۳- چه عواملی باعث فساد و انحراف جامعه عراق و به خصوص منطقه کوفه شد؟
همانگونه که در ابتدای بحث مشاهده کردید من نوشتهام: چه عواملی باعث فساد و انحراف جامعه عراق و به خصوص منطقه کوفه شد زیرا با کمال تاسف، محققان نادان یا مغرض در تحلیل عاشورا به گونهای مینویسند که گویی تمامی جامعه اسلامی آن زمان و همه شهرهای اسلامی مثل هم بودهاند! در صورتی که حتی به قول شهید دکتر علی شریعتی اگر کسی در زمان حال به مدینه برود تفاوت مردم آنجا را با سایر شهرهای عربستان درک میکند آنگاه آیا بی انصافی نیست که ما بخواهیم مردم مدینه ۱۴۰۰ سال قبل را با مردم کوفه یکی بدانیم و نتیجه گیری کنیم که خلافت ابوبکر (با مرکزیت مدینه) باعث شهادت حسین شد؟ آری اگر در آن زمان، حکومت مانند اکنون با غولهای رسانهای و صدا و سیما و فیلم و سریال و از طریق مدارس و روزنامهها و ائمه جماعات و هزار و یک ستاد و هیات و... افکار عمومی تمامی شهرهای کشور را تحت کنترل داشته و خط دهی میکرد میتوانستیم چنین انگی به حضرت ابوبکر و عمر بزنیم، ولی نهایت تسلطی (از نظر تغییر رفتار و عقیده مردم) که خلفای راشدین داشتهاند بر شهر مدینه بوده است. آن هم از طریق ایراد خطبههای نماز جمعه! که بعید هم میدانم در این خطبهها خبری از لعن و نفرین و تشویق مردم به ظلم اهل بیت وجود داشته باشد!
ما باید پاسخ این سئوال (که چرا حسین تنها ماند و شهید شد) را در آنجا جستجو کنیم که:
- چرا جامعه اسلامی به خصوص منطقه عراق و به خصوص شهر کوفه چنان شد؟ مرکز خرافات و جعل حدیث! مرکز شایعات و عهد شکنی و اخلاق نکوهیده و بد. به وقایع زیر که از کتاب معتبر تاریخ طبری است دقت کنید تا بفهمید مسئول پلید شدن کوفیان و بد عهدی آنها و در نهایت، شهادت امام حسین چه کسانی بوده اند [۱۰]:
• گویند: دینار (یکی از سران ایرانی که با مسلمین صلح میکند) در ایام امارت معاویه به کوفه آمد و با مردم به سخن ایستاد و گفت: ای گروه مردم کوفه، شما اول بار که بر ما گذشتید مردمی نیک بودید و به روزگار عُمر و عُثمان نیز چنین بودید (پس حضرت ابوبکرسمقصر نبوده!) آنگاه دیگر شدید و چهار خصلت در شما رواج یافت: بخل و گیجی و نامردی و کم حوصلهگی. هیچیک از این خصلتها در شما نبود و چون دقت کردم از مادران شما آمده و بدانستم بلیه از کجاست. گیجی از نبطیان است و بخل از پارسیان و نامردی از خراسان است و کم حوصلهگی از اهواز. (تاریخ طبری ص ۱۹۵۸) [۱۱].
• شعبی گوید: نخستین فسادی که میان مردم کوفه رخ داد (کوفه نخستین شهری بود که به دوران اسلام، شیطان میان مردم آنجا فساد افکند) میان عبدالله ابن مسعود و سعد بر سر قرضی که سعد گرفته بود درگیری ایجاد میشود. (تاریخ طبری ص ۲۰۹۶).
• گویند: مردم افریقیه تا به روزگار هشام ابن عبدالملک پیوسته مطیع و گوش به فرمان بودند و در آرامش و اطاعت به سر میبردند تا مردم عراق بدانجا راه یافتند و چون دعوتگران عراق به آنجا راه یافتند و تحریکشان کردند از اطاعت بگشتند و تفرقه در میانشان افتاد که تاکنون چنین است. (تاریخ طبری ص ۲۰۹۹)
• جهالت عامل مهم دیگری در شهادت حسین: در تاریخ طبری هر جا در خلال گفتگوها یا نامهها یا خطبهها سخنی از مردم کوفه به میان میآید با جملاتی از این دست برخورد میکنیم: مراقب بی خردانتان باشید و گرنه خودتان را ملامت کنید.
• (حتی شیعیان اولیه، یزید را هم باعث شهادت حسین÷نمیدانستهاند چه برسد به ابوبکر) ابراهیم ابن اشتر فرزند مالک اشتر، فرمانده سپاه کوفه قبل از جنگی که منجر به هلاکت ابن زیاد شد رو به یارانش کرد و گفت: ای یاران دین و شیعیان حق و نگهبانان خدا اینک عبیدالله پسر مرجانه قاتل حسین ابن علی پسر فاطمه دختر پیامبر خداست که میان وی و دختران و زنانش و شیعیانش و آب فرات حایل شد و نگذاشت از آن بنوشند و به آب مینگریستند و نگذاشت حسین سوی عموزاده خویش (یزید) رود و با وی صلح کند. (تاریخ طبری ص ۳۳۸۷).
• از اولین خطبههای حجاج بن یوسف ثقفی [۱۲]خطاب به مردم کوفه: ای مردم عراق، از این دسته بندیها و بگو مگو و چه بود و چه خواهد بود دست بدارید. به خدا یا به راه حق مستقیم باشید یا هر کدامتان را به تنش مشغول میدارم. تاریخ طبری ص ۳۵۱۹ به خدا قسم یا به انصاف آیید و شایعه پراکنی نکنید و از چنان بود و چنان بود و فلان به نقل از فلان گفت و پراکنده گویی چشم بپوشید یا چنان با شمشیر بزنمتان که زنان بیوه شوند. باطل را بگذارید و از چند و چون دست بردارید. از این دسته بندیها بگذرید. (تاریخ طبری ص۳۵۲۰)ای مردم عراق و اهل اختلاف و نفاق و اخلاق بد، تکبیری شنیدم که از نوع آن تکبیرها نبود که هنگام ترغیب خدا را بدان منظور دارند. (تاریخ طبری ص۳۵۲۰)ای پسران کنیزان احمق و بندگان عصا و ابنای بیوگان. (تاریخ طبری ص ۳۵۲۱).
• بدعت، بت پرستی، علاقه به نمادها، ضریح، توسل از دیگر صفات ناپسند مردم کوفه که در تشیع فعلی نیز بسیار رایج است: طفیل بن جعده بن هبیره از اهالی کوفه خودش اعتراف کرده که در زمان تسلط مختار بر کوفه بی پول میشود. روزی از خانه بیرون میآید و روغن فروش همسایه را میبیند که روی یک کرسی بی نهایت کثیف نشسته است پیش خودش میگوید بهتر است درباره این چیزی به مختار بگویم. کرسی را از روغن فروش میگیرد و آن را پیش مختار میبرد و میگوید: چیزی را از تو نهان داشته بودم که نهان داشتنش روا نبود و اینک میخواهم آن را بگویم. گفت: چیست؟ گفتم: کرسیای بود که جعده ابن هبیره بر آن مینشست گویی عقیده داشت که کرامتی از علی÷در آن هست. گفت: سبحان الله! این را تاکنون تاخیر انداخته بودی. آن را بفرست آن را بفرست. گوید: کرسی شسته شد و چوب تازه درآمد که روغن خورده بود و برق میزد. پرده بر آن کشیدند و پیش مختار بردند و بگفت تا دوازده هزار به من دادند. آنگاه بانگ نماز جماعت داد و برای مردم اینگونه سخنرانی کرد: هرچه در امتهای گذشته بود نظیر آن در این امت نیز هست. در بنی اسراییل صندوق بود که باقیمانده ترکه خاندان موسی و خاندان هارون در آن بود اینک میان ما چیزی همانند هست پرده از آن بردارید. (دقیقاً مانند مثالها و توجیهات آخوندها از آیات قرآن) پوششهای کرسی را برداشتند سبائیان به پا خاستند و دست برداشتند و سه بار تکبیر گفتند.
طفیل بن جعده گوید: شبث بن ربعی به پاخواست و گفت: ای گروه مضریان، کافر مشوید. گوید: او را کنار زدند و دور کردند و مانع او شدند و بیرون کردند. اسحاق بن یحیی گوید: به خدا پندارم که این سخن از شبث بود.... کرسی را در نبرد با مردم شام به همراه خود میبرند و پیروز میشوند و تعداد زیادی از شامیان کشته میشوند... و این فتنه را بیفزود و چندان در آن پیش رفتند که به کفر گراییدند. (تاریخ طبری ص۳۳۸۱و۳۳۸۲...).
طفیل بن جعده گوید: و من إنا لله گفتم و از آنچه کرده بودم پشیمان شدم. ابوصالح گوید: اعشی همدان در این باب شعری گفت به این مضمون: شهادت میدهم که شما سبایی هستید-ای نگهبانان شرک من شما را میشناسم – قسم یاد میکنم که کرسی شما سکینه موسی نیست – اگر چه پردهها بر آن پیچیده اید – میان ما همانند صندوق نیست – و گر چه مردم شبام و نهد و خارف به دور آن راه روند _ (مرقد) من کسی هستم که آلمحمد را دوست داشتهام و پیرو آن وحی هستم که در قرآنها هست – و هنگامی که قرشیان از پیر و جوان پیرو عبدالله شدند – من نیز پیرو او شدم. تاریخ طبری ص۳۳۸۲ متوکل لیثی گوید: اگر ابواسحاق را دیدی با وی بگوی – که من کرسی تو را باور ندارم – شبامیان به دور چوبهای آن بر میجهند – و شاکریان وحی بدان میبندند – در اطراف آن دیدگانشان قرمز است – گویی نخودهاییست که از آن آب میریزد. (تاریخ طبری ص۳۳۸۳).
• عثمان ابن حیان مری والی مدینه در زمان ولید ابن عبدالملک روی منبر میرود و به مردم مدینه میگوید: ... مردم عراق، اهل خلاف و نفاقند و نفاق از آنها مایه گرفته، به خدا هر یک از مردم عراق را آزمودم کسی که خویشتن را بهتر از همه میپنداشت دربارهی خاندان ابی طالب چنان سخن میکرد که میدانید (یعنی مدعیان تشیع و حب اهل بیت!) شیعهی آنها نیستند، دشمنان آنها و غیرآنهایند. (درست مثل شیعیان فعلی که شیعه علی نیستند بلکه دشمن سنیها هستند) ولی چنان میگویند که خدای خواهد خونهایشان را بریزد... وقتی عمر ابن خطاب که در کار صلاح رعیت کوشا بود شهرها را بنیاد کرد هر کسی را آهنگ جهاد داشت آنجا میفرستاد و از او میپرسید که شام را بیشتر دوست دارد یا عراق را؟ و میگفت شام را بیشتر دوست دارم. من عراق را درد بی درمان دیدم که شیطان آنجا بیضه درآورده (تخم کرده) (پیش بینیهای عمرس) به خدا مرا به زحمت انداختهاند. گاه گویم که در ولایتها پراکنده شان کنم آنگاه گویم اگر پراکندهی شان کنم کسانی را که پیششان روند با جدل و محاجه و چگونه و چرا و فتنه گرایی تباه کنند [۱۳]و چون در کار شمشیر زنی بیازمایندشان، آزمایش نیک نیارند. به کار عثمان نیامدند و از آنها بلیه کشیدند. نخستین کسانی بودند که آن شکاف بزرگ را پدید آوردند (شورشیان کوفه علیه عثمانس) و دستگیرههای اسلام را یکی یکی شکستند و ولایتها را آشفتند... عیب گویی زمامداران را بگذارید که کار اندک، آشفته میشود تا فتنه رخ دهد و از فتنه بلیه زاید که فتنه مال و فرزند را ببرد. (تاریخ طبری ص ۳۸۷۱ و ۳۸۷۲)
• ابن حنفیه فرزند حضرت علی÷به شیعیان کوفه نامهای مینویسد که تمام آن آیات قرآن است آیا این دلیل دوری آنها از تعالیم قرآنی نیست؟ (پس از شهادت امام حسین) از محمد ابن علی به شیعیان ما که در کوفه هستند: اما بعد، به انجمنها و مسجدها روید و عیان و نهان یاد خدا کنید و از غیرمومنان همراز مگیرید. (آلعمران ۱۱۸) [۱۴]چنانکه محافظت جان خویش میکنید در کار دین خویش نیز از دروغگویان بپرهیزید. نماز و روزه و دعا بسیار کنید که هیچیک از مخلوق، ضرر و نفع نتواند رسانید مگر آنچه خدا بخواهد. هر کسی در گرو اعمال خویش است (المدثر: ۳۸) [۱۵]و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را نمیبرد. (انعام: ۱۶۴) [۱۶]و خدا عمل هر کسی را سزا میدهد. (الرعد:۳۳) [۱۷]عمل نیک کنید و برای خویشتن نیکی از پیش فرستید و از غافلان مباشید و سلام بر شما باد. (تاریخ طبری ص ۳۴۰۶) جالب است چون در این نامه به آیاتی بر میخوریم که تمامی ریشههای شرک و اندیشههای اولیه غلط تشیع کوفی را هدف قرار داده: شفاعت، واسطه، توسل و امید به غیر خدا و...
• جعل حدیث و دروغ افکنی و غلو [۱۸]: سوید ابن غفله گوید: بیرون نجف راه میرفتم که یکی به من رسید و دست به پشت من زد و بدو نگریستم. گفت: درباره پیر چه میگویی؟ گفتم: کدام پیر؟ گفت: علی ابن ابی طالب. گفتم: تو را شاهد میگیرم که او را به گوش و چشم و دل و زبان دوست دارم. گفت: من نیز تو را شاهد میگیرم که او را به گوش و چشم و دل و زبان دشمن دارم. تاریخ طبری ص۳۴۱۸ همین شخص دشمن حضرت علی، چندین سال بعد در مسجد اعظم کوفه وارد میشود و نامهای را باز میکند و دم از حب علی میزند! نامه اینگونه شروع میشود: این نامه ایست برای مختار بن ابی عبید که وصی آلمحمد برای وی نوشته... (تاریخ طبری ص ۳۴۱۹) سوید ابن غفله میرود و او را در نزد همه رسوا میکند!!!
• و آخرین داستان نیز حاوی این نکته است که مردم در هر زمان، تابع پیشوای همان زمان هستند نه تابع پیشوای زمان گذشته (الناس على دين ملوکهم)(و اینکه شما نمیتوانید ابوبکرسرا عامل فساد اخلاق کوفه بدانید) علی÷گوید: ولید به کار بنیان و آبگیر سازی و ملک داری دلبسته بود و چنان بود که در ایام وی کسانی به هم میرسیدند و از یکدیگر دربارهی بنیان و آبگیر میپرسیدند و چون سلیمان زمامدار شد زن گرفتن و غذا خوردن را دوست داشت و مردم از همدیگر دربارۀ ازدواج و کنیزان میپرسیدند و چون عمربن عبدالعزیز زمامدار شد وقتی به همدیگر میرسیدند یکی به دیگری میگفت: دیشب ورد تو چه بود؟ چه مقدار از قرآن را حفظ داری؟ کی قرآن را ختم میکنی؟ و کی ختم کردهای؟ در این ماه چه مدت روزه میداری؟!!!! (تاریخ طبری ص ۳۸۸۴)
• در انتهای این بخش، خدمت هموطنان عزیز خودم باید این نکته را ذکر کنم که وجود چنین حالات و صفاتی میتواند باعث بدبختی یک ملت شود، برادران عزیز بیایید از تاریخ درس عبرت بگیریم و آنگونه نشویم که اگر از گوشهای ندای حقی برخاست تحت تاثیر رسانهها ما آن ندای حق را تنها گذاشته و به او انگ فتنهگر بزنیم! دست از سر ابوبکر و عمرببرداریم و به فکر بدبختی زمان حال باشیم!
[۱۰] به یاد ماجرای آن دزدی افتادم که داخل مردم شده بود و دزد دزد میکرد!! برخی از مردم ایران ساکن در کوفه باعث خراب شدن اخلاق کوفیان شدهاند و حالا گناه را به گردن ابوبکرسمیاندازند!!! ضمنا سرنوشت هر قومی در گرو تغییر خود آن قوم است نه در گرو تغییر نسلهای گذشته! [۱۱] تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک. محمد ابن جریر طبری. ترجمه ابوالقاسم پاینده. انتشارات اساطیر. چاپ سوم. ۱۳۶۳ ( هر جا در این تحقیق به تاریخ طبری اشاره شده منبع آن همین است که در اینجا ذکر کردیم و برای جلوگیری از اطاله کلام تکرار نمیکنیم) [۱۲] البته لعنت خدا بر حجاج ولی او در اینجا به خوبی ماهیت مردم کوفه را آشکار کرده است. هیچکس هم در آن زمان بلند نمیشود و بگوید که ای امیر، اینکه اخلاق ما گند شده تقصیر ابوبکر است! زیرا در جواب او میگفتند: پس چرا اخلاق مردم مدینه خوب است؟!!! [۱۳] درست مثل بازیهای کلامی آخوندها!!! [۱۴] ﴿ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِكُمۡ﴾ [۱۵] ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨﴾ [۱۶] ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾ [۱۷] ﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۗ﴾. [۱۸] این ماجرا به خوبی نشان میدهد احادیث ضعیفی که در کتب اهل سنت وجود دارد و در مناظرات، بسیار به کار علمای شیعه میآید از کجا ریشه گرفته!!! اگر مجموعه احادیث واحد و اخبار ضعیف را از داخل کتب اهل سنت داخل یک کتاب جمع آوری کنی به مجموعه کاملی از عقاید شیعه دست پیدا خواهی کرد!