تکرار فاجعه

فهرست کتاب

۱۶- تحلیلی مانند تحلیل شما:

۱۶- تحلیلی مانند تحلیل شما:

اگر بنا باشد گذشته گان مقصر باشند چرا فقط ابوبکر وعمر؟ من از قابیل شروع نمی‌کنم و یا حتی مشرکین مکه که در جریان هجرت، باعث زخمی‌شدن یکی از دختران پیامبر جو سپس رحلت او شدند (شبیه انگی که به حضرت عمر در خصوص حضرت فاطمه می‌زنند با این تفاوت که اولی راست است و واقعه دوم دروغ!) بلکه من از زمان پیامبر جشروع می‌کنم: در جنگ بدر ۷۰ نفر از کفار و بعضا سران آن‌ها کشته می‌شود. آیا این علت محکمتری برای واقعه عاشوراست یا سقیفه بنی ساعده؟ جلوتر می‌آییم: دفع شورش رده توسط ابوبکر (که همسر حسینسنوه او بوده) جلوتر می‌آییم سه جنگ داخلی به فرماندهی پدر امام حسین یعنی حضرت علیسکه طی آن‌ها هزاران نفر از مسلمانان کشته شدند و بعید است که سپاهیان کوفی عمر بن سعد رابطه‌ای خویشاوندی با کشته شدگان نداشته باشند. به خصوص چهار هزار نفری که در نهروان به دست سپاه حضرت علی کشته شدند که قطعا اکثر آن‌ها اهل کوفه بودند! آیا نهروان به کربلا نزدیکتر بوده یا مدینه (سقیفه بنی ساعده) سال ۱۰ هجری به عاشورا نزدیکتر بوده یا سال ۶۰ هجری؟ حضرت علی به حسین نزدیکتر بوده یا ابوبکر؟ مردم مدینه در واقعه عاشورا حضور داشته‌اند یا مردم کوفه؟ چرا ما سراغ علت دورتر برویم و علت نزدیکتر از هر جهت را رها کنیم؟ به قول خود شما: ..... .. چه کار دارد به شقیقه؟!! ضمنا در جریان سقیفه بنی ساعده که به انتخاب ابوبکرسمنجر شد اگر بنا بود کسی رنجیده خاطر شود انصار و مردم مدینه بودند که خلافت در شهر خودشان از آن‌ها گرفته شد و نه مردم کوفه یا بنی امیه! می‌گویید خاندان پیامبر جدر سال ۱۰ هجری و در آن یک روز خاص (روز رحلت پیامبرس) خار و خفیف شدند و به آن‌ها بی احترامی‌شد! ولی سئوال من اینجاست: پس آن دوباری که حضرت علی جانشین عمر شد چه؟ هفتاد باری که عمر با حضرت علی مشورت کرد چه؟ عزت و احترام همیشگی ابوبکر و عمر به حضرت علی و حسن و حسین و فاطمه چه؟ ازدواج علیسبا همسر خلیفه اول و پسرخواندگی محمد ابن ابی بکر چه؟ حضور علیسبه اشاره عمر در شورای انتخاب خلیفه چه؟ پس از شهادت عثمان: هجوم مشتاقانه مردم مدینه برای بیعت با حضرت علی چه؟ خوشبختانه تمامی این موارد متعلق به پس از واقعه سقیفه بنی ساعده است و به نظر می‌رسد اگر به فرض محال در آن روز خاص، کدورتی پیش آمده باشد، طی این وقایع چندساله مستمر (و با اکرام و احترام به حضرت علی و خانواده اش)‌ از میان رفته باشد. هرچند به قول پروین اعتصامی: هر کسی در دیار خویش کسی است. بله مشخص است که تا قرن‌ها خاندان پیامبر جدر شهر مدینه عزت و احترام خود را داشته اند [۳۰]. ولی حساب مدینه از کوفه جداست. چه کسی در کوفه عزت و احترام داشته که حسینس نفر دوم بوده باشد؟ عمار یاسر؟ مالک اشتر؟ ولید بن عقبه؟ مغیره ابن شعبه؟ ابوموسی اشعری؟ عبدالله ابن مسعود؟ ابن زیاد؟ مصعب؟ مختار؟ حجاج؟ شما اگر نگاهی کوتاه به تاریخ طبری بیندازید متوجه می‌شوید که این افرادی که نام بردم سمت‌های مهمی در کوفه داشته‌اند و برای همه آن‌ها دردسر و مصیبت و نافرمانی و بدعهدی درست شده آیا علت آن سقیفه و ابوبکر و عمر بوده اند؟ یا اوضاع آشفته اجتماعی و روحیه بد مردم کوفه؟ قضاوت با شعور خواننده!

سئوال دیگر: اگر ماجرای سقیفه‌ (که فقط مردم مدینه و مهاجرین در آن نقش مستقیم داشته‌اند) علت انحراف مردم کوفه بوده باشد به طریق اولی ما باید این انحراف را ابتدا در شهر مدینه ببینیم و بعد در مردم سایر شهرها از جمله کوفه! مانند اینکه اصفهان یک شهردار فاسد داشته باشد و ما ۵۰ سال بعد، مسئول فساد در شهر تهران را شهردار ۵۰ سال قبل اصفهان بدانیم! ولی وقتی از شهر اصفهان بازدید می‌کنیم متوجه می‌شویم که در طی این ۵۰ سال در شهر اصفهان هیچگونه فسادی وجود نداشته است!!! آیا طنزی خنده دارتر از این در تاریخ وجود دارد؟ و توهمی زشت‌تر و پیچیده‌تر از این؟ حضرات دانشمند! ممکن است استدلال کنند که این انحراف به صورت تدریجی بوده ولی خوب: کجای دنیا به مرور زمان انحراف و تغییر نبوده؟ (مثال مشهودش: جامعه ایران پس از سقوط ۱۳۵۷) گو اینکه هنوز هم پس از ۱۴۰۰ سال ما در شهر مدینه شاهد انحراف و فساد نیستیم! و بنا به اعتراف دکتر شریعتی که جامعه شناسی متبحر بوده: حتی هم اینک نیز اگر کسی به عربستان برود متوجه تفاوت مردم مدینه با مردم سایر شهرهای عربستان می‌شود. و از آن سو در کوفه ما روز به روز شاهد شدیدتر شدن بدبختی و انحراف هستیم. آری این است عاقبت گوش ندادن به نصحیت خلیفه دوم عمربن خطاب، این تیز بین ترین سیاستمدار تاریخ! [۳۱].

[۳۰] نگاه کنید به آن داستان معروف شیعه که در موسم حج مردم چگونه به عبدالملک مروان برای بوسیدن حجرالاسود راه نمی‌دهند ولی به امام سجاد راه می‌دهند یا حتی در سال ۲۰۰۵ میلادی که امام جماعت شهر مدینه، دکتر عبدالکریم از خاندان بنی هاشم بود! [۳۱] در تاریخ طبری آمده که سران قبایل با اصرار زیاد حضرت عمر را وادار می‌کنند با ساخت شهر کوفه و اسکان دائمی قبایل، موافقت کند و حضرت عمر علیرغم میل قلبیش با این کار موافقت می‌کند!