته آیا میتوان کسی که خودش را به خواب زده از خواب بیدار کرد؟ تمام این افراد، آمریکایی بوده و دوست داشتهاند که مطرود ملت شوند! و همه آنها فریب خورده و ضد اسلام بوده اند؟ جالب است همان تهمت هایی که به حسین میزدند: خارج از دین! مرتد! طاغی!، مفهوم بود؟
۲۴- پروفسور محمود حسابی: جهان سوم، جایی است که هر کس بخواهد کشورش را آباد کند خانه خرابش میکنند و هر کسی بخواهد خانهاش آباد شود باید در تخریب کشورش بکوشد!
۲۵- حتی در بارگاه خدا نیز میتوان سوالی بی جا کرد (سئوال تقریبا اعتراض گونه فرشته گان به خلقت انسان) ولی در حکومت خوارج، اولین تذکر شما آخرین تذکر شماست و پس از آن: زندانی سیاسی است و دادگاه و اعتراف زورکی و تهدید خانواده و شکنجه و ترور و چوبه دار! و مصادره اموال و...
۲۶- چون ذات هر حکومت با نوعی قلدری همراه است، مردم به مرور از او رانده میشوند برای همین، حکام بدجنس ایران، خودشان را به اهل بیت چسباندهاند و با برجسته کردن مظلومیت آنها (که نیمی از آن هم دروغهای تاریخی است!) و نمایش شبانه روزی و دهه دهه آنها توسط مامورین، خودش را مظلوم جلوه میدهد! تا مردم ایران به حکومت، دیدی مظلومانه داشته باشند نه ظالمانه! البته این کار یک هزینه بسیار سنگین برای دین دارد که سران احمق نظام ضد دینی از آن غافل شده اند: دین گریز شدن تعداد زیادی از مردم! و پوک و پوچ شدن مفاهیم دینی. البته باطل هر کار بکند نابود شدنی است و روزی آفتاب حقیقت از پشت ابرهای سیاه کینه و سانسور و دروغ و تعصب و حقه بازی، بیرون خواهد آمد. ان شاء الله.
۲۷- همانگونه که زندگی و مرگ در دستان خداست، دوام یا سقوط یک حکومت نیز در دستان خداوند است و خونریزی و ترور و اعدام و زندانی سیاسی و سرکوب و اختناق و سانسور ذرهای تاثیر در ادامه و بقای یک حکومت نداشته، ندارد و نخواهد داشت. ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٞۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ ٣٤﴾[الأعراف: ۳۴] «و براى هر امّتى اجلى است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نه [مىتوانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پیش»
۲۸- وقتی دین با سیاست قاطی شد نقاط منفی حکومت به خاطر نیروی شدید مذهب یا دیده نمیشود و یا حتی بعضا نقطه خوب و مثبت تلقی میشود. و همین مایه نابودی دین و سیاست هر دو میشود. برای همین، امروز سیاست مذهبی و مذهب سیاسی هر دو در ایران، شکست خورده است.
۲۹- فردوسی در شاهنامه میگوید: کیخسرو در اوج قدرت، بزرگان شهر را جمع میکند و میگوید که میخواهد سلطنت را ترک کند! همه تعجب میکنند. او میگوید: کلمات ستایش آمیز درباریان از من انسان دیگری میسازد. من به تدریج آنچه را که اینان میگویند باور میکنم و فکر میکنم که اگر من نباشم ایران چند پاره خواهد شد! آن وقت با آن بینش، هر ظلم و ستمی که از سوی ماموران من بر مردم میرود کوچک و ناچیز میشمارم. از آن میترسم که به تدریج به خود کامهای چون ضحاک تبدیل شوم و این تعریفها و ستایشهای درباریان مرا به دوزخ بکشانند.
چو ضحاک ناپاک و تور دلیر
که از جور ایشان جهان گشت سیر
بترسم که چون روز بر یخ کشد
چو ایشان مرا سوی دوزخ کشد!
۳۰- حکومتی که نقاب دین و مذهب بر چهره زده، مخالفت و انتقاد از او تقریبا غیر ممکن میشود چون آن را به پای مخالفت با دین و دشمنی با خدا میگذارد! پس مستبد میشود! پس فاسد میشود! پس سقوط میکند! به همین راحتی. [۴۱]
[۴۱] جملات شماره ۴ به بعد از نویسنده همین سطور: منبع: کتاب دردسر